۱۳۸۸ شهریور ۳۱, سه‌شنبه


به بهانه عزای عمومی در ایتالیا
ا. م. شیری
بگزارش خبرگزاریها، امروز ٢۱ سپتامبر سال ٢۰۰٩، در کشور ایتالیا بمناسبت کشته شدن شش نظامی اشغالگر این کشور در افغانستان عزای عمومی اعلام شد و مراسم تدفین و خاکسپاری کشته شدگان با حضور مقامها و شخصیتهای عالیرتبه کشوری ولشکری، از جمله، «دموکراتها» و «بشردوستان بزرگی» مثل سیلویو برلسکونی، نخست وزیر، جولیانو پولیتانو رئیس جمهور و دیگران برگزار گردید.
بسیار طبیعی است که کشته شدن هر انسان، به هر بهانه و دلیلی، عملی زشت، نکوهیده و غیرانسانی است و نمی توان با بی تفاوتی و بی اعتنائی از کنار آن گذشت. کشتار انسانها را نمی توان در یک جا تقبیح نمود و در جای دیگر توجیه و تمجید کرد. این، وظیفه مأموران ارتجاع امپریالیستی است که در اجرای اهداف غیر انسانی و تأمین منافع نامشروع خود، گروههای خرابکار بیآفریند، از آنها دیو و هیولا بسازند و سپس به بهانه مبارزه با آنها، جنبشهای مقاومت در کشورهای اشغالی را سرکوب کنند. با هیچ بهانه و یا دلیل منطقی ، حتی به بهانه طالبان و القاعده ساخت انگلیس و آمریکا، نمی توان کشته شدن نظامیان خارجی و کشتار روزمره نیروهای مقاومت و مردم افغانستان، عراق و یا هر کشور دیگری را توجیه و تأئید کرد. جنگی که در کشورهای اشغالی، بویژه در افغانستان جریان دارد، جنگ بین غرب و طالبان نیست. جنگ، میان اشغالگران غربی و نیروهای مقاومت است.
بنابراین، اعلام همدردی با بازماندگان هر انسان مقتول و تقبیح هر عمل منجر به قتل انسان، علیرغم شکل و شیوه آن، صرفنظر از دلیل و بهانه آن، عملی بجا، شایسته و انسانی است. فقط در اینجا، چند سؤال پیش می آید.
سؤال اول اینکه: نظامیان ایتالیا و یا هر کشور دیگری چرا باید در افغانستان کشته شوند؟ اگر هدف از حضور آنها در افغانستان، القاعده و طالبان است، آنها که خود فرزندان و تربیت یافتگان امریکا و غرب اند. اگر باور کنیم که عملیات تروریستی در نیویورک و واشینگتن باعث حضور آنها در افغانستان شده است، امروز، دیگر جای تردیدی باقی نمانده است که آن عملیات ربطی به القاعده و طالبان نداشته و همه ادعاها در این مورد دروغ است. اگر نظامیان غربی بمنظور مبارزه با تروریسم و ایجاد ثبات و امنیت در افغانستان بسر می برند، اولا؛ تمام اعمال و اقدامات دولتهای غربی، بویژه آمریکا در افغانستان، عراق و پاکستان و دیگر کشورها، با تعاریف پذیرفته شده تروریسم دولتی کاملا مطابقت دارد. ثانیا؛ ٣٩ کشور جهان در طول ٨ سال حضور نظامی خود در افغانستان، علیرغم بمبارانها و حملات دائمی به روستاها و مناطق مسکونی شهرها، کشتارهای جمعی زنان و کودکان، پیران و جوانان افغانی و برغم گسترش دامنه جنگ به کشور پاکستان، نه تنها به برقراری ثبات و امنیت در این کشور موفق نشدند، حتی باذعان فرماندهان نظامی، عملیات جنگی نظامیان ناتو و آمریکا، در افغانستان نیز مثل عراق، با شکست مواجه است و اگر منظور از حضور نظامیان غربی در افغانستان جلوگیری از کشت خشخاش و تولید مواد مخدر است. خود این ادعا با منافع امپریالیسم مباینت دارد. زیرا، فروش و توزیع مواد مخدر، یکی از مهمترین شاهرگهای حیاتی کشورهای امپریالیستی و یکی از کارسازترین ابزارهای غرب در تخریب جوانان و نسل رو به رشد بحساب می آید. به همین جهت هم، بعد از حضور نیروهای امریکا و ناتو در افغانستان زمینهای زیر کشت خشخاش و تولید مواد مخدر چندین برابر شده است. تأسیس کارخانه تهیه و تولید مواد مخدر در استان کوزوو، یکی دیگر از عوامل اصلی حمله به یوگسلاوی، اشغال و اعلام استقلال این استان بود.
سؤال دوم: اگر قرار است بخاطر هر تعداد کشته و یا مقتول، در یک کشوری عزای عمومی اعلام شود که باید بشود، در این صورت، سؤال می شود: در افغانستان، عراق، لبنان، فلسطین، پاکستان و دیگر کشورها و مناطق جنگی، باید چند روز عزای عمومی اعلام شود؟ فکر می کنم بر حسب آمار کشتارهای روزمره در کشورهای اشغالی و نیمه اشغالی، اعلام یک روز عزای عمومی دیگر کاربرد نخواهد داشت. عزای عمومی در آنها، سالانه خواهد بود.
اما، سؤال اصلی این است: با عطف توجه به کشته و زخمی شدن روزانه دهها و بعضا صدها نفر زن و کودک، پیر وجوان در نتیجه عملیات نظامی ارتشها و در زیر بمباران هواپیماهای جنگی با خلبان و بی خلبان کشورهای امپریالیستی در کشورهای مختلف، چگونه می توان به شعارهای دفاع از دموکراسی و حقوق بشر نمایندگان و مأموران امپریالیسم باور کرد؟
اما، هر انسان عاقل و عادل و منصفی وظیفه دارد و باید آنگاه که سران و مأموران ریز و درشت امپریالیسم از دموکراسی و حقوق انسانی سخن بمیان می آورند، صحنه های ویرانیهای کشورهای یوگسلاوی، افغانستان، عراق، لبنان، فلسطین، پاکستان، و... و اجساد سوخته و تکه- تکه شده مردم این کشورها، اجساد زنان و دخترانی را که بعد از تجاوز کشته می شوند، سیمای گرسنگان و فقیران جهان را در جلو چشمان خود مجسم سازد و مرز آزادیخوهی و انساندوستی خود را با آنها مشخص نماید.
هیچ انسان عاقلی حق ندارد خود را در دام عوامفریبی ها و شعار دزدیهای مأموران و نمایندگان امپریالیسم و ارتجاع گرفتار سازد. دفاع از حق حیات انسان، مبارزه برای جلوگیری از قتل و کشتار انسان، چه نظامی و چه، غیرنظامی، یک وظیفه انسانی همیشگی است. باید در راه صلح و امنیت جهانی و برعلیه اشغالگری مبارزه کرد تا نظامیان هیچ کشوری مردم کشور دیگری را نکشند و خود در سرزمینهای تحت اشغال کشته نشوند.
٣۰ شهریور ۱٣٨٨