به سوی واژگونی وضعیت در
خاور نزدیک
تی یری میسان
Vers un renversement de situation au
Proche-Orient
par Thierry Meyssan
دوران «بهار عرب» به پایان خود نزدیک می شود. از
این پس کاخ سفید و کرملن در حال ترسیم مجدد «خاورمیانۀ بزرگ» هستند. با این وجود
توافقاتی که پیش از مداخلۀ نظامی روسیه در سوریه صورت گرفته به دلیل تحولی که در
توازن نیروها روی داده می تواند تغییر کند. هیچ علتی وجود ندارد که مسکو ثبات
سوریه را بپذیرد و تجزیۀ ترکیه و عربستان سعودی را که در شرف وقوع است ندیده
بگیرد. در هر صورت، تحولاتی که اعلام شده داده های پنج سال گذشته را تغییر خواهد
داد. اغلب قدرت هائی که در این کارزار شرکت داشتند می کوشند تا پیش از دیگران در
حزب همیشه پیروزمند باد ثبت نام کنند.
شبکۀ ولتر | دمشق
(سوریه) | 2 نوامبر 2015
رسانه های در تمام کشورها بیشتر در پی رصد کردن
موضع گیری دولت هایشان در منازعات خاور نزدیک هستند بی آن که از گفتگوهای کلی بین
کاخ سفید و کرملن مطلع باشند (1)، در نتیجه به تعبیر و تفسیر رویدادهای ثانوی می
پردازند. برای روشن ساختن تشویش های دیپلماتیک کنونی، باید به توافقات ایالات
متحده و روسیه در سپتامبر گذشته بازگردیم.
بخش رسمی این توافق به تنظیم روسیه طی پرونده ای
در 29 سپتامبر به شورای امنیت سازمان ملل متحد تحویل داده شد(2).
این پرونده مشخص می کند که برای برقراری صلح و
ثبات در آفریقای شمالی و در خاور میانه : 1) باید و کافی خواهد بود که قطعنامه های
شورای امنیت به کار بسته شود — موضوعی که مستلزم بازپس نشینی اسرائیل به مرزهای
1967 است — و 2) مبارزه علیه ایدئولوژی تروریست — یعنی در عین حال علیه برادران
مسلمان که توسط بریتانیا ایجاد شده و به پشتیبانی ترکیه، و علیه وهابیتی که
عربستان سعودی مبشر آن بوده است —.
در آغاز پیشبینی شده بود که روسیه در 30 سپتامبر
در شورای امنیت قطعنامه ای را در این راستا به تصویب رساند. با این وجود، ایالات
متحده ساعتی پیش با این طرح مخالفت کرد (3). در نتیجه سرگئی لاوروف که ریاست جلسه
را به عهده داشت طرح روسیه را مطرح نکرد. این رویداد مهم تنها می تواند به عنوان
عدم توافق تاکتیکی تعبیر شود که نمی بایستی از توافق استراتژیک جلوگیری کند.
20 اکتبر، رئیس جمهور ولادیمیر پوتین به همراهی
وزرای دفاع و امور خارجه، دبیر اول شورای
عمومی روسیه برای امنیت ملی و رئیس سرویس های مخفی روسیه از هم قطار سوری خود،
بشار اسد در کرملن استقبال به عمل آورد. گفتگوی آنها به کاربست طرح روسیه و ایالات
متحده به انضمام بیانیۀ 30 ژوئن 2012 در ژنو مرتبط می شد(4). رئیس جمهور بشار اسد
اظهار داشت که در حال اجرای مفاد بیانیه است و به ویژه احزاب سیاسی مخالف که درخواستشان مطابق بر طرحی که در بیانیه ترسیم
شده بوده را در دولت جای داده، یعنی طرحی که ارگان دولت موقت (یا دولت دوران گذار)
را ممکن می سازد.
وقتی هر دو کشور مطمئن شدند که برداشت یکسانی از
متن بیانیۀ ژنو دارند، روسیه و ایالات متحده تصمیم گرفتند که کشورهای مخالف یعنی
ترکیه، عربستان سعودی و فرانسه را به همکاری با این طرح وادار کنند. با آگاهی به
این امر که موضع گیری فرانسه بر اساس منافع واقع گرا نیست و صرفاً در پی فانتسم
استعماری و روی بزهکاری با پول عربستان سعودی و ترکیه بنا شده است (5)، کاخ سفید و
کرملن تصمیم گرفتند روی منشأ اصلی مشکل متمرکز شوند و تنها به مورد ترکیه و
عربستان سعودی بپردازند. بر این اساس، در 23 اکتبر، جان کری و سرگئی لاوروف هم
قطاران ترک و سعودی خود را در وین ملاقات کردند. ولی هیچ متنی در مورد این ملاقات
منتشر نشد. با این وجود بنظر می رسد که روسیه هر دو هم قطار خود را تهدید کرده بی
آن که ایالات متحده برای دفاع از آنها واکنش نشان داده باشد.
سراسیمه از توافق روسیه و ایالات متحده علیه
ترکیه و عربستان سعودی، فرانسه گردهمآئی برای صرف شام در پاریس را تدارک دید، و نه
یک گردهمآئی دیپلماتیک. آلمان، عربستان سعودی، امارات متحدۀ عرب، ایالات متحده،
ایتالیا، اردن، قطر، بریتانیا و ترکیه بی آن که تصمیمی دربارۀ سرنوشت سوریه گرفته
باشند. استاندارد این گردهمآئی همگن « دوستان سوریه » (میکرو گروه) بود، به جز مصر
که مخفیانه به اردوی سوریه پیوسته است. ولی دعوت اجباری ایالات متحده روی این
گردهمآئی وزن سنگینی داشت. در این مورد نیز هیچ متنی منتشر نشد.
سرانجام، در 30 اکتبر، ایالات متحده و روسیه
وسیعترین گردهمآئی را تشکیل دادند که شامل تمام شرکت کنندگان در دو گردهمآئی پیشین
می شد به علاوۀ مصر، چین، عراق، ایران، لبنان، عمان، اتحادیۀ اروپا و سازمان ملل
متحد. اگر رسانه ها با وجد خاصی از حضور ایران یاد کردند که از آغاز جنگ از هر
گونه تصمیمی و گفتگوئی حذف شده بود، ولی به بازگشت مصر با مارشال سیسی بخاطر کشف مخازن نفتی جدید به صحنۀ بین المللی اعتنائی
نکردند که پیش از این توسط فرانسه حذف شده بود. به همین گونه به غیبت اسرائیل به
عنوان قدرت منطقه ای نیز اشاره ای نداشتند. نکتۀ آخری می تواند به این شکل توضیح
داده شود که دولت عبری در اهداف جنگی اش از پیش تضمین هائی برای ایجاد دولت
استعماری در شمال سوریه به دست آورده بود.
شرکت کنندگان همه دعوت شدند بیانیۀ نهائی را امضا
کنند و تنها روسیه و ایران بودند که این بیانیه را پخش کردند (6). و روشن است که
چنین امری شکست شاهین های ایالات متحده را نشان می دهد. در واقع، در هشتمین مورد
فرموله شده در این بیانیه، مشخص شده است که « فرایند سیاسی » — و نه « فرایند گذار
» — توسط سوری ها هدایت خواهد شد، سوریه در تعلق سوری ها بوده و این مردم سوریه
هستند که برای آیندۀ کشورشان تصمیم خواهند گرفت (7). این فرمول پروندۀ فلتمن Feltman
را قاطعانه منفعل می سازد که طی بیش از سه سال گذشته هدف اصلی شاهین های ایالات
متحده، فرانسوی ها، ترک ها و سعودی ها بود : یعنی تسلیم تمام و کمال و بی قید و
شرط جمهوری عرب سوریه (8).
طرح ایالات متحده با وجود توافق با روسیه ادامه
دارد
در ادامۀ رویدادها از
دیدگاه منطقی می بایستی ترکیه، عربستان سعودی و فرانسه می بایستی تبعیت کنند، کاری
که صورت خواهد گرفت و البته در عین حال اهداف اولیه ایالات متحده نیز پی گیری
خواهد شد. برای ترکیه، انتخابات قانونگذاری در اول ماه نوامبر به هر نتیجه ای برسد
و به ویژه در صورت پیروزی حزب عدالت و توسعه (9)، جنگ داخلی فراگیر خواهد شد (10)
و تا تجزیۀ کشور به دو بخش ادامه می یابد، سپس ادغام کردستان ترکیه، کردستان عراق
و بخشی از سرزمین عرب سوریه که در اشغال کردهای سوریه و ایالات متحده می باشد.
از این پس یگان های مدافع خلق (کردهای سوریه) و ایالات متحده بخشی از سرزمین عرب در شمال
سوریه را اشغال کرده اند. یگان های مدافع خلق تا همین یک ماه پیش از دمشق اسلحه و
پول دریافت می کردند، ولی حالا علیه جمهوری عرب سوریه موضع گرفته اند. مبارزان کرد
دهکده ها را تصرف می کنند و با اخراج آموزگاران کردستانی سازی اجباری مدارس را به
اجرا گذاشته اند. زبان کردی که به شکل محاوره ای در مدارس تدریس می شد به عنوان
تنها زبان و به شکل اجباری به اجرا گذاشته شده است. مبارزان جمهوری عرب سوریه، به ویژه
آشوری ها مجبور شده اند که با اسلحه در مقابله با هم وطنان کرد از مدارس خودشان
دفاع کنند.
شاه سلمان عربستان
سعودی به سهم خود مجبور است شکستش در یمن را تحمل کند، کشور همسایه ای را که برای
پشتیبانی از یک رئیس جمهور فراری اشغال کرده بود، در واقع هدف اصلی اش بهره داری
مشترک با اسرائیل از منابع نفت « ربع الخالی »
بود (11). به شکل پی در پی، امارات متحدۀ عرب و مصر از این اتحادیه خارج
شدند. امارات متحدۀ عربی پس از تحمل تلفات سنگین بین افسرانشان، و مصری ها با مخفی
کاری بیشتر عملیات نظامی را به اسرائیلی ها واگذار کردند. حوثی ها (جنبش انصارالله
که به جریان حوثی نیز شهرت دارند، و بیشتر آنها را شباب المؤمنین می نامند و جریان
سیاسی نظامی شیعیان زیدی یمن را تشکیل می دهند) که زیرا بمباران به سوی شمال رانده
شده بودند، چندین بار وارد عربستان سعودی شدند و در آنجا پایگاه های نظامی نیروی
هوائی و تجهیزاتشان را مورد تخریب قرار دادند. سربازان سعودی که تقریباً تماماً
خارجی هستند و زیر پرچم سعودی خدمت می کنند، به شکل گسترده از مأموریت هایشان دست
کشیدند و پادشاه مجبور شد فرمانی علیه ترک پست ها را اعلام کند. عربستان سعودی برای
اجتناب از مصیبت نظامی متحدین تازه ای برای خود دست و پا کرد. لنگ لنگان و با
جرینگ جرینگ صدای سکه و پول از سنگال 6000 مرد جنگی و از سودان 2000 سرباز وارد
میدان شدند. موریتانی در ارسال مستشار تردید کرد. شاه سرانجام به شرکت خصوصی
آکادمی دهم (بلاک واتر سابق ex-Blackwter) مراجعه کرد که در حال حاضر برای استخدام
مزدوران مسلح در کلمبیا اقدام کرده است. این ورشکستگی را مستقیماً باید متوجه
شاهزاده محمد بن سلمان بدانیم که رسماً ابتکار این جنگ را به عهده گرفته است. بر
این اساس اقتدار پدرش را تضعیف می سازد، شاه سلمان در عین حال موجب نارضایتی دو
قبیلۀ دیگر شده است که از قدرت محروم مانده اند. قبیلۀ شاه عبدالله قدیمی و
شاهزاده بندر. در واقع این جنگ می بایستی به تقسیم ارث و ثروت بین سه قبیله
بیانجامد و سرزمین بین سه دولت تقسیم شود.
تنها پس از این منازعات جدید هست که صلح باید به
منطقه بازگردد، بجز در بخش عرب اشغالی توسط کردستان جدید، که به عنوان نقطۀ تمرکز
تضادها و منازعات منطقه ای بجای فلسطین فراخوانده شده است.
ولی آیندۀ چنین داستانی نامطمئن بنظر می رسد.
زیرا واژگونی توازن نیروها بین واشنگتن و مسکو (12) می تواند توافقات را تغییر
دهد.
موش ها کشتی را ترک می کنند
در حالی که بد بازی کن ها بی آن که تردیدی
بخودشان راه دهند در مورد مداخلۀ نظامی روسیه در سوریه می گویند مسکو به نتیجۀ
مطلوب خود دست نخواهد یافت، جهاد طلبان به عراق و ترکیه می گریزند. فرماندۀ ستاد
فرماندهی ایالات متحده ژنرال جوزف دانفورد
Joseph Dunford
در 27 اکتبر طی سخنرانی در سنا اعلام کرد که از این پس جنگ افزارها به نفع جمهوری
عرب سوریه حرف می زنند (13). و فرماندۀ ارشد ناتو ژنرال فیلیپ بریدلاو Philip Breedlove
در 30 اکتبر طی مصاحبۀ مطبوعاتی در پنتاگون
اعلام کرد که بی آن که موضوع را به شکل مبالغه آمیزی مطرح کرده باشیم وضعیت هر روز
تحول می یابد و از این پس امنیت اروپا در تهدید قرار گرفته است (14).
باید بپذیریم که اتحاد بین طرفداران هرج و مرج و
تجدید استعمار نه تنها در سوریه بازی را باخته بلکه حتی خود اتحادیۀ آتلانتیک تسلط
جهانی خود را از دست داده است. به همین علت دست پاچگی بین مقامات عالی رتبه،
بسیاری از آنها به این نتیجه رسیده اند که وقت آن رسیده است که به صلح دست یابیم،
یعنی واکنشی که نشان می دهد که تا اینجا به شکل دیگری فکر می کردند.
تغییر جبهه ای که در رابطه با سوریه می بینیم
نخستین نتایج نقش بین المللی جمهوری اسلامی ایران و فدراسیون روسیه است. دو بازیگری
که رسانه های غربی تا همین چهار ماه پیش آنها را به عنوان عناصر کاملاً منزوی که
با مشکلات اقتصادی عظیمی دست و پنجه نرم می کنند معرفی می کردند، دو قدرتی که از
این پس باید به عنوان نخستین قدرت های نظامی تلقی کنیم، ایران به عنوان قدرت منطقه
ای و روسیه در سطح جهانی. دومین نتایج حفظ رئیس جمهور بشار اسد است که از پنج سال
پیش دائماً اعلام می کردند که «باید برود».
در این وضعیت، تبلیغات جنگ به شکل خدشه ناپذیری
ادامه دارد و مدعی می شوند که بمباران های روسیه نیست که شهروندان را به قتل می
رساند، بلکه ارتش سوریه است که آنها را بمبران می کند، این اتهامات از سوی مولد اصلی
سازمان های تروریستی یعنی اخوان المسلمین از طریق دیدبان حقوق بشر سوریه (مستقر در
لندن) مطرح شده است. و یا علاوه بر این مدعی شده اند که روسیه برای گفتگو عجله
دارد زیرا این مداخلات نظامی برایش گران تمام می شود — گوئی طی دوران آماده سازی
طولانی نیروهایش به فکر تأمین بودجه نبوده است — این جماعت ها هیچ گاه در
اختراعاتشان کم نمی آورند، رئیس سازمان سیا جان برنان John Brennan
به سهم خودش گفته است که رئیس جمهور پوتین برای رها کردن رئیس جمهور بشار اسد
آماده شده در حالی که چند روز پیش رئیس جمهور ولادیمیر پوتین در باشگاه
والدای این گونه نظریات خود ساخته را
مسخره آمیز دانست.
در فرانسه، قیام در سطح تمام طبقۀ سیاسی سرایت
کرده است. چهار رهبر اصلی دست راستی، دومینیک دو ویلپن Dominique de Villepin،
فرانسوآ فیلون François Fillon، آلن ژوپه Alain Juppé
و نیکلا سرکوزی Nicolas Sarkozy هر یک به سهم خودشان اعلام کرده اند که کنار گذاشتن روسیه و نفی شکست
در سوریه پوچ است. با این وجود الن ژوپه که در آغاز جنگ نقش مرکزی داشت، به ویژه
با امضای قرداد سرّی با ترکیه، بعداً، در حفظ اهداف قدیمی برای سرنگونی جمهوری عرب
سوریه پا فشاری کرد. از چبهۀ چپ، چندین رهبر در فکر مسافرت به دمشق هستند.
در واقع دست پاچگی در رویاروئی با تحولات قابل
پیشبینی به شکل عمومی قابل رؤیت است. نیکلا سرکوزی و به همین گونه صدر اعظم پیشین
آلمان زیگمار گابریل Sigmard Gabriel با عجله به ملاقات رئیس جمهور پوتین رفته اند (15).
سرکوزی از ترک اختلافات و دلگیری های گذشته دفاع کرده و می خواهد با روسیه گفتگو
کند. زمان آن فرارسیده بود.
به یاد داشته باشیم :
— بیانیۀ وین در 30 اکتبر 2015 محتوای بیانیۀ ژنو
30 ژوئن 2012 را تغییر داد. «فرایند گذار» در سوریه وجود نخواهد داشت زیرا جمهوری
عرب سوریه در جنگ پیروز شده است، ولی « فرایند سیاسی » زیر کنترل صندوق آرای عمومی
خواهد بود.
— جنگ در سوریه باید در ماه های آینده خاتمه
یابد، بجز در شمال کشور که اسرائیل و ایالات متحده سعی می کنند دولتی دست نشانده
با حاکمیت کردها به وجود بیاورند.
— جنگ های تازه ای در شرف آماده سازی بنظر می
رسد، ابتدا در اطراف کردستان دروغینی که به مردمانی که کرد تبار نیستند و کلونیزه
شده اند، سپسس مطابق بر «ترسیم مجدد خاورمیانۀ بزرگ» که در سال 2001 طرح ریزی شد،
در ترکیه و در عربستان سعودی برای تجزیۀ این کشورهای بزرگ به چندین کشور کوچک.
واشنگتن برای تخریب هم پیمانانی که از او فرمانبرداری نمی کنند تردیدی بخود راه
نمی دهد، در حالی که مسکو در پی برچیدن بساط اخوان المسلمین و وهابیت است.
— اپوزیسیون در فرانسه و مجموع رهبران آلمانی به روی
کار آمدن فزایندۀ روسیه و ایران از یک سو و سقوط عنقریب ترکیه و عربستان سعودی از
سوی دیگر پی برده اند و در پی تغییر سیاست هایشان هستند.
[1] « Moscou et
Washington entendent refonder les relations internationales », par Thierry Meyssan, Réseau Voltaire, 5 octobre
2015.
[2] « Proposition
russe d’un débat au Conseil de sécurité sur le terrorisme », Réseau Voltaire, 1er octobre 2015.
[5] « Pourquoi
la Allemagne veut-elle renverser la République arabe syrienne ? », par Thierry Meyssan, Réseau Voltaire, 12 octobre
2015.
[6] “Joint
Statement on the outcome of the multilateral talks on Syria”, Voltaire Network, 30 October 2015.
[7] “This political process will be Syrian led and Syrian owned, and
the Syrian people will decide the future of Syria”.
[11] « Les
projets secrets d’Israël et de l’Arabie saoudite », par Thierry Meyssan ; « Pourquoi
l’Occident est-il silencieux sur la guerre du Yémen ? », par Martha Mundy, Traduction Alasso, Counterpunch,
Réseau Voltaire, 22 juin et 4 octobre 2015.
[12] « L’armée
russe affirme sa supériorité en guerre conventionnelle », par Thierry Meyssan, Réseau Voltaire, 19 octobre
2015.
[13] “Dunford Tells Senate Now is Time to Reinforce Iraqi
Success Against ISIL”, Jim Garamone, DoD News, October
27, 2015.
[14] “Department of Defense Press Briefing by General
Breedlove in the Pentagon Briefing Room”, October 30, 2015.
[15] « L’Allemagne
tente de se sortir du conflit syrien », par Thierry Meyssan, Al-Watan (Syrie), Réseau
Voltaire, 29 octobre 2015
ترجمه توسط حمید محوی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر