۱۳۹۰ تیر ۲۷, دوشنبه

جهان به اردوگاه بزرگ مرگ تبدیل شده است



جهان به اردوگاه بزرگ مرگ تبدیل شده است
www.warandpeace.ru/ru/commentaries/view/59632/
برگردان: ا. م. شیری
www.eb1384.wordpress.com
خصایل غیرانسانی با سرعت جهان را در می نوردد، و مسئله فقط بر سر این موضوع نیست که رسانه های جمعی هر روز از قتل انسانها در نقاط مختلف جهان خبر می دهند، بلکه، صفحات اینترنت نیز با فیلمهای زنده شکنجه و کشتار انسانها انباشته است. تغییر سمت بنیادی سالهای اخیر عبارت از این است که یک گروه مشخصی از کشورها مدیریت قضاوت و مجازات را به حق اختصاصی خود تبدیل کرده و جمعیت نیز در مواجه با خشونت، دیگر بهت زده نمی شود.
هشت سال قبل، جهان بخاطر اشغال عراق از سوی آمریکا به خشم آمد. نه تنها در کشورهای اسلامی، حتی در کشورهای آمریکا و اروپا هزاران نفر تظاهرات اعتراضی برگزار کردند. عکسهای شکنجه زندانیان عراقی بدست نظامیان آمریکا و انگلیس مدتها به موضوع اصلی رسانه های جهان بدل شدند. رسوایی زندانهای اوغریب، گوانتانامو و زندانهای مخفی سیا در اروپا همراه با تصاویر قتل گروگانها در سایتهای بنیادگرایان اسلامی بازتاب گسترده ای یافتند. روزنامه نگاران در باره اوجگیری موج توحش نه فقط در شرق، حتی در کشورهای غربی که تمدن خود را به رخ می کشند، سخنها گفتند.
امروز جامعه جهانی براحتی ناظر آن است که بمب افکنهای انگلیسی و فرانسوی لیبی را زیر و زیر می کنند و واقعیتهای مشخص خشونت علیه اسرا و مردم غیرنظامی هیچکس را تکان نمی دهد. تا همین چندی پیش سردبیری مجله آلمانی اشپیگل از در اختیار داشتن چهار هزار قطعه عکس و ویدئوفیلم خبر داد که نشان می دهد نظامیان آمریکا برای تفریح و سرگرمی مردم افغانستان را به قتل می رسانند. گرچه این مسئله توجه دادستانی ارتش و هفته نامه آمریکایی «نیویورکر» را بخود معطوف داشت، اما، برای بقیه خبر تازه ای نبود. در متن همه آن حوادثی که در طول ده سال در افغانستان، هشت سال در عراق و در سه ماه اخیر در لیبی روی می دهد، خودافشاگری چند بیمار سادیستی دانه ریز، اهمیت جدی کسب نمی کند.
بهره گیری از هواپیماهای بی خلبان و دیگر تسلیحات کنترل از راه دور برای وارد آوردن ضربه، نه فقط خصلت جنگ را دگرگون ساخت، حتی روانشناسی اجتماعی در کشورهای متمدن را نیز بسرعت به این مسئله عادت داد که نسبت تلفات در محدوده یک به صد (١ به ١٠٠) در نوسان است. به همین جهت، بمناسبت مرگ شش نظامی ایتالیایی در افغانستان، در ایتالیا عزای عمومی اعلام شد ولی در مقابل کشتار اتفاقی مردم عراق، افغانستان، پاکستان و لیبی در جریان عملیات نظامی، صدای کسی درنمی آید. در طول تمام سالهای جنگ در افغانستان، ٤٧ نظامی آلمانی کشته شده ولی شمار «قربانیان اتفاقی» در میان مردم عادی در همین افغانستان و پاکستان سر به هزاران نفر می زند. در مدت هشت سال جنگ در عراق، در حدود ٤۵٠٠ نظامی آمریکایی و بیش از یک میلیون مردم عیرنظامی کشته شدند.
حق سرکوبی خونین عبرت آمیز موضوع بحث دیگری است. یوگسلاوی را بخاطر «رئیس جمهور بد» آن بمباران کرده و سپس او را به دادگاه بین المللی کشاندند که در آنجا هم جان سپرد. جامعه جهانی چنان وانمود کرد که گویی همه چیز رو براه است و تنظیم کنندگان سیاست جهانی فهمیدند که می توانند کار خود را به همین منوال ادامه دهند. افغانستان قربانی انفجار برجهای دو قلو گردید و عراق فدای گناهان صدام. امروز با اینکه همه هیولاها کشته شده اند، ولی قتل عامها همچنان ادامه دارد و پایان آنها نیز دیده نمی شود.
لیبی بعنوان هدف بعدی «بمبارانهای بشردوستانه» انتخاب گردید که خود آن، بهترین مثال وقاحت و بیدادگری مدافعان دمکراسی می باشد. از همان روز اول، شورشهای مسلحانه را «تظاهرات مسالمت آمیز» معرفی کردند و قطعنامه پرواز ممنوع در آسمان لیبی روزانه ١۵٠ حمله هوایی را در پی آورد. البته، روزانه ٣٠٠ حمله برنامه ریزی شده بود، منتها از تأمین هزینه آنها عاجز ماندند. و البته که هدف از همه اینها، نجات مردم غیرنظامی بود که اکنون زیر بمبارانهای ائتلاف غرب کشته می شوند.
امروز دیگر چهره واقعی شورشیان لیبی در نزد کسی ایجاد شبهه نمی کند. صفحات اینترنت از ویدئوفیلمهای تسویه حساب جنون آمیز با هواداران قذافی پر است که اتفاقا خود همین شرکت کنندگان «تفریحات» فیلمبرداری کرده اند. البته، مبتکر این اعمال آمریکایی ها و انگلیسیها بودند و حالا، خود آنها باندها را تغذیه می کنند. تفاوت، اما، عبارت از این است که هیچ کس به فکر محاکمه آنها نیست. برای اینکه حق الزحمه قساوت دریافت گردیده و دادگاه لاهه برای رسیدگی به پروده شخصی قذافی آماده شده است.
همچنین صرفنظر از اینکه هیچگونه سند معتبری دال بر مجرمیت قذافی ارائه نشده، حتی سازمان جهانی عفو بین الملل نیز رسما اعلام کرد که هیچگونه سندی برای اثبات هیچ یک از موارد اتهام اعلام شده برعلیه رهبر لیبی وجود ندارد. البته که این مسئله هیچ کسی را ناراحت نمی کند. زیرا، همه بسیار خوب می دانند که مسئله نه بر سر ارتکاب جرم، بلکه عبارت از آن است که قذافی هم باید مثل صدام حسین، بدون آنکه تسلیحات کشتار جمعی در عراق یافت شود، به زیر کشیده شد و حلق آویز گردید، سرنگون و نابود شود.
مهم این است که هیچکس هدف اصلی حمله را پنهان نمی کند. مقامات رسمی آمریکا و اروپا حتی بخود اجازه می دهند بطور تقریباًَ آشکار بگویند هدف اصلی بمبارانها، خود رهبر جماهیری می باشد. در چنین وضعیتی صحبت از دفاع از شهروندان غیرنظامی، چیزی جز بسته بندی زیبای ته مانده های شرف شرکت کنندگان این جنایات نیست. مسئله دیگر اینکه، جهان چگونه به چنین جایگاهی رسید؟ چگونه جامعه بین المللی توانست معاهدات و قوانین قویا انساندوستانه امضاءشده پس از جنگ جهانی دوم را به ابزار نسل کشی تبدیل کند؟
بعید نیست که جنبه های بین تمدنی جنگهای اخیر که در آنها شخصیت دشمن بیش از حد با خصایل ناسیونالیستی و نژادپرستی رنگ آمیزی شده و اغلب بصورت نژادپرستانه در زندگی روزمره بازتاب می یابد، نقش تعیین کننده ای بازی می کند. در نتیجه، در چشم طرفهای درگیر، طرف مقابل نه تنها محروم از صفات طبیعی انسانی و دشمن، حتی بمثابه «غیرانسان» مستحق همه نوع قساوت، دیده می شود.
دقیقا با چنین روحی جون مک کین، سناتور جمهوریخواه، بعدها رقیب اوباما در انتخابات ریاست جمهوری نقطه نظر خود را در آغاز هزاره دوم بیان کرد. او با خشمگینی کاملا بحق از اعدام گروگان آمریکایی توسط اسلامگرایان گفت: «اینک بر همگان روشن است که اینها آدم نیستند». و بعید نیست که دقیقاًَ همین سخنان، ضرب در وقاحت رهبران و تجارب پیشبرد جنگ در کشورهای مختلف، موجب تحرک و توجیه قلدریهای گسترده ای گردید که دهها آمریکایی جوان برعلیه زندانیان عراقی به اجرا گذاشتند.
پنجاه سال پس از تصویب بیانیه حقوق بشر، کنوانسیون ژنو دایر بر منع شکنجه و بسیاری اسناد مهم دیگر، معلوم گردید که همه این انساندوستی ها یک ریاکاری محض هستند. چرا که از یک سو، زندگی انسان بدرستی بالاترین ارزش شمرده می شود و از سوی دیگر، هیچ ارزشی ندارد. و معیار معمولی برای تشخیص اینکه این یا آن فرد، این و یا آن گروه به کدام دسته تعلق دارد، معیار شهروندی و وفاداری به تمدن ایده آل غرب بحساب می آید. بر اساس همین منطق، بدوی های گمنام – عراقیها و افغانیها- «غریبه اند» و اگر آنها را «تصادفا» می کشند، هیچ اتفاق بدی هم نمی افتد، اما شهروندان کشورهای متمدن- «خودی هستند».
این حقوق فرضی برای یکی و بی حقوقی کامل برای دیگری، جنگهای ده سال اخیر را به مهمترین وسیله نسل کشی ملتها، نژادپرستی و نمود ایدئولوژیک بدل ساخته است. و این واقعیت که یک کشور در مقام مدیرکل انجام وظیفه می کند، جهان را به یک اردوگاه بزرگ مرگ تبدیل کرده که بر سردر آن کلمات «ارزشهای انسانی» و «حقوق بشر» نقش بسته است.
منبع: «utra.ru»، ناتالیا
يکشنبه ۲٦ تير ۱٣۹۰

۱۳۹۰ تیر ۲۰, دوشنبه




چرا يونان از سياستهاى اسرائيل پشتيبانى ميکند؟
مترجم: پيام پرتوى
به نقل از روزنامه "کارگر" ارگان حزب کمونيست سوئد (م-ل)

روزنامه اسرائيلى Haaretz اينچنين گزارش ميدهد که همه چيز در سال ٢۰١۰در مسکو با ملاقات از قبل برنامه ريزى نشده دو نخست وزير آغاز شد. در جولاى همان سال٬ کمى پس از يک ماه٬ پس از حمله به اولين ناو گان آزادى٬ Giorgos Papandreous – ه سوسيال دمکرات طى ديدارى از اسرائيل با رهبر دست راستى Benjamin Netanyahu ملاقات نمود.
با گذشت زمان ارتباط ميان اين دولتها آنچنان تحکيم يافته که يونان به کمک اسرائيل شتافته و کشتيهاى در راه غزه را متوقف مينمايد.
اما اين تمام حقيقت نيست.
محاصره غزه هرگز تنها مسئله مورد علاقه اسرائيل نبوده است. بدون دريافت پشتيبانى از رفقاى نيرومند خود٬ مانند آمريکا٬ اتحاد اروپا و مصر٬ اسرائيل هرگز نميتوانست غزه را به زندان بزرگى تبديل نمايد.
البته اتحاديه اروپا اين محاصره را بشدت مورد انتقاد قرار داده است و خواسته است که بسرعت از ميان برداشته شود. سخنگوى وزير امور خارجه اتحاديه اروپا Catherine Ashton ٬ پس از بازديد بهار سال گذشته خود از غزه اعلام نمود که از آنچيزهايى که ديده است شوکه شده. او گفت که تنها قربانيان اين محاصره مردم عادى بوده و اضافه نمود که مرز ميان دو کشور بايد بخاطر کمکهاى انسانى٬ معاملات و مردم باز بشود
اما حرف يک چيز است و عمل يک چيز ديگر.
يکسال پس از حمله خونين بر عليه اولين ناوگان آزادى٬ اين ساده لوحانه است که تصور کنيم که دولت تحت فشار يونان به تنهايى دست به اين اقدام ميزند٬ اتحاديه اروپا تلاش مينمايد که دومين ناوگان آزادى به اسرائيل را متوقف سازد.
مانند هميشه اسرائيل بر اين تلاش دارد که با شبح حماس وحشت ايجاد نمايد. محاصره بايد وجود داشته باشد که قاچاق اسلحه را "به مناطق اسلامى" متوقف سازد. اين ادعاى دولت اسرائيل است.
تبليغات چندين ساله بر عليه حماس٬ نه تنها به اهريمن جلوه دادن حماس يارى رسانده٬ بلکه ماهيت جمعيت يک و نيم مليونى نفرى غزه را نيز مورد سوال قرار داده است.
در ژانويه ٢۰۰٩ طى حمله اسرائيل به غزه٬ يک سخنگوى ارتش تلاش نمود که از زير بار مسئوليت بمباران يک مدرسه با اين دستاويز که در اساس اين مدرسه٬ مدرسه "کودکان حماسى" بود و کودکان کشته شده در آن کودکان حماسى٬ شانه خالى نمايد. بنابراين جايى براى نگرانى نيست.
ساختن يک چنين چهره شيطانى از مردمى به همان اندازه کم اهميت بودن محاصره ايست که طى سالها جريان داشته ا ست.
در سپتامبر ٢۰۰١ زمانيکه جرچ دبليو بوش جنگ بر عليه تروريسم را راه اندازى نمود٬ نگاهها نيز متوجه سازمانهاى و مباران فلسطينى شد. شکى در اين نيست که اسرائيل و آمريکا چه کردند. اتحاديه اروپا نيز بسرعت سازمانهاى فلسطينى را در ليست تروريستى خود قرار داد. اولين سازمان٬ سازمان ماارکسيستى PFLP و بريگارد Aqsamartyrer بودند٬ و در سپامبر ٢۰۰٣ تصميم گرفته شد که حماس را به آن ليست اضافه نمايند.
اما فلسطينيها را از اين تهديها باکى نبوده و نيست. آنهايى که دهها سال است تحت اشغال غير قانونى زندگى نموده اند٬ ميدانند که تهديد واقعى از کجا ميايد. آنها ميدانند که مقابله بر عليه يک حکومت اشغالگر مقاومت و مبارزه اى کاملا قانونىست.
انتخاابات پارلمانى در ژانويه ٢۰۰٦ با پيروزى حماس پايان يافت. پس از يک دهه تلاش ناموفق جهت برقراى صلح٬ فلسطينها اميد خود را متوجه جنبش محافظه کار و اسلامى ساختند که راه مبارزه را در مقابل سازش انتخاب نمود. PFLP٬ جريانات دنيوى و ديگر نيروهاى مبارز متمايل به چپ نيز در اين انتخابات صاحب راى شدند٬ اما بسيار کمتر از حماس.
پاسخ اسرائيل و جهان غرب سريع بود. حزب غلط برنده شده٬ آنها يکصدا فرياد کشيدند. اين تنها اسرائيل نبود که از قبول پيروزى اين دولت انتخاب شده از جانب مردم سرباز زد. همان سياست را آمريکا و ادتحاديه اروپا٬ که همچنين هر گونه انتقال پولى را که با سازمان فلسطينى حماس در ارتباط بود را متوقف نمودند٬ دنبال کردند.
اينچنين به نظر ميامد که همه مردم فلسطين تروريست شده بودند٬ اينکه ديگر نيازى به اين نبود که با فلسـطينيها همانند انسان رفتارشود. و اين عليرغم اينکه ناظران بين المللى بر انتخابات٬ انتخابات را بعنوان دمکراتترين انتخابات در خاورميانه مورد ستايش قرار داده بودند. در سال ٢۰۰٧ محاصره غزه پس از جدايى ميان حماس و سازمان فتح تشديد شد.
در حال حاضر غزه و ساکنان آن در اين حلقه خفه کننده باقى مانده اند. شرح واقعى وقايع توسط اعلاميه آژانس کار و امداد سازمان ملل براى آوارگان فلسطينى هشدار دهنده است. بيکارى به بالاترين سطح خود افزايش يافته٬ تعداد فقيرانى که به کمک فورى نياز دارند سه برابر شده است٬ مدارس و خانه ها پس از بمبارانهاى ٢۰۰٩همچنان بصورت مخروبه اى باقى مانده اند و وضعيت سلامتى مردم هرچه اسفناکتر ميشود.
امرى که به تازگى توسط رئيس اين سازمان Christopher Gunness اينـچنين توضيح داده شد:"بحران در همه جاى غزه. محاصره اسرائيل بايد متوقف بشود."
ارتباط دادن کمکهاى انساندوستانه کشتيها و ناوگان آزادى به تحويل اسلحه به دولت اسلامى حاکم بر غزه٬ ادعايى پوچ بيش نيست. هدف از اين عمليات مشترک از ميان برداشتن محاصره ايست که توسط هر دو٬ سازمان صليب سرخ و ارگان سازمان ملل "آژانس کار و امداد سازمان ملل براى آوارگان فلسطينى" بر آن مهر تبهکارى زده شده است. اينکه با فلسطينيها همانند انسان رفتار بشود٬ با اين حق که فلسطينيها در شان و منزلت زندگى کنند. از ميان برداشتن يک محاصره غير قانونى عملى تبهکارانه نيست. جنايتکاران واقعى اسرائيل و پشتيبانان آنها هستند. آنها با يارى يکديگر اجازه ميدهند که محاصره ادامه يافته و از اعتراف به اينکه فلسطينيها حق دارند که خودشان رهبران خود را انتخاب نمايند سرباز ميزنند.
اما ما بايد همچنين بياد بياوريم که آمريکا و اتحاديه اروپا از طريق همکارى نزديک با اسرائيل شريک جرم اسرائيل بشمار ميروند.
طى ٤٤ سال اسرائيل غزه و ساحل غربى را اشغال نموده است.
١٦٣ سال است که اسرائيل از اعتراف به حق بازگشت آوارگان فلسطينى سر باز ميزند.
ما ميخواهيم نکته اى را به دولت يونان يادآورى بکنيم٬ و آن اينکه اگر آنها ميخواهند در جهت صلح و امنيت قدم بردارند٬ بخشى از نيروى دريايى خود را جهت متوقف نمودن تحويل اسلـحه به اسرائيل اعزام دارند. آنها با کشتى از راه درياى مديترانه توسط کشتيهاى فرانسه٬ آلمان آمريکا و بسيارى از کشورهاى ديگر به اسرائيل ميايند.
اين ميتواند بر عکس آن اقدام شرم آور بر عليه ناوگان آزادى٬ يک اقدام محترمانه باشد.
patrik.paulov@proletaren.se



این نشانی پست الکترونیک دربرابر spambot ها و هرزنامه ها محافظت می شود. برای مشاهده آن شما نیازمند فعال بودن جاواسکریپت هستید

۱۳۹۰ تیر ۱۷, جمعه

ناتو یکصدمین روز حمله نظامی به لیبی را برگزار می کند
http://www.warandpeace.ru/ru/news/view/59377/
برگردان: ا. م. شیریwww.eb1384.wordpress.com

ناتو روز دوشنبه ٢٧ ژوئن، یکصدمین روز حمله نظامی به لیبی را برگزار می کند. انتظار می رود بمناسبت این روز، ۵٠٠٠- مین حمله به مواضع ارتش دولتی انجام گیرد.

در عین حال، به عقیده کارشناسان، در تمام این مدت نیروهای ائتلاف به موفقیت چشمگیری دست نیافتند. اگر چه روزهای اول [حمله]، ارتش لیبی واقعا به وضعیت شوک دچار شده و از بنغاری عقب نشست، اما در مدت سه بعد، جبهه ها تغییر نکردند. مناطق اجدابیا و میسوراتی کما فی السابق خط مقدم جبهه هستند.

شورشیان فقط در مناطق کوهستانی غرب لیبی توانستند به سوی طرابلس پیشروی کنند. خبرها حاکی از آن است که آنها تنها ١٠٠ کیلومتر با پایتخت فاصله دارند ولی تحلیلگران شک دارند که ارتش دولتی اجازه دهد آنها این فاصله را طی کنند.

علاوه بر آن، ناتو واقع بینانه به مسئله نگاه می کند. اوآنا لونگسکو(Oana Lungescu)، سنخگوی پیمان آتلانتیک شمالی اعلام کرد:«ارتش قذافی سه ماه پیش در اطراف بنغازی مستقر بود و شهر میسوراتی را به آتش کشید. تفاوت را ببینید».

خبرهای امروز صبح حاکی از آن است که نمایندگان دولت لیبی مذاکره با شورشیان بنغازی را آغاز کردند. گفته می شود در این دیدار گویا در باره سرنوشت خود قذافی که همچنان در طرابلس بسر می برد، مذاکره می شود.

اما این مسئله منتفی نیست که امروز دادگاه بین المللی حکم بازداشت رهبر لیبی را که می تواند مانع ادامه گفتگوها شود، صادر کند.

تحلیلواره مترجم در ارتباط با خبر فوق
این خبر از نگاه ساده اندیشانه، هیچ موضوع تازه ای در بر ندارد و همگان بر موارد آن مطلعند. و لیکن، با کمی تعمق، منظره بشدت خوفناک دیگری در مقابل چشم هر تماشاگر بی طرفی ظاهر می گردد. زیرا:

١ـ بر اساس تعاریف پذیرفته شده، تروریسم:
ـ یعنی کاربرد نیروی نظامی برای نیل به مقاصد سیاسی، اقتصادی و غیره؛

ـ یعنی، کشتار و ویرانی برای ایجاد رعب و وحشت در میان مردم؛

ـ یعنی، زیر پا گذاشتن قوانین و مقررات بین المللی، استقلال و حاکمیت مستقل کشورها و حق تعیین آزادانه سرنوشت خلقها، پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) یک تشکیلات کاملا تروریستی محسوب می شود.

٢ـ ناتو یکصد روز پیش به بهانه جعلی دفاع از مردم غیرنظامی لیبی در مقابل حمله نیروهای دولتی به این کشور حمله کرد.
ـ اگر در صحت خبر فوق مبنی بر اینکه در یکصدمین روز حمله به لیبی، ۵٠٠٠- مین حمله به مواضع ارتش دولتی را انجام داده؛

ـ اگر در خوشبیانه ترین حالت، فرض کنیم که در هر عملیات جنگنده های ناتو ۵ تن از مردم غیرنظامی لیبی را کشته شده است. بگذریم از اینکه معمولا کمترین آمار تلفات غیرنظامیان در هر مورد بیش از ١۵ نفر بوده است، چنین نتیجه حاصل می شود: تا کنون ناتو دست کم ٢۵٠٠٠ هزار نفر غیرنظامی لیبیایی را ببهانه دفاع از غیرنظامیان کشته است.

ـ اگر این منظره رقت انگیز را در کنار مناظر کریه فراری دادن یک میلیون نفر کارگر خارجی از لیبی، آوارگی و مهاجرت اجباری صدها هزار نفر از مردم این کشور در داخل و خارج از میهن و همچنین خرابی های ناشی از بمبارانهای جنون آمیز مناطق مسکونی و مراکز شهری و آزمایش تسلیحات جدید نظامی بگذاریم، در مجموع یک تابلو شدیداًَ تهوع آوری از «بشردوستی» و «دمکراسی» امپریالیستی بدست می آید.

٣ـ در خبر فوق گفته می شود: «نمایندگان دولت لیبی مذاکره با شورشیان بنغازی را آغاز کردند… این مسئله منتفی نیست که امروز دادگاه بین المللی حکم بازداشت رهبر لیبی را که می تواند مانع ادامه گفتگوها شود، صادر کند». با عطف توجه به اینکه دادگاه بین المللی لاهه درست همان روز ٢٧ ژوئن چنین حکمی را صادر کرد، با قاطعیت تمام می توان گفت: مسئله شورش مسلحانه در لیبی از همان ابتدا محصول توطئه ها و دسایس امپریالیسم غرب بوده که امروز نیز با استفاده ابزاری از دیوان بین المللی لاهه، اسب تروای دیگر امپریالیسم، در مسیر مذاکره بین شورشیان تحت امر خود با نماینگان دولت لیبی موانعی ایجاد می کند.
٤ـ آیا حکم دیوان کیفری لاهه معتبر است؟
ـ اگر از نظر دور نداریم که اغلب سازمانها و نهادهای معتبر بین المللی، از جمله آنها و بویژه شورای امنیت سازمان ملل متحد و دیوان کیفری لاهه پس از تک قطبی شدن جهان از اوایل سالهای٩٠ سده بیستم، در اثر خیانتهای مزمن دولت مافیایی روسیه و سیاستهای همیشه مرموز چین (کشورهای صاحب حق وتو در شورای امنیت) همواره ضمن تأئید لشکرکشی های استعمارگرانه و تروریسم دولتی کشورهای امپریالیستی(طبق تعریف فوق)، قطعنامه هایی در تحریم کشورهای «نامطلوب» امپریالیسم و حکم تعقیب، بازداشت و محاکمه سران و رهبران ممالک در هم کوبیده شده را صادر کرده اند؛
ـ اگر فراموش نکنیم که دیوان کیفری لاهه حکم تعقیب و مجازات هیچ یک از سران و مقامات بلندپایه کشورهای امپریالیستی و در رأس آنها آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، اسرائیل و…، از جمله بیل و هیلاری کلینتون، تونی بلر، جرج بوش، شارون، نتانیاهو، باراک اوباما، کامرون، سارکوزی، راس موسن، و بسیاری دیگر را که از جنگهای منجر به تجزیه و مستعمره سازی یوگسلاوی تا اشغال نظامی کشورهای افغانستان، عراق، کشتار خلقهای فلسطین، لبنان، بمبارانهای مستمر روستائیان پاکستان و حمله نظامی به لیبی، مجموعاًَ میلیونها نفر از مردم این کشورها را قتلعام کرده اند، صادر نکرده است، چنین استنتاجی دور از واقعیت نیست که شورای به اصطلاح امنیت سازمان ملل متحد و دیوان کیفری لاهه نقش «اسب تروای» امپریالیسم را ایفا می کنند و قطعنامه ها و احکام فاقد اعتبار قانونی است.

٩ تیر ماه ١٣٩٠