۱۳۸۹ آذر ۵, جمعه

یادداشتی پیرامون یک تحلیل
ا. م. شیری
اخیرا حزب کار ایران(توفان) یک تحلیل و بررسی بسیار جامع، علمی، منطقی و مستدل زیر عنوان «آیا ماهیت ویکی لیکس شبهه برانگیز نیست؟» ارائه داده است که در نوع خود و در بررسی ابعاد جنایتکاریها و فریبکاریهای امپریالیسم آمریکا، حداقل در میان احزاب و سازمانهای ایرانی بی نظیر است. تنها ایراد جدی و واقعا هم جدی، بر این بررسی مبوسط وارد است این است که می نویسد: «...اگر تا کنون در نشریات بسیاری ممالک تقریبا از یک میلیون کشته سخن می رفت، در این اسناد آنرا به ١٠٦ هزار نفر به نفع آمریکائیها تقلیل داده اند». در صورتیکه حزب کار ایران می توانست بجای یادآوری آمارهای غیرواقعی نشریات ”بسیاری ممالک“، به آمار رسمی دولت عراق، که به نقل از سایت کنعان در تارنگاشت عدالت نیز تحت عنوان «ترازنامه دمکراسی آمریکائی در عراق» آمده است، استناد نماید. در این سند، آمار کلیه تلفات عراقیان پس از اشغال کشورشان از سوی امپریالیستهای آمریکا و انگلیس، به تفکیک مشخص شده و مطابق گزارش وزارت بهداشت و پزشکی قانونی، تا دسامبر سال ٢٠٠٨ دو و نیم میلیون نفر عراقی کشته و بر اساس شکایتهای ثبت شده در وزارت کشور عراق،٨٠٠ هزار نفر نیز ناپدید(بخوانیم: سر به نیست) شده است (به سند مورد نظر، در پایان همین نوشتار توجه کنید). صرفنظر از اینکه آمارهای وزارتخانه های کشور، بهداشت و پزشکی قانونی عراق هم بدلیل اوضاع بلبشوی عراق نمی تواند از دقت کافی برخوردار بوده و بیانگر ابعاد واقعی جنایت امپریالیستهای آمریکا و انگلیس در این کشور باشد، طبیعی است همانطور که حزب کار ایران(توفان) نیز می نویسد، جنجال «ویکی لیکس» با هدف تقلیل ابعاد فاجعه عظیم مردم عراق و جلب اذهان عمومی به مسائل فرعی و درجه دومی به راه انداخته شده است. این را نیز فراموش نکنیم که بدنبال انتشار این آمارها، پزشکی قانون عراق در روز ٢۵ ژانویه ٢۰۱۰، هدف یک عملیات انتحاری (بخوانید آمریکائی) قرار گرفت که در اثر این عملیات، ۱٨ نفر از کارکنان آن کشته و تعدادی نیز (طبق ادبیات معمول امپریالیسم خبری، نا معلوم) مجروح شدند. متد «ویکی لیکس» و متدهای مشابه دیگر برای کوچک و بی اهمیت نشان دادن ابعاد جنایات امپریالیسم نه تازگی دارد و نه فعلا، امیدی به شناساندن گسترده و رساندن آن به بخش اعظم جامعه بشری وجود دارد. زیرا، تبلیغات و جیغ و قشقرقهای امپریالیسم خبری، جامعه جهانی را به چنان سرگیجگی و آشفته فکری دچار کرده است که حتی، بخش قابل توجهی از احزاب، سازمانهای، تشکلهای سیاسی، مدنی و حقوق بشری، از جمله همین به اصطلاح اپوزیسیون ایرانی، به بهانه حاکمیت ضد بشری جمهوری اسلامی، سیمای انسانی خود را بحدی از دست داده و دموکراسی و حقوق بشر امپریالیستی را چنان با حرص و ولع بلغور می کنند که انگار نه تنها حافظه تاریخی، حتی چشم و گوش خود را از دست داده و اخبار و حوادث روز را که مردم کشورهای مختلف، از آن میان، مردم عراق، افغانستان، پاکستان، فلسطین و برخی کشورهای دیگر زیر بمبارانهای روزمره هواپیماهای آمریکائی کشته می شوند، از صفحه تلویزیونها نمی بینند و نمی شنوند. آنها چنان مبهوت و حیران امپریالیسم شده اند که نمی خواهند حتی در مورد مبرهن ترین مسائل، مثلا در این مورد که آن سه «گردشگر آمریکائی» چرا در میان اینهمه کشورها و مناطق زیبای جهان، با صرف هزینه شخصی عراق ناامن و مخصوصا مرز این کشور با ایران را برای سیاحت انتخاب کردند، بیاندیشند (این مسئله، در تحلیل حزب کار ایران مفصلا آمده است) و یا آن آمریکائی که در هوای نسبتا سرد پائیز سال ٢٠٠٧، شناکنان از دریاچه می خواست خود را به خانه خانم آنگ سان سوچی، به تعبیر امپریالیستها، «رهبر قهرمان مخالفان دولت نظامی میانمار» برساند، برای توجیه «دمکراسی و حقوق بشر» مأموریت داشت و یا صرفا بخاطر عشقبازی با این خانم محبوب امپریالیستها، تن به چنین کار خطرناکی داد و در وسط آب دستگیر شد. امپریالیسم خبری معمولا در چنین مواردی چنان جیغ و داد ”دمکراسی خواهی“ و ”بشر دوستی“ سر می دهد که مسئله اصلی فراموش می شود. بر کمتر کسی پوشیده است که این قبیل اعمال احمقانه سازمانهای امنیتی غرب بیش از حد زیاد است. ولذا این دو نمونه را صرفا بعنوان مثال در اینجا یادآوری کردم. امروزه هیچ عقل سلیمی را نمی توان یافت که بپذیرید در هیچ کجای دنیا حتی هیچ ترقه ای بدون دخالت و مشارکت مقامات و مأموران امنیتی آمریکا و انگلیس منفجر نمی شود. هیچ انسان خردمندی را نمی توان سراغ داشت که باور داشته باشد در تمام مناقشات و درگیریهای تحت پوشش ملی و قومی، دینی- مذهبی و فرقه ای و یا تحت هر پوشش دیگری در هر گوشه دنیا، عوامل و مأموران ارگانهای امنیتی امپریالیستی دست نداشته باشند. آنها این اعمال را با مهارت خاص خود، با متدهای بسیار پیش پا افتاده و با اتکاء به اجامر و اوباش، ناسیونالیستهای کور و متعصبان مذهبی بومی مرتکب می شوند. نمونه مناقشات ملی- قومی و جنگهای دینی- فرقه ای در اتحاد شوروی، فدراسیون یوگسلاوی و برخی کشورهای اروپای شرقی شاهد زنده این «مهارت» آنهاست. ناگفته نماند که در اینگونه موارد، مأموران امنیتی امپریالیسم پس از یک دوره تبلیغات و آماده کردن زمینه ذهنی لازم، فقط جرقه اول را می زنند و پس از آن، آتش خشونتهای ملی یا دینی بلافاصله مشتعل می شود. برای این کار در جمهوریهای اتحاد شوروی معمولا دو گروه ظاهرا مختلف، تحت پوشش «ملی گرائی» یا «دینی- مذهبی» را از میان تربیت یافتگان مراکز آموزش خرابکاری که عمدتا زیر نظر بنیاد صهیونیستی «جامعه باز» جورج سورس و با حمایت دولتهای محلی اداره می شدند، به شهرهای پر جمعیت ساکن ملیتها و پیروان ادیان مختلف می فرستادند. آنها نیز، طی یک درگیری ساختگی از نوع فیلمهای هالیوودی بین خود، با فحش و فشکاریهای استثنائاًَ ”ملی“ یا ”دینی“ جرقه اول را می زدند. همین جرقه برای تجمع و تحریک احساسات متعصبان دینی و ناسیونالیستهای کور و برافروختن آتش مناقشه ملی- قومی یا دینی- مذهبی و خارج شدن اوضاع از کنترل، کفایت می کرد. به این ترتیب، امپریالیستها در اتحاد شوروی پیش از هر کاری، دوستی و اتحاد بین خلقها، یکی از ارجمندترین و گرامی ترین دستاوردهای سوسیالیسم را مورد حمله قرار داده، در میان خلقهای مختلف که در طول تمام تاریخ در کنار هم و با هم زندگی و کار می کردند، تخم نفاق و نفرت، کینه و خصومت پاشیدند که کشتار بیش از یک میلیون نفر و آوارگی در حدود ١٢ میلیون انسان نتیجه آن بود. در مورد ماجرای «ویکی لیکس» نیز وضع به همین منوال است و همچنانکه حزب کار ایران (توفان) به درستی ثابت می کند، هدف عمده از رو کردن یکسری اسناد بیهوده و تاریخ مصرف گذشته، کاربست سیاست امپریالیستی «تفرقه بیانداز و حکومت کن» بمنظور پاشیدن تخم نفاق و تفرقه، خصومت و بدبینی در میان ملتهای مختلف خاورمیانه، از جمله خلقهای ایران، عراق، سوریه، افغانستان و دیگر کشورهای منطقه بوده است نه یاوه گوئیهای پوچ و بیهوده مأموران امپریالیسم دایر بر به خطر افتادن جان نظامیان متجاوز آمریکا و ناتو. آنچه که امروز نباید از نظر دور داشت این واقعیت است که در شرایط تعمیق بحران ساختاری سامانه سرمایه داری، امپریالیسم جهانی با القاعده سازی، تروریسم را به سطح دولتی ارتقاء داده و به بهانه جنگ با تروریسم، جنگ گسترده ای را برعلیه تمام بشریت جهان براه انداخته است. تمام تلاش آن امروز بر این نقطه متمرکز شده است که ضمن ایجاد رعب و وحشت در جوامع انسانی، این جنگ کثیف را در زیر پرچم دروغین ”دمکراسی خواهی“ و ”بشر دوستی“ دائمی سازد. طبیعتا، این جنگ نیز، مثل هر جنگی خواه ناخواه با مبارزه و مقاومت روبرو بوده و مقاومت در مقابل آن در اشکال مختلف افشای دسیسه ها و توطئه گریهای امپریالیسم بعنوان یکی از کارآمدترین ابزارها و متدها ادامه خواهد یافت. بر همین اساس، انتظار می رود تحلیل قابل تقدیر و تکان دهنده حزب کار ایران(توفان) از ماجرای «ویکی لیکس»، بتواند دیگر احزاب، سازمانها، تشکلها و فعالین سیاسی، اجتماعی، مدنی و بخصوص حقوق بشری را که ترک مقاومت کرده اند، برای بازگشت به میدان مبارزه و مقاومت در جنگهای امپریالیستی، بخود آورد. ٢٤ آبان ١٣٨٩ ________________________________________________________________________ نویسنده: صباح البغدادی برگردان: ع. سهند آمار رسمی دولتی زیر، تا دسامبر ۲۰۰٨، شرایط فاجعه‌بار غالب بر عراق را از زمان حمله آمریکا و اشغال آن ‏کشور نشان می‌دهد.‏ ‏۱- یک میلیون (۱۰۰۰۰۰۰) بیوه زن عراقی (بنا به گزارش وزارت امور زنان عراق).‏ ‏۲- چهار میلیون (۴۰۰۰۰۰۰) کودک یتیم عراقی (بنا به تخمین وزارت برنامه‌ریزی عراق).‏ ‏۳- دو و نیم میلیون (۲۵۰۰۰۰۰) کشته عراقی (بنا به گزارش وزارت بهداشت و پزشکی قانونی عراق).‏ ‏۴- هشتصد هزار (٨۰۰۰۰۰) عراقی ناپدید شده در بازداشتگاه‌های مخفی مرتبط با احزاب گوناگون حاکم (بر ‏اساس شکایت‌های ثبت شده در وزارت کشور عراق).‏ ‏۵- سیصد و چهل هزار (۳۴۰۰۰۰) زندانی عراقی که بدون اعلام جرم، در زندان‌های ارتش ایالات متحده، ‏زندان‌های دولت عراق، و زندان‌های واقع در منطقه کردستان به سر می‌برند (بنا به گزارش سازمان‌ها و ‏آژانس‌های حقوق بشر عراقی، عرب، بین‌المللی و سازمان ملل).‏ نیروهای اشغالگر ایالات متحده رسماً قبول دارند که تعداد بازداشت شدگان عراقی در زندان‌های آن‌ها حدود ‏صد و بیست هزار (۱۲۰۰۰۰) نفر است.‏ ‏۶- چهار و نیم میلیون (۴۵۰۰۰۰۰) آوارۀ عراقی در خارج از عراق (بنا بر آمار متقاضیان گذرنامه (نوع ث) از ‏اداره مرکزی صدور گذرنامه).‏ ‏٧- دو و نیم میلیون (۲۵۰۰۰۰۰) عراقی آواره در داخل عراق (به گزارش وزارت آوارگان عراق).‏ ‏٨- هفتاد و شش هزار (٧۶۰۰۰) مورد ثبت‌نام شده ایدز در عراق؛ این رقم قبل از تجاوز به عراق و اشغال آن ‏کم‌تر از ۱۴ مورد بود (بنا به گزارش وزارت بهداشت عراق).‏ ‏٩- گسترش ترسناک استفاده از مواد مخدر وارداتی از ایران در میان جوانان (بنا به گزارش وزارت بهداشت ‏عراق و مرکز مبارزه با مواد مخدر و اعتیاد).‏ من در باره شیوه‌های گوناگون قاچاق مواد مخدر، که برخی از آن‌ها بسیار سمی هستند، و چگونه آن‌ها در ‏جاهای مختلف در مناطق جنوبی تحت کنترل برخی از احزاب و میلیشیای شرکت کننده در دولت انبار ‏می‌شوند، و چگونه سود حاصل از فروش مواد مخدر در جهت به دست آوردن حمایت و سکوت مقامات ‏دولتی صرف خریدن آن‌ها (پرداخت رشوه) و کمک به کارزاهای انتخاباتی آن‌ها می‌شود، یک‌سری مقالات ‏تحقیقی نوشته ام.‏ ‏۱۰- از زمان تجاوز و اشغال عراق، از هر چهار ازدواج سه ازدواج به طلاق می‌انجامد (بنا به گزارش وزارت ‏بهداشت عراق).‏ ‏۱۱- بیش از چهل درصد عراقی‌ها زیر خط فقر قرار دارند (بنا به گزارش وزارت حقوق بشر عراق).‏ اما من معتقدم درصد واقعی بسیار بالاتر و بیش‌تر از ۵۵ درصد است.‏ ‏۱۲- کاهش سطح کیفیت آموزش ابتدایی و عالی، بر اساس بیانیه‌های مقامات رسمی در یونسکو، که ‏باعث شد این سازمان مدارک تحصیلی صادر شده از دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی عراق را به ‏رسمیت نشناسد.‏ ‏۱۳- ده‌ها هزار مدرک دانشگاهی تقلبی به مقامات ارشد دولتی، افسران ارشد، مدیران کل، و مقامات ‏ارشد احزاب سیاسی اعطا می‌شود (بنا به بیانیه‌ها و آمار کمیسیون صداق و شفافیت عراق).‏ ‏۱۴- حدود ۵۵۰ نهاد سیاسی و ائتلاف‌های حربی وجود دارد (بنا به گزارش کمیسیون مستقل انتخابات ‏همگانی). و تا امروز، هیچ قانونی برای نظارت بر این تعداد نهادهای سیاسی وجود ندارد.‏ ‏۱۵- حدود یازده هزار و چهار صد (۱۱۴۰۰) عدد سازمان‌های جامعه مدنی وجود دارد (بنا به گزارش وزارت ‏کشور و وزارت عدالت و رفاه اجتماعی عراق).‏ این سازمان‌ها دارای اهداف آشکار و پنهان هستند، روشن نیست این اهداف کدامند و بودجه آن‌ها از کجا ‏تأمین می‌شود.‏ ‏۱۶- صد و بیست و شش (۱۲۶) شرکت امنیتی تحت کنترل آژانس‌ها و سرویس‌های مخفی خارجی و ‏وزارت کشور عراق وجود دارد. هدف اعلام شده این شرکت‌ها حمایت از سفارتخانه‌های خارجی، ‏دیپلمات‌های خارجی، و مهمانان رسمی بازدید کننده از کشور است. با این وصف، اهداف پنهان آن‌ها معلوم ‏نیست. در این صورت، برای چه یک میلیون عراقی مسلح وجود دارد که در بین وزارتخانه‌های دفاع، کشور، ‏آژانس‌های امنیتی دولتی گوناگون، و آژانس‌های امنیتی احزاب حاکم گوناگون تقسیم شده اند؟ ‏۱٧- هفده (۱٧) میلیشای مسلح رسمی ثبت شده مرتبط با احزاب سیاسی وجود دارد.‏ ‏۱٨- دویست و بیست (۲۲۰) روزنامه و رسانه انتشاراتی وجود دارد که بودجه آن‌ها را آژانس‌های ‏سرویس‌های مخفی خارجی تأمین می‌کنند (بنا به گزارش اتحادیه روزنامه نگاران عراق).‏ اهداف مشخص این مطبوعات شستشوی مغزی عراقی‌ها، منحرف کردن افکار آن‌ها از طرح‌های مختلفی ‏که تجزیه عراق به دولت‌های کوچک فرقه‌گرای منطقه‌ای و قومی را دنبال می‌کند، و نابود کردن هویت ملی ‏آن‌هاست.‏ ‏۱٩- چهل و پنچ کانال تلویزیونی وجود دارد که بودجه آن‌ها را آژانس‌های سرویس‌های مخفی خارجی تأمین ‏می‌کنند (براساس بیانیه‌های مدیران تأمین کنندگان خدمات ماهواره‌ای ‏Nilesat‏ و ‏Arabsat‏).‏ ‏۲۰- شصت و هفت (۶٧) ایستگاه رادیویی وجود دارد که بودجه آن‌ها را آژانس‌های سرویس‌های مخفی ‏خارجی تأمین می‌کنند (براساس بیانیه‌های کمیسیون اطلاعات عراق).‏ ‏۲۱- چهار شبکه مخابراتی دیجیتال، به ارزش ۱۲ میلیارد دلار، متعلق به رهبران سیاسی وجود دارد. ‏شرکت‌های زیر از جمله شرکت‌های این شبکه اند:‏ ‏● شرکت کورک ‏Kork‏ متعلق به مسعود بارزانی (رییس‌جمهور منطقه کردستان)؛ ‏● شرکت آسیا ‏Assia‏ انحصاراً متعلق به جلال طالبانی ‏(رییس‌جمهور عراق)؛ ‏● شرکت زیین ‏Zein‏ (کویتی) که ۵۰ درصد آن متعلق به احمد چلبی و حزب الدعوه اسلامی است؛ ‏● شرکت اطیر ‏Atheer‏ که انحصاراً به عبدالعزیر حکیم تعلق دارد. ‏ ‏۲۲- بیش از یازده هزار و چهارصد (۱۱۴۰۰) دفتر حزبی رسمی و غیر رسمی وجود دارد. این‌ها می‌توانند ‏دفتر یک شرکت تقلبی مقاطعه‌کاری، یا دفتر یک سازمان غیردولتی، یا دفتر یک گروه سیاسی باشد. با این ‏وصف، این دفاتر اماکن عمومی متعلق به دولت عراق هستند که پس از از بین بردن صاحبان قانونی آن‌ها، یا ‏اجبار آن‌ها به تخلیه آن دفاتر و رفتن به جاهای دیگر، اشغال شده اند. پول همه این‌ها از بودجه ملی عراق ‏تأمین می‌شود.‏ این تنها گوشه‌ای از آن چیزی است که از زمان تجاوز آمریکا به عراق و اشغال آن «در عراق نوین دمکراتیک ‏آن‌ها» می‌گذرد.‏ این مقاله برای اولین بار در سایت ‏www.kanaanonline.org‏ منتشر شد. صباح البغدادی یک روزنامه‌نگار و ‏پژوهشگر مستقل عراقی است. دکتر خلیل نخله، پژوهشگر فلسطینی آن را به انگلیسی ترجمه کرده ‏است. www.edalat.org/sys/content/view/367547
www.kanaanonline.org
***************************************************** این مطلب و نوشتارهای دیگر به همین قلم، در آدرس زیر نیز در دسترس می باشد: www.eb1384.wordpress.com

مصاحبه ملالی جویا ،زن مبارز ضد اشغال افغانستان


مصاحبه ملالی جویا ،زن مبارز ضد اشغال افغانستان با آلترناتیو
سوسیالیستی ضد جنگ امپریالیستی در استرالیا.وی در این مصاحبه خواهان خروج فوری نیروهای اشغالگر به رهبری آمریکا از خاک افغانستان است و تاکید دارد که مبارزه زنان افغانستان برای حقوق دمکراتیک و برابری جنسی بعد... از خروج متجاوزین بمراتب آسان تر است تا اینکه امروز همز...مان درمقابل چند دشمن بجنگند.. مردم افغانستان پس از هر بمباران توسط ناتو به خیابان می آیند و شعار خروج متجاوزین از خاک افغانستان را صلا میدهند. حضور نیروهای متجاوز درخاک افغانستان جز مصیبت و بدبختی برای زنان ومردان و همه مردم میهن من دربر نداشته است
End this disgusting war”: an interview with Malalai Joya | Socialist Alternative
www.sa.org.au

Erik Andersson: از کره تا ويتنام
Anders Karlsson
Erik Andersson

مترجم: پيام پرتوى

از کره تا ويتنام

طی جنگ جهانی دوم امپریالستهای آمریکا و ژاپن با یکدیگر بر سر تسلط بر آسیای جنوب شرقی جنگیدند. امپریالیسم آمریکا برنده این جنگ بود. اما نتیجه آن آنچیزی نشد که شرکتهای مونوپولی آمریکایی بر روی آن حساب کرده و امیدوار بودند. ژاپن مطمئنا در هم شکسته شده بود و برای مدتی دراز دیگر رقیبی جدی به حساب نمیامد٬ اما دشمنان جدیدی به شکل جنبشهای آزادیبخش دمکراتیک ملی٬ که قاعدتا توسط احزاب کمونیست رهبری میشدند و دارای جاه طلبیهای سوسیالیستی بودند پدیدار شدند.
وضعیت با وقوع انقلاب چین در سال ١٩٤٩ بحرانیتر شد. وقتی که رهبر حزب کمونیست چین٬ مائوتسه دونگ٬ ایجاد جمهوری خلق چین را در برابر هلهله های بی پایان مردم پیروز در میدان
nanmenTi Square در پکن اعلام نمود٬ مواضع و موقعیت امپریالیسم در پر جمعیت ترین کشور جهان طی دوره ای طولانی به عقب رانده شد.
در قسمتهای دیگر شرق آسیا نیز موقعیت امپریالیسم متزلزل شد. در کره٬ در سال ١٩٤٥ نفوذ استعماری ژاپن از هم گسیخت و پارتیزانها کیم سونگ دوم به پیونگ یانگ وارد شدند. کمیته های انقلابی در سراسر کشور٬ حتی در قسمتهای جنوبی٬ به عنوان ارگانهای دمکراتیک برای تقویت قدرت تودها ايجاد شد. اما قدرت گرفتن تودها برای امریکا قابل قبول نبود. آمریکا یک ماه بعد به بهانه خلع سلاح کردن ارتش شکست خورده ژاپن٬ جنوب کشور را به اشغال خود در آورد. آمریکا قدرت را بدست گرفت و دستگاه استکبار خود را دوباره سازماندهی نموده و به سرعت عروسکی فرمانبردار را در سئول بر اریکه قدرت نشاند. به عنوان "رئیس جمهور" برای این رژیم٬ که سریعا به یک دیکتاتور فاشیست تبدیل شد٬ یک کره ای به gman RiSyn که ٤۰ سال در آمریکا زندگی کرده بود انتخاب شد. اتحاد جماهیر شوروی درخواست کرد که یک رژیم دمکراتیک موقت به سرعت در یک کره متحد تشکیل شود٬ امری که آمریکا با آن مخالفت کرد. به جای آن آمریکا بر خلاف خواست اکٽریت مردم سیاست تقسیم کشور را که همچنان باقییست اتخاذ نمود.
این تقسیم اجباری منجر به جنگ کره میان سالهای ١٩٥۰ – ١٩٥٣ شد. یک جنگ خونین استعماری از جانب امپریالیسم آمریکا با این هدف که تمام کشور کره را در تحت کنترل خود درآورد. جنگ در ژوئن ١٩٥۰ آغاز شد ولی همچنان در این مورد بحٽ میشود که چه کسی ابتدا از نیروی نظامی استفاده کرد. در حقیقت این امریست بی اهمیت٬ اگر چه برای اٽبات اینکه نیروهای کره جنوبی جنگ را آغاز کردند مدارک لازم وجود دارد. جنگ را آمریکا٬ که با اجبار و زور و بر علیه خواست اکٽریت مردم کره که مخالف تقسیم کشور بودند و به خاطر اینکه جای پای خود را در قاره آسیا مستحکمتر نماید٬ آغاز نمود. نه کمتر و نه بیشتر.
در شروع جنگ بخش شمالی به موفقیتهای بسیاری دست یافت و موفق شد که قسمت بزرگی از کشور را با کمک شورشهای توده ای بر علیه دولت فاشیستی Syngman Ri آزاد نماید. آنزمان بود که آمریکا با ارتش نیرومند خود دخالت کرد. از طریق بمبارانهای بیرحمانه٬ که حتی سنگی را در Pyongyang و دیگر شهرهای شمالی باقی نگذاشت٬ و از طریق به پیش بردن جنگی که بر طبق موازین بین المللی کشتار دسته جمعی غیر نظامیان تعریف میشود٬ ارتش آمریکا موفق شد که تا Pyongyang پیشروی کند.
آنزمان بود که چین که از قبل اعلام نموده بود که اشغال یک کشور همسایه را توسط امپریالیستها تحمل نخواهد کرد در جنگ مداخله کرد. نیروهای داوطلب چینی در اختیار جمهوری دمکراتیک کره قرار گرفتند و سپس با کمک سربازان بخش شمالی کره موفق شد که به سرعت نیروهای اشغالگر را به عقب براند. امپریالیسم آمریکا جنگ خود را تحت حمایت سازمان ملل آغاز کرد. و این بهانه ای به دست داد که جمهوری خلق چین از عضویت دائمی در شورای امنیت سر باز زند و اینکه اتحاد جماهیر شوروی طی آنزمان در اعتراض به تحریفات آمریکا٬ شورای امنیت را بایکوت نماید. آمریکا موفق شد که رای بقیه اعضاء را از طریق اجبار و پرداخت رشوه بخرد. در این شکی نبود که جنگ٬ جنگی امپریالیستی بود.
در تابستان سال ١٩٥١ گفتگوهای صلح آغاز شد٬ و آنزمانی بود که طرفین جنگ در مقابل هم در عرض جغرافیایی ٣٨ درجه که قبلا کره را تقسیم کرده بود ایستاده بودند. مذاکرات به کندی پیش میرفت. برای اولین بار دو سال بعد در پایان جولای ١٩٥٣ قرارداد آتش بس در روستای کوچک مرزی پان مون جون بسته شد. جنگ پایان یافته بود٬ اما بدون صلح. هنوز در سال ٢۰۰١ قرارداد صلحی نوشته نشده و هنوز تعداد بیشماری از نیروهای آمریکایی مجهز به اسلحه های اتمی در کره جنوبی بسر میبرند.
آمریکا موفق نشد که سراسر کشور کره را به اشغال خود درآورد ولی توانست مواضع خود را در قاره آسیا تقویت نماید.
همچنین در جنوب٬ در هند و چین فرانسوی٬ موضع امپریالیسم تضیعف شد. در ویتنام هوشی مین کمونیست در دهه های ١٩٢۰ مبارزه آزادیبخش ملی را بر علیه قدرت استعماگر فرانسه و آن طبقه فاسد که از جانب فرانسه حمایت میشد سازمان دهی نمود. طی جنگ جهانی دوم رژیم فرانسوی Vichy نه تنها با هیتلر٬ بلکه با ژاپن که حق داشت ویتنام را از لحاظ نظامی مورد بهره برداری قرار دهد همکاری میکرد. این دولت مورد حمایت فرانسه و بقیه بهره کشان محلی٬ زیر نظر رژیم فاشیست ژاپن زندگی میکرد. با اینحال ژاپنیها به فرانسویها اعتماد نداشتند. در لحظات پایانی جنگ٬ آنها زمان را برای نیروهای نظامی استعمارگر فرانسوی کوتاه کردند و در ویتنام دیکتاتوری خونینی را با پشتیبانی طبقه فاسد ٽروتمند که به دنبال تغییر جهت باد٬ به سرعت کت خود را پشت و رو کرده بودند٬ براه انداختند.
بدین ترتیب هوشی مین و کمونیستهای ویتنام٬ که در گذشته با برنامه آزاد سازی ویتنام
(Minh-Viet) درراس مبارزه بر علیه استعمارگران فرانسوی قرار گرفته بودند٬ اینبار نیز در راس مبارزه با فاشیسم ژاپن قرار گرفتند. وقتی ژاپن در هم شکسته شد٬ تنها یک قدرت مردمی وجود داشت که میتوانست رهبری را در کشور بدست گیرد. در سپتامبر١٩٤٥ جمهوری دمکراتیک ویتنام با هوشی مین به عنوان رئیس جمهور آن اعلام موجودیت نمود.
با اینحال امپریالیسم از قبول غیر وابسته بودن ویتنام امتناع کرد. نیروهای فرانسوی و انگلیسی ویتنام را اشغال کرده و هشت سال جنگ را به ویتنامیها تحمیل نمودند. در قسمت جنوبی کشور ارگانهای مستعمراتی فرانسوی سازماندهی شد و در شمال پرزیدنت هوشی مین ناگزیر شد که برای مدتی رهبری چریکها را به عهده بگیرد. با اینحال قدرت مستعمراتی و در حال زوال فرانسه آن توان لازم را نداشت که در مقابل مبارزات آزادیخواهانه مردم ویتنام مقاومت کند. در ماه مه ١٩٥٤ نیروهای استعمارگر فرانسه در محلی به نام Dien Bien Phu شکست سختی را متحمل شدند. این شکست به معنای پایان استعمار خونین فرانسه در ویتنام بود.
در کنفرانس صلح در ژنو قرارداد صلحی به امضاء رسید٬ قراردادی که بر اساس آن برای اینکه به نیروهای باقیمانده فرانسوی این امکان داده شود که به صورتی منظم عقب نشینی کنند٬ کشور به صورتی موقت در عرض جغرافیایی ١٧ درجه به دو قسمت تقسیم شده و پس از آن در سراسر کشور انتخابات عمومی برگذار شود. کسی به نتیجه این انتخابات شک نداشت. بر اساس محاسبات اداره کنندگان وزارت امور خارجه آمریکا هوشی مین ٨۰ % از رای مردم را بدست مياورد و اینکه امپریالیسم ویتنام را از دست ميداد. بنابراین در جنوب کشور انتخابات را متوقف نمودند و رژیم دست نشانده ای را که مورد پشتیبانی نیروهایی بود که در گذشته از فرامین نیروهای اشغالگران فرانسوی و ژاپنی اطاعت میکردند را در آنجا بر سر کار آوردند.
به این ترتیب امپریالیسم ویتنام را به دو قسمت تقسیم کرد٬ همانطور که کره را با خشونت و روشهای تروریستی و در تضاد با معاهده ژنو به دو قسمت تقسیم کرده بود. با اینحال مردم ویتنام تسلیم نشدند. جنگی پارتیزانی بر علیه رژیم دست نشانده امپریالیسم در سایگون آغاز شد و همزمان در ٢۰ دسامبر ١٩٦۰ جبهه آزادیبخش ملی (FNL) در محلی مخفی در جنوب ویتنام تشکیل شد. FNL بسرعت قدرت را در روستاهای ویتنام جنوبی در دست گرفت. رژیم دست نشانده و مورد تنفر در جنوب٬ حرفی برای گفتن نداشت.
امپریالیسم آمریکا به هیچ عنوان قصد نداشت که ویتنام را از دست بدهد. مشاوران نظامی جهت سازمان دادن جنگ رژیم دست نشانده خود بر علیه مردم خودش به جنوب ویتنام فرستاده شدند و زمانیکه این هم کمکی نکرد آمریکا با تمام توان خود حمله کرد. ١٩٦٤ بمباران تروریستی در هر دو قسمت شمال و جنوب ویتنام آغاز شد و یک سال بعد نیروهای نظامی منظم به کار گرفته شدند.
بمبارانهای تروریستی در ویتنام یکی از خونينترين بمبارنهای ٽبت شده در تاریخ به شمار میرود. طی ١١ سال مقدار بمبی که آمریکا بر سر مردم ویتنام ریخت بیش از بمبهایی بود که تمامی شرکت کنندگان در جنگ جهانی دوم در تمامی جبهه ها استفاده نموده بودند. مجموع قدرت انفجاری آنها چندین برابر از بمب اتمی که در ناکازاکی و هیروشیما بکار گرفته شد بیشتر بود. شمال ویتنام بشدت صدمه دید اما در روستاهای واقع در جنوب اوضاع وخیمتر شد. آمریکا به آنجا وارد شد فقط به این خاطر که بوسیله بمبهای خود تمام موجوات زنده ای را که توسط جبهه آزادیبخش ملی (FNL) کنترل میشد نابود سازد. آنها از استفاده از هیچ وسیله ای که در تاریخ از جمله بزرگترین جنایات انسانی به شمار میرود فروگذاری نکردند.
این بمبارانها با ترور مردم غیر نظامی در جنوب ویتنام همراه شد. طی بمبارانها٬ پناهندگان در روستاهای به اصطلاح سوق الجیشی – بازداشتگاههای زندانیان سیاسی - زندانی و تمام مخالفان سیاسی به بند کشیده شدند. ٢۰۰۰۰۰ نفر زندانی سیاسی که بسیاری از آنها خوراک ببرها شدند٬ در سوراخهایی که در زمین حفر شده بودند کشته شدند. کشتار های دسته جمعی توسط سربازان آمریکایی انجام شد. در روستای ySong M یک واحد آمریکایی به صورتی بیرحمانه ٤۰۰ انسان را٬ که بیشتر از زنان٬ کودکان و سالخوردگان تشکیل میشدند اعدام کرد.
تمامی سربازانی که در این کشتار شرکت کردند به جز فرمانده مسئول سروان Willam Calley آزاد شدند. جهت جلوگیری از اعتراض افکار صلح طلبانه٬ Calley در سال١٩٧١ به زندان ابد محکوم شد. اما با دخالت پرزیدنت نیکسون مجازت او تقلیل یافته و در خانه خودش زندانی شد! در سال ١٩٧٤ او را آزاد کردند. امپریالیسم جلادان خود را تنبیه نمیکند.
جنگ ویتنام اولین جنگ تلویزیونی بود. تصاویر واقعی از کٽیفترین صحنه های جنگ از طریق کابلها به اطاقهای پذیرایی مردم به سرتاسر جهان فرستاده شد. این امر باعٽ تحریک هر چه بیشتر افکار عمومی در جهان و آمریکا بر علیه جنگ شد. آمریکایی که مردان جوان را جهت اعزام به جبهه وادار به نام نویسی مینمودند٬ و روزانه تعداد هر چه بیشتری از کیسه اجساد و یا سربازان معلول و روانی به آنجا فرستاده میشد. در آمریکا تقاضای محول نمودن مسئولیت جنگ به رژیم سایگون هر چه بیشتر قوت میگرفت. این امر پرزیدنت را وادار ساخت که دستور عقب نشینی نیروهای آمریکایی را صادر نماید. این آغاز پایان جنگ بود. دولت فاسد و مورد تنفر سایگون در مقابل نیروهای آزادیبخش هیچ امکانی برای دفاع از خود نداشت. این دولت در بهار سال ١٩٧٥ سرنگون شد و در ٣۰ آوریل ١٩٧٥ نیروهای جبهه آزادیبخش ملی (FNL) سایگون را به تصرف خود درآوردند. ملتی کوچک از طریق اتحاد و تحمل قدرتمندترین ارتش جهان را شکست دادند.
این یک پیروزی بی نظیر بود٬ اگر چه بشدت گران تمام شد. طبق محاسبات ٢۰۰۰۰۰۰ انسان قربانی این جنگ امپریالیستی شدند. اما این تمام واقعیت نیست. حتی امروز هم انسانها به دلیل ضرباتی که حاصل جنگ آنزمان است میمیرند٬ کودکان بصورت ناقص و با مشکلات مغزی متولد میشوند٬ زمینهای کشاورزی به دلیل بمبارانهای شیمیایی آمریکا مسموم هستند و مشکلات اجتماعی بی اندازه است. آمریکا تا به حال برای تمام این جنایات خود یک دلار غرامت جنگی به کشاورزان فقیر ویتنام پرداخت ننموده است.
جنگ بر علیه کره و ویتنام یاد آور خاطرات وحشتناک جنایات امپریالیستی و دشمنی بر علیه خلقهاست. اما نشاندهنده این امر نیز هست که میتوان امپریالیسم را شکست داد – که جمعیتی کوچک میتواند دشمنی پر قدرت را شکست بدهد. این امر اتحاد٬ تحمل٬ رهبری کمونیستی و اشتراک و همکاری میان ملتها را طلب میکند.