۱۳۹۳ تیر ۸, یکشنبه

اتاوا شبکۀ گسترده از اپوزیسیون های ایرانی ایجاد کرده است

گاهنامۀ هنر و مبارزه
25 ژوئن 2014

اتاوا شبکۀ گسترده از اپوزیسیون های ایرانی ایجاد کرده است
نوشتۀ بهادور ذبیحیان
مرکز مطالعات جهانی سازی، 16 ژوئن 2014
ترجمه توسط حمید محوی

 

سایت «لو دووآر» Le Devoir گزارش داده است که اتاوا اعلام کرد که موفق به ایجاد شبکه ای متشکل از «صدها مبارز ایرانی» شده و با 4،5 میلیون کاربر انترنت در ایران ارتباط برقرار کرده است. این طرح چند رسانه ای توسط وزارت امور خارجه در چهارچوب انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال 2013  تأمین مالی شده است.
از یک سال پیش کانادا بر آن است تا رویکرد تازه ای را با ایران در پیش بگیرد : « دیپلماسی مستقیم ». این رویکرد دیپلماتیک مستقیم می تواند تناقض آمیز جلوه کند و یا موجب شگفتی ما باشد، زیرا اتاوا سال 2012 سفارت ایران را بست و دیپلمات های ایرانی را اخراج کرد. ولی هدف دیپلمات های کانادائی گفتگوی مستقیم با مقامات ایرانی نیست، بلکه خواهان ارتباط با مردم این کشور هستند (1).
سایت «لو دووآر» بر اساس قانون حق دسترسی به اطلاعات اعلام کرد که در بطن بخشی از وزارت امور خارجه که مأمور رسیدگی به امور خاورمیانه است، مشخصا مسئولیت «دیپلماسی مستقیم» با ایران به عهدۀ یک «مدیره»، یک «معاون مدیره» و یک «مأمور» واگذار شده است.
کمی پیش از انتخابات ریاست جمهوری در ایران، سال 2013، کانادا ایجاد یک سایت انترنتی به زبان انگلیسی و فارسی را به همکاری Munk School of Global Affairs de l’Université de Toronto راه اندازی و تأمین مالی کرد. این طرح، تحت عنوان « گفتگوی جهانی دربارۀ آیندۀ ایران »، بر اساس گمانه زنی وزارت امور خارجۀ کانادا ارتباط با 4500000 کاربر انترنتی در ایران را ممکن ساخته است. سایت انترنتی و سکوهای رایانشی مختلف تا کنون 3200000 دلار برای وزارت امور خارجۀ کانادا خرج برداشته است و تا 3300000 دلار پیشبینی کرده است. ژان-برونو ویلنو Jean-Bruno Villeneuve سخنگوی وزارت امور خارجه اعلام کرده است که اتاوا در صورتی که بودجه اش اجازه دهد، امکان تمدید این بودجه را منتفی نمی داند.
موضوعات حساس در فهرست
هدف از این طرح «پشتیبانی از تلاش های [دانشگاه تورنتو] برای ایجاد سکوی رایانشی بود که بتواند امکان گفتگو بین مبارزان ایرانی پراکنده شده در جهان (تبعیدیان) و ایرانیان ایران را فراهم سازد. بر اساس توافق به امضا رسیدۀ وزارت امور خارجۀ کانادا در سال گذشته، این گفتگوها می بایستی  در مراحل پیشین و پسین انتخابات ژوئن 2013 در ایران ، پیرامون مسائل و مشکلات سیاست های برجسته و جاری صورت گیرد. موضوعات مطروحه غالبا در رابطه با « بزهکاری گسترده »، «سوء استفاده از حقوق فردی»، « اقتصاد ورشکسته » و «نظام آموزشی که در حال فروپاشی به سر می برد» ...سایت «لو دووآر» یک کپی از این فهرست را که از پیش توسط وزارتخانه به تأیید رسیده بوده   بدست آورده است.
در چهارچوب این طرح، چندین فعال ایرانی در خارج از کشور در تورنتو طی دوران انتخابات ریاست جمهوری در ایران جلسات سخنرانی برگزار کردند. ولی به ویژه به دلیل وجهۀ چند رسانه ای خود را متمایز ساخت. ایرانیانی که در ایران به سر می بردند، می توانستند در بحث هائی که روی موضوعات حساس جریان داشت از طریق سکوی رایانه ای وب محافظت شده شرکت کنند، چنین ساخت سازی از دیدگاه تئوری به آنها اجازه می داد که ناشناس  باقی بمانند، زیرا انترنت در ایران کاملا تحت نظارت است (2).  طرح شبکۀ رایانه ای به ایرانیان در عین حال اجازه می داد که موارد تقلبات مضنون را روز انتخابات روی نقشه، ردیابی کنند. سرانجام، هیچ خلافکاری معنی داری روز 14 ژوئن 2013 شناسائی نشد، و حسن روحانی در نخستین دور انتخابات با 50 درصد، از 72 درصد از شرکت کل رأی دهندگان انتخاب شد.
اتاوا معتقد است که این ابتکار عمل موجب ایجاد یک شبکه از اپوزیسیون های ایرانی شد. در گزارشی به تاریخ ژوئن 2013 که برای وزیر امورخارجۀ وقت جان بیرد John Bairdفرستاده شده بود، نوشته شده : « ما یک شبکه از صدها فعال ایرانی در جهان را گسترش دادیم ».
پروندۀ «سرّی» که سایت «لو دووآر» مبنی بر قانون حق دسترسی به اطلاعات یک کپی از آن را اختیار داردف توضیح می دهد که این طرح برای اتاوا امکان ارتباط با ایرانیان مقیم کانادا را فراهم ساخت. تعداد این ایرانیان بیش از 121000 نفر اعلام شده است. « ما با شبکه ای از صدها فعال ایرانی و انجمن های آنها در کانادا ارتباط برقرار کردیم ».
هدف این طرح ایجاد سکوی رایانشی برای گفتگوی بین ایرانی ها بود که بتوانند کسب اطلاع کنند، ولی بنطر می رسد که اتاوا در پی دستیابی به اهداف سیاسی در زمینۀ مناسبات خارجی کانادا نیز می باشد. در این گزارش که وزارتخانه آن را «تأیید» کرده، قویا ابهام آمیز و یا سانسور شده، مسئله « حفظ وضعیت مناسب برای گفتگو با ایران است که این کشور متقاعد شود که باید از برنامۀ هسته ای قطه نظر کند ». اتاوا می گوید که ایران بزرگترین تهدید برای صلح جهانی است.

گسترش «دیپلماسی مستقیم » ؟
دانشگاه تورنتو و وزارتخانه بر این باور هستند که طرح با موفقیت انجام شده است. ابتکار عمل از این پس آماده و روشن است. تنها «کنتر روحانی»، ابزار کاری است که بروز سازی آن می تواند نشان دهد که آیا او به وعده هایش عمل می کند یا نه. شین وایلت Sean Willett رئیس ارتباطات Munk School of Global Affairs  در دانشگاه تورنتو تلاش می کند تا دوباره از وزارت امور خارجه بودجه دریافت کند.
پروندۀ وزارت امور خارجۀ کانادا که سایت لو دووآر بدست آورده نشان می دهد که دیپلمات ها از طریق این شبکه خواهان گفتگو با ایرانیان هستند. چنان که در این گزارش می توانیم بخوانیم : « کانادا باید مناسباتش را با ایرانیان گسترش دهد ».
وزارت امور خارجۀ کانادا بر آن است که از همین شیوه برای ارتباط با کشورهای دیگر ی که اطلاعات در آن  تحت کنترل می باشد، استفاده کند. ژان-برونو دوویلنو  Jean-Bruno Villeneuve طی یک نامه ای بی آن که توضیح روشنی مطرح کند یادآور شده است که « با گسترش دیپلماسی مستقیم، کانادا می تواند برای مقابله با اختناق حاکم، به شهروندان این کشورها یاری رساند ». (3)
Bahador Zabihiyan
آدرس الکترونیک  متن اصلی

یادداشت مترجم :
1)از سال ها پیش یعنی مشخصا از تاریخ ایجاد وبلاگ گاهنامۀ هنر و مبارزه 4 مارس 2010 مطالب روزنامۀ حزب کمونیست کانادا جزء نخستین مقالات منتشر شده و همواره یکی از منابع دائمی در این گاهنامه بوده است. لازم به یادآوری نیست که گاهنامۀ هنر و مبارزه هیچ نسبتی با محافل قدرت و تجارت نداشته و امید است که این توضیح مختصر برای روشن ساختن اذهان خوانندگان ما در مورد هویت گاهنامۀ هنر و مبارزه کافی بوده باشد. تنها جای تأسف است که می بینیم با وجود انقلاب رایانه ای که در دست آوردهای دموکراتیک آن، همواره باید به وجه نسبی آن دلخوش باشیم، می بینیم که همواره سرمایه گذاری های قدرت های بزرگ است که می تواند در روند ارتباطات در سطح توده های میلیونی مؤثر واقع شود، و کارهای فرهنگی و اجتماعی قطع نظر از کیفیت آن، شانس محدودی برای ارتباط با توده ها را دارد. به همین شکلی که در گزارش حاضر می بینیم، سرمایه گذاری چند میلیون دلاری وزارت امور خارجۀ کانادا به انضمام تمام فن آوری های موجود موجب شده است که ظرف مدت کوتاهی با 4500000 کاربر ایرانی در ایران رابطه بگیرند (با قطع نظر از تعداد کلیک ها). در صورتی که تعداد کلیک های انجام گرفته روی گاهنامۀ هنر و مبارزه از تاریخ ایجاد این وبلاگ در 4 مارس 2010  تا این ساعت از بعد از ظهر 25 ژوئن 2014 تنها 49672 بوده که احتمالا و تقریبا 9000 کلیک آن مرتبط است به تنظیمات و ارسالات خود مدیر وبلاگ برای انتشار و یا تصحیح مقالات جدید. و تمام وبلاگ های دیگر که به کارگاه من در گاهنامۀ هنر و مبارزه مرتبط می باشد، تقریبا در مجموع همین تعداد را نشان می دهد. یعنی در مجموع معادل یک سوم کلیک های انجام شده برای دیدن پستان چپ گلشیفته ظرف یک روز. در نتیجه می بینیم که همواره سرمایه است که بر ذهنیت آگاه و فاعل شناسنده – فاعل اجتماعی – کار اجتماعی - تسلط دارد، و اذهان عمومی نیز خواسته یا ناخواسته متحد و همکار همین قدرت ها و سرمایه ها هستند. همین معادله برای سایت های آلترناتیو مثل همین سایت مرکز مطالعات جهانی سازی به مدیریت میشل شوسودوسکی در غرب برقرار می باشد.
علاوه بر این باید به معادلۀ نابرابر بین تلاش های  گاهنامۀ هنر و مبارزۀ و تلاش های وزارت امور خارجۀ کانادا برای ایجاد شبکۀ اجتماعی در جهان مجازی توجه داشته باشیم، و ببینیم که تا چه اندازه این وضعیت با اختناق و محدودیت هائی که نظام جمهوری اسلامی و دستگاه مذهبی در ایران در رابطه با آلترناتیوهای حاشیه نشین و یا به حاشیه رانده شدۀ ایرانی، همخوانی و هم پیمانی دارد. و تا چه اندازه حکومت اسلام در ایران از یک سو و حکومت جمهوری اسلامی ایران – بورژوازی کمپرادور ایران از سوی دیگر برای سرکوب آلترناتیو های پیشگام ایران در پیوند تنگاتنگ و اتحاد با سرمایه های جهانی و مداخلات کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی در کشور استعمار زدۀ ما ایران بوده است. به نتیجۀ اختناق داخلی باید توجه نشان دهیم. در واقع داعیۀ وزارت امور خارجۀ کانادا برای یاری رساندن به ایرانیان در شرایط اختناق، اسطوره ای بیش نیست، زیرا کشورهای سرمایه داری مانند کانادا با بورژوازی کمپرادور ایران هم پیمان هستند، یعنی یکی از همان عوامل اختناق و سرکوب و بی عدالتی و...
2)به شکلی نوشته شده که گوئی در غرب، در اروپا یا کانادا و یا آمریکا انترنت محافظت شده و تحت کنترل دولت نیست و مردم آزاد هستند. روشن است که در غرب خصوصا، اساسا زندگی خصوصی و حریم خصوصی یک اسطوره است. من پیشبینی می کنم که در سال های آینده باید منتظر فاجعۀ عظیم ضد بشری در غرب باشیم.
3)به این معنا که کانادا در راه اندازی انقلاب رنگی و به عبارت دیگر در تاکتیک اعمال «قدرت نرم» مثل اعمال «قدرت سخت» در کنار دیگر کشورهای امپریالیستی موضعگیری کرده است.
تبصرۀ مهم :
نکتۀ حائز اهمیت این است که چنین گزارشی تقریبا یک سال بعد در رسانه ها – حتی -  رسانه های آلترناتیو منتشر می شود. موضوع پشتیبای مالی و فنی امپریالیست ها از اپوزیسیون های ایرانی، و به همین گونه در بخش عملیات تروریستی در ایران، تازگی ندارد. با این وجود چنین گزارشاتی می تواند برای ما در مبارزۀ طبقاتی مدارک ارزشمندی باشد. علاوه بر این توجه داشته باشیم که این سگ های نگهبان امپریالیسم جهانی که کمابیش به روشنی با هیئت حاکم متحد شده اند، یعنی پیکرۀ اپوزیسیون پنتاگونی هیچگاه نه در موارد گذشته و در موارد اخیرتر به مناسباتشان با قدرت های حاکمی که آنها را به خدمت گرفته اند لام تا کام چیزی نگفته اند. البته اتحاد ایدئولوژیک اپوزیسیون های پنتاگونی و جمهوری اسلامی هیچگاه برای ما در گاهنامۀ هنر و مبارزه امر شگفت آوری نبوده و نیست، زیرا ما در تحلیل فرآورده های فرهنگی و هنری این گله سگ های نگهبان امپریالیسم جهانی و نظام طبقاتی، بارها نشان داده ایم که در کجا و چگونه و به چه شکلی و به چه علتی هر دو جبهه در سرکوب فرهنگ و هنر و خلاقیت با یکدیگر متحد هستند، و هر دو روی یک سکه را تشکیل می دهند.
علاوه بر این من باید روی یک نکته تحلیل هایم را در رابطه با اپوزیسیون ایرانی (نما) تصحیح کنم. این نکته چنین است که تصور می کردم که تنها پنتاگون است که این اپوزیسیون ها را تأمین مالی می کند، ولی با توجه به گزارشات جدید می بینیم که یک پای ماجرا  خود جمهوری اسلامی – بورژوازی کمپرادور است.
+ نوشته شده در 25 Jun 2014ساعت 17:37 توسط حمید محوی | 2 نظر

۱۳۹۳ تیر ۱, یکشنبه

جهاد طلبی و صنایع نفتی


« زیر چشمان ما »
جهاد طلبی و صنایع نفتی
نوشتۀ تی یری میسان

« Sous nos yeux »

Jihadisme et industrie pétrolière

parThierry Meyssan
در حالی که رسانه های غربی امارات اسلامی در عراق و شام (داعش) را به عنوان یک گروه جهاد طلب در حال قرائت قرآن نشان می دهند، ولی باید دانست که همین گروه بود که جنگ نفت در عراق را آغاز کرد. به کمک اسرائیل، امارات اسلامی در عراق و شام تدارکات سوریه را قطع کرد و بر این اساس چپاول نفت کرکوک را توسط دولت محلی کردستان تضمین نمود. فروش این نفت دزدیده شده توسط شرکت ملی نفت عربستان (سعودی- آرامکو) انجام می گیرد و برای استتار این راهزنی نفتی، به عنوان افزایش تولید نفت عربستان معرفی می کنند.

شبکۀ ولتر| 20 ژوئن 2014

پالایشگاه بیجی
از دیدگاه رسانه های آتلانتیست، امارات اسلامی در عراق و شام (معروف به داعش) که شمال و غرب عراق را اشغال کرده، یک گروه جهاد طلب است که با انگیزه های مذهبی و اعتقادی، در یک دست قرآن و در دست دیگر کلاشنیکوف به میدان آمده اند. ولی برای آنهائی که متحمل اعمال جنایتکارانۀ آنها شده اند، به ویژه از دیدگاه مردم سوریه، این گروه سربازان مزدوری هستند که از چهار گوشۀ جهان آمده و یک ارتش خصوصی را تشکیل می دهند، و توسط مستشاران نظامی ایالات متحده، فرانسه و عربستان سعودی آموزش دیده اند. نقش این ارتش خصوصی تقسیم منطقه به مناطق نفوذی، به هدف راهگشائی و تسلط بیشتر و بهتر برای قدرت های استعماری است.
اگر اعضای امارات اسلامی در عراق و شام را به عنوان افراد با ایمان و معتقدی تلقی کنیم که اسلحه بدست گرفته اند، نمی توانیم در فراسوی حملۀ آنها منافع مادی مشکوک را ببینیم. ولی اگر واقعیت امر را درک کنیم و بپذیریم که این افراد اوباش هائی بیش نیستند که در پی تغییر و تحولات توطئه آمیزی در منطقه می باشند و این توهم را ایجاد می کنند که گوئی الله جنایات آنها را مقدس می شمارد، در این صورت باید دقت و هوشیاری بیشتری داشته باشیم.
رسانه های آتلانتیست با ریختن اشک تمساح برای هزاران قربانی عراقی در این حمله، از نتایج واقعه برای بحران تازه در رابطه با تعیین بهای نفت اظهار نگرانی می کنند.
ظرف چند روز، بهای هر بشکه نفت (158،9873 لیتر، تقریبا 159 لیتر) به 115 دلار افزایش یافت، یعنی در سطح سپتامبر 2013. وقتی درگیری های نظامی به پالایشگاه بیجی (در ایالت صلاح الدین) در نزدیکی تکریت گسترش یافت، بازارها مضطرب شدند. در واقع، این پالایشگاه تنها برای مصرف محلی تولید می کند، و احتمالا می تواند با شتاب دچار کمبود کربوران و الکتریسیته شود. افزایش بهای نفت به دلیل قطع تولید داخلی عراق نیست، بلکه علت اصلی اختلال در انتقال نفت است. در نتیجه به دلیل انبار بیش از حد نیاز در بازار،  افزایش بهای نفت ادامه نخواهد یافت.

به رنگ قرمز : منطقۀ اشغال شده توسط امارات اسلامی در عراق و شام (داعش)

عربستان سعودی اعلام کرد که می خواهد تولیداتش را به شکلی افزایش دهد که کاهش نفت ناشی از ممنوعیت فروش توسط امارات اسلامی در عراق و شام را جبران کند. ولی کارشناسان در این مورد تردید دارند زیرا عربستان هرگز بیش از 10 میلیون بشکه در روز تولید نکرده است.
رسانه های آتلانتیست که پدرخواندگی ناتو را انکار می کنند، به شکل ماهرانه ای وضعیت پیش آمده را به این شکل توضیح می دهند که امارات اسلامی در عراق و شام ناگهان با تصاحب چاه های نفت به ثروت سرشاری دست یافت. این موضوع در شمال سوریه نیز به همین شکل روی داد، ولی رسانه های آتلانتیست آن را ندیدند، و تلاششان بر این بود که بگویند نبردها بین جبهۀ النصره و امارات اسلامی در عراق و شام رقابتی که توسط « رژیم » راه اندازی شده بود، در حالی که این دو هدفشان تصاحب چاه های نفت بود.
با این وجود پرسشی مطرح هست که رسانه های آتلانتیست و خلیج هیچ گاه به آن پاسخ نگفته اند : و آن پرسش نیز این است که تروریست ها چگونه می توانند نفت را در بازار بین المللی، که این همه زیر کنترل واشینگتن است، بفروش رسانند ؟ ماه مارس، جدائی خواهان لیبیائی در بنغازی در فروش نفتی که تصاحب کرده بودند، توفیقی بدست نیاوردند. نیروی دریائی ایالات متحده تانکر حامل نفت «مورنینگ گلوری» را رد یابی کرده و به لیبی بازگردانده بود (1).
اگر جبهۀ النصره و امارات اسلامی در عراق و شام قادر به فروش نفت در بازارهای بین المللی هستند، به این دلیل است که واشینگتن برای آنها مجاز دانسته و در رابطه با شرکت های نفتی معتبر بوده است.

بر حسب اتفاق کنگرۀ جهانی شرکت های نفتی که سالانه برگزار می شود بین 15 تا 19 ژوئن در مسکو برگزار شد. در این گردهمائی می خواستند دربارۀ اوکرائین حرف بزنند ولی موضوع عراق و سوریه مطرح شد. سرانجام آشکار شد که نفتی که توسط جبهۀ النصره در سوریه به سرقت رفته بوده به اکسان موبیل (شرکت راکفلر که بر قطر حکومت می کند) فروخته شده است، در حالی که نفت دزدیده شده توسط امارات اسلامی در عراق و شام (داعش) توسط شرکت ملی نفت عربستان آرماکو (ایالات متحده/عربستان سعودی) مورد بهره برداری قرار گرفته است. در اینجا به شکل کوتاه اشاره کنیم که طی جنگ لیبی، ناتو به قطر (یعنی اکسان موبیل) اجازه داده بود که نفت « بخش های آزاد شده » توسط القاعده را بفروش رساند.
در نتیجه می توانیم جنگ های اکنونی — و به همین گونه تمام جنگ های قرن بیستم در خاورمیانه — را به مثابه جنگ بین شرکت های نفتی مورد بررسی قرار دهیم (2). از آنجائی که امارات اسلامی در عراق و شام (داعش) توسط آرامکو (شرکت ملی نفت عربستان سعودی/ایالات متحدۀ آمریکا) تأمین مالی می شود، روشنگر بیانیۀ عربستان سعودی است که می خواهد کاهش نفت عراق را جبران کند : تنها کافی است که عربستان سعودی مهر را روی بشکه های دزدیده شده بزند تا به آن قانونیت ببخشد.
نفوذ امارات اسلامی در عراق و شام (داعش) ب هاو اجازه می دهد که روی دو لولۀ اصلی حمل نفت تسلط داشته باشد : یکی به سوی بانیاس کشیده شده و سوریه را تغذیه می کند و دیگری نفت خام را به بندر جیحان در ترکیه انتقال می دهد. امارات اسلامی در عراق و شام (داعش) خط لولۀ اولی را قطع کرده و موجب قطع برق بیشتر در سوریه شده است، ولی به شکل شگفت آوری مانع کارکرد دومی نشده است.
علت این است که لولۀ نفت توسط دولت محلی طرفدار اسرائیل در کردستان برای صادر کردن نفتی به کار می رود که از کرکوک دزدیده می شود. در نتیجه، همان گونه که هفتۀ پیش توضیح دادم(3)، حملۀ امارات اسلامی در عراق و شام (داعش) در همآهنگی با حملۀ کردستان به هدف تقسیم عراق به سه دولت کوچکتر انجام گرفت. این تقسیم بندی نیز کاملا منطبق است بر «خاورمیانۀ بزرگ» که سال 2001 توسط ایالات متحده طرح ریزی شد. می بینیم که در آنجائی که ارتش ایالات متحده در اجرای چنین طرحی سال 2003 توفیقی نیافت، ولی جوبایدن سناتور آمریکائی آن را به سال 2007 در کنگره به تصویب رساند(4)، و امروز امارات اسلامی در عراق و شام به آن جامۀ عمل می پوشاند.
کردستان بهره برداری از نفت کرکوک از طریق لولۀ نفتی که زیر کنترل امارات اسلامی در عراق و شام می باشد را آغاز کرد. ظرف چند روز، کردستان موفق شد دو تانکر نفت را بار بزند و توسط  پالمالی شیپینگ و شرکت سهامی، شرکت ملیاردرهای ترکیه و آذربایجان مبارز قربان اغلو  به جیحان بفرستد. با این وجود، پس از اعلامیۀ دولت مالی —که هنوز واشینگتن آن را سرنگون نکرده است— برای افشای این دزدی، هیج یک از شرکت هائی که معمولا در کردستان کار می کنند (شورون، هس، توتال) شهامت خرید این نفت را نداشتند. از آنجائی که کردستان برای فروش کالایش مشتری پیدا نمی کرد، اعلام کرد که این نفت را به نصف قیمت حراج می کند یعنی 57،5 برای هربشکه نفت، و همچنان به قاچاق محصول خود ادامه می دهد. دو تانکر نفت دیگر در حال بارگیری هستند، البته به یمن امارات اسلامی در عراق و شام. ادامۀ قاچاق نفت در نبود بازار فروش، نشان می دهد که کردستان و امارات اسلامی در عراق و شام به فروش کالای قاچاق خود مطمئن هستند، در نتیجه روشن است که از پشتیبانی اسرائیل و عربستان برخوردار می باشند.
امکان تجزیۀ عراق به کشور کوچکتر وضعیت نفت را متحول خواهد کرد. در مقابل پیروزی های امارات اسلامی در عراق و شام، شرکت های نفتی کارمندان خود را کاهش دادند. برخی بیش از دیگرام، مانند بریتیش پترولیوم، رویال دوچ شل (که شیخ معاذالخطیب، زمین شناس، رئیس پیشین اتحادیۀ ملی سوریه را استخدام کرده است)، شرکت نفت ترکیه، و شرکت های چینی.
آنهائی که متضرر شدند بریتانیائی ها، ترک ها و به ویژه چینی ها هستند که نخستین مشتریان عراق بودند. برندگان عبارتند از ایالات متحده، اسرائیل و عربستان سعودی.
در نتیجه، انگیزۀ درگیری های خشونت آمیز هیچ ارتباطی به «اسلام حقیقی» ندارد.
" border="0" height="32" width="32">" border="0" height="32" width="32">
[1] « Le Pentagone arraisonne le "MorningGlory" en Méditerranée », Réseau Voltaire, 17 mars 2014.
[2] « Irak, les pages d’histoire effacées », par ManlioDinucci, Traduction Marie-Ange Patrizio, Il Manifesto, Réseau Voltaire, 18 juin 2014.
[3] « Washington relance son projet de partition de l’Irak », par Thierry Meyssan, Al-Watan, Réseau Voltaire, 16 juin 2014.
[4] « La balkanisation de l’Irak », par ManlioDinucci, Traduction Marie-Ange Patrizio, Il Manifesto, Réseau Voltaire, 17 juin 2014.

ترجمه توسط حمید محوی/پاریس

۱۳۹۳ خرداد ۲۵, یکشنبه

فعال سازی طرح واشینگتن برای تجزیۀ عراق

 
فعال سازی طرح واشینگتن برای تجزیۀ عراق
نوشتۀ تی یری میسان
ترجمه توسط حمید محوی
Washington relance son projet de partition de l’Irak
par Thierry Meyssan
رسانه های بین المللی فروپاشی ناگهانی دولت عراق را به عنوان نتیجۀ تهاجم امارات اسلامی در عراق و شام (یا گروه داعش) معرفی کردند. ولی چه کسی می تواند باور کند که دولتی قدرتمند، که توسط واشینگتن مسلح و سازماندهی شده، در مقابل یک گروه جهاد طلب که رسما مستقل از هر دولتی عمل می کند، ظرف یک هفته دچار فروپاشی شود ؟ علاوه بر این، چه کسی می تواند باور کند که آنهائی که در سوریه از امارات اسلامی در عراق و شام (داعش) پشتیبانی کرده اند، ناگهان حرکات این سازمان را در عراق محکوم کنند ؟ تی یری میسان در اینجا طرح پنهان زیر نقشۀ جغرافیای تجزیه را آشکار می سازد.
شبکۀ ولتر| 13 ژوئن 2014

نقشۀ «خاور میانۀ بزرگ» از دیدگاه ستاد فرماندهی ایالات متحده،
منتشر شده در سال 2006 توسط سرهنگ رالف پیترز

از سال 2001، ستاد فرماندهی ایالات متحده تلاش می کند تا تشکل «خاورمیانۀ بزرگ» را بر اساس تجزیۀ کشورها با تکیه بر شاخص قومی و مذهبی محقق سازد و تعدادی دولت کوچک به وجود بیاورد.  نقشۀ جغرافیای طرح ریزی شده که طی ژوئیۀ 2006  منتشر شد این طرح را بازنمائی می کند (1). چنان که در این نقشه می بینیم، تقسیم عراق به سه دولت پیشبینی شده است : دولت سنی، دولت شیعه، دولت کرد.
شکست اسرائیل در رویاروئی با حزب الله در کوران تابستان 2006 (2)، و شکست فرانسه و انگلستان در رویاروئی با سوریه در کوران 2011-2014، احتمالا این تصور را در اذهان ما ایجاد کرده بود که گوئی طرح «خاورمیانۀ بزرگ» سپری شده است. ولی در واقع امر چنین نیست : ستاد فرماندهی ایالات متحده بر آن است تا این طرح را با میانجیگری مزدوران مسلح و جهاد طلب دوباره فعال سازد.
رویدادهای هفتۀ گذشته در عراق را باید از همین زاویه مورد بررسی قرار دهیم. رسانه های بین المللی روی حملۀ امارات اسلامی در عراق و شام (یا به زبان عربی داعش) پافشاری کردند، ولی این وجهه از رویدادها، در واقع امر تنها یکی از اجزاء حرکت گستردۀ دیگری می باشد که در شرف تکوین است.
تهاجم هماهنگ کردها و داعش
ظرف یک هفته، داعش (امارات اسلامی در عراق و شام) بخشی از سرزمین عراق را که می بایستی به دولت سنی منحصر باشد به تصرف خود درآورد، و همزمان پیشمرگان بخش منحصر به دولت مستقل کرد را تسخیر کردند.
ارتش عراق که واشینگتن آن را متشکل ساخته بود، نینوا را به داعش واگذار کرد و کرکوک را به کردها. ساختار فرماندهی  خودارتش عراق نیز اضمحلال نیروهایش را تسهیل ساخت : افسران ارشد برای جابجائی نیروهایشان می بایستی مقدما به کابینۀ نخست وزیر مراجعه می کردند، و به همین علت از هر گونه ابتکار عملی محروم بودند و علاوه بر این هر یک از تجمعات ارتشی در مناطق عملیاتی مانند شاهزاده نشین های عهد قدیم در فقدان استقلال عمل به سر می برد. در نتیجه، برای پنتاگون کار ساده ای بود که برخی افسران را برای تشویق فرار سربازانشان خریداری کند.
اعضای پارلمان عراق به فراخوان نخست وزیر پاسخ نگفتند و آنها نیز به سهم خود و به نوعی فراری شدند و دولت را در نبود اکثریت اعضا، تنها و بی آن که توان پاسخگوئی به رویدادها را در اختیار داشته باشد، رها کردند.
برای نجات یکپارچگی کشورش، آقای مالکی بی آن که انتخاب دیگری داشته باشد، به تمام هم پیمانان قابل تصور خود فراخوان صادر کرد. پیش از همه، او به طور کلی به عموم مردم عراق پیغام داد و سپس به شبهه نظامیان شیعه در جبهۀ رقیب خود مقتدا صدر (ارتش مهدی)، و بعد سپاه پاسداران ایران را فراخواند (به فرماندهی قاسم سلیمانی، فرماندۀ نیروی قدس که در حال حاضر در بغداد به سر می برد)، و سرانجام از خود ایالات متحده درخواست کرد که به عراق بازگردد و مهاجمان را بمباران کند.
رسانه های غربی، اینبار البته به درستی شیوۀ دولتمداری نخست وزیر را در تباین با اقلیت اعراب سنی مذهب و لائیک های بعثی تلقی کرده اند، زیرا غالبا به نفع شیعیان عمل کرده است. با این وجود چنین ترازنامه ای را باید کاملا نسبی در نظر بگیریم : عراقی ها طی انتخابات قانونگذاری 30 آوریل به اتحادیۀ نوری المالکی رأی دادند. مالکی یک چهارم آراء را بدست آورد، یعنی سه برابر جنبش مقتدا صدر، مابقی آراء به انبوهی از احزاب کوچک تعلق گرفت.
تدارکات حمله به حاکمیت بغداد
حملۀ امارات اسلامی در عراق و شام (داعش) از یکسو و پیشمرگان از سوی دیگر، از مدتها پیش تدارک دیده شده بود.
بین دو حملۀ غرب (1991-2003) کردستان عراق تحت حمایت ایالات متحده و بریتانیا قرار گرفت و از منطقۀ ممنوعۀ پرواز برخوردار شد. از دوران سرنگونی رئیس جمهور عراق صدام حسین، کردستان عراق خود مختاری بسیار ثابتی بدست آورد و به جزئی از مناطق نفوذی اسرائیل تبدیل شد.
از این دیدگاه، قابل تصور نیست که اسرائیل در تصرف کرکوک منفعل مانده و حضور نداشته باشد. با این حساب، دولت منطقه ای اربیل منطقۀ حقوقی خود را به مجموع منطقۀ کردستان عراق گسترش داده، یعنی منطقه ای که با طرح ستاد فرماندهی ایالات متحده انطباق دارد و برای تشکیل کردستان مستقل پیشبینی شده است.
امارات اسلامی در عراق و در شام (داعش) یک گروه شبهه نظامی قبیله ای سنی مذهب است که مبارزان القاعده در عراق را به صفوف خود افزوده. این گروه شبهه نظامی پس از ترک عراق توسط پل برمر سوم که قدرت سیاسی را به عراقی ها واگذار کرد تشکیل شد. 16 می 2010، یکی از مقامات القاعده در عراق که در وضعیت مرموزی آزاد شده بود، ابوبکر البغدادی به عنوان امیر وقت برگزیده شد و تلاش کرد که این سازمان را به تابعی از القاعده تبدیل سازد.
در آغاز 2012، مبارزان امارات اسلامی در عراق و شام، جبهۀ النصره را در سوریه ایجاد کردند (یعنی جبهۀ پشتیبانی خلق شام) که به شبکه القاعده در سوریه تبدیل شد. این گروه به یمن از سر گیری حملات فرانسه و بریتانیا به سوریه  در ژوئیۀ 2012 گسترش فزاینده تری یافت. سرانجام در پایان سال، واشینگتن این گروه را به عنوان «سازمان تروریستی» بازشناسائی کرد، که بعدا وزیر امور خارجۀ فرانسه به این تصمیم آمریکا اعتراض کرد و از آنها به عنوان «گروهی که در مناطق عملیاتی کار ارزنده ای انجام می دهند» تجلیل به عمل آورد (3).
موفقیت های جهاد طلبان در سوریه، تا نخستین فصل 2013، وجهۀ گروه آنها را تغییر داد. طرح رسمی القاعده برای انقلاب در سراسر جهان اتوپیائی بنظر می رسید ولی ایجاد دولت اسلامی در سرزمینی مشخص و محدود در دسترس بود. به همین علت طرح تجزیۀ عراق که ارتش آمریکا از عهدۀ آن بر نیامده بود به این گروه اسلامگرا واگذار شد.
چهره پردازی امارات اسلامی در عراق و شام طی بهار 2014 به وسیلۀ ماجرای آزاد سازی زندانیان غربی صورت گرفت که در اختیار آنها بود، و آلمانی ها، بریتانیائی ها، دانمارکی ها، آمریکائی ها، فرانسوی ها و ایتالیائی ها را آزاد کردند. نخستین اعلامیۀ آنها تماما اطلاعاتی را تأیید  کرد که سرویس های اطلاعاتی سوریه مطرح کرده بودند : باید دانست که امارات اسلامی در عراق و شام (داعش) توسط افسران ایالات متحده، فرانسه و عربستان سعودی سازماندهی شده است. با این وجود، به سرعت زندانیان آزاد شده مطالبی مطرح کردند که گفته هایشان را در مورد هویت زندان بانان نفی می کرد.
در بطن چنین وضعیتی است که داعش طی می 2014 به عنوان رقیب، از القاعده جدا شد، در حالی که النصره به عنوان یکی از شاخه های القاعده در سوریه باقی ماند. البته باید دانست که تمام این موارد چیزی بجز تبلیغات نیست، زیرا در واقع این گروه ها از تاریخ ایجادشان از سوی سیا علیه منافع روس ها پشتیبانی می شدند (افغانستان، بوسنی هرزگوین، چچنی، عراق، سوریه). در ماه می سازمان منطقه ای (و نه شبکۀ منطقه ای از یک سازمان جهانی)، امارات اسلامی در عراق و شام (داعش) برای اجرای نقشی آماده می شد که پدرخواندگانش چند ماه پیش برای آنها تعیین کرده بودند.
سازمان داعش بی گمان در منطقۀ عملیاتی تحت فرماندهی ابوبکر آل بغدادی اداره می شود، ولی تمام سازمان تابع شاهزاده عبدالرحمان آل فیصل، برادر شاهزاده سعود الفیصل (وزیر امور خارجۀ سعودی از 39 سال پیش تا کنون) و شاهزاده ترکی الفیصل(رئیس قدیمی سرویس مخفی و سفیر کنونی در واشینگتن و لندن ) است.
در ماه می، آل فیصل ها یک کارخانۀ اسلحه سازی در اوکرائین خریداری کردند. انبار سلاح های سنگین با هواپیما به یک فرودگاه نظامی ترکیه منتقل شد، و سپس توسط سرویس مخفی ترکیه و از طریق راه آهن به داعش تحویل داده شد. احتمال خیلی کمی وجود دارد که این زنجیرۀ لوژیستیک بی آن که ناتو در آن دخالت داشته باشد، امکان پذیر شده باشد.
حملۀ امارات اسلامی در عراق و شام
هرج و مرج و دستپاچگی که گریبان مردم عراق را گرفت، شباهت زیادی به جنایاتی دارد که داعش در سوریه مرتکب شد : بریدن سر «مسلمانان از دین برگشته» در حضور عمومی و به صلیب کشیدن مسیحیان. به گزارش ویلیام لاسی اسوینگ (4) (سفیر پیشین ایالات متحده در آفریقای جنوبی، و سپس در سازمان ملل متحد، و رئیس کنونی دفتر مهاجران بین المللی)، دست کم 550000 عراقی به دلیل یورش جهاد طلبان گریخته اند.
ارقام اعلام شده بر اساس گمانه زنی های غربی در مورد داعش که تعداد آنها را در عراق و سوریه 20000 نفر اعلام کرده اند، اشتباه است. واقعیت احتمالا سه برابر رقم اعلام شده است، یعنی چیزی حدود 60000 مبارز می باشد که از مجموع کشورهای اسلامی به خدمت گرفته شده اند و غالبا عرب نیستند. این سازمان به یک ارتش خصوصی تمام عیار در جهان تبدیل شده، و در جهان مدرن همان نقشی را بازی می کند که سربازان مزدور در دوران رنسانس اروپا، یعنی سربازان و افسران نظامی رسمی بیکار شده، که در جستجوی هویتی افتخار آمیز هنر جنگ آزمائی خود را در اختیار دولت قرار می دادند و به شکل پول نقد و یا واگذاری زمین پاداش می گرفتند.
با در نظر گرفتن جنگ های بی امانی که داشته اند، می بایستی گسترش بیشتری بیابد. بر این اساس، در موصل، داعش خزانۀ منطقۀ نینوا را در اختیار گرفت، یعنی 429 میلیون دلار نقد (که با آن می تواند حقوق مبارزان را طی یکسال تمام بپردازد).
علاوه بر این، داعش چندین جیپ هامر نظامی و دو بالگرد جنگی را به غنیمت گرفت و فورا به تجهیزات خودش افزود. جهاد طلبان امکان آموزش خلبانی ندارند، به همین علت رسانه های بین المللی اعلام کردند که افسران قدیمی حزب بعث دوران صدام حسین هدایت بالگردها را به عهده گرفته اند. ولی چنین تعبیری با توجه به جنگی که بعثی ها را در مقابل جهاد طلبان در سوریه قرار داده، قویا ناممکن بنظر می رسد.
واکنش های بین المللی
حملۀ پیشمرگان و امارات اسلامی در عراق و شام (داعش) از سوی طرفداران عربستان سعودی در منطقه پیشبینی شده بود و منتظر چنین رویدادی بودند. از جمله، رئیس جمهور لبنان میشل سلیمان (که ماه ژانویه سخنرانی برگزار کرد و شعار «زنده باد عربستان سعودی» پرطنین او را به یاد می آوریم، بجای « زنده باد لبنان ! ») دست به هر کاری زد تا مدت ریاست جمهوری خود را برای شش ماه  آینده تمدید کند (چون که 25 می به پایان می رسید)، تا بتواند در کوران رویدادهای بحران کنونی سکان امور را در دست داشته باشد.
به هر صورت، واکنش های بین المللی در مورد بحران عراق نا منسجم و نا همآهنگ است : تمام دولت ها، بی استثناء امارات اسلامی در عراق و شام (داعش) را در عراق محکوم کرده اند و تروریسم این سازمان را افشا می کنند، ولی از سوی دیگر برخی کشورها از جمله ایالات متحده و هم پیمانانش این سازمان را متحد عینی خود علیه دولت سوریه می دانند، و برخی از این کشورها نیز در مقام پدرخوانده از این حملۀ داعش پشتیبانی به عمل می آورند — پدرخواندگان عبارتند از ایالات متحدۀ آمریکا، عربستان سعودی، فرانسه، اسرائیل و ترکیه.
در ایالات متحده، و بحث و جدل سیاسی در عرصۀ رسمی جمهوری خواهان را که خواهان استقرار مجدد نیروهای نظامی در عراق هستند و دموکرات ها که مداخلۀ جرج بوش علیه صدام حسین را موجب بی ثبات سازی می دانند، در مقابل یکدیگر قرار داده است. این سخنرانی بازی ها تنها برای استتار رویدادهای جاری کاربرد دارد  که در واقع به منافع استراتژیک ستاد فرماندهی مرتبط می باشد که مستقیما در آن شرکت دارد.
با این وجود این احتمال وجود دارد که واشینگتن در پی به دام انداختن آنکارا باشد. امارات اسلامی در عراق و شام گویا بر آن بوده تا مقبرۀ سلیمان شاه در سوریه، در استان رقه را به کنترل خود درآورد. این مقبره در مالکیت ترکیه است و بر اساس قرارداد فرامرزی آنکارا یک ستون نظامی کوچک درآنجا نگهداری می کند (این معاهده از سوی فرانسۀ استعمارگر به سال 1921 تحمیل شده بود). ولی چنین حرکتی خیلی ساده می تواند به عنوان موضوعی بحران ساز توسط خود ترکیه سازماندهی شده باشد، زیرا پیش از این در فکر مداخلۀ مستقیم در سوریه بود و چنین رویدادی می تواند بهانۀ مناسبی بدست ترکیه بدهد (5).
امارات اسلامی در عراق و شام (داعش) هنگام تصرف موصل، 15 دیپلمات ترکیه و خانواده های آنها و به همین گونه 20 عضو نیروهای ویژۀ ترکیه در کنسلولگری را به اسارت گرفته، و روشن است که با ارتکاب به چنین عملی خشم ترکیه را برانگیختند. امارات اسلامی در عراق و شام تعدادی رانندۀ کامیون سنگین وزن را نیز دستگیر کرده بودند که بعدا آنها به آزادی آنها رضایت داد.
ترکیه که لوژیستیک حملۀ داعش را به عهده داشت، احساس خیانت شدگی می کند، ولی بی آن که بداند از سوی واشینگتن تدارک دیده شده بوده یا ریاض، پاریس و یا تل آویو. این ماجرا موضوع دستگیری 11 عضو نیروهای ویژۀ ترکیه توسط ارتش ایالات متحده در سلیمانیۀ عراق را در 4 ژوئیۀ 2003 تداعی می کند که با صورت فیلم «درۀ گرگ های عراق» (6) به تماشای عمومی گذاشته شد. این رویداد به مهمترین بحران شصت سال گذشته بین دو کشور تبدیل شد.
محتمل ترین فرضیه این است که آنکارا پیشبینی نکرده بود که در حمله ای تا این اندازه گسترده شرکت خواهد داشت و این موضوع را در بین راه کشف کرد و پی برد که طرح واشینگتن ایجاد کردستان مستقل است. در نتیجه، همواره بر اساس نقشۀ منتشر شده در سال 2006، بخشی از ترکیه را نیز در بر می گیرد، ایالات متحده نه تنها دشمنانش را تجزیه می کند، بلکه هم پیمانان خودش را نیز قطع عضو می کند. بازداشت دیپلمات ها و نیروهای ویژۀ ترکیه شیوه ای بود برای جلوگیری از خرابکاری آنکارا در عملیات.
سامانتا پاور نمایندۀ ویژۀ ایالات متحده در شورای امنیت، خانم سفیر به شکل ریاکارانه ای ارتکاب به عمل امارات اسلامی در عراق و شام (داعش) را محکوم کرد. مدیحه سرائی و مداخلۀ اخلاقی واشینگتن در خاور میانه، این نظریه را به ذهن متبادر می سازد که واکنش ایالات متحده در سناریو پیشبینی شده بوده است.
ایران به سهم خود اعلام کرد که آماده است تا به دولت شیعۀ مالکی از طریق ارسال اسلحه و مشاوران نظامی یاری رساند، ولی از ارسال سرباز امتناع کرده است. فروپاشی دولت عراق در حال حاضر به نفع عربستان سعودی رقیب مهم تهران در منطقه تمام می شود، همزمان وزیر امور خارجه شاهزاده آل فیصل (برادر رهبر داعش) تهران را به گفتگو دعوت کرده است.
 [1] « Blood borders : How a better Middle East would look », par Ralph Peters, Armed Forces Journal daté Juin 2006.
[2] Lire L’effroyable imposture : Tome 2, Manipulations et désinformations, par Thierry Meyssan, éd. Alphée 2007.
[3] Cité in « Pression militaire et succès diplomatique pour les rebelles syriens », par Tsabelle Mandraud (avec Gilles Paris), Le Monde, 14 décembre 2012
4) William Lacy Swing
[5] « Complot turc pour entrer en guerre ouverte contre la Syrie », Réseau Voltaire, 28 mars 2014.
[6] « L’anti-Hollywood turc à l’assaut des crimes états-uniens », par Mireille Beaulieu, Réseau Voltaire, 5 mai 2006.