۱۳۹۱ مهر ۲۷, پنجشنبه

تیمارستان نوبل





تیمارستان نوبل
دمیتری سدوف
ترجمه و متمم از: ا. م. شیری
۲۶ مهر- میزان ۱٣۹۱
یک خبر غیرمنتظره عجیب از کمیته نوبل: جایزه صلح نوبل به اتحادیه اروپا...، سازمانی که ۲۷ کشور اروپائی را در خود جمع کرده و، طبق اساسنامه، موظف به حل و فصل مناقشات نظامی- سیاسی بین المللی نیست، اعطاء گردید. اتحادیه اروپا حتی دارای یک نهاد، به سخن دیگر، یک سازمان نظامی خاص خود نمی باشد تا به امر «برقراری صلح» مشغول بشود. اتحادیه قوم و خویشی اروپا برای چنین منظوری به پیمان نظامی موجود، ناتو تکیه می کند.
اما بطوریکه رئیس کمیته نروژی نوبل، توربرن یاگلاند اعلام کرد، مبارزه موفقیت آمیز در راه برقراری صلح و حل صلح آمیز مناقشات، دموکراسی و حقوق بشر بزرگترین دستاورد اتحادیه اروپا بشمار می آید. در جمله بندی جایزه گفته می شود: «جایزه صلح سال ۲۰۱۲ بخاطر متحد ساختن اروپا و تبدیل آن از قاره جنگ به قاره صلح، به اتحادیه اروپا اعطاء می گردد».
حیرت انگیز است!
اروپا، زمانیکه فاشیسم آلمان در سال ۱۹۴۵ در هم کوبیده شد، «از قاره جنگ به قاره صلح» تبدیل گردید. آنوقت هیچ نشانی از اتحادیه اروپا وجود نداشت. جامعه کشورهای اروپائی، بعدها در دوره رویاروئی دو بلوک، در سند نهائی کنفراس سال ۱۹۷۵هلسنیکی، در سند تا کنون معتبر، اگر چه غرب از مدتها پیش زیر پا گذاشته، مطرح گردید.
آشفتگی نظم بین المللی اروپائی پس از آنکه میخائیل گارباچوف، برنده آینده جایزه نوبل و تیم او پیمان ورشو و بدنبال آن، اتحاد شوروی را منحل کردند، شروع شد. و این آشفتگی بلافاصله پس از پاک کردن ابرقدرت شوروی از نقشه جهان آغاز گردید. هیچکس سهم بزرگ آلمان و دیگر کشورهای اروپائی در مثله کردن یوگسلاوی و برافروختن آتش جنگ در میان اجزاء آن را فراموش نکرده است. علاوه بر این، بمباران ۷۹ روزه یوگسلاوی به بهانه «مبارزه برای دمکراسی و حقوق بشر» در «قاره صلح» سازماندهی شد. این، اولین جنگ پس از جنگ جهانی دوم در اروپا بود و آن را ایالات متحده آمریکا و کشورهای عضو اتحادیه اروپا با برنامه قبلی، برای پاک کردن رژیم سلابادان میلوشوویچ از روی زمین که مانع اصلی در ترسیم نقشه موزائیکی بالکان بود، براه انداختند.
فراموش کردن تاریخ ماجراجوئی سال ۱۹۹۹ ناتو- اتحادیه اروپا در یوگسلاوی را، که در واقع تاریخ نظامیگری جدید آورو- آتلانتیک در پوشش حفاظت از صلح بود، به ما تلقین می کنند. در پی اعطای جایزه صلح نوبل به اتحادیه اروپا، بویژه در برلین شادمانی می کنند. زیرا، سازمان آدمکشان کوزوو، که منطقه باستانی صرب را در خون خود غرقه ساخت، دقیقا بدست آلمانی ها تشکیل گردید. چرا که اردوگاه «فراریان آلبانی» را دقیقا در قلمرو آلمان تشکیل داده و بمنظور اعزام به کوزوو از راه ایتالیا و آلبانی، به سلاحهای خریداری شده با پول آلمان تسلیح کردند.
سپس جنگی شروع شد که هزاران صرب را بکام خود کشید، و کشورهای عضو اتحادیه اروپا فعال ترین شرکت کنندگان این جنگ بودند. اینک انها دست آموز خود، هاشم تاچی را می چرانند. هم اکنون این شبه نظامی سابق «ارتش آزادیبخش کوزوو» فقط در پریشتین پناه نگرفته، بلکه قدم در راه بزرگی نهاده و باز هم راهزنی می کند اما، نه فقط در آمریکا، بلکه در اروپا هم.
هم اکنون سازمانهای امنیتی اروپائی از دست مافیای مواد مخدر کوزوو ناله می کنند، اما این، تازه آغاز کار است. رژیم هاشم تاچی بزرگترین «ارمغان» خود برای «قاره صلح» را در صربستان جنوبی و مقدونیه آماده می کند و سپس کار خود را در یونان و ایتالیا ادامه خواهد داد. چرا؟ برای اینکه کار دیگری از دستش بر نمی آید. همه سران این رژیم از میان متجاوزان به عنف و قاتلان برخاسته اند و چنین نیز خواهند ماند.
آیا ما هم همه اینها را امروز «مبارزه برای دمکراسی و حقوق بشر» می نامیم؟
کشورهای انگلیس و فرانسه، عضو اتحادیه اروپا نقش اصلی را در سرنگونی دولت قانونی لیبی ایفا کردند. این درست است که جمله بندی کمیته نوبل ظاهرا با این مسئله ارتباط ندارد. زیرا، لیبی در قاره دیگری واقع است و رویدادهای ناشی از قوانین ژئوپلیتیک در سواحل جنوبی دریای مدیترانه لزوما مخ ساکنان سواحل شمالی آن را از کار انداخته است.
در هر حال، مهم این است که هنگام تصمیم گیری برای اعطای جایزه صلح، در کمیته نوبل چه روی می دهد؟ آیا احتمال دارد که تمام رویدادهای آنجا با همه تمدن غربی رابطه مستقیم داشته باشد؟ این تمدن مرکب از دو نیمه (آمریکائی و اروپائی)، در سالهای اخیر به نوعی معتاد به مواد مخدر می ماند که در اثر خماری به حالت احتضار افتاده است. این معتاد ابتدا در نتیجه زیاده روی در تزریق مخدر (دلار)، دچار افسردگی شد و سپس قلب آن در آمریکا، و اندامش در اروپا دچار تشنج گردید و تمام اعضای بدن این بیمار بخاطر یک چیز، یک دوز جدید ناله می کند.
یکی از شبکه های اجتماعی اینترنتی پس از انتشار این خبر حیرت انگیز نوشته بود: «بیچاره نوبل، پس از شنیدن خبر تبدیل کردن کمیته او به تیمارستان، شاید از مزار خود فرار کرده باشد».
البته، این سخن گزنده، شاید بی تأمل گفته شده ولی، این واقعیت که کمیته نوبل از مدتها پیش به یک ابزار مطیع تحریفات سیاسی در دستان کسانی تبدیل شده که بی صبرانه در صدد بدل کردن همه جهان به تیمارستان هستند، صحیح است.
متمـم:
متاسفانه آقادی دمیتری سدوف بر خلاف تمام آثاری که از ایشان ترجمه کرده ام، در این مورد خاص بسیار خلاصه صحبت کرده و جنگهای اتحادیه اروپا در خارج از این قاره را در ردیف دستاوردهای «قاره صلح» برنشمرده است.
در حالیکه همه کشورهای اروپائی از بیش از ده سال پیش در جنگ علیه مردم و استقلال افغانستان فعالانه شرکت می کنند، زنان، کودکان، جوانان و پیران این کشور بی دفاع آن را بی وقفه می کشند؛ درحالیکه آمریکا و انگلیس (عضو اتحادیه اروپا) با حمایت و پشتیبانی قاره اروپا عراق را به ویرانه تبدیل کردند و پس از قتل عام و فراری دادن چندین میلیون نفر از جمعیت آن، دهها هزار نفر تروریست و مزدور مسلح را برای ادامه کار خود در این کشور بجا گذاشتند؛ وقتی که نیروهای فرانسوی دولت ساحل عاج را سرنگون ساخته، معاون بانک جهانی را بریاست جمهوری آن بر گماردند و یا در مدت همین یک سال و نیم گذشته، با حمایت مالی، تسلیحاتی، تبلیغاتی آموزشی و اطلاعاتی تروریسم بین المللی، سوریه را تا کنون بدتر از عراق و سومالی ویران کرده اند، چگونه می توان اروپا را «قاره صلح» نامید؟ مگر زمانیکه مسئله حل و فصل سیاسی بحران سوریه مطرح شد، هین مقامات اروپائی و آمریکائی نبودند که مخالفان مسلح دولت سوریه را به ادامه جنگ فراخواندند؛ چه کسی عربده کشیهای مداوم مقامات انگلیس، فرانسه، آلمان... اعضاء اتحادیه اروپا برای سرنگونی دولت سوریه را فراموش کرده است؟ مگر همین انگلیس عضو اتحادیه اروپا در اواسط ماه گذشته اعلام نکرد که ۵ میلیون پوند برای تجهیز تروریستهای در حال جنگ با سوریه به وسایل ارتباطی، کمک می کند؟ اروپا در کدام جنگ داخلی یا منطقه ای حضور مستقیم یا نیابتی نداشته و یا به حل و فصل صلح آمیز کدام مناقشه کمک کرده است؟
آیا همین ترکیه همسایه ما، با پشتیبانی و حمایتهای اروپا و آمریکا نیست که از موضع گردن کلفتانه با سوریه صحبت می کند؟ آیا اسرائیل در تمام دوره موجودیت خود، فلسطینیان را بدون حمایتهای همه جانبه آمریکا و اروپا قتل عام می کند؛ خانه هایشان بر سرشان خراب می سازد؛ هر روز آراضی بیشتری از خاک فلسطین را به اشغال خود درمی آورد؟...
نه! جنگ و جنایت و اشغالگری همزاد اروپاست و تا زمانی که درب جهان بر پاشنه کنونی می چرخد، هر نامی که نه فقط کمیته نوبل، حتی هر نهاد دیگری به اروپا بدهد، هر جایزه ای هم اعطاء نماید، در ماهیت اصلی آن تغییری ایجاد نمی شود. اروپا، مهد جنایت و جنگ و استعمار بود، هست و خواهد بود. اما تا کی؟... مترجم

۱۳۹۱ مهر ۲۲, شنبه

ناتو خواب لوله های گاز را می بیند



« L’art de la guerre »
Syrie : l’Otan vise le gazoduc
par Manlio Dinucci
Réseau Voltaire | Rome (Italie) | 10 octobre 2012
http://www.voltairenet.org/article176196.html


ناتو خواب لوله های گاز را می بیند
نوشتۀ مانلیو دینوچی
ترجمه توسط حمید محوی
گاهنامۀ هنر و مبارزه/پاریس/13 اکتبر 2012
         
مانلیو دینوچی از جایگاه جغرافی شناس جنگ سوریه را مورد بررسی قرار می دهد : چیدمان نیروهای ناتو وگروهی که مناسب وضعیت محلی متشکل ساخت و به ویژه انگیزۀ استراتژیک. هدف واقعی منازعه تغییر رژیم نیست، بلکه بستن راه مدیترانه برای گاز ایران و کنترل ذخیرۀ گاز سوریه است.

شبکۀ ولتر/رم(ایتالیا)/10 اکتبر 2012

امروز، اعلام جنگ دیگر کاربردی ندارد. برای جنگ باید انگیزه داشت،  مثل همان خمپاره ای که از سوریه به سوی ترکیه شلیک شد و در اثر انفجار آن پنج نفر کشته شدند. آنکارا این خمپاره را با شلیک گلوله های توپ پاسخ گفت و پارلمان دولت اردوغان را مجاز دانست که عملیات نظامی در سوریه انجام دهد. یعنی یک چک سفید برای جنگ که ناتو حاضر به دریافت آن است.
شورای آتلانتیک «حرکات خشونتبار رژیم سوریه در مرز جنوب شرقی ناتو» را محکوم کرد، و آماده است تا مادۀ 5 را به اجرا گذارد که مبنی بر آن در صورتی که هر یک از کشورهای عضو مورد حمله قرارگیرد،  بسیج نیروی نظامی برای دفاع از آن کشور را ضروری می داند.
ولی پیش از این مادۀ دیگری به اجرا گذاشته شد که اجرای عملیات نظامی در خارج از مرزهای اتحادیه را نیز مجاز می دانست که در مادۀ 5 پیشبینی نشده بود – این مادۀ قانونی جدید نخستین بار طی جنگ علیه یوگوسلاوی، و سپس علیه افغانستان و لیبی به کار بسته شد.
تصاویر ساختمان هائی که در دمشق و حلب در اثر انفجارهای پر قدرت ویران شده اند گواه بسیار بارزی بنظر می رسد، زیرا این انفجارها کار شورشیان ساده نمی تواند باشد، بلکه توسط حرفه ای های جنگ انجام گرفته است که وارد سوریه شده اند. بر اساس گزارشات دیلی استار تقریبا 200 متخصص از نیروهای خبرۀ بریتانیائی اس-آ-اس و اس-بی-اس طی چندین ماه در کنار یگان های ایالات متحده و فرانسه دست به عملیات زده اند. نیروی شوک متشکل از جمعی از گروه های اسلام گرای مسلح هستند که از افغانستان، بوسنی، چنچنی، لیبی و کشورهای دیگر آورده شده اند، یعنی گروه هائی که تا دیروز توسط واشینگتن «تروریست» تلقی می شدند. فرستادۀ روزنامۀ گاردین در حلب گزارش  داده است که در گروه ابوعمر الچنچن، فرامین به زبان عربی صادر می شود، ولی باید به زبان چنچن، تاجیک، ترک، به زبان محاوره ای سعودی، اردو، فرانسه و چند زبان دیگر ترجمه شود.
مبارزان با پاسپورت های جعلی (کاری که در تخصص سازمان سیا است) در مناطق مختلف ترکیه در ادنا و استان ختای، مناطق مرزی سوریه تجمع کرده اند، یعنی مناطقی که سازمان سیا مراکز آموزش نظامی اش را در آنجا راه اندازی کرده است.
سلاح ها به ویژه از عربستان سعودی و قطر فرستاده می شود. قطر، همان کاری را که در لیبی انجام داد، در اینجا نیز ادامه می دهد و علاوه بر اسلحه نیروهای ویژه نیز به منطقه گسیل می دارد. مرکز فرماندهی عملیات در کشتی های جنگی ناتو در بندر اسکندرون مستقر شده است. طی این مدت، ناتو در مرز سوریه روی کوه کاسیوم(1) یک پایگاه رادار جاسوسی الکترونیک مستقر ساخته که به پایگاه های رادار دیگر در کیسچیک(2) و پایگاه هوائی انجیرلیک افزوده شده است.
در استانبول یک مرکز تبلیغات برای فعالیتهای مخالفان سوریه ایجاد کرده اند که توسط وزارت امور خارجۀ ایالات متحده آموزش دیده اند، و برای شبکه های ماهواره ای گزارش و ویدئو تهیه می کنند.
جنگ ناتو علیه سوریه با انگیزۀ رسمی و به هدف کمک به مردم سوریه برای رهائی از چنگ رژیم اسد آغاز شد. دقیقا مشابه لیبی، شکاف های درونی را تعمیق بخشیدند تا رژیم سرنگون شود یعنی با ابزارسازی تراژدی تحمیل شده به مردم سوریه.
هدف روشن است : سوریه، ایران و عراق به تاریخ ژوئیۀ 2011 قراردادی برای ایجاد لولۀ گاز به امضا رساندند که می بایستی گاز ایران را از جنوب فارس به سوریه و سپس به مدیترانه حمل کند. باید دانست که منبع جنوب فارس بزرگترین منبع گازجهان است.
در سوریه نیز در نزدیکی حمص منبع گاز عظیمی کشف شده که می تواند به چرخۀ انرژی آلترناتیو تبدیل شود و به آن چه از ترکیه و راه های دیگر عبور می کند افزوده گردد. این چرخۀ انرژتیک توسط شرکت های آمریکائی و اروپائی کنترل می شود. به همین علت می خواهند سوریه را تخریب کنند و سپس به  اشغال خود درآورند.

عقب نشینی غرب از سوریه




عقب نشینی غرب از سوریه
نوشتۀ تی یری میسان
گاهنامۀ هنر و مبارزه/پاریس/13 اکتبر 2012
                         ترجمه توسط حمید محوی



جنگ در سوریه ادامه می یابد. ادامۀ جنگ برای همسایگان سوریه نه تنها خطرات بسیاری در بر دارد بلکه در عین حال خیلی گران تمام می شود. روسیه  در پی استقرار خود در خاورمیانه  بر آن است  تا ایالات متحده را متقاعد سازد که منافع آنها نیز در حل مسئلۀ سوریه می باشد.

شبکۀ ولتر/دمشق (سوریه)/ 8 اکتبر 2012

در آنجائی که ناتو در جنگ با شکست مواجه شد، [سازمان پیمان امنیت جمعی] برای برقراری صلح تلاش می کند. دبیر اوّل این سازمان، نیکلائی بوردیوزا نیروی 50000 نفرۀ حافظ صلح خود را برای استقرار در سوریه آماده کرده است.
وضعیت نظامی در سوریه سرانجام  به ضرر آنهائی تمام شد که در واشینگتن و بروکسل امیدوار بودند که از طریق اعمال زور می توانند رژیم حاکم را به نفع خودشان تغییر دهند. دو اقدام پیاپی برای تسخیر دمشق با شکست مواجه شد و از این پس پی برده اند که این هدف دستیافتنی نیست.
18 ژوئیه، در اثر انفجار مشاورت امنیت ملی مورد اصابت قرار گرفت و به نقطۀ آغاز حمله ای گسترده توسط ده ها هزار سرباز مزدور تبدیل گشت که از اردن، لبنان، ترکیه و عراق به سوی پایتخت سوریه، دمشق سرازیر شدند. پس از چند روز نبرد بی امان، دمشق نجات پیدا کرد، حتی بخشی از مردم که مخالف دولت بودند به خاطر احساسات وطن پرستانه از ارتش ملی در مصاف با ارتش آزاد سوریه دفاع کردند.
26 سپتامبر، جهاد طلبان القاعده با لباس نظامی ارتش ملی سوریه و مدارک جعلی به محوطۀ وزارت دفاع نفوذ کردند. انتحاری ها می خواستند کمربند انفجاری خود را در دفتر مرکز فرماندهی منفجر کنند، ولی پیش از آن که به هدف خودشان نزدیک شوند، از پای درآمدند. دومین گروه در پی تسخیر تلویزیون ملی بودند تا از آنجا به رئیس جمهور اولتیماتوم بدهند، ولی نتوانستند به ساختمان تلویزیون نزدیک شوند، زیرا ظرف یک دقیقه پس از نخستین حمله، تمام راه های ورودی را بسته بودند. سومین گروه باید به مقر نخست وزیری حمله می کرد و چهارمین گروه نیز می بایستی فرودگاه را هدف قرار می داد.
در هر دو مورد، ناتو که از پایگاهش در انجیرلیک در ترکیه عملیات را هدایت می کرد، و امیدوار بود که با ایجاد شکاف در ارتش سوریه و با تبانی برخی از فرماندهان نظامی رژیم را سرنگون کند. ولی ژنرال های نام برده از مدتها پیش به عنوان خائن شناسائی شده بودند و عملا از صادر کردن هر گونه فرمانی محروم بودند. در نتیجه هیچ حرکت معنی داری صورت نگرفت و قدرت حاکم سوریه پس از هر دو حملۀ شکست خورده با قدرت بیشتری پایدار باقی ماند، و از  دیدگاه درونی، قانونیت ضروری را برای اقدامات تهاجمی بدست آورد تا با سرعت عمل بیشتری ارتش آزاد سوریه را از پای درآورد.
چنین شکست هائی دعاوی آنهائی را بی اعتبار ساخت که از پیش اعلام کرده بودند که بشار الاسد روزهای آخرش را سپری می کند. نتیجه ای که به بار آمد این است  که هم اکنون در واشینگتن طرفداران عقب نشینی در حال پیشی گرفتن هستند. از این پس پرسش اصلی این نیست که «رژیم بشار» چه مدت دوام خواهد آورد، بلکه پرسش اصلی این است که در چه صورتی برای ایالات متحده گرانتر تمام خواهد شد : که جنگ را ادامه دهد و یا متوقف سازد؟ اگر به جنگ ادامه دهد، موجب فروپاشی اقتصاد اردن، قربانی کردن متحدانش در لبنان، و خطر راه افتادن جنگ داخلی در ترکیه خواهد شد و مجبور خواهد بود که در این همه آشفتگی از اسرائیل دفاع کند. و اگر دست از جنگ بردارد، راه را برای استقرار روسیه در خاورمیانه هموار می سازد و محور مقاومت را نیز در مقابل رؤیاهای اشغالگر لیکود تقویت می کند.
اگر واشینگتن در انتخابش پارامتر اسرائیل را به حساب بیاورد، به تمایلات دولت نتانیاهو پاسخ نخواهد داد. زیرا دولت نتانیاهو به دلیل توطئه در پشت پردۀ قتل سفیر ایالات متحده کریس استیون و مداخلات شگفت آورش در انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده، اعتبارش را از دست داد. بطور مشخص، اگر حفاظت از اسرائیل را در دراز مدت در نظر بگیریم، و نه خواست های نامعقول بنیامین نتانیاهو، حضور روسیه بهترین راه حل بنظر می رسد. با وجود یک میلیون اسرائیلی روس تبار، روسیه هرگز اجازه نخواهد داد که حیات این مهاجران بخطر بیافتد.
 در اینجا ضروری خواهد بود که نگاهی به گذشته بیاندازیم. 15 سپتامبر 2001 در دوران دولت بوش  و در گردهمآئی کمپ دیوید بود که برای جنگ علیه سوریه تصمیم گرفتند، این موضوع را ژنرال وسلی کلارک نیز تأیید کرده است. پیش از این اجرای طرح حمله چندین بار به تعویق افتاده بود، و سرانجام اقدامات ناتو به دلیل وتوی مضاعف روسیه و چین متوقف شد. در نتیجه «طرح ب» راه اندازی شد : یعنی به کار بستن سربازان مزدور و عملیات سرّی زیرا گسیل سربازان رسمی با لباس نظامی امکان پذیر نبود. با این وجود، ارتش آزاد سوریه در رویاروئی با ارتش ملی سوریه هیچگونه پیروزی بدست نیاورد، و بسیاری به این نتیجه رسیدند که منازعات سرنوشت روشنی ندارد و به تدریج دولت های منطقه و از جمله اسرائیل را نیز به مخاطره خواهد انداخت. در چنین وضعیتی، 30 ژوئن در ژنو،  واشینگتن به مدیریت کوفی انان با روسیه به توافق رسید.
با این وجود جنگ طلبان این توافقات را با درج گزارشاتی دربارۀ مداخلۀ سرّی غرب در منازعات بی نتیجه گذاشتند، یعنی درج گزارشاتی که کوفی انان را به استعفا واداشت. جنگ طلبان دو طرح مهم را در 16 ژوئیه و 26 سپتامبر به اجرا گذاشتند، که در هر دو مورد با شکست مواجه شدند. در نتیجه، لخضر ابراهیمی جانشین کوفی انان فراخوانده شد تا توافقات ژنو را دوباره فعال سازد.
طی این مدت، روسیه بی کار ننشست و به دولت سوریه پیشنهاد کرد که یک وزارتخانه ویژۀ توافق ملّی ایجاد کند و این امر با استقبال روبرو شد، و در عین حال از گردهمآئی احزاب اپوزیسیون ملّی در دمشق حمایت کرد و نقش ناظر را به عهده گرفت. علاوه بر این  روسیه ملاقات بین فرماندهان مرکز فرماندهی ایالات متحده و سوریه را سازماندهی کرد، و نیروی حافظ صلح خود را برای استقرار در منطقه آماده ساخت. رسانه های غربی برای دو اقدام اولیه اهمیت زیادی قائل نشدند و دو اقدام آخری را نیز کاملا ندیده گرفتند.
با این وجود، همانگونه که وزیر امورخارجۀ روسیه، سرگئی لاوروف اظهار داشت، روسیه به نگرانی های مرکز فرماندهی ایالات متحده در رابطه با سلاح های شیمیائی سوریه پاسخ گفته است. بررسی های روسیه نشان داده است که ذخیرۀ سلاح های شیمیائی سوریه کاملا محافظت شده  و از دسترس ارتش آزاد سوریه و جهاد طلبان به دور می باشد، که ممکن است در صورت دستیابی به آن در اشکال کور به کار ببرند. بر این اساس خطر سلاح های شمیائی در صورتی نگران کننده خواهد بود که رژیم تغییر کند و این سلاح ها به دست متحدان دولتهای غربی بیافتد. بر این اساس روسیه ضمانتهای کافی و معتبری را به پنتاگون عرضه کرده است که حفظ قدرت رهبر سوریه، بشار الاسد که از آزمون عبور کرده و نشان داده است که تا چه اندازه قادر به حفظ  خون سردی خود می باشد، وضعیت مناسبی تری را حتی برای اسرائیل فراهم می سازد، در صورتی که گسترش هرج و مرج در سوریه دارای چنین مزیت هائی نیست.
ولادیمیر پوتین به ویژه طرح [سازمان امنیت جمعی] را با شتاب بیشتری به اجرا گذاشته است. اعضای  اتحادیۀ دفاعی در مقابله با ناتو، عبارتند از ارمنستان، بلاروسی، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان و البته روسیه.
وزرای امورخارجۀ کشورهای عضو سازمان امنیت جمعی موضع گیری مشترکی را در رابطه با سوریه اتخاذ کرده اند(1). لوژیستیک برای استقرار نیروئی معادل 50000 نفر آماده شده است(2). توافقی بین سازمان امنیت جمعی و بخش حفاظت صلح در سازمان ملل متحد برای گسترش «کلاه آبی ها» با مجوز شورای امنیت به امضا رسیده است که آنها را مجاز می داند که در مناطق جنگی مستقر شوند(3). و مانورهای مشترک سازمان ملل متحد/سازمان امنیت جمعی از تاریخ 6 تا 17 اکتبر در قزاقستان تحت عنوان «برادری پایدار» انجام خواهد گرفت و همآهنگی دو سازمان میان دولتی را متحقق خواهد ساخت. صلیب سرخ (و یک سازمان بین المللی دیگر «او- ام- ای») شرکت خواهند داشت(4).
ایالات متحده طی انتخابات ریاست جمهوری هیچ تصمیم رسمی نخواهد گرفت. ولی پس از پایان انتخابات، احتمال صلح وجود خواهد داشت.