شارلی بودن يا شارلی نبودن ـ مسأله اين نيست
نگاهی به بيانيه ی سازمان وحدت يهودی فرانسه برای صلح
دوشنبه,
ژانویه 12, 2015
|
·
محمد
علی اصفهانی
نگاهی
به بیانیه ی سازمان وحدت یهودی فرانسه برای صلح
این نه فقط خصلت بسیاری از ایرانیان، بلکه خصلت عام بسیاری از مردمان سراسر جهان است که در پی اندک یا بیش از اندک حادثه ی تکان دهنده ی خوب یا بدی، به صورت شرطی شده و بی نیاز از اندیشه، خود را به جوّ غالب می سپارند و خرد و هویت و روح فردی خود را در روح جمعی موقتی یی که در پی آن حادثه به وجود آمده است مضمحل می کنند. و این بهترین فرصت برای مانیپولاسیان کنندگانی است که بر خلاف آن ها به خوبی می دانند که مشغول چه کاری هستند و در پی چه چیزی.
این نه فقط خصلت بسیاری از ایرانیان، بلکه خصلت عام بسیاری از مردمان سراسر جهان است که در پی اندک یا بیش از اندک حادثه ی تکان دهنده ی خوب یا بدی، به صورت شرطی شده و بی نیاز از اندیشه، خود را به جوّ غالب می سپارند و خرد و هویت و روح فردی خود را در روح جمعی موقتی یی که در پی آن حادثه به وجود آمده است مضمحل می کنند. و این بهترین فرصت برای مانیپولاسیان کنندگانی است که بر خلاف آن ها به خوبی می دانند که مشغول چه کاری هستند و در پی چه چیزی.
سازمان
«وحدت یهودی فرانسه برای صلح» را خوانندگان نوشته ها و ترجمه های راقم این سطور به
خوبی می شناسند، و از ماهیت مترقی، پیشرو، خردمند و خردورز، آینده بین، و عدالت و
برابری خواه این جریان صلح طلب یهودی که در کنار هم اندیشان دیگر خود در سراسر
اروپا و سراسر جهان، منادی و مبشر جهانی عاری از ستم طبقاتی و نژادی و قومی و
مذهبی و مسلکی است آگاهی دارند.
این سازمان، در پی جنایت تروریستی اخیر در محل هفته نامه ی «شارلی هبدو»، تحلیل قابل تأملی منتشر کرد که تظاهرات میلیونی دیروز فرانسه، با حضور بازو در بازوی قاتل و مقتول، سرکوب گر و سرکوب شده، دوستاقبان و زندانی، استثمارگر و زیر بار استثمار خمیده، درستی تحلیل، و تحقق بخشی از پیش بینی های آن را هنوز دو سه روزی نگذشته، به نمایش گذاشت.
این سازمان، در پی جنایت تروریستی اخیر در محل هفته نامه ی «شارلی هبدو»، تحلیل قابل تأملی منتشر کرد که تظاهرات میلیونی دیروز فرانسه، با حضور بازو در بازوی قاتل و مقتول، سرکوب گر و سرکوب شده، دوستاقبان و زندانی، استثمارگر و زیر بار استثمار خمیده، درستی تحلیل، و تحقق بخشی از پیش بینی های آن را هنوز دو سه روزی نگذشته، به نمایش گذاشت.
نتانیاهو
، و آویگدور لیبرمن و نافتالی بن نت، دو تن از جنایتکار ترین وزیران کابینه ی
نتانیاهو ، در صف اول دفاع از حقوق اولیه ی انسان، و آزادی بیان، «ماهمه شارلی
هستیم» گویان، راه مبارزه با «تروریسم» را با انگشت نشان جهانیان دادند.
یکی شان از ساده ترین شاهکار هایش قتل عام در غزه و دیگر مناطق فلسطین، و تهدید بی وقفه ی مردم میهن ما به ویران کردن کشور آن ها و کشتن و تکه تکه کردن خود آن ها و سوزانیدن نسل ها و نسل ها و نسل های آینده ی آن ها در آتش روشن و خاموش تشعشعشعات اتمی است.
آن یکی شان می گوید که کولونی سازی در وسط شهر ها و روستا های فلسطینی، و زیر پای کولونی نشین ها و سربازان اسراییلی له کردن کودک و خرد و کلان و پیر و جوان آن مناطق در صورت گفتن یک آخ، و فشردن گلوی وزیر فلسطینی معترض به این رفتار، و خفه کردن او توسط یک سرباز صفر اسراییلی در برابر دیدگان حیرت زده ی فلسطینی ها کافی نیست و باید همه ی عرب ها حتی عرب های اسراییلی را هم که از نژاد پست هستند از سراسر منطقه ی متعلق به نژاد برتر بیرون کرد.
و آن دیگری شان با سربلندی و افتخار، و به نشانه ی قهرمانی، رجز می خواند که من همانم که فلسطینی کشته ام و فلسطینی می کشم و فلسطینی خواهم کشت و هیچ باکی ام نبود و نیست و نخواهد بود.
یکی شان از ساده ترین شاهکار هایش قتل عام در غزه و دیگر مناطق فلسطین، و تهدید بی وقفه ی مردم میهن ما به ویران کردن کشور آن ها و کشتن و تکه تکه کردن خود آن ها و سوزانیدن نسل ها و نسل ها و نسل های آینده ی آن ها در آتش روشن و خاموش تشعشعشعات اتمی است.
آن یکی شان می گوید که کولونی سازی در وسط شهر ها و روستا های فلسطینی، و زیر پای کولونی نشین ها و سربازان اسراییلی له کردن کودک و خرد و کلان و پیر و جوان آن مناطق در صورت گفتن یک آخ، و فشردن گلوی وزیر فلسطینی معترض به این رفتار، و خفه کردن او توسط یک سرباز صفر اسراییلی در برابر دیدگان حیرت زده ی فلسطینی ها کافی نیست و باید همه ی عرب ها حتی عرب های اسراییلی را هم که از نژاد پست هستند از سراسر منطقه ی متعلق به نژاد برتر بیرون کرد.
و آن دیگری شان با سربلندی و افتخار، و به نشانه ی قهرمانی، رجز می خواند که من همانم که فلسطینی کشته ام و فلسطینی می کشم و فلسطینی خواهم کشت و هیچ باکی ام نبود و نیست و نخواهد بود.
پاسداران
نظام جهانی سرمایه، و ویران کندگان خانه و زندگی و دودمان زحمتکشان سراسر جهان و
به خصوص جهان تحت سلطه، لشگرکشانِ به افغانستان و عراق و سوریه و زمینه سازان رشد
پلید ترین و کثیف ترین جریان های ارتجاعی تاریخ که تروریست های کشار اخیر هم
فرزندان همان جریان بودند، دست در دست هم، و در دست قربانیان خود، همان «وحدت ملی»
و «وحدت جهانی» و «وحدت مقدس» ی که در بیانیه ی سازمان «وحدت یهودی فرانسه برای
صلح»، به درستی تفسیر و معنی شده بود و نسبت به عواقب آن هشدار داده شده بود را
آمدند به ریش داشته و نداشته ی من و تو (و اگر بدت می آید، من و او) ی له شده در
زیر گام های نظم نوین جهانی خودشان تف کردند و به خانه هایشان برگشتند و من و تو
(و اگر بدت می آید، من و او) برایشان هورا کشیدیم.
و
این سحن بگذار تا وقت دگر. تا آن زمان که من و تو (و اگر بدت می آید من و او) شعار
«من زینب جلالیان هستم»، «من آتنا فرقدانی هستم»، «من کارگر لای چرخ ها چرخ شده
هستم»، «من قراردادی بی بیمه و یک سال و دوسال حقوق نگرفته هستم»، «من کودک نابینا
شده ی قالیباف هستم»، «من زن سنگسار شده و تازیانه خورده هستم»، «من نوجوان اعدام
شده هستم» را در شعار «من شارلی هستم» گم نکرده باشیم و همچون آن صوفی مشنگِ آن
شبِ خانقاهِ میان راهِ آن حکایتِ مولوی، همراه با سارقان و فروشندگانِ خر دزدیده ی
شده ی خود، در جذبه ی سماع، دست افشان و پاکوبان مشغول حال کردن و آواز خوش بر
آوردن که «خر برفت و خر برفت و خر برفت» نباشیم.
این
سخن بگذار تا وقت دگر. و سرت را مثل بچه ی خوب در کار خودت فرو ببر و ترجمه ی
بیانیه ی ۹ ژانویه ی سازمان وحدت یهودی فرانسه برای صلح را
بنویس!
۲۲/ دی ۱۳۹۳
۱۲/ ژانویه ی ۲۰۱۵
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۲/ ژانویه ی ۲۰۱۵
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در
این آشفتگی و به هم ریختگی حاصل از حمله ی شنیعی که به بهای جان دوازده انسان تمام
شد، جایگاه خود را به درستی مشخص کردن کار آسانی نیست.
جایگاه خود در میان آن هایی که درد و خشم بر حق خویش را بیان می کنند؛ آن هایی که ترس خود را از «آمالگام» [در اینجا به معنای مخلوط کردن حساب مسلمانان با حساب تروریست ها] ابراز می دارند؛ و آن هایی که تحت شعار «من شارلی هستم» علیه اسلامگرایی رادیکال فراخوان می دهند.
البته که این جنایت، درد و خشم انسان را بر می انگیزد. اما دقیقاً علیه چه؟
جایگاه خود در میان آن هایی که درد و خشم بر حق خویش را بیان می کنند؛ آن هایی که ترس خود را از «آمالگام» [در اینجا به معنای مخلوط کردن حساب مسلمانان با حساب تروریست ها] ابراز می دارند؛ و آن هایی که تحت شعار «من شارلی هستم» علیه اسلامگرایی رادیکال فراخوان می دهند.
البته که این جنایت، درد و خشم انسان را بر می انگیزد. اما دقیقاً علیه چه؟
افرادی
که خود را القاعده یی می دانند مسئولیت این کشتار رذیلانه را به عهده گرفته اند.
ضرورت مطلق و بی چون و چرای مبارزه با این گستره ی نفوذ تاریک اندیشی اسلامگرایی
رادیکال اما نباید ما را مبتلا به بیماری فراموشی کند.
رشد و نمو و گسترش این جریان و این حوزه ی نفوذ که از طریق ترور و وحشت آفرینی، خود را تحمیل می کند و با نام اسلام دست به جنایت می زند را دخالت های امپریالیستی، متلاشی کردن دولت ها، و استفاده از این جریان توسط غرب علیه نیرو های پیشرو و مترقی است که میسر کرده است.
رشد و نمو و گسترش این جریان و این حوزه ی نفوذ که از طریق ترور و وحشت آفرینی، خود را تحمیل می کند و با نام اسلام دست به جنایت می زند را دخالت های امپریالیستی، متلاشی کردن دولت ها، و استفاده از این جریان توسط غرب علیه نیرو های پیشرو و مترقی است که میسر کرده است.
در
فرانسه، وضعیت اجتماعی غیر قابل تحمل مهاجران دوران پس از کلنیالیسم [مهاجرانی که
از کشور هایی که قبلاً قربانی استعمار مستقیم فرانسه بوده اند به این کشور مهاجرت
کرده اند]، راسیسم دولتی، اسلاموفوبی [اسلام هراسی هیستریک]، تبعیض، تحقیر کسانی
که چهره و رنگ و رخساره و مذهب و سر و وضعی متفاوت با فرانسویان دارند توسط پلیس و
مسئولان رسمی، در تقویت این جریان که جوانانی از همه ی ملیت ها [از جمله فرانسوی]
با وجه مشترک بی آیندگی و به حاشیه رانده شدگی را مبتلای خود می سازد، مسئولیت
تردیدناپذیر و آشکاری دارد.
البته
شکی نیست که جنایت اخیر می تواند سبب «آمالگام» شود. اما آیا این، موضوع تازه و بی
سابقه یی است؟
شارلی هبدو (شارلی ابدو در تلفظ) سال ها جسارت و طغیانگری مه شصت و هشت، «کابو»، «ولینسکی»، توجه به محیط زیست، و آموزش بدون مرز را به خاطر می آورْد. اما آیا از چندین سال پیش، با کاریکاتور ها و نوشته ها و خط سیاسی اش، خود را با سیاستی که منجر به «آمالگام» می شود نیامیخت؟
برای این که همه چیز، روشن و واضح باشد باید تأکید کنیم که کسی نمی تواند بگوید که این نشریه از آزادی عمل برخوردار نبود. چرا که این نشریه کاملاً آزادانه عمل می کرد.
شارلی هبدو (شارلی ابدو در تلفظ) سال ها جسارت و طغیانگری مه شصت و هشت، «کابو»، «ولینسکی»، توجه به محیط زیست، و آموزش بدون مرز را به خاطر می آورْد. اما آیا از چندین سال پیش، با کاریکاتور ها و نوشته ها و خط سیاسی اش، خود را با سیاستی که منجر به «آمالگام» می شود نیامیخت؟
برای این که همه چیز، روشن و واضح باشد باید تأکید کنیم که کسی نمی تواند بگوید که این نشریه از آزادی عمل برخوردار نبود. چرا که این نشریه کاملاً آزادانه عمل می کرد.
کوچک
ترین احساس اغماض یا تفاهم در حق قاتلان کاریکاتوریست ها، و در حق کسانی که انسان
ها را به خاطر ایده های آن ها می کشند بی معناست. اما «شارلی هبدو»، مشغول یک جنگ
سیاسی بود، و مفهوم و معنا و نتیجه ی این جنگ در زمینه ی مشخص و کانتکست معین و
متن فضای خاص موجود را به عمد نادیده می گرفت.
نشریات پیشرو و مترقی دهه ی سی، در همان ایامی که آنتی سمیتیسم و یهودستیزی، اوج گرفته بود و رو به گسترش بیشتر از همیشه نهاده بود، با کاریکاتور های خود، به مذهب یهود می پرداحتند.
از کاریکاتور های آنتی سمیتیست ها و یهودستیز های آن زمان حرف نمی زنیم [بلکه از کاریکاتور های نشریات مترقی و پیشرو علیه یهود در بحبوحه ی آنتی سمیتیسم و در موقعیتی که همه ی شرایط برای آن که کار آن ها در خدمت آنتی سمیتیسم و یهود ستیزی قرار بگیرد مهیا بود حرف می زنیم.]
آیا اجازه هست که به این موضوع فکر کنیم؟
نشریات پیشرو و مترقی دهه ی سی، در همان ایامی که آنتی سمیتیسم و یهودستیزی، اوج گرفته بود و رو به گسترش بیشتر از همیشه نهاده بود، با کاریکاتور های خود، به مذهب یهود می پرداحتند.
از کاریکاتور های آنتی سمیتیست ها و یهودستیز های آن زمان حرف نمی زنیم [بلکه از کاریکاتور های نشریات مترقی و پیشرو علیه یهود در بحبوحه ی آنتی سمیتیسم و در موقعیتی که همه ی شرایط برای آن که کار آن ها در خدمت آنتی سمیتیسم و یهود ستیزی قرار بگیرد مهیا بود حرف می زنیم.]
آیا اجازه هست که به این موضوع فکر کنیم؟
در
لحظه ی سیاسی مشخصی که مطلقاً خنثی و بی طرف و طبیعی نیست، کاریکاتور ها و نوشته
های شارلی هبدو، یک «عمل» به حساب می آمد. یک عمل سیاسی که در تقویت اسلاموفوپی و
مسلمان ستیزی سهیم بوده است و در گسترش آن مسئولیت و مشارکت داشته است. مشارکت در
تقویت تحقیر مسلمان ها و پست شمردن آن ها، راسیسم، حمله به مساجد، تهاجم فیزیکی به
کسانی که از قیافه و ظاهرشان احتمال مسلمان بودنشان می رود. در تقویت سپر بلا
ساختن از مسلمان ها و کیسه ی بوکس کردن آن ها برای پوشانیدن بحران های اقتصادی و
اجتماعی و توجیه این بحران ها.
زمین ِ بازی، دیربازی است که آماده شده است.
زمین ِ بازی، دیربازی است که آماده شده است.
همین
ماه پیش، یک «شارلی» دیگر ، از «خودکشی فرانسوی» سخن گفت. [اشاره ی سازمان وحدت
یهودی فرانسه برای صلح، به کتاب پر سرو صدا و جنجال برانگیز تازه منتشر شده ی
نویسنده ی فرانسوی، «اریک زمور» با همین عنوان، و حواشی فراوان آن است. اریک زمور
در کتاب خود با مرور فرانسه ی چندین دهه ی اخیر، این نظریه را مطرح کرده است که
فرانسه دارد به دست خود، خود را به سمت فنا و نابودی سوق می دهد. در باره ی این
کتاب، باید جداگانه نوشت.]
آنچه
در پی کشتار اخیر، با سوء استفاده از ترس و وحشت مشروع حاصل از این جنایت، تحت
عنوان «وحدت ملی»، و «وحدت مقدس»، مطرح شده است و با مانیپولاسیون و دستکاری در
افکار عمومی دارد در جامعه جا انداخته می شود، در خدمت اهداف دیگری است. اهداف
بسیار پیچیده و مشکوک.
ما
خود را در کمپ کسانی قرار نمی دهیم که از راسیسم دولتی، و یا از دخالت های
تجاوزگرانه و امپریالیستی حمایت می کنند.
ما تئوری «جنگ تمدن ها» را نمی پذیریم و تسلیم آن نمی شویم.
ما منطق «تروریسم ـ ضد تروریسم» را قبول نداریم.
ما پیشاپیش، هر نوع قانون تازه ی به اصطلاح «تأمین کننده ی امنیت»، هر شکل از تبعیض، و احکام و فرامین قضایی علیه مسلمانان را که می تواند پی آمد این «وحدت ملی» باشد مردود می شماریم.
ما تئوری «جنگ تمدن ها» را نمی پذیریم و تسلیم آن نمی شویم.
ما منطق «تروریسم ـ ضد تروریسم» را قبول نداریم.
ما پیشاپیش، هر نوع قانون تازه ی به اصطلاح «تأمین کننده ی امنیت»، هر شکل از تبعیض، و احکام و فرامین قضایی علیه مسلمانان را که می تواند پی آمد این «وحدت ملی» باشد مردود می شماریم.
امروز،
ترس از «آمالگام»، کافی نیست. دولت فرانسه که خود را دولت قانون می نامد، باید
اینگونه جنایتکاران را دستگیر و محاکمه کند؛ اما جنایت این ها ریشه در جای دیگری
دارد. این جنایت محصول سیاست کیسه ی بوکس و سپر بلا ساختن از دیگران است.
به
بیانی دیگر، و از زاویه ی دیدی دیگر، هم این جنایتکاران، و هم قربانیان این ها، هر
دو وارد عرصه ی جنگ تمدن ها شده بودند و در آن زمین، بازی می کردند.
در این بیان، و از این زاویه ی دید، این که قاتلان جنایت اخیر موجوداتی مورد نفرت و انزجار ما هستند، دلیلی منطقی برای این نمی شود که بگوییم پس بنابر این، شارلی هبدو دوست ما بوده است.
ما شارلی نیستیم.
همراهی ما و همدردی عمیق ما با همه ی ژورنالیست ها و کارمندان و پلیس های بی گناهِ کشته شده و خانواده هاشان، زمانی معنای واقعی می یابد که در پی وحدت، از نوعی دیگر باشیم. وحدتی که شایسته است و به آن نیاز داریم و باید پی ریزی کنیمش. وحدتی که [به طور واقعی و در عمل، نه فقط در کلام و در چند حرکت صوری متناقض] همه را و از جمله مسلمانان را در بر بگیرد.
در این بیان، و از این زاویه ی دید، این که قاتلان جنایت اخیر موجوداتی مورد نفرت و انزجار ما هستند، دلیلی منطقی برای این نمی شود که بگوییم پس بنابر این، شارلی هبدو دوست ما بوده است.
ما شارلی نیستیم.
همراهی ما و همدردی عمیق ما با همه ی ژورنالیست ها و کارمندان و پلیس های بی گناهِ کشته شده و خانواده هاشان، زمانی معنای واقعی می یابد که در پی وحدت، از نوعی دیگر باشیم. وحدتی که شایسته است و به آن نیاز داریم و باید پی ریزی کنیمش. وحدتی که [به طور واقعی و در عمل، نه فقط در کلام و در چند حرکت صوری متناقض] همه را و از جمله مسلمانان را در بر بگیرد.
نبرد با تروریسم، از مبارزه برای برابری و مساوات،
مبارزه برای عدالت، مبارزه برای پذیرفتن فرانسه ی نوین با همه ی شهروندان آن می
گذرد.
برای آن که از پس این شب سیاه، سپیده سر برآورد [به جای این که همه شارلی باشیم، با همان مفهوم و همان گفتمان سازی و همان تبدیل گفتمان به شعار سمبلیک] باید همه، مسلمان باشیم.
به عنوان یهودی، ما همیشه در کنار سرکوب شدگان، قربانیان تبعیض و راسیسم قرار داریم. چه مسلمان باشند، چه کولی و چه یهودی…
برای آن که از پس این شب سیاه، سپیده سر برآورد [به جای این که همه شارلی باشیم، با همان مفهوم و همان گفتمان سازی و همان تبدیل گفتمان به شعار سمبلیک] باید همه، مسلمان باشیم.
به عنوان یهودی، ما همیشه در کنار سرکوب شدگان، قربانیان تبعیض و راسیسم قرار داریم. چه مسلمان باشند، چه کولی و چه یهودی…
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عنوان
و نشانی مقاله:
Être ou ne pas être Charlie – là n’est pas la question
Être ou ne pas être Charlie – là n’est pas la question
برای
کمک به درک بهتر موضوع کاریکاتور هایی از این دست:
ماجرای کاریکاتور ها، و انتخابات فلسطین، در گفتگوی لوموند با محمود درویش ـ با ترجمه و توضیحات همین قلم:
ماجرای کاریکاتور ها، و انتخابات فلسطین، در گفتگوی لوموند با محمود درویش ـ با ترجمه و توضیحات همین قلم:
این
گفتگو را همچنین همراه با مطالب متعدد دیگری از محمود درویش، یا در باره ی او، به
همین قلم، می توانید در صفحات ویژه ی محمود درویش در سایت ققنوس بخوانید:
برای
بهتر شناختن سازمان «وحدت یهودی فرانسه برای صلح»، می توانید به صفحات «خبر و نظر»
ققنوس مراجعه کنید، و به عنوان نمونه:
فرانسوا
اولاند در اسراییل … شرم و خشم ـ به همین قلم
یهودیان
آزاد، به همراه سندیکا ها، جهان را به تحریم کامل اسراییل فرا می خوانند ـ به همین
قلم ـ ۲۵ تیر ۱۳۸۶
اولمرت
به فرانسه آمده است تا موعظه ی جنگ علیه ایران بخواند ـ به همین قلم ـ آبان ۱۳۸۶
فراخوان
تشکّل های سیاسی فرانسه به گرد همایی هشدار ملّی علیه منطق جنگ ـ ۱۲ دی ۱۳۸۶
ما،
مردم فرانسه را به مقابله با خفه کردن مردم غزه فرا می خوانیم! ـ به همین قلم ـ ۲۹ دی ۱۳۸۶
Ghoghnoos (Phoenix) : Iranian Movement for a
Humanist politics
|
|||||
|
|
|
|
|
|
Ghoghnoos (Phoenix) : Iranian Movement for a
Humanist politics
|
|