تاریخ کوردها تکرار میشود
AppleMark
آنگلوساکسونها
باز هم «خودیها» را رها میکنند
دمیتری مینین
(Dmitriy
Minin)
برگردان: ا.
م. شیری
۷ مهر- میزان ۱۳۹۵
حوادث عجیب و
درهم پیچیده مناقشه سوریه ناگهان به سمت کاملا غیرمنطقی، اما در واقعیت امر، قابل
انتظار برای کوردها که ۱٠ درصد جمعیت سوریه را تشکیل میدهند، چرخید. آنها که در
مبارزه با «داعش» ممنوعه
در روسیه متحمل هیچ شکستی نشدند و به نتایج ملموسی نیز دست یافتند، ناگهان مجبور
گردیدند از منطقۀ گستردۀ آزاد شده بدست خود به ساحل شرقی فرات منتقل شوند.
پس از حملۀ
ترکیه به خاک سوریه دیگر نه تنها صحبت از اعطای وضعیت واحد فدرالی جداگانه به
کوردها در ترکیب ساختار جدید سوریه که آنها خواستار آن هستند، حتی سخن از اعطای
استقلال که بسیاری از کوردها در خفا آرزوی میکنند، موضوعیتی ندارد.
دیگر قابل
درک است که هدف اصلی آنکارا نه مبارزه با داعش، بلکه، خنثی کردن کوردهاست. تصمیم
کوردها برای اعلام فدراسیون بطور یک جانبه در اوایل ماه اکتبر دیر هنگام و دور از
واقعیت بنظر میرسد. امیدواری به پیوستگی ارضی بین همه کانتونهای کوردی در شمال
کشور توهم از آب در آمد. این امر به آن اندازهای که به امتناع قطعی متوّلیان
دیروزی کوردها در واشینگتن بستگی دارد، به ترکها بستگی ندارد.
کوردها را
بار دیگر مورد سوءاستفادۀ وقیحانه قرار دادند و آنها را بی هیچ دستاوردی رها
ساختند. بدعهدی متحدان و اشتباه در انتخاب آنها- این واقعیت لعنتی تاریخ کورد است،
که مبداء آن، شاید، زمان پیروزی صلاحالدین ایوبی، سردار اسطورهای کورد بر
صلیبیون باشد.
دیوید
ایگناتیوس، مفسر
برجسته واشینگتنپست در مقالهای با عنوان خاص «سیاست آمریکا در سوریه بر روی خط
اشتباه خیانت استوار است»، متذکر میشود، که چگونه نظامیان آمریکائی در همین اواخر
بطور مدام تأکید میکردند، که کوردهای سوریه «قدرتمندترین نیروی مبارزه بر علیه
داعش هستند». طی نبردهای سخت سالهای ۲٠۱۴- ۲٠۱۵ آنها اراضی
قابل توجهی، از جمله شهرهای بزرگ شدادی، منبیج را آزاد ساختند، محاصره راهبردی رقه،
پایتخت داعش را در حومه دور تحقق بخشیدند. ایگناتیوس مینویسد که او هنگام دیدار
از پایگاه آموزشی تحت مدیریت آمریکا در شمال سوریه شخصا شاهد تمجید متخصصان
آمریکایی از شهامت و شجاعت شبهنظامیان کورد بمثابه نیروی اصلی حمله به رقه
بوده است.
تا آن زمان
ترکها، اگر چه رابطه خصمانه با کوردها دارند، اما با این اتحادیه سازش میکردند.
همه چیز پس از کودتای نظامی در ترکیه تغییر یافت. «اتحادیه نیابتی» تشکیل شده توسط
آمریکاییها از گروهبندیهای مختلف سوری در خطوط مختلف جبهه جای گرفتند. جوزوف بایدن، معاون رئیس
جمهور آمریکا هنگام دیدار از آنکارا اقدام دولت ترکیه در این لحظه را مورد
پشتیبانی قرار داد و از کوردها خواست از منبیج به شرق فرات بروند. که خود این،
حاکی از واقعیت خط خیانت است. ایگناتیوس مینویسد: این، یک سنت ناپسند است:
«کشورهای غربی در تمام طول قرن گذشته مبارزان کورد را تا زمانی که اهدافشان ایجاب
میکرد، مورد سوءاستفاده قرار دادند و پس از انقضای تاریخ نیازشان، آنها را رها
کردند». در سال ۱۹۱۸ هنگامی که
متحدین آنتانت وعدۀ ودرو ویلسون، رئیس جمهور آمریکا در خصوص ایجاد «اجاق
ملی» کورد را نادیده گرفتند. در سال ۱۹۴۷، انگلستان به ایران اجازه داد از
تشکیل کردستان در حریم خود بشدت جلوگیری نماید. حوادث آن زمان را جیمز اولدریج،
نویسنده انگلیسی در دو رمان بلحاظ ایدهای مشابه خود- «دیپلومات» و «کوهها و سلاحها» به شکل روشن
هنری توصیف نموده است.
در سال ۱۹۷۵، قطع نظر از
وعدۀ پشتیبانی از کوردهای ایران، آمریکاییها همراه شاه ایران به صدام حسین اجازه
دادند جنبش آنها را بشدت سرکوب نماید. اما تا چندی قبل از این، در سال ۱۹۷۳، مصطفی
بارزانی، رئیس وقت کوردهای عراق، پدر مسعود بارزانی، رئیس کنونی کوردستان عراق با
اطمینان به صداقت آمریکاییها گفت: «آمریکا یک قدرت بسیار بزرگتر از آن است که به
خلق کوچکی مانند کورد خیانت بکند». به اعتقاد ایگناتیوس، او بشدت اشتباه کرد.
انتظار میرود رهبر کنونی کوردها اشتباه پدرش را تکرار نکند. کافی است یادآوری شود
که در رابطه با فریب کوردها در سال ۱۹۷۵، هنری کیسنجر بطور آشکار اظهار داشت:
«در هم آمیختن عملیات مخفی با فعالیتهای تبلیغی لازم نیست». آیا همه اقدامات کنونی
دولت آمریکا در خاورمیانه بر روی این توصیه بشدت سودمند بنا نشده است؟
مجله اشپیگل
نیز مینویسد، که در نتیجه روند جدید حوادث در سوریه، کوردها در جای برزگترین
بازندگان قرار گرفتند. تا همین اواخر کوردها «عاقلترین بازیگران» با بیشترین
برد در بازیهای سوریه بنظر میرسیدند، اما نشد. زیرا آنها بشدت خطر کردند.
آمریکاییها بجای ایفای نقش واسطه بین طرفین متخاصم ترک و کورد، در وضعیت متحد مالیخولیایی
دو طرف قرار گرفتند. آنها دیر یا زود مجبور به انتخاب اولویت خود بودند، و، بنظر
می رسد آنها دیگر ترکیه قدرتمند و بلحاظ ژئوپلیتیک مهم را انتخاب نمودند.
رابطۀ کوردها
با آمریکا بطور فزاینده بدتر میشود. بله، به بیان صریحتر، هرگز رابطهایی هم
وجود نداشته است. آمریکا با سوءاستفاده از کوردها بمثابه مواد مصرفی و بدون
اینکه واشینگتن رهبران کورد را در این امر متقاعد کرده باشد، هیچگاه آنها را
بعنوان شریک خود بحساب نیاورده است. این، باز هم یک درس دیگر نه فقط به کوردها،
حتا به همه خاورمیانه است. وفاداری به تعهدات خود در منطقه، نه در مورد
آمریکاییها، بلکه در مورد دیگران، مثلا، روسها مصداق دارد.
تکنولوژی
ظریف این که آمریکاییها چگونه متحدان کورد خود را رها کردند هم توجهات را بسوی
خود جلب میکند. ابتدا سعی کردند میانه آنها را بطور کامل با بشار اسد به هم بزنند.
حسابشان، از قرار معلوم، بر این بنا شده بود که کوردهای کاملا تنها مانده، مجبور
خواهند بود افتخارات خود را در دوردست پنهان نمایند و، حتّا با درک اینکه آنها را
بیشرمانه فریب دادهاند، به اطاعت از آمریکاییها ادامه دهند.
درگیری ماه
اوت کوردها با ارتش دولتی سوریه در حسکه، مرکز استانی به همین نام، قبل از هجوم
ترکیه به جرابلس، بدون اجازه و تحریکات مشاوران آمریکایی نمیتوانست روی بدهد. طلال سیلو، نماینده
رسمی نیروهای دموکراتیک سوریه، که شبهنظامیان کورد اساس آن را تشکیل میدهند،
اظهار داشت: «ما همپیمان آمریکا و ائتلاف هستیم. آنها تصمیم میگیرند. ما، البته،
آزادیم، اما بدون اطلاع آمریکاییها نمیتوانیم به حمله دست بزنیم». او همچنین
افزود، که آمریکاییها کوردهای پیرو خود را از «هر گونه تماس با روسها در سوریه»
منع کردهاند.
برای دمشق
همزمان با زیر فشار قرار گرفتن در حسکه، بستن بزرگراه کاستلو از منطقه شیخ مقصود
حلب در بخش غربی شهر توسط کوردها با هدف ممانعت از تأمین نیروهای دولتی که در
نتیجۀ پیروزی ناگهانی جهادگرایان از جنوب قطع شده بود (البته اکنون مشکل رفع شده
است)، بشدت دردناک بود. نیروی هوایی سوریه برای اولین بار در طول تمام سالهای جنگ
کوردها را هدف بمباران قرار داد. تعجبآور نیست، که این اقدام برای اولین بار نیز
مورد تأئید آنکارا قرار گرفت. در آنجا حتی از حفظ دولت بشار اسد در دورۀ گذار صحبت
کردند و بلافاصله از لحظه مطلوب برای حملهایی که مقدمات آن از مدتها پیش آماده
شده بود، استفاده کردند. بعبارت دقیقتر، پیروزی محلی کوردها در حسکه به عواقب
راهبردی منفی برای آنها فراروئید. بسادگی آنها را زیر پا گذاشتند. باور به آن
دشوار است، که آمریکاییها از تصمیم ترکیه آگاه نشده بودند. جوزف بایدن، معاون
رئیس جمهور آمریکا به هیچوجه در آنکارا غافگیر بنظر نمیرسید، و اظهارات مشوقانه
وی نیز هیچ شباهتی با بدیههگویی نداشت.
در عین حال،
چرخش جدید حوادث به فرجام مناقشه سوریه نزدیک نمیشود. فرمانده یگانهای دفاع مردمی
کورد پنتاگون را در جریان آن قرار داد، که «اگر ترکها صحنه را ترک نکنند»، شرکت
کوردها در حمله برنامهریزی شده برای آزادسازی رقه پشت علامت سؤال قرار خواهد گرفت. نیروی دیگری
که قادر به پاکسازی «پایتخت تروریسم» در زمانهای نزدیک باشد، در کشور وجود ندرد.
توافق
آمریکایی- ترکی در اجلاس کشورهای گروه «بیست» در هانگژوی در بارۀ حمله به
رقه بدون شرکت کوردها بسختی امکانپذیر است. عدم مشارکت آنها در چنین عملیاتی میتواند
هجوم عمیق نیروهای زمینی عمده آمریکا و ترکیه به خاک سوریه را در پی داشته
باشد. و این، میتواند نه تنها با تلفات سنگین، حتّا شاید با اعتراضات جدی، هم در
آمریکا و ترکیه، و هم در کشورهای دیگر، از جمله در ایران و روسیه توأم باشد. دمشق
نیز که نمایندگی خود را در سازمان ملل متحد حفظ نموده، مخالفت خواهد کرد. آنکارا
میتواند اشتباهی را که کوردها با گام گذاشتن در «مسیر خطرناک خائنانه» پیشنهادی
به آنها مرتکب شدند، تکرار نماید. فقط میتوان اظهار امیدواری کرد که طرف ترکیه
تسلیم تحریکات نشود و به همکاری بسختی آغاز شده با مسکو دو باره پایان ندهد.
با این حال،
اگر کوردها در فاز پایانی جنگ بدرستی انتخاب نموده و از وابستگیها و اتحادهای
کذایی که از چیزی جز «تقدیم خونهای» فراوان بشارت نمیدهند، دوری کنند، میتوانند
موقعیت خود را نجات دهند. معلوم میشود، که تنها متحد طبیعی و در واقع، یگانه آنها
نه فقط در جنگ، حتّا در شرایط دستیابی به خودمختاری در ساختار پس از جنگ در سوریه،
رژیم سکولار بشار اسد در دمشق است. اما سایر نیروهای مخالف، نه آمریکاییها، نه
بویژه ترکها در مورد هر گونه حقوق ملی کوردهای سوریه حتی فکر هم نمیکنند. همه
شرکای امروزی آنها به کوردها بطور قطع بعنوان «اصحاب موقت» مینگرند. در حالیکه
اسد برای برقراری اتحاد دائمی با کوردها بطور عینی علاقمند است، زیرا برای مقابله
با بنیادگرایی سنّی، همواره به تکیه بر اقلیتهای ملی و دینی نیاز خواهد داشت. و
خود این هم بمعنی تحقق آرمان آنهاست که بدون آن، اتحاد واقعی نمیتواند صورت بگیرد.