۱۳۹۴ آبان ۴, دوشنبه




آنکارا میان پیشروی روسیه وناتوانی غرب

ترکیه در آزمایشی سخت ودردناک ، درسیاستهای سوریه ای ومنطقه ای

نوشته : محمد نور الدین، مترجم ، احمد مزارعی ،یازدهم اکتوبر 2015

ترکیه  توقع نداشت که اینچنین ناگهانی نبرد روسیه در سوریه آغاز شود، این نبرد برای ترکیه بمثابه یک شوک بود،تنها دلیل این پیشآمد در درجه اول عملکرد ضعیف دستگاه اطلاعاتی ترکیه بود ، در محافل پشت پرده  دولتی ترکیه نیز گفته میشود که حاقان فیدان ،رئیس اداره اطلاعات ترکیه، بعلت اعمال سیاستهای غیر واقع بینانه درمورد سوریه، بزودی از منصب خود کناره گیری خواهد کرد. دوم ، اینکه در برنامه محرمانه اردوخان وداود اوغلو مبنی بر ساقط کردن دولت سوریه ، آن دو در صورت شکست این برنامه خود، گزینه ای در پیش رو ندارند.

اما آنچه که بیکباره اتفاق افتاد اینکه ، اردوخان ویار همراهش وحامل نظریه "عمق استراتژیک" یعنی داود اوغلو، بیکباره ازخواب بیدار شدند ومتوجه شدند که روسیه همسایه وهم مرز جنوبی آنها شده است،به این معنی که ترکیه میان دو دهنه گاز انبر روسیه قرار گرفته است . این وضعیت در تاریخ ترکیه ، از زمان عثمان اول ، تا کنون بی سابقه بوده است.

نتیجه مستقیم وفوری این اقدام اساسی روسیه ، ضربه بسیار سختی در درجه اول به ترکیه بود وسپس به نیروها ئی که در منطقه ودر داخل سوریه به ترکیه کمک میکردند ، نمیتوان در سوریه با فشار دکمه ای تغییرات گسترده ایجاد کرد ، اما این اقدام روسیه درحد خود دارای نتایج بسیار مهمی بوده است ، بویژه ازجهت ترکیه. لذا عجبی نیست که یکی از رهبران روسیه اخیرا در مصاحبه مطبوعاتی خود گفت ، عملیات ما در سوریه تا رسیدن به مرزهای ترکیه ادامه خواهد یافت.

ترکیه بسیاری از خواب وخیالاتی که برای منطقه داشت ، ازدست داد ، سریالهای تلوزیونی "فاتنه ومهند " و"نور" و" حریم سلطان" از خاطره ها رفت ، ترکیه بازارهای سوریه ، عراق ولبنان را ازدست داد وپس از ان مصر وکشورهای خلیج نیز از وی رویگردان شدند ، اردوخان اعتمادی را که درمدت کوتاهی وبطور استثنائی بدست آورده بود ، در مدت کوتاهی از دست داد ، این وضعیت نیاز به دهه ها سال دارد تا ترکیه مجددا بتواند انرا باز گرداند زیرا "مومن دوبار از یک سوراخ گزیده نمیشود" (ضرب المثل عربی)، ترکیه همه آن امتیازات وروابط حسنه را از دست داد ، بلکه امنیتی که در مرزهای خود با سوریه، ازسال 1999 ، داشت نیز دیگر وجود ندارد وبه آسانی مستقر نخواهد شد.

ترکیا نخواهد توانست آن اعتماد ومحبتی که اعراب وسوریه نسبت به وی ابراز داشتند برگردان کند وایران هم همینطور، ترکیه دخالتی بیشرمانه وشنیع دربحران سوریه کرد واین هنگامی بود که سوریها به ترکیه اعتماد کرده ووی را بمثابه ولینعمت خود میدانستند، ترکیه ای که استان اسکندرون آنهارا سرقت کرده بودواینبار به شهر حلب وسراسر شمال سوریه چشم دوخته بود، ترکیه آنچنان در مورد سوریه عمل کرد که گوئی این کشور نه سوریه مستقل ، بلکه همچنان یکی از ولایات عثمانی میباشد.ترکیه در مقابل کشورهمسایه ای که قلب ودروازه های خود را برای وی گشود ، تنها به این می اندیشید که چگونه در امور داخلی آن نفوذ کرده وغارتش کند ، نتیجه اینگونه اندیشیدن ترکیه این بود که انواع سلاح، بمب ونارنجک وموشک به سوریه وارد کرده واز سراسر جهان تروریست وآدکش بیاورد ، تا نظام سیاسی آ نراتغییر داده وسپس از طریق سوریه به نزدیکترین ودورترین مناطق ، همچون مصر، لیبی، وامارات حمله کند ، نتیجتا ترکیه تبدیل به مسئول ومربی بیشترین وبدترین سازمانهای تروریستی، وحشی، وخون آشام گردید.

از سوئی دیگر ، ترکیه از منطق نفرت واکراه شدید با کردها برخورد کرده ، چه در سوریه وچه با کردهای کشور خود. نتیجه این سیاستها این شده است تا یک کمر بند کردی در اطراف سوریه ودر امتداد مرز ترکیه به وجود آید، همچنین "حزب کارگران کردستان" به انتفاضه تازه ای دست زده که تا کنون ادامه دارد ودرخواست خود مختاری دارند واین خود مختاری به طور عملی دراستانه شکل گیری است ، وترکیه درمانده راهی ندارد مگر اینکه جسد مقتول یک جنگجو ویا یک شهروند مقتول کرد را به ماشین ببندد ودرخیابانها بگرداند ، و به طریقه شنیعی که عرق شرم وخجلت بر پیشانوی انسانیت می نشاند.، ودر این میان داود اغلو به آنچنان بن بستی گرفتار آمده که تنها میتواند بگوید که اویک "تروریست" کرد است . اما بسیار بهتر میبود که اغلو در مورد این حادثه  موضع گیری دیگری کرده وان را تقبیح کند ، حتی اگر" مقتول" یک "تروریست" کردستانی باشد ، واین درحد اقل خود، یک اخلاق اسلامی میبود.

در ادامه بحران سوریه ، روسیه کوشش بسیار نمود ، بگذریم که ایران نیزکوششهای بسیاری بعمل اورد  ، تا  شاید در سیاست ترکیه از طریق دادن امتیازات اقتصادی  تغییری ایجاد کند ، برای مثال روسیه تصمیم داشت تا یک خط لوله گاز را از طریق دریای سیاه بسوی بلغارستان واز آنجا به اروپاببرد که اروپا با ان موافقت نکرد، اینبار، روسیه با ترکیه قرار گذاشت ، تا این خط لوله را از طریق خاک این کشوربه یونان برده واز انجا به اروپا بفرستد، معنایش این بود که از قبل این خط لوله گاز، منافع زیاد مادی ومعنوی برای ترکیه در بر داشت .

اما همه این کوششها بر باد رفت وترکیه همچنان بر خط توطئه  پافشاری نمود وبا بسیج هرچه بیشتر نیروهای تروریستی ، کوشش کرد تا گلوی نظام دولتی سوریه ونیروها وکشورهائی که به سوریه کمک میکردند  را بفشارد که نتیجه اش سقوط شهرهای ، ادلب ، جسر الشغور ودر مرحله بعدی شهر تدمر بود که همگان شاهد بودند که داعش با آن شهر وآثار باستانی ومنحصر به فرد آنجا چه کرد ، ارتش ، هواپیما ، وتروریست از سراسر جهان به سوریه آورده شدند تا ابتدا سوریه را ساقط کرده واشغالش کنند وسپس در نقشه جغرافیائی وسیاسی منطقه ، ودر ادامه کل جهان تغییر دهند.

اما  لحظه ای فرا رسیدکه هم پیمانان نظام سوریه همگی در زمین، هوا ودریا ی سوریه حاضر شدند، ایران حضور نظامی خودرا متراکم نمود، حز ب الله که از قبل حضور داشت ، عراق تبدیل به مرکز غرفه عملیات کشورهای چهار گانه شامل ایران، روسیه ، سوریه وعراق گردید . سپس لحظه تغییر بزرگ وورود روسیه به سوریه گردید که با خود ابتدا، سیستمهای موشکی وسپس، هواپیماهای جنگی را هم آورد.

دخالت روسیه ، باعث شد که دروغ بزرگ شعار " جنگ بر علیه تروریسم" آمریکا، که یکسال پیش مطرح گردید ، رسوا گردد، طی این یک سال  داعش نه فقط هیچ عقب نشینی نکرد، بلکه در بیشتر مناطق به پیشروی نیز دست یافت ، همچنین گروههای تروریستی دیگر ، ازجمله "جبهه نصره" و"جیش الفتح" که وابسته به ترکیه وکشورهای خلیج ، بودند نیز هیچ اسیبی ندیدند ، درنتیجه و درعمل وجود این سازمانهای تروریستی ، باعث تضعیف نظام سوریه وهم پیمانانش میگردید.

دقیقا دراین لحظه روسیه وارد شد تا مرزهای تازه ای برای درگیریهای درون سوریه ، منطقه وجهان ترسیم نماید ، سوریه آخرین ایستگاه روسیه در مدیترانه است وهمین سوریه مرکز تجمع وتلاقی تروریستها ئی است که همگی انها از ترکیه آمده اند. روسیه تحت هیچ شرایطی اجازه نمیدهد که تنها پایگاهش در مدیترانه ، یعنی پایگاه دریائی طرطوس از دست بدهد ویا این جنگ در سوریه به شکست نظام حاکم منجر شود ، تا پس از آن همه این تروریستهای مسلح از سوریه واز طریق ترکیه به قفقاز منتقل شوند. این دو هدف اساسی روسیه ودر همراهی با ان اهداف دیگری وجود دارد، که روسیه را نسبت به عمل جسورانه ای که انجام داده ، دچار تردید ودو دلی نخواهد کرد. روسیه این قدرت جهانی به سوریه نیامده است تا شکست بخورد . روسیه برای پیروز شدن امده است ویا اینکه معادلات تازه ای را ترسیم کند تا فرصت حل مسالمت امیز را در منطقه فراهم آورد.

از طرفی دیگر روسیه درلحظه ای در سوریه دخالت کرد که هیچکس نمیتواند موسکو را به دخالت نامقبول وغیر شرعی متهم کند، ترکیه به این شکل دخالت قدرتمندانه روسیه ، دچاربهت و ناباوری گردید ، بطوری که اردوخان روسیه را تهدید نمود که موسکو، دچار خسارتهای جبران ناپذیری خواهد شد ، اگررابطه اش با ترکیه قطع گردد ، واردوخان سئوال میکند که راز اینهمه جدیت روسیه در مورد سوریه در چیست، درحالیکه روسیه مرز مشترکی با سوریه ندارد ؟

در اینمورد باید گفت که اولا ترکیه در تحریمهای کشورهای غربی برعلیه روسیه بعد از بحران اکراین، دخالت نکرد ، اگر چه الحاق جزیره قرم بتوسط روسیه را به خود محکوم نمود ، به این معنی که رابطه اقتصادی ترکیه بر عوامل سیاسی آن غلبه کرد. آیا این به آن معنی است که ترکیه در مورد دخالت روسیه ، درسوریه نیز ازهمان سیاست گذشته درمورد اکراین وقرم تبعیت خواهد کرد؟ پاسخ در غالب مثبت خواهد بود.  به این دلیل که ترکیه 60% از نیازمندیهای گاز خودرا از روسیه وارد میکند و41%ازتولیدات برق ترکیه از طریق مصرف گاز طبیعی تآمین میشود ، همچنین ترکیه پنج تا ده ، در صد نفت خودرا نیز از روسیه تامین میکند.

شاید گفته شود که ترکیه ممکن است نیازمندیهای گاز خود را از منابع دیگری  غیرد ازگاز روسیه تامین کند، اما اجرای چنین تغییری دریک مدت کوتاه عملی نیست ودرچنان مدتی ، معلوم نیست که چه اتفاقاتی رخ دهد، شاید ترکیه اقدام به لغو قرارداد مرکز هسته ای خود با روسیه  ، در شهر مرسین کند . اما این نیز احتیاج به زمان دارد تا گزینه مناسبی انتخاب شود ، به اضافه اینکه مصداقیت دولت در عقد قراردادها، پایبندی به تعهدات ومواثیق قانونی، وتعامل با دیگران ، از طرف دولت ترکیه به زیر یئوال خواهد رفت. از طرفی سیاست اردوخان همیشه میان غرب از یک طرف وروسیه وچین از طرف دیگر ، در نوسان بوده است. در گذشته نه چندان دور ، شخص اردوخان ، بطور رسمی از پوتین درخواست نمود، تا ترکیه را به سازمان شانگهای بپذیرد ، تا بدیلی باشد برای اتحادیه اروپا. این را نیز باید دانست که ترکیه به سازمان شانگهای پذیرفته نخواهد شد ، زیرا عضو پیمان ناتو میباشد، وسازمان شانگهای، تنها سازمانی اقتصادی نیست ، بلکه امنیتی نیز میباشد ؟

این گفته اردوخان که روسیه از اقدامش در سوریه ، ضرر میکند ، ترجمانی واقعی ندارد. برای مثال ، دهها هزار نفر از کارگران ترکیه ، درشرکتهای ترکیه ای که در روسیه فعالیت میکنند، مشغول کار هستند ، ودر حال حاضر ترکیه مبلغ پنجاه ودو ملیارد دلار ودر 1516، موسسه ، در روسیه ، سرمایه گزاری دارد ، همچنین ترکیه از نظر صدور موادغذائی ومنسوجات به روسیه ، هفتمین کشور میباشد که قیمت آنها به شش ملیارد دلار میرسد ودر مقابل ترکیه مبلغ بیست ویک ملیارد دلار از روسیه واردات دارد ، در هشت ماهه اول امسال ، هشت ملیون توریست روسی از ترکیه دیدن کرده اند ، روسیه از نظر تعداد توریست هایش به ترکیه ، بعد از المان است، دوم است ، از این نظر به منفعت ترکیه نیست که رابطه خود را با روسیه دچار بحران کند ، بویژه اینکه رابطه اردوخان با اروپا وآمریکا در موارد بسیاری ، ازجمله بحران پناهنده ها ، مشکل کردها ، اولویت در مسئله خاور میانه ورابطه با اسرائیل ، دچار نوعی اضطراب است.  اگر ترکیه روسیه را ازدست بدهد ، معنایش این است که ترکیه باید کاملا به دامن غرب درغلتد واین مغایر با موضعگیریها ئی است که ترکیه مدعی ان است.

اما درمورد این گفته اردوخان که چرا روسیه که با سوریه مرز مشترک ندارد، به سوریه اینهمه اهمیت میدهد واینکه روسیه نباید نگران سوریه باشد ، باید گفت که این گفته اردوخان ، تنها موجب قهقهه وسخریه خواهد بود، زیرا با این حساب ، چرا ترکیه اینهمه نسبت به صومالی ومیانمارکه مرز مشترکی با هم ندارند ، حساسیت به خرج میدهد ؟، وبرای اگاهی ، وجود مرز مشترک نیز نباید دلیلی بر دخالت وقیحانه ترکیه نسبت به امور داخلی سوریه باشد.

حضور قدرتمند روسیه در سوریه ، به پنج شعاری که تر کیه درمنطقه وجهان سر میداد ، پایان داد

1 - پایان منطقه امنیتی وبیطرف مرزی

2 - وپایان درخواست منطقه ، پرواز ممنوع بر بالای منطقه امنیتی وبیطرف مرزی

3 - پایان سیستم " قاعده درگیری" این قانون یکطرفه را ترکیه خود وضع نمود وان هنگامی بود که ارتش سوریه یک هواپیمای ترکیه را ساقط کرد، به موجب این قانون خود ساخته ، ترکیه حق خود میدانست که هواپیماهای سوریه را ، تا عمق پنج کیلو متری داخل مرز سوریه ، مورد اصابت قرار دهد ، اما اکنون هواپیماهای روسیه قانون مذکور را لغو نموده ودر چند نوبت به درون مرزهای هوائی ترکیه نیز وارد شده اند ، بدون اینکه هوا پیماهای ویا پدافندهای ترکیه ،جرآت کنند به هواپیماهای روسی تعرض کنند، هواپیماهای روسی نه اشتباها ، بلکه عامدانه وارد مرز هوائی ترکیه شده وهر بار بیش از  4 - 5 - دقیقه مانور داده اند که خود تهدیدی آشکار به ترکیه بوده است ، اکنون "قاعده درگیری" برعکس شده وبتوسط روسیه ، ونه ترکیه، اعمال میشود .

4 -  هم اکنون حضور روسیه در سوریه ، بنا به درخواست رسمی وقانونی دولت سوریه انجام گرفته است ، اگر ترکیه بخواهد دکتر بشار اسد را ساقط کند ، ابتدا باید پوتین را از میان ببرد.

در پایان و به عنوان نتیجه گیری باید گفت که اهداف انکارا وشعارهایش کاملا ازمیدان خارج شده ودیگر وجود ندارد ، تنها راه نجات ترکیه ، این است که دست به دامن پیمان ناتو شود ، اما ناتو خود میداند که از دخالت در برابر هواپیماهای روسیه ، عاجز است ، زیرا نمیخواهد قضیه را یه سمت وسوئی سوق دهد که به جنگ جهانی منجر شود، تنها راهی که برای آنکارا میماند ، ان است که خودرا در پناه دیواری پنهان کند تا کمترین ضرر نصیبش شود.

بدون شک در روزهای آینده ، آنکارا بهای ماجراجوئیهایش را خواهد پرداخت ، زیرا میکوشد مانع عقب نشینی گروههای تروریستی وابسته به خودش گردد، این امر بویژه در مورد شهر ادلب ، جسر الشغور واطراف شهر حلب صادق است ، زیرا آنکارا خواهد کوشید که تا حد امکان آنان را تقویت ومسلح کند تا "مقاومت" کنند.


اما زمام امور از دست انکارا وهم پیمانانش خارج خواهد شد، زیرا هر روز تغییراتی جدی در میدانهای نبرد حاصل میگردد واین پیشروی تا مرز رسیدن بر سر میز مذاکرات ، ادامه پیدا خواهد کرد ، بدون اینکه تحولی در موازین قوا و به زیان و مصلحت کشورهای ، روسیه ، ایران، وسوریه ، پیش بیاید . روسیه قدرت عظیمی است که تا پیروزی نهائی در سوریه ، به پیش خواهد رفت، از نظر روسیه ، این جنگ مقدس است واز طرف کلیسا ی روسیه، دولت وملت، مورد حمایت قرار گرفته است ، همه کسانی که از این جنگ جنایتکارانه ووحشیانه زیان دیده اند ، از قطع شدن سرها، از شکسته شدن صلیبها وتخریب کلیساها، از تجاوز به زنان مظلوم ایزدی انهدام آثارهای ارزشمند باستانی واز حکم تکفیر صادر کردن در حق این وآن واز عثمانی کردن منطقه ، آری همه آسیب دیدگان استفاده خواهند برد وخوشحال خواهند گشت.

۱۳۹۴ مهر ۲۲, چهارشنبه





نسخۀ قدیمی استعمار

چرا فرانسه خواهان سرنگونی جمهوری عرب سوریه است ؟

تی یری میسان

Rétro-colonisation
Pourquoi la France veut-elle renverser la République arabe syrienne ?
par Thierry Meyssan

با مرور تاریخ استعمار فرانسه در سوریه و مقایسۀ آن با سیاست رؤسای جمهور فرانسه نیکلا سرکوزی و سپس فرانسوآ هولاند، تی یری میسان خواست برخی رهبران فرانسه در عصر حاضر را برای استعمار مجدد سوریه افشا می کند. سیاستی قدیمی و جنایتکارانه که بیش از پیش فرانسه را در معرض نفرت جهانیان قرار می دهد.

شبکۀ ولتر | دمشق (سوریه) | 12 اکتبر 2015
http://www.voltairenet.org/squelettes/elements/images/ligne-rouge.gif

نیکلا سرکوزی و دیوید کامرون توافقات خانۀ لانکستر Lancaster House (وزارت امور خارجه) را امضا می کنند. آنها یک قرن بعد عهد نامۀ استعماری سایکس پیکو (16 مه 1916) را باززائی کردند.
امروز در صدور فراخوان برای سرنگونی جمهوری عرب سوریه،  فرانسه قدرت اصلی را تشکیل می دهد. در حالی که کاخ سفید و کرملین مخفیانه دربارۀ چگونگی سر به نیست کردن جهاد طلبان گفتگو می کنند، پاریس در اتهام زنی به «رژیم بشار» اصرار ورزیده و ادعا می کند که داعش را بشار اسد به وجود آورده و به همین علت از دیدگاه رهبران فرانسه پس از حذف دولت اسلامی، «دیکتاتوری علوی» باید سرنگون شود. دراین کارزار فرانسه رسماً از سوی ترکیه و عربستان سعودی مورد پشتیبانی قرار می گیرد و به همین گونه، ولی مخفیانه از حمایت اسرائیل نیز برخوردار است.
و امّا چگونه می توانیم این موضع گیری بازنده را درک کنیم، در صورتی که فرانسه هیچ منفعت اقتصادی و سیاسی در این جنگ ندارد، و نه تنها ایالات متحده از سازماندهی و کمک به مبارزان علیه جمهوری قطع نظر کرده بلکه روسیه نیز گروه های جهاد طلب را به خاکستر مبدل می سازد ؟
اغلب مفسران به درستی از مناسبات شخصی رئیس جمهور نیکلا سرکوزی با قطر به عنوان پدرخواندۀ مالی اخوان المسلمین، و مناسبات رئیس جمهور فرانسوآ هولاند با قطر و سپس با عربستان سعودی یاد کرده اند. هر دو رئیس جمهور در عین حال بخشی از مخارج اردوی انتخاباتی خود را توسط کمک های مالی این کشورها تأمین نموده و از انواع و اقسام امتیازاتی که همین کشورها در اختیارشان گذاشتند برخوردار شده اند. علاوه بر این، عربستان سعودی بخش قابل توجهی از شرکت های کک 40 (CAC40 ) را در اختیار دارد و خارج کردن سرمایه های سعودی می تواند خسارات اقتصادی وخیمی به فرانسه وارد سازد.
در اینجا می خواهم فرضیۀ دیگری را برای توضیح این وضعیت مطرح کنم و به منافع استعماری بین برخی رهبران فرانسوی بپردازم. به همین علت ضروری خواهد بود تا اندکی به گذشته بازگردیم.
عهد نامۀ سایکس پیکو
طی جنگ اوّل جهانی، امپراتوری های بریتانیا، فرانسه و روسیه مخفیانه به توافق رسیدند که مستعمره های امپراتوری اتریش هانگری، آلمان و عثمانی را پس از شکست آنها بین خودشان تقسیم کنند. در پایان گفتگوهای سرّی در داونینگ استریت، مشاور وزیر جنگ و افسر ارشد « لورانس عربی » سر مارک سایکس Mark Sykes و فرستادۀ ویژۀ وزارت خارجۀ فرانسه فرانسوآ ژرژ پیکو François George-Picot تصمیم گرفتند که استان عثمانی سوریۀ بزرگ را بین خودشان تقسیم کنند و تزار روسیه را نیز از این موضوع مطلع ساختند.
بریتانیائی ها که امپراتوریشان اقتصادی بود، منطقۀ نفت خیز شناخته شده در آن دوران را تصاحب کردند، به انضمام فلسطین، برای سکنا دادن جمعیت های یهودی. سرزمین های آنها از دولت های فلسطین، اسرائیل، اردن، عراق و کویت کنونی تشکیل می شد. در پاریس گروهی مخالف و گروه دیگری طرفداران استعمار بودند، سرانجام فرانسه استعمار از نوع اقتصادی و سیاسی و فرهنگی را برگزید، و سرزمین لبنان و سوریۀ کوچک را تصاحب کرد که در آن دوران نیمی از جمعیت  آن را مسیحیان تشکیل می دادند، با آگاهی به این امر تاریخی که  فرانسه از دوران فرانسوای اوّل خود را پدرخواندۀ آنها می دانست.
سرانجام در مورد اماکن مقدس در اورشلیم و عکا تصمیم آنها بر این اساس بود که تمام این اماکن را بین المللی اعلام کنند. ولی در واقع، این توافقات هرگز به شکل کامل به کار بسته نشد زیرا بریتانیائی ها سیاست های متناقضی را در پی گرفتند و بر آن شدند تا برای گسترش سرزمین های استعماری خود یک دولت یهودی ایجاد کنند.
«دموکراسی» های بریتانیائی و فرانسوی هرگز به شکل رسمی و عمومی دربارۀ این توافقات بحثی مطرح نکردند، زیرا در غیر این صورت به تشویش افکار عمومی مردم بریتانیا و فرانسه دامن می زدند و احتمالاً مخالفت عمومی را برمی انگیختند. سرانجام، توافقات سایکس پیکو توسط انقلابی های بلشویک در آرشیو تزار روسیه کشف شد. افشای چنین عهد نامه ای خشم اعراب را تحریک کرد ولی بریتانیائی ها و فرانسوی ها به جنب و جوش دولت های عرب واکنشی نشان ندادند.
نظریۀ استعمار از دیدگاه فرانسه
سیاست استعمارگر فرانسه از دوران شارل دهم (1835-1757) با تسخیر خونبار الجزائر آغاز شد. این رویدادی که با ارزش های مردم فرانسه هم خوانی نداشت و هرگز مورد تأیید قرار نگرفت به انقلاب ژوئیۀ 1830 انجامید.
ولی نظریۀ استعمار پس از سقوط دومین امپراتوری فرانسه و از دست دادن آلزاس و موزل مطرح شد. دو مرد سیاسی چپ، گامبتا و ژول فری در فقدان آزاد سازی آلزاس و موزل از چنگ رایش آلمان، پیشنهاد کردند که فرانسه می تواند نیک بختی خود را در تسخیر سرزمین های جدید در آفریقا و آسیا جستجو کند، و با منافع اقتصادی دست راستی ها در بهره برداری از الجزائر متحد شدند.
از آنجائی که بین انگیزۀ انحرافی تا آزاد سازی سرزمین ملی اعتبار افتخار آمیزی وجود  نداشت، دوستان گامبتا و فرای آن را با گفتار تشویق کننده ای بسته بندی کردند. به این معنا که گفتند طمعی برای گسترش سرزمین وجود ندارد و برآوردن بلند پروازی اقتصادی نیز در کار نیست بلکه ما در راه «آزاد سازی ملت های تحت ستم» و «رهائی» فرهنگ های «نازل» گام بر می داریم. که ادعای خیلی شرافتمندانه تری بنظر می رسید.
در مجلس شورای ملی و در سنا طرفداران استعمار لابی خاصی برای دفاع از طمعکاری هایشان ایجاد کرده بودند : «حزب استعماراتی». اصطلاح «حزب» در این مورد نباید ما را به اشتباه بیاندازد، زیرا موضوع به تشکیلات سیاسی ارتباطی نداشت بلکه حاکی از یک جریان فکری بود که حدود سد نفر از پارلمانی های راست و چپ را در بر می گرفت. سپس بازرگانان قدرتمند، نظامیان، جغرافیا شناسان و مقامات عالی رتبه مانند فرانسوآ ژرژ پیکو به آنها پیوستند. اگر پیش از جنگ اوّل جهانی فرانسوی ها در گرایش به سیاست استعماری بسیار اندک بودند، بر عکس طی دوران بین دو جنگ شمارشان افزایش چشم گیری یافت... یعنی پس از باز پس گیری آلزاس و موزل. حزب استعماراتی که بجز سرمایه داری کوری که در بسته بندی حقوق بشردوستانه فعال بود سعی کرد مردم را با تظاهراتی مانند نمایشگاه کسالت بار استعماراتی سال 1931 متقاعد سازد و سرانجام اوج خود را در جبهۀ مردمی لئون بلوم Léon Blum در سال 1936 یافت.
استعمار سوریۀ کوچک
پس از پایان جنگ و سقوط امپراتوری عثمانی، شریف حسین از پایگاهش یعنی از دو مسجد مکه و مدینه برای اعراب اعلام استقلال کرد. او بر اساس توافقاتش با «لورانس عربی» خود را «پادشاه اعراب» نامید، ولی فوراً از سوی انگلستان خیانت پیشه به دستور روز فراخوانده شد.
در سال 1918، پسر او امیر فیصل دولت موقت عرب را در دمشق تشکیل داد، در این دوران بریتانیائی ها سرگرم اشغال فلسطین بودند و فرانسوی ها نیز در حال تصرف ساحل دریای مدیترانه به سر می بردند. ارادۀ اعراب تشکیل دولتی واحد، دموکراتیک و مستقل بود که در عین حال تمایلات متنوع مذهبی را در خود جای دهد.
رئیس جمهور ایالات متحده توماس وودرو ویلسون با انگلستان پیرامون طرح مشترک برای ایجاد دولت یهودی بنای آشتی بین دو کشور را فراهم ساخت، ولی با نظریۀ اشغال استعماری بقیۀ منطقه مخالف بود. با ترک کنفرانس ورسای، فرانسه توسط شورای عالی بین متفقین در گردهمآئی سان رمو San Remo (19  تا 26 آوریل 1920) حق مداخله و ادارۀ منطقۀ تحت نفوذ خود را بدست آورد. سیاست استعماری بهانۀ حقوقی نیز داشت و آن هم این بود که باید به اهالی شامات کمک کرد تا در سقوط امپراتوری عثمانی خود را سازماندهی کنند.
نخستین انتخابات دموکراتیک توسط دولت موقت عرب برگزار شد. نتیجۀ انتخابات با اکثریت کنگرۀ عمومی سوری بی آن که تمایل سیاسی مشخصی وجود داشته باشد به رؤسای قبیله تعلق گرفت، ولی اکثریت حاکم مجلس را چهره هائی از اقلیت ملی تشکیل می داد. مجلس مشروطۀ سلطنتی و دو مجلسی را به تصویب رساند. با اعلام مجوز قیومیت فرانسه، مردم علیه امیر فیصل قیام کردند زیرا او تصمیم گرفته بود با فرانسوی ها و اقلیت های لبنانی که از فرانسه پشتیبانی می کردند همکاری کند. پاریس نیروهای نظامی اش را به فرماندهی ژنرال گورو Gouraud یکی از اعضای «حزب استعماراتی» گسیل کرد، و ملی گرایان سوری در نبرد مرجعیون شکست خوردند. از اینجا استعمار آغاز می شود.
ژنرال گورو ابتدا لبنان را جدا کرد — یعنی جائی که از پشتیبانی اقلیت ها برخوردار بود — و بقیه سوریه را نیز او با تلاش برای به جان هم انداختن گروه های مذهبی و قومی اداره می کرد. پایتخت «سوریه» به حمص منتقل شد که یک شهر کوچک سنی نشین بود و بعداً دوباره به دمشق انتقال یافت، ولی پایگاه اصلی قدرت استعماری در لبنان و در بیروت مستقر بود. پرچم استعمارکده در سال 1932 طراحی شد، و از سه نوار افقی تشکیل شده بود که سلسله های خلافت فاطمیان (سبز)، بنی امیه (سفید) و عباسی (سیاه) را بازنمائی می کرد، اولی نماد مسلمانان شیعه ، و دو رنگ دیگر نماد سنی ها. سه ستارۀ سرخ نیز نماد سه اقلیت مسیحی، دروز و علوی بود.
فرانسه می خواست در لبنان یک دولت مارونی ایجاد کند (مسیحی کاتولیک شرقی) زیرا مارونی ها اقتدار پاپ را به رسمیت می شناسند، و در سوریه نیز یک دولت مسلمان ولی دائماً مسیحیان سوریه کوچک را تحت فشار قرار می داد زیرا آنها ارتدکس بودند.
در سال 1936 چپ در فرانسه با دولت جبهۀ مردمی به قدرت رسید و به پای گفتگو با ملی گرایان عرب رفت و به آنها قول استقلال داد. معاون وزیر امور خارجۀ در کشور تحت الحمایۀ مراکش و با مجوز برای مسئولیت های خاورمیانه، پی یر ویه نوPierre Viénot برای استقلال لبنان و سوریه گفتگو کرد (همان گونه که برای تونس گفتگو کرد). معاهدۀ در پارلمان سوریه با آرای عمومی تصویب شد، ولی هرگز لئون بلوم عضو «حزب استعماراتی» در سنا آن را معرفی نکرد.
در همین دوران، دولت جبهۀ مردمی تصمیم گرفت شهر انتاکیه را از سوریۀ کوچک جدا کرده و آن را به ترکیه ضمیمه کند. و این کاری بود که در سال 1939 انجام گرفت. با چنین راه کاری بود که لئون بلوم می خواست خودش را از شر مسیحیان ارتدکس رها کند که پاتریارش آن در انتاکیه مستقر بود و ترک ها نیز از سرکوب آنها باز نماندند.
سرانجام، تجزیۀ فرانسه طی جنگ دوم جهانی به نظام استعماری پایان داد. دولت قانونی فیلیپ پتن سعی کرد حقوق استعماری را حفظ کند، ولی در سال 1941 دولت محق شارل دوگل استقلال لبنان و سوریه را اعلام کرد.
در پایان جنگ دوم جهانی دولت موقت جمهوری برنامۀ شورای ملی مقاومت را به اجرا گذاشت. با این وجود، «حزب استعماراتی» با استقلال ملت های استعمار شده مخالفت کرد. در 8 مه 1945 کشتار سطیف (در الجزائر) به فرماندهی ژنرال ریمون دووال Raymond Duval و کشتار دمشق به فرماندهی ژنرال فرناند اولیو Fernand Olive برگ دیگری ازتاریخ استعمار را بخون آغشته ساخت. شهر توسط هواپیماهای فرانسوی طی دو روز بمباران شد. بخش بزرگی از بازار قدیمی به ویرانه بدل گشت. عمارت کنگرۀ خلق سوریه نیز بمباران شد.
بلند پروازی استعماری فرانسه در سوریه از سال 2011
نیکلا سرکوزی بشار اسد همقطار سوری خود را برای شرکت در بزرگداشت 14 ژوئیۀ 2008 و بزرگداشت پیشرفت های دموکراتیک ، به شانزه لیزه دعوت کرده بود، با ایالات متحده و انگلستان نیز دربارۀ ترسیم مجدد « خاورمیانۀ بزرگ » در 10-2009 به گفتگو نشست. وزیر امور خارجه هیلاری کلینتون او را برای راه اندازی طرح استعماری فرانسه و انگلستان به هدایت ایالات متحده متقاعد ساخت، این نظریۀ « رهبر از حیاط پشتی » نام دارد.
در 2 نوامبر 2010 — یعنی پیش از « بهار عرب » — فرانسه و انگلستان پرونده هائی را که به نام لانکستر هاووس Lancaster House شهرت دارد را امضا کردند. اگر بخش رسمی نشان می دهد که دو دولت نیروهای خیزشی خود را(یعنی نیروهای استعماری شان) به اشتراک می گذارند، بخش سرّی توافقاتشان نشان می دهد که در 21 مارس 2011 حمله به لیبی و سوریه را آماده کرده بودند. می دانیم که فرانسه دو روز پیش از موعد با عجله و برای جلو زدن از رقیب به لیبی حمله کرد که موجب خشم انگلیسی ها شد. ولی بر عکس، حمله به سوریه هرگز صورت نگرفت زیرا رهبریت از حیاط پشتی، ایالات متحده نظرش را عوض کرده بود.
توافقات لانکستر هاووس از سوی فرانسه توسط آلن ژوپه و ژنرال بنوآ پوگا یکی از طرفداران پر و پا قرص استعمار انجام گرفته بود.
در 29 ژوئیۀ 2011، فرانسه ارتش آزاد سوریه (همانهائی که به میانه رو یا معتدل شهرت دارند) را ایجاد کرد. خلاف بیانیۀ رسمی فرماندۀ آن سرهنگ ریاض اسد، نخستین عناصر آن اهل سوریه نیستند بلکه از اعضای القاعدۀ شاخۀ لیبی می باشند. ریاض اسد تنها نقش پوشش را برای نسخۀ سوری ایفا می کند. او را به این علت برگزیدند که هم نام بشار اسد است ولی با او هیچ نسبت خویشاوندی ندارد. با این وجود گرچه نام این دو به زبان عرب به شکل مشابهی نوشته نمی شود، ولی رسانه های آتلانتیست این نام را نشانه ای از « نخستین گریز ها در بطن رژیم » تخمین زده اند.
ارتش آزاد سوریه توسط لژیونرهای فرانسوی آموزش دیده و سازماندهی شده است. این لژیونرها را از یگا نهایشان جدا کرده اند تا مستقیماٌ در خدمت الیزه و ژنرال بنوآ پوگا قرار گیرند، گرچه این ژنرال از حضور رئیس جمهور سرکوزی محروم مانده است. در مورد پرچم ارتش آزاد سوریه باید یادآور شوم که این پرچم همان پرچم دوران استعمار فرانسه است.
در حال حاضر، ارتش آزاد سوریه که در خدمت دائمی به سر برد وجود خارجی ندارد، ولی مارک آن برای عملیاتی که الیزه تدارک می بیند و توسط مزدوران مسلح از بین گروه های مسلح دیگر به اجرا گذاشته می شود به کار می برند.
فرانسه روی تفکیک جهاد طلبان « معتدل » و دیگر گروه های « افراطی » پافشاری می کند ولی در واقع هیچ تفاوتی بین افراد و رفتار این دو گروه وجود ندارد. ارتش آزاد سوریه فعالیت هایش را با کشتار همجنس گرایان آغاز کرد، آنها را از بالای ساختمان ها به پائین پرتاب می کرد. همین ارتش آزاد سوریه بود که ویدئوی صحنۀ آدم خوری یکی از رهبرانش را منتشر کرد که قلب یا کبد یک سرباز سوری را به دندان می کشید. تنها تفاوت معتدل و افراطی در پرچم آنها است : پرچم دوران استعمار فرانسه و پرچم جهاد.
از آغاز سال 2012، لژیونرهای فرانسوی 3000 مبارز ارتش آزاد سوریه را در حمص همراهی می کنند تا از این شهر که پایتخت قدیمی استعمار فرانسه است یک «پایتخت انقلابی» بسازند. آنها در محله های جدید باب عمرو سنگر می گیرند و امارات اسلامی را فریاد می زنند. یک دادگاه انقلابی از سوی همین ارتش آزاد سوریه تشکیل شد و 150 نفر از اهالی را که در خانه هایشان مانده بودند به مرگ محکوم کردند و در میدان شهر در برابر دیدگان عمومی سر بریدند. ارتش آزاد سوریه توانست طی یک ماه محاصره مقاومت کند زیرا فرانسه موشک ضد تانک میلان در اختیارشان قرار داده بود.
وقتی رئیس جمهور فرانسوآ هولاند در سال 2012  جنگ علیه سوریه را دوباره راه اندازی کرد فرماندۀ مرکز فرماندهی محروم از پیشینیانش، ژنرال بنوآ پوگا را حفظ کرد (موضوعی که در تاریخ فرانسه بی بدیل است). او دوباره صرف و نحو و حرکات استعمارگران را مد روز ساخت. بر این اساس، اعلام کرد که جمهوری عرب سوریه یک «دیکتاتور خون ریز» بوده (در نتیجه باید « مردم ستم دیده را نجات دهیم ») و قدرت حاکم توسط اقلیت علوی قصب شده است ( پس باید برای نجات سوری ها از چنگ این فرقۀ خوفناک بشتابیم). او پناهندگان سوری در اروپا را از شرکت در انتخاباتی که در سوریه برگزار شده بود منع کرد و بجای آنها تصمیم گرفت که شورای ملی سوریه ( انتخاب نشده) نمایندۀ قانونی آنها باشد. وزیر امور خارجۀ او، لوران فبیوس نیز در مورد رئیس جمهوری که به شکل دموکراتیک برگزیده شده بود گفت : بشار اسد « شایستۀ ادامۀ زندگی روی کرۀ زمین نیست ».
بیانیه های والری ژیسکاردستن
27 سپتامبر گذشته، رئیس جمهور قدیمی والری ژیسکاردستن با روزنامۀ Le Parisien/Aujourd’hui en France مصاحبه ای داشت و دربارۀ پناهندگان و مداخلۀ روسیه علیه تروریست ها در سوریه گفت : « من به احتمال کسب مجوز در مورد سوریه از سازمان ملل متحد فکر می کنم، برای مدت پنج سال ».
سازمان ملل متحد از تاریخ بنیانگذاری خود هیچ مجوزی حقوقی از این دست صادر نکرده است. همین جملۀ ساده طرح سیاه استعماری را آشکار می سازد. و هرگز هیچ رهبر فرانسوی رسماً بلند پروازی استعماری را دست کم از تاریخ استقلال الجزائر در 53 سال گذشته، رسماً مطرح نکرده بود.
آنچه در اینجا گفتنی بنظر می رسد یادآوری این واقعه است که ژانویو خواهر فرانسوآ ژرژ پیکو (در توافقات سایکس پیکو) با سناتور ژک باردو Jacques bardoux ازدواج کرد (عضو حزب استعماراتی). دختر آنها مای باردو May Bardoux به نوبت خود با رئیس شرکت مالی فرانسوی و استعماری ازدواج کرد، ادموند ژیسکاردستن، پدر رئیس جمهور قدیمی فرانسه.
در نتیجه، راه حل مسئلۀ سوریه به گفتۀ نوۀ مردی که با بریتانیائی ها مجوز قیومیت فرانسه در سوریه را معامله کرد، استعمار مجدد این کشور است.

لینک متن اصلی در شبکۀ ولتر :

ترجمه توسط حمید محوی


۱۳۹۴ مهر ۱۶, پنجشنبه




مجوز برای روسیه
شورای امنیت سازمان ملل متحد: پیشنهاد تشکیل ائتلاف وسیع علیه داعش بحث می شود
اولگا شیولکووا
(Olga Shyolkova)
ا. م. شیری
۱۴ مهر- میزان ۱۳۹۴
در چهارچوب اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد، نشست شورای امنیت سازمان ملل متحد در خصوص مبارزه با تهدیدات تروریستی در خاورمیانه و آمریکای شمالی بریاست روسیه برگزار گردید. این پیشنهاد در واقع ادامه سخنرانی مبسوط ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد در باره تشکیل یک ائتلاف وسیع بین المللی بود که باید تروریسم را بر اساس منشور و موازین سازمان ملل متحد نابود سازد. لازم به یادآوریست که رئیس دولت روسیه در نطق خود استانداردهای دوگانه رژیمهای غربی را که سعی می کنند از تروریستهای اسلامی در راستای دستیابی به اهداف خود استفاده کرده و در عین حال، در زیر شعار مبارزه با داعش آن را تسلیح می نمایند و با حمایتهای ضمنی از قاچاق مواد مخدر، فروش نفت و غیره بودجه تروریسم را تأمین می کنند، بشدت مورد انتقاد قرار داد. طرف روسیه بمنظور انجام گفتگوهای همه جانبه نه تنها اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد، حتی رژیمهای منطه مانند قطر، کویت لبنان، لیبی، امارات متحده عربی، اسرائیل، عراق، ایران، اتحادیه اروپا، و همچنین سازمانهای بین المللی از قبیل شورای اروپا و سازمان امنیت و همکاری اروپا را به جلسه فراخواند.
در اجلاس در سطح وزیران بریاست وزیر خارجه روسیه، سرگئی لاوروف، روسیه پیشنویس قطعنامه ای را که بر مبنای اسناد مصوب شورای امنیت سازمان ملل متحد در خصوص همآهنگی اقدامات ضدتروریستی بر اساس اصول و موازین حقوق بین الملل تهیه شده است، ارائه کرد.
پیشنویس قطعنامه سه جنبه عمده را در بر می گیرد:
اول- اتحاد و همآهنگی کشورهایی که قادرند سهم واقعی در مبارزه با تروریسم داشته باشند و آنها عبارتند از ارتشهای عراق و سوریه، نیروهای دفاع مردمی کورد، واحدهای مسلح مخالفان میهن پرست سوریه و بازیگران خارجی. بگفته سرگئی لاوروف، «اتکاء این همآهنگی به تصمیمات شورای امنیت مبتنی بر منشور ساز مان ملل متحد بسیار مهم است». لاوروف ادامه داد: «بهتر این بود که ظرفیت بالقوه چنین نهاد قانونی سازمان ملل متحد بمثابه ستاد شورای نظامی عمل کند».
دوم- فعالتر کردن گفتگوها بین سوریها بر مبنای اعلامیه ژنو به تاریخ ۳٠ ژوئن ٢٠۱٢، پیشنهاد می شود.
سوم- روسیه از انجام گفتگوهای گسترده بین المللی در خصوص معضل سوریه با شرکت روسیه، آمریکا، عربستان سعودی، ایران، ترکیه، مصر، امارات متحده عربی، اردن، قطر، اتحادیه اروپا و چین طرفداری می کند.
س. لاوروف همچنین ضرورت وارد کردن «دولت اسلامی» بعنوان یک گروه جداگانه به لیست تحریمهای ضد تروریستی شورای امنیت سازمان ملل متحد را مورد تأکید قرار داد و افزود، «ایجاد فوری پایگاه واحد داده های حاوی اطلاعات در باره این شبه نظامیان، طرح ریزی مکانیزمهای اضافی تبادل اطلاعات در مورد نقل و انتقال آنها و تسهیل فرایند تحویل آنها ضرورت دارد. مقابله با تأمین مالی تروریسم همچنان بمثابه مهمترین وظیفه محسوب می شود. در همین رابطه، به اجرای هر چه دقیقتر الزامات قطعنامه شماره ٢۱۹۹ شورای امنیت سازمان ملل متحد دایر بر تهیه لیست اشخاص حقیقی و حقوقی که به تجارت با داعش مشغول هستند، فرامی خوانیم».
بهیچوجه شگفت آور نیست که ایالات متحده آمریکا با برسمیت شناختن داعش بعنوان یک سازمان تروریستی جداگانه بشدت مخالفت می کند. زیرا، استفاده از خشن ترین گروه تروریستی در تاریخ بشر در انحصار طراحان سازمان «سیا» بوده است. دولت عراق بدفعات مسئله تحویل سلاح به شبه نظامیان را اعلام کرده و سنای آمریکا بودجه «مخالفان میانه رو» سوریه را، که فورا به داعش واگذار می شود، بطور آشکار تأمین می کند. همانطور که مفتی اعظم سوریه، احمد بدرالدین حسون اشاره می کند، «تأمین مالی در حدود ۷٠ هزار نفر مزدور خارجی را که بعد از پایان دوره آموزش نظامی تحت رهبری متخصصان آمریکائی و انگلیسی در ترکیه، «همراه خانواده» می آیند و در صفوف «دولت اسلامی» می جنگند، عربستان سعودی بر عهده دارد. عربستان سعودی بعنوان یکی از حامیان مالی اسلامگران خونخوار از روسیه می خواهد به عملیات نظامی علیه داعش پایان بدهد.
وجود چنین استانداردهای دوگانه و منافع پنهان در خلال بحثهای جلسه شورای امنیت سازمان ملل متحد انعکاس یافت. قدرتهای غربی و متحدان خاورمیانه ای آنها نمی توانستند با روسیه مخالفت نمایند. زیرا این مخالفت بمعنی حمایت آشکار از تروریستها تلقی می شد. از دیگر سوی، آنها خواهان ورود روسیه به خاورمیانه اگر چه برای نابودن کردن شمشیر دولبه، و چنین سلاح ژئوپلیتیک بدقت ساخته شده نیستند. شروع جنگ اطلاعاتی در رسانه های جمعی و تولید مقالات فراوان دایر بر اینکه گویا حملات نیروهای هوا- فضای روسیه به مواضع شبه نظامیان باعث قتل شهروندادن غیرنظامی سوریه، از جمله، کودکان گردید، گواه انکارناپذیر ضد حمله غرب است. با این حال، اِ. کارتر، رئیس پنتاگون اطلاعیه مخالفان سوریه را دایر بر اینکه گویا حملات هوایی روسیه به قتل شهروندادن غیرنظامی سوریه انجامید، تأئید نکرد. سفارش دهندگان هجمه های اطلاعاتی رسانه های جمعی آمریکا و اتحادیه اروپا معلوم است.
علاوه برآن، در موضع اصلی غرب کمترین تغییری بوجود نیامده است.
با اینکه جون کری، وزیر خارجه آمریکا روز گذشته اعلام کرد که آمریکا از خواست استعفای فوری بشار اسد صرفنظر کرده است، در جلسه شورای امنیت سازمان ملل متحد اظهار داشت: «پاسخ جنگ داخلی سوریه را نمی توان از راه تشکیل اتحاد نظامی با اسد پیدا کرد. اما من اطمینان دارم که یافتن پاسخ از طریق ارائه ابتکارات گسترده سیاسی معطوف به گفتگوها در باره «گذار سیاسی» امکان پذیر است. همتای انگلیسی او، ف. هاموند نیز با بیان اینکه «نمی توان جزء مؤثر مبارزه با داعش بود و در عین حال با همان ابزار به مخالفان معتدل رژیم اسد حمله برد»، از وی پشتیبانی کرد. بصراحت می گویم، حمایت از رژیم با مبارزه علیه داعش در سوریه سازگار نیست». و دیپلوماسی فرانسه شرایط آشکارا غیر قابل قبول پیشنهاد می کند. لوران فابیوس، وزیر خارجه فرانسه شرکت فرانسه در جبهه واحد با روسیه را به سه شرط مشروط کرد: تعهد به جنگ فقط بر علیه داعش و گروههای افراطی، ممنوعیت بمبهای بشکه ای و کلری، و تشکیل دولت موقت. یعنی باز هم حذف بشار اسد از قدرت.
با این حال، ایجاد وحدت کامل در شورای امنیت وظیفه دیپلوماسی روسیه نیست. ولادیمیر پوتین بدون اینکه منتظر «شرکای ما» بماند، مجوز استفاده از نیروهای هوا- فضای روسیه در خارج از کشور را از شورای فدرال روسیه گرفت. و روز بعد، وزارت دفاع روسیه اعلام کرد که نیروهای هوائی روسیه در حدود ٢٠ پرواز اجرا کردند که در نتیجه آنها، انبارهای مهمات، تسلیحات، مواد سوختی و روغنکاری، مراکز تجمع تجهیزات نظامی و فرماندهی تروریستها در مناطق کوهستانی بطور کامل منهدم گردید. ائتلاف آمریکائی که در مدت یک سال گویا بر علیه تروریستهای اسلامی می جنگید، نمی تواند چنین موفقیتهایی را برخ بکشد.
غرب که در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته، از قرار معلوم مجبور است به آن و به بزرگترین شکست سیاسی سالهای اخیر تن در دهد. بگفته م. رومنی، نامزد سابق ریاست جمهوری آمریکا، «روسیه اکنون اوضاع را پیچیده می کند. ما باز هم از روسیه شکست خوردیم».
اگر بخواهیم در باره چشم انداز ائتلاف ضد داعش برهبری روسیه سخن بگوئیم، صرفنظر از اختلاف نظرات موجود، بسیار خوب است. همانطور که سرگئی لاوروف اشاره کرد، اروپائیها دارند می فهمند که بدون از میان برداشتن علت اولیه، «بدون ایجاد یک مانع قوی در راه تلاش رهبری داعش برای تابع سازی منطقه به دیکتاتور قرون وسطائی»، نمی توانند با بحران مهاجرت مقابله نمایند. برای متوقف کردن مهاجران، باید جلو تروریستها و پیامدهای جنگها و درگیریهای آنها را گرفت. و اگر ایالات متحده آمریکا مایل باشد، می تواند یک بلیط برای قطار در حال خروج بگیرد.

پیشنهاد مترجم
در ارتباط با این مطلب بیشتر بخوانید:
القاعده، «داعش» جبهةالنصره، بوکوحرام، نئونازیسم و ...
یا جنایتکاران سازمانیافته آنگلوساکسونی
هرج و مرج لازمه بقاء امپریالیسم
جنون جنگی رژیمهای امپریالیستی- فاشیستی غرب
تحت پوشش «داعش» در خاورمیانه میانه