۱۳۹۰ آبان ۳, سه‌شنبه

ترور معمر قذافی و آینده لیبی
m.rad@gmx.net

نوزده اکتبر خانم هیلری کلینتون بطور سری وارد تریپولی پایتخت لیبی شد و با عبدل جلیل ، محمد جبرئیل و علی طارهونی اعضاء اصلی (NTC ) با حضور خبرنگاران سخنان زیر را ایراد کرد ودرست روز بعد قذافی ترور شد.
"We hope he can be captured or killed soon so that you don't have to fear him any longer."

“امیدواریم شما معمر قذافی را بزودی دستگیر یا بقتل برسانید تا بیش از این از او ترس نداشته باشید“
بر طبق گزارش راشیا تودی دیروز با بمباران باقی مانده شهر150.000 نفری سیرت پایگاه مقاومت کاروانی از ماشین ها در حومه شهر مورد حمله هواپیماهای ناتو قرار گرفت و ضمن کشتار همه اعضاء و سرنشینان این اتوموبیلها ادعا شد که معمر قذافی زخمی شده و توسط طرفداران غرب در محل کشته شده است در این گزارش آمده بود که نیروهای ویژه ناتو در ترور او دست داشته و برای آنکه افکار عمومی را بر علیه خود بسیج نکند آنرا به وحشی گریهای طرفداران غرب در سیرت نسبت داده اند .
همین عمل غیر انسانی و بر خلاف تمامی موازین بین المللی بسرعت در افکار عمومی جهان بیک معضل بزرگ برای کشورهای حامی جنگ از جمله چهار کشور تحقیر شده غرب آمریکا ، انگلیس ، فرانسه و ایتالیا شده تا جایی که سازمان ملل که در این کشتار و جنایت درلیبی مستقیما دست داشته دستور تحقیقات در این مورد را صادر کرده است.
حمله به لیبی بر خلاف تصور از هفت هشت ماه پیش شروع نشده بلکه از همان اویل انقلاب این کشور آغاز و در زمان ریگان هم ببهانه حمله بیک هواپیمای مسافری بارها مورد حمله قرار گرفت در این حمله بسیاری از تاسیسات زیر بنایی منهدم و تعداد زیادی از جمله اعضاء خانواده قذافی کشته و زخمی شدند . شرایط در آن موقع مناسب برای اشغال لیبی نبود در نتیجه آمریکا و ناتو بهمین عکس العمل اکتفا کردند ولی مسئله لیبی را پایان یافته تلقی نکرده و منتظر فرصتی بودند تا کارا یکسره و لیبی را به مستعمرات خود تبدیل کنند .
لیبی در حدود یک ملیون و هشتصد هزار کیلومتر مربع وسعت ، جمعیت آن 6.5 ملیون نفر، در آمد ناخالص این کشور در حدود 60 هزار میلیارددلار ودرآمد سرانه در حدود 10.000 دلار در سال است.لیبی از منابع بسیار غنی نفت با درجه خلوص بالا بر خوردار است که استخراج و تسویه آن بسیار ارزان تر از نفت خام سنگین است .
استاندارد زندگی در لیبی از تمامی کشورهای آفریقایی بالاتر و همه افراد این کشوربر طبق قانون که اجرایی هم شده از تحصیلات رایگان تا پایان دانشگاه بیمه درمانی رایگان برخورداربودند. تضمین کار برای همه افراد که قادر بکار کردن بودند قانونی تضمین شده ی بود لیبی بزرگترین کشور سرمایه گزار و کمک کننده به کشورهای آفریقایی بعداز چین قرارداشت .
لیبی با هفت کشور مصر، سودان ، چاد، تونس ، الجزایر ، نیجر و سودان همسایه است در شمال به دریای مدیترانه راه دارد . لیبی با منابع زیر زمینی سرشار و وسعت زیاد و ارتباط دریایی و موقعیت استراتژیکی طی صد سال گذشته برای غرب از اهمیت حیاتی بر خوردار بوده و تا پایان جنگ جهانی اول مستعمره ایتالیا و در جنگ جهانی دوم بین آلمان و ایتالیا و انگلستان دست بدست گشته و پس از جنگ جهانی دوم با ضعف انگلستان و بقیه کشورهای شرکت کننده در جنگ جهانی دوم این کشور مستعمره آمریکا شد که با ایجاد پایگاه های نظامی نظامی و حمایت از ملک ادریس پادشاه لیبی عملا این کشور را اداره میکرد.
با گسترش جنبش های آزادی بخش ملی برای استقلال در مصرعبدالناصر بقدرت رسید و حمله نظامی مشترک فرانسه و انگلستان راه بجایی نبرد و انقلاب مصر پیروز شد و شرایط برای استقلال دیگر کشورها فراهم شد.
معمر قذافی یک ناصریست بسیار محکم و استوار در سال 1942 متولد شد و در سالهای 1965 در دانشکه نظامی تحصیل میکرد تحت تاثیر انقلاب مصر و عراق و دیگر کشورها در سال 1969 ملک ادریس پادشاه فرسوده این کشور رابر کنار و ریاست شورای انقلاب لیبی را بعهده گرفت و پادگانهای آمریکا را بر چید و بلافاصله با مصر همکاری همه جانبه ای را آغاز کرد و پیشنهاد اتحاد جماهیر عربی با شرکت مصر و سوریه را داد که اقداماتی نیز در این زمینه صورت گرفت ولی با در گذشت مرگ عبدالناصر این طرح توسط انور سادات پیگیری نشد.
حمله ناگهانی اسرائیل به کشورهای عربی در سال 1967 با پشتیبانی همه جانبه غرب ضربه کشنده ای بر پیکر اعراب وارد آورد در واقع آنها را فلج کرد این تجاوز و حمله در شرایطی صورت گرفت که اختلافات داخلی در شوروی بر سر قدرت همچنان ادامه داشت تا سرانجام خروشچف بر کنار و برژنف جای اورا گرفت ولی دیگر دیر شده بود و غرب میخ خودرا در خاورمیانه کوبیده بود و ارتش کشورهای عربی را متلاشی کرده بود.
قذافی با بدست گرفتن قدرت تمامی تلاش خودرا برای مستحکم کردن اتحاد اعراب بکار برد وقتی مصردر زمان انورسادات الویت کشور راباز سازی اقتصادی باهمکاری غرب گذاشت لیبی به اتفاق عراق، سوریه ، الجزایر ، یمن جبهه امتناع اعراب را بوجود آوردند تا سدی در مقابل تهاجم مجدد غرب واسرائیل در منطقه ایجاد کنند که این سد عملا تا پاشیدگی اتحاد شوروی ادامه یافت.
قذافی همانند صدام حسین بسرعت اوضاع و وخامت آنرا دریافت و کوشش کرد تا ازجنبشهای منطقه از جمله سازمان آزادیبخش فلسطین پشتیبانی وآنها را فعال نگاه دارد تا نقشه تهاجم غرب را به این منطقه محدود و تا حدودی کنترل کنند ولی غرب از اوضاع پیش آمده و تلاشی شوروی استفاده کرده و یکی یکی کشورهای عربی را از درون و بیرون مورد تهاجم قرار دا د تا جایی که سرانجام عراق به اشغال در آمد و خمینی این مرتجع تاریخ بر سر قدرت آورده شد عراق متلاشی و بهمراه افغانستان اشغال شد .
فشار بر لیبی که از سال 1969 تا به امروز درصف مقدم مبارزه بود بشدت افزایش یافت آنهم در شرایطی که اتحادیه عرب در کنترل کامل ناتوو غرب شده بود. رهبران لیبی با درایت بی نظیر تلاش کردند تا اتحادیه آفریقا را با همکاری تمامی کشورهای آفریقایی ایجاد کنند که این طرح عملی شد حتی قذافی بریاست این اتحادیه بر گزیده شد.
لیبی تمام امکانات خودرا در اختیار اتحادیه آفریقا گذاشت و از آنها رسما خواست برای ایجاد ارتش دوملیونی تلاش کنند لیبی و بسیاری از کشورهای آفریقایی با انتخاب اوباما به ریاست جمهوری آمریکا مطمئن شده بودند که غرب در صدد اشغال و مستعمره کردن آفریقا بر خواهد آمد و چنین هم شد.
سرازیر شدن سرمایه لیبی به کشورهای آفریقایی و شاغل کردن ده ها هزار جوانان بیکار آفریقا در لیبی که متجاوزان بسیاری از آنها را قتل عام کردند نتیجه همین سیاست بود آفریقا از همه امکانات سرمایه گزاری لیبی بر خوردار شد و قذافی و حکومت او ارزهای موجود را به طلا تبدیل کرده و دلار را بعنوان ارز معتبر از دور خارج کردند . لیبی تمامی سرمایه ها را از غرب بیرون کشیده و به کشورهای آفریقایی از جمله آفریقای جنوبی منتقل کرد.
اینجا بود که طاقت غرب طاق شد وبا گسترش بحران اقتصادی و مالی وکسری بودجه در کشورها یی همانند ایتالیا که ورشکسته اقتصادیست ، فرانسه که سال آینده انتخابات ریاست جمهوری دارد که یکی از نامزدهای بشدت منفورآن سارکوزی است که در صدد احیای امپراتوری ناپلئونی در جهان است و انگلستان پیر و فرسوده که نای دویدن نداردو میخواهد همانند گذشته با نفت مفت و مجانی لیبی جانی تازه بگیرد .
حمله بیک کشور بسیار مدرن و کم جمعیت همانند لیبی و کشتن رهبر آنرا باید نمادی از جنایت پیمان نظامی ناتو در قرن بیست و یکم دانست این اولین بار نیست که غرب دست به چنین جنایتی میزند کشتن دکتر سوکارنو در اندونزی ، کودتا بر علیه دکتر مصدق ، اشغال عراق و کشتن صدام حسین ، حمله به یوگسلاوی و کشتن دکتر میلوسویچ ، تلاش برای ترور فیدل کاسترو ، تلاش برای کشتن و کودتا در ونزوئلا و دیگر رهبران آمریکای لاتین ، کشتن یاسر عرفات در فرانسه ، کشتن و قطعه قطعه کردن پاتریس لومومبا و ده ها نمونه دیگر
غرب با تدارک نیروی نظامی و آموزش آنها در مصر و تونس و فرستادن آنها بداخل لیبی از طریق مرزهای این دوکشور و حمله از طریق هوا و دریا به لیبی و استفاده از جنایتکاران جنگی که آنها را در عراق و افغانستان آموزش داده بود و بمباران شبانه روزی بیش از هشت ماه کشور مدرن لیبی را با خاک یکسان و هزاران نفر را قتل عام کرد.
غرب در تصور این است که با نفت و جنایت بر علیه مردم لیبی به اوضاع اقتصادی بیمار خود سرو سامان خواهد داد. با بمباران این کشور و صدور آدم کشان حرفه ای آموزش دیده ناتو که در لباس نیروهای ضد لیبی در آمده اند این درس را بهمه مخصوصا به کشورهای آفریقایی داده است فقط مقاومت و مبارزه است که امپریالیسم هار را از میدان بدر میکند . نتیجه این جنگ تا کنون 70.000 کشته و بیش از دویست هزار نفر زخمی گزارش شده است سوای آنکه میلیاردها دلار خسارات مالی به کشور وارد آمده است .
حکومت و مردم لیبی نه تنها با مقاومت از حیثیت انسانی خود بلکه از حیثیت جهانی دفاع کردند آنها نیروهای ارتجاعی ناتو را مسخره خاص و عام کردند تا آخر ایستادند و چه خوب هم ایستادند ناتو فکر میکرد کار این کشور با جمعیت کم را در عرض چند روز یکسره خواهد کرد ولی مقاومت و نفرتی که این جنگ در بین مردم جهان برعلیه متجاوزان ایجاد کرد انگیزه مقاومت و دفاع از منافع ملی را در بین کشورها صد چندان تقویت خواهد کرد.
قذافی و حکومت لیبی شرایط را برای انتقال تدریجی قدرت آماده نکرده بودند در حالیکه ضرورت این مسئله سالها پیش احساس میشد . تجربه ای که از سقوط کشور های اروپای شرقی سابق باقی مانده است و غرب توانسته بود بخوبی از این ضعف استفاده کند و اوضاع را بنفع خود تغییر دهد . قذافی همانطور که در وصیت نامه خود اشاره کرده از انتظارات قشر متوسط جامعه که بشدت فربه شده بود و در انتظار شرکت در حکومت و دولت بود قافل ماند ه و این مسئله را جدی نگرفته بود . لیبی شرایط بحرانی و منافع استراتژیکی غرب را بدقت مورد مطالعه قرار داده بود ولی توان جلو گیری از تهاجم غرب را نداشت .
وقتی بحران مصر شروع شد تاثیر این کشور و موضع گیریهای مصر نشان داد که این کشور تا چه اندازه در سرنوشت خاورمیانه نقش بازی میکند مصر بود که تدارک باز کردن مرزهای این کشور و تونس را برای تجاوز غرب به لیبی گشود تکیه تنها و بیش از اندازه به اتحادیه آفریقا که هنوز پخته و استخواندار نشده کافی نبود تا لیبی بتواند با این پشتوانه از منافع ملی کشور دفاع کند . .
موضع گیری مسئولان کشورهای وابسته به غرب :
دبیر کل اتحادیه عرب نبیل العربی از کشته شدن معمر قذافی استقبال کرده و اورا مستبد خوانده است. دبیر کل انتصابی اتحادیه عرب نگفت تا چه مدت این اتحادیه و مصر آویزان آمریکا و غرب خواهند بود آقای العربی نگفت اگر آمریکا کمک دومیلیارددلاری را به مصر قطع کند همچنان بلبل زبانی خواهد کرد یا نه ؟
سخنگوی دولت دست نشانده عراق گفت سرنوشت قذافی سرنوشت رهبران مستبد عرب است ولی نگفت که جایگاه دولت پوشالی عراق در کجاست ؟ و نگفت در چه زمانی غرب دولت عراق را همانند مبارک و دارودسته او حقیرانه از دور خارج خواهد کرد .
نوری مالکی نخست وزیر و یکی دیگر از اعضاء فعال سازمان سیا جنایت کار حرفه ای در عراق و منطقه یکی دیگر از مزدوران غرب کشته شدن قذافی را به مردم لیبی تبریک گفت.
مک کین سناتو راست جمهوریخواه ، نخست وزیر انگلیس ، نخست وزیر آلمان ، رئیس جمهور آمریکا و دبیر کل سازمان ملل و ترکیه هم ترور معمر قذافی را به بخودشان تبریک گفتند و اعلام کردند آماده اند تا هزینه کشتارده ها هزار نفری و ویرانی لیبی را از مردم لیبی طلب کنند در واقع در آمد و ثروت این کشور را به یغما ببرند .
مقاومت لیبی نشان داد که غرب باهمه هارت و پود تا چه اندازه ضعیف شده است روزگاری همین امپریالیسم از طریق کودتا مسئله را حل میکرد ولی امروز با تمامی توان خود وارد جنگ با یک کشور کوچک همانند لیبی شده است و این کشور کوچک بیش از نه ماه تمام با مقاومت خود پوزه اش رابخاک مالیده است .لیبی تا سالهای آینده از ثبات داخلی بر خوردار نخواهد نبود مردم کسانی را که دسترنچ ده ها سال آنها را بنابودی کشانده اند هرگز نخواهند بخشید نباید فراموش کرد که لیبی دارای ارتش منظم نبوده و مردم مسلح یاد گرفته اند چگونه از منافع خود دفاع کنند یکی از دلایلی که ناتو جرات نکرد با پیاده نظام وارد این کشور شود وجود همین ارتش توده ای است . گروه های مختلفی که با کمک ناتو در گیر جنگ شده اند و کشور رابنابودی کشانده اند بزودی بجان هم خواهند افتاد و این فرصتی خواهد بود تا مردم لیبی کار آنها را یکسره کنند.
کرونوگرافی جنگ جنایتکارانه غرب و ناتو در لیبی :

1. 20 فوریه سیف الاسلام پسر بزرگ قذافی اخطار کرد که احتمال جنگ داخلی در لیبی بسیار زیاد شده است
2. 22 فوریه اتحادیه عرب بدستور آمریکا و ناتو عضویت لیبی را در این اتحادیه لغو کرد دلیل اصلی آن فعالیت کمرنگ لیبی با اتحادیه عرب و همکاری همه جانبه لیبی با کشورهای آفریقایی بود
3. 26 فوریه به پیشنهاد چند کشور عربی از جمله قطر و لبنان شورای امنیت محاصره اقتصادی لیبی را بتصویب رساند.
4. 1 مارس سازمان ملل عضویت لیبی را در سازمان ملل لغو کردتصویب این مصوبه تهدید یک جانبه غرب و ناتو برای حمله به لیبی بدون مجور سازمان ملل بود .
5. 12 مارس اتحادیه عرب به دستور آمریکا و ناتو در خواست ممنوعیت پروازدر فضای لیبی را کرد .
6. 13 مارس ارتش لیبی بسمت بنغازی حرکت کرد تا شهر را بمحاصره خود در آورد.
7. 17 مارس سازمان ملل تحت فشار بی سابقه آمریکا و کشورهای عضو ناتو کنترل هوایی لیبی را از طریق نیروی نظامی بدون محدودیت تصویب کرد . فرانسه و انگلیس و ایتالیا تهدید کرده بودند بدون مجوز هم به لیبی حمله خواهند کرد. هدف از این مصوبه جلوگیری از جنگ بین طرفهای درگیر بود ولی ناتو عملا طرف مزدوران خودرا گرفت.
8. 19 فوریه تنها یک روز پس از تصویب این قطعنامه غرب حملات مرگ بار خودرا به لیبی از طریق هوا و دریا آغاز کرد و شروع به نابودی تاسیسات زیربنایی لیبی کرد که تا 21 اکتبر ادامه داشت
9. 10 آوریل حکومت لیبی پیشنهاد اتحایده آفریقا را پذیرفت و قبول کرد هر پیشنهادی که اتحادیه آفریقا ارائه کند مورد قبول این کشور واقع خواهد شد
10. ناتو ، آمریکا و مزدوران آنها این پیشنهاد را رد کرده و آنرا منوط به کناره گیری قذافی از قدرت کردند.
11. 11 آوریل جوانترین پسر قذافی به اتفاق سه تا از فرزندانش در حمله هوایی کشته شدند هدف شخص قذافی بود که در محل حضور نداشت
12. 27دادگاه بین المللی دستور بازداشت قذافی و پسر بزرگ اورا تحت عنوان جنایتکاران جنگی صادر کرد خود آمریکا این دادگاه را قبول ندارد. این دادگاه اهرم فشار غرب به شخصیت هاو کشورهایی است که با سیاست آمریکا و غرب مخالفت میکنند .
13. در پی بمباران دائمی ناتو صفیه شهر نزدیک به تریپولی که خالی از جمعیت بود به اشغال ناتو و مزدوران آن در آمد
14. 19 آگوست با پشتیبانی ناتو و بمباران دائمی مناطق سلیتن در غرب کشور بتصرف ناتو در آمد.
15. 21 آگوست ناتو و مزدوران آن با بمباران فشرده و باز کردن یک چهاراه صلیبی در تریپولی و با حمایت کامل هلیکوپتر وارد میدان اصلی شهر شدند در این اقدام جنایت کارانه هزاران نفر کشته و شهر ویران شد .
16. 23 آگوست باب العزیز یا همان منطقه سبز تریپولی پس از ویرانی کامل اشغال شد که بعدا همه تاسیسات آن غارت ومنفجر شدند.
17. 29 آگوست همسر و دختر و پسران قذافی از مرز خارج شده و به نیجر رفتند
18. 16 سپتامبر با بمباران فشرده و بیسابقه شبانه روزی در دو شهر بانی والی و سیرت ناتو تلاش کرد تا این دوشهر را به تصرف خود در آورد این دوشهر در لیبی به استالین گراد لیبی معروف شده اند .
19. 16 سپتامبر سازمان ملل با شروط کرسی لیبی را به کمیته به اصطلاح انتقالی منتقل کرد در این روز مزدوران غرب به اوباما گزارش کردند که 23000 نفر در لیبی کشته شده اند در حالی که این رقم حداقل دو برابر بیشتراست . ضمن آنکه مقداری از دارایی های لیبی آزاد شد . در این مورد بعلت اختلاف شدید بین کشورهایی که در لیبی منافعی دارند قرار بر این شد تا با نظارت کامل سازمان ملل مسئله مالی حل و فصل شود .
20. 17 اکتبر نیروهای ناتو منطقه بانی والی را پس از با خاک یکسان کردن به اشغال خود در آوردند .
21. 19 اکتبر در حالی که چیزی از شهر بانی والی باقی نمانده بود و شبانه توسط چتر بازان ناتو تماما تحت کنترل قرار گرفته بود مزدوران غربی وارد شهر شدند و جنایتی را در آنجا بنمایش گذاشتند که فقط در زمان هیتلر میشد مشاهده کرد .
م . ر ا د (21.10.2011)

۱۳۹۰ مهر ۳۰, شنبه

ما بارها تجاوز ناتو به لیبی را محکوم کرده ایم و اینک اعدام ضد بشری قذافی توسط نیروهای استعماری را نیز شدیدا محکوم میکنیم।
لطفا به ویدئو زیر نگاه کنید و ب جنایت امپریالیستها بیشتر پی ببرید
جبهه ضد تجاوز و ضد تحریم/مونیخ

جسد قذافی در مغازه گوشت فروشی به نمايش گذاشته شده است/ ويديوی جديد
روزنامه گاردين نوشته است جسد خون آلوده و درهم کوفته قذافی به يک «جاذبه توريستی» هولناک تبديل شده است। جسد که روی يک تشک ارزان قيمت قرار داده شده و تنها يک شلوار خاکی به تن دارد در يخچال يک مغازه گوشت فروشی در شهر مسرته به تماشا گذاشته شده است। گاردين می نويسد جسد در عين حال به سمبولی برای نشان دادن مشکلات آتی ليبی تبديل شده است. يک نگهبان به افراد در گروه های کوچک اجازه ميدهد که وارد اتاق شده و «کنار جسد به پايکوبی بپردازند». آنها کنار جسد ژست گرفته و با نشان دادن علامت پيروزی عکس ميگيرندو با فريادهای الله اکبر شادمانی خود را به نمايش ميگذارند. خبرگزاری فارس فيلم جديدی از جسد را که پخش شده منتشر کرده است، لينک اين فيلم
http://www.farsnews.com/media.php?nn=13900729000625
http://www.farsnews.com/media.php?nn=13900729000625

۱۳۹۰ مهر ۱۸, دوشنبه

توطئه و دروغ، چاشنی اصلی جنگ افزار امپریالیسم


توطئه و دروغ، چاشنی اصلی جنگ افزار امپریالیسم
ا. م. شیری
١٤ مهر ماه ١٣٩٠
www.eb1384.wordpress.com
تلویزیون خبری «یورونیوز»، روز یکشنبه ٢ اکتبر ٢٠١١ گزارش داد که گویا در حدود ١٠ هزار نفر از پرسنل ارتش سوریه برای مقابله با سرکوبی اعتراضات مردمی از سوی ارتش، بطور دست جمعی به معترضان (شورشیان) پیوسته اند. روزنامه واشینگتن پست هم چند روز قبل خبر مشابهی را منتشر کرده بود و علاوه بر این، رسانه های دروغپراکنی امپریالیسم در حدود سه ماه پیش نیز کشتار ١٢٠ پرسنل ارتش سوریه بدست مزدوران مسلح امپریالیسم در شهر جسرالشغور در نزدیکی مرز ترکیه را با عنوان کشتار نفرات متمرد از سوی نظامیان وفادار به دولت، تحت پوشش قرار دادند.
طبیعتا هر انسانی که افسون زده «دمکراسی خواهی» و «بشر دوستی» دولتهای امپریالیستی اروپا و آمریکا نشده باشد، در همان لحظه شنیدن این «خبر»، بدون اینکه رخنه مزدوران امپریالیسم جهانی و صهیونیسم بین الملل بمثابه نیروی ضربت آن را به درون ارتش سوریه و یا ارتش هر کشور دیگری منتفی بداند، در می یابد که چنین جعل بزرگی فقط و فقط از عهده مقامات رسمی دولتهای امپریالیستی اروپا و آمریکا و رسانه دروغپراکنی مزدور آنها برمی آید و درک می کند که جعل این خبر، در ماهیت امر، هیچ تفاوت ماهوی با اخبار جعلی مبنی بر وجود «سلاحهای کشتار جمعی عراق» و یا «بمباران معترضین توسط نیروی هوایی لیبی» ندارد. هدف از این جعل گستاخانه، نه احتمالا، که دقیقا، سازماندهی مزدوران مسلح داخلی و بین المللی در اونیفورم ارتش سوریه می باشد که استعمارگران غرب دومی ها را با هدف برافروختن آتش جنگهای داخلی در سوریه، از مرزهای کشورهای همسایه آن، عمدتا اسرائیل، ترکیه و منطقه کردستان عراق وارد خاک این کشور کرده اند. جاعلین این «خبر» خیلی خوب می دانند که تمرد دسته جمعی ١٠ هزار پرسنل ارتش یعنی چه! ١٠ هزار نفر یعنی سه هنگ ارتشی، یعنی یک تیپ کامل ، یعنی یک ارتش بالنسبه قوی!
جعل چنین خبری جای تردید باقی نمی گذارد که غرب استعمارگر در پی سازماندهی یک نیروی مسلح مزدور دو منظوره مطابق برنامه قبلی خود در سوریه می باشد، که بواسطه آن، هم به کشتار مردم بیگناه دست زده، رژیم حاکم را بدنام نماید و هم، به جنگ نیروهای دولتی برود.
درست است که این دروغ گوبلزی، یک طرف حماقت دروغگویان غرب امپریالیستی را نشان می دهد. قضیه اما، طرف دیگر هم دارد و آن این که؛ اگر جاعلان این خبر به دروغهای خود باور داشته باشند، در اینصورت باید حداقل به این دلیل مبرهن که مثلا اگر چند واحد از ماشین آدمکشی دولتهای امپریالیستی سر به شورش بردارند، همان ارتش نگهبان قمارخانه ها و انبارهای پول سرمایه داران، با بی رحمی تمام آنها را گوشمالی خواهند داد، حق دولت سوریه را نیز در سرجای خود نشاندن واحدهای متمرد برسمیت بشناسند.
روشن است که هدف این حقه بازیهای خبری و چنین توطئه گریهای هولناک رسانه های امپریالیستی، چیزی نیست جز ادامه همان سیاست رسمی و همیشگی دولتهای امپریالیستی، دولتهای قماربازان و سارقان مسلح، دولتهای مبتنی بر اصول ایدئولوژی صهیونیستی برای بزانو درآوردن کشورهای «نامطلوب» و کشورگشائی صهیونیسم بین المللی در منطقه خاورمیانه.
تاریخ جهان شاهد کاربست توطئه های بسیاری مشابه آنچه که امروز در سوریه به اجرا در می آید، بوده است. حادثه از قبل طراحی شده کشتن ولیعهد اطریش- مجار در سارایوو برای شروع جنگ جهانی اول، حوادث خلیج «خوکها» و «تونکین» بمنظور آغاز حمله تجاوزکارانه به ک.با و ویتنام، حوادث تروریستی١١ سپتامبر٢٠١١ واشینگتن و نیویورک منجر به شروع دور جدید تهاجمات استعماری و بسیاری دیگر فقط چند نمونه از دروغگوییها و توطئه گریهای امپریالیسم جهانی هستند. در یک کلام، سیاست امپریالیسم جهانی و بطور کلی، رژیمهای سرمایه داری بمثابه میراثخوران برده داران و فئودالان، همواره بر روی توطئه، جعل و دروغ استوار بوده است. نمونه های کاربست چنین سیاستهایی را تاریخ میهن ما نیز خوب بیاد دارد. مثلا؛ حوادث شوم سالهای ٢۵- ١٣٢۴ را بسیاری از نسلهای حاضر ایرانیان، بخصوص ترکها و کردها، هم مستقیما از زبان شاهدان عینی و بزرگترهای خود شنیده اند و هم در اسناد تاریخی خوانده اند. در آن دوره، گروههایی از مزدوران ارتش شاهنشاهی در لباس مبدل فدائیان حکومت ملی آذربایجان مناطق کردنشین را، و در لباس پیشمرگه های کردستان، مناطق ترک نشین را مورد تاخت و تاز قرار می دادند، اموال مردم را غارت می کردند، آتش می زدند و بموقع خود نیز با فدائیان حکومت ملی آذربایجان و پیشمرگه های جمهوری خودمختار کردستان می جنگیدند.
در اینجا ناگفته نگذارم که اگر چه نمی توان تاریخ دقیق و مشخصی برای تئوری توطئه، جعلکاری و دروغپردازی ذکر کرد ولی، با اطمینان کامل می توان گفت که چنین رویکردهای زشتی با تشکیل جوامع طبقاتی همزاد بوده و همواره اساس سیاست طبقات حاکم و چاشنی اصلی جنگ افزار قدرتهای رسمی را در جنگ برعلیه مخالفان و معترضان نظم موجود تشکیل داده است. ژنرال فرانکو، دیکتاتور فاشیست اسپانیا و گوبلز در دستگاه فاشیسم آلمان که گورشان لجنزار باد، شاخص ترین کاربران چنین روشهای مطرود در تاریخ معاصر بودند. ژنرال فرانکو که از سال ۱۹۳۹ تا هنگام مرگش در سال ۱۹۷۵ بر اسپانیا فرمانروایی می کرد، سه روش: ١- شایعه پراکنی و پخش خبرهای جعلی، ٢- برگزاری پیاپی مسابقات ورزشی و ٣- تشکیل مستمر کنسرتهای بزن- بکوب (به سیاق شوهای تلویزونی امروزی) را کارآترین شیوه برای خر کردن مردم و حکمرانی بر آنها می دانست و گوبلز هم معتقد بود که باوراندن دروغ هر چه بزرگتر به مردم سهلتر است. دولتها و رسانه های امپریالیستی- صهیونیستی غرب نیز همواره نشان داده اند که درسها نحس «استادان» خویش را حقا خوب فراگرفته اند.
جعلیات رسانه های دروغپراکنی امپریالیسم برعلیه سوریه، تنها به این مورد ختم نمی شود. در طول شش ماه گذشته پس از آغاز ناآرامی مسلحانه تحت رهبری غرب در این کشور، رسانه های خبری امپریالیستی، بدون ذکر منبع معتبر، همه روزه تعداد «مقتولین اعتراضات» را می شمارند و جنگ سالاران آمریکا و اروپا و مزدوران «حقوق بشری» آنها مرتب به چانه زنی برای گرفتن مجوز جنگ استعماری تازه از شورای امنیت سازمان ملل متحد و یا بعبارت صحیح تر، از «اسب تروای امپریالیسم»، مشغولند تا خاک سوریه را نیز مثل دیگر کشورهای اشغالی به توبره بکشند. هنوز جای شکرش باقی است که خبرهای روز سه شنبه ١٣ مهر ١٣٩٠ حاکی از وتوی قطعنامه ضد سوری پیشنهادی امپریالسم آمریکا و شرکاء به شورای امنیت سازمان ملل از سوی روسیه و چین بود، که احتمالا این دو کشور بمنظور تلافی اشتباه عظیم خود در مورد لیبی، این بار در جنایت استعمارگران غرب علیه سوریه شرکت نکردند.
نا گفته نماند که اگر در حادثه اشغال استعماری لیبی اتحایه مزدور عرب و کشوربچه قطر نقش جاکش استعمارگران غرب را مشترکاًَ برعهده داشتند، اما در رابطه با سوریه، امپریالیسم جهانی و صهیونیسم بین الملل این نقش را به عهده دولت ترکیه و مترسک عربستان سعودی سپرده است.
آن کوته فکرانی که دیکتاتوری «خاندان اسد» و مشکلات اجتماعی- اقتصادی جامعه سوریه را مجوز دخالت نظامی و یا «سیاسی» کشورهای امپریالیستی امروز و برده داری دیروز در این کشور می خوانند، اولاًَ- باید جوازی را که به موجب آن کشورهای استعمارگر غرب حق دخالت در امور داخلی سوریه و یا هر کشور دیگری را به دست آورده اند، بروز نمایند و ثانیاًَ- باید وجود دمکراسی و نبود مشکلات و نارسائی های اجتماعی- اقتصادی در کشورهای امپریالیستی بحران زده غرب تحت حاکمیت دولتهای فاشیستی و شبه فاشیستی و همچنین، دستپروردگان مزدورشان در منطقه، از جمله، در عربستان سعودی، اسرائیل، قطر، یمن، بحرین، اردن، کویت و همتایان دیگر آنها را ثابت کنند و آنوقت به داوری در مورد سوریه هم بنشینند.
امپریالیسم خبری در حالی به شایعه پراکنی و پخش خبرهای جعلی پیرامون سوریه شدت داده و همه روزه با شمارش «کشته شدگان و مجروحان» ناآرامی های ضد دولتی (در واقع، ضد ملی) در این کشور هیاهو به پا کرده است، که از یکسو، اعتراضات ضد دولتی- ضدسرمایه داری بسیار گسترده تر از کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه، دامن ناپاک همه دولتهای امپریالیستی آمریکا و اروپا را از هم دریده، اروپا را فلج کرده و بیش از سه هفته است که با شعار «وال استریت را اشغال کنیم»، برعلیه یغماگریهای لجام گسیخته قمارخانه های سرمایه داری (بازارهای بورس)، کلیه کلان شهرهای آمریکا را در نوردیده است و از دیگر طرف، در یمن بیش از هشت ماه است که اعتراضات مسالمت آمیز مردمی به خشن ترین وجه سرکوب می شود، جنگنده های رژیم عبدالله صالح و بمب افکنهای بی سرنشین آمریکا مردم این کشور را در شهرها و قصبات بمباران می کنند و یا در همان نزدیکی ها در بحرین، حتی پزشکان و کادرهای بیمارستانها، به جرم انجام وظیفه شغلی و کمک به مصدومان و مجروحان در اثر حملات مزدوران عربستانی و شرکاء، در محاکم کذایی، محاکمه و به اعدام و زندانهای طویل المدت محکوم می شوند.
در همه حال، امروز نباید این مسئله را از نظر دور داشت که پخش شایعات وانتشار اخبار جعلی پیرامون سوریه، بمفهوم تلاشهای رذیلانه ای است برای شروع جنگ استعماری جدیدی که قبل از هر چیز، تمامیت ارضی و استقلال ملی این کشور را نشانه گرفته است. هم از این رو، همه آزادگان و صلحدوستان جهان، بخصوص ایران، باید با تمام قوا سیاست امپریالیسم برای تبدیل سوریه به افغانستان، عراق، لیبی و یا سومالی تازه را افشاء و رسوا سازند. زیرا، سوریه آخرین خاکریز و مانع استعمارگران غرب برای حمله به میهن ما ایران و بالکانیزه کردن آن می باشد.

۱۳۹۰ مهر ۱۲, سه‌شنبه

بحران ميان جنگ و شورش



بحران ميان جنگ و شورش
تزهائی در باره شورش مصر و جنگ داخلی در ليبی برگردان ناهيد جعفرپور


Gerhard Hanloser
linksnet
شورش های مرتبط به بحران جهانی روندی هستند که قطعا هنوز چشم اندازی برای پيشرفتشان وجود ندارد. حوادث در مصر و ليبی دونمونه کاملا متفاوت برای اثبات اين ادعاست.
گرهارد هانلوزر به خواهش رسانه آلمانی " آکسيون مستقيم"تزهائی را در رابطه با حوادث مصر و ليبی فرموله نموده است. طبيعتا برای بررسی و تجزيه و تحليل اين حوادث هنوز بسيار زود است به اين لحاظ اين تزها را می توان بعنوان درک مقدماتی از اين وقايع برداشت نمود. اما با اين وجود اين تز ها می توانند ابزاری باشند که توسط آن بتوانيم روند تعارضات متفاوت را درک نموده و بهتر در باره آن بحث و گفتگو نمائيم.

تزهای مقدماتی در باره شورش مصر

1/ انقلاب در دنيای مجازی صورت نمی پذيرد. بلکه برای تحقق اين امر مردم بايد در شهرها و مراکز مهم پرتحرک و ميدان های سمبوليک ( مثل ميدان تحرير)جمع شوند و از ايده انقلاب دفاع نمايند. بدون حضور قدرتمند و مبارزات پهنه جامعه که بتوانند به يکديگر اعتماد نموده و در مبارزه و سازماندهی و رنج در هم آميزند، به هيچ وجه يک نظم قديمی سرنگون نخواهد شد.

2/ موضوع بر سر بيشتر از آزادی و دمکراسی است. پيش زمينه شورش ها همچنين گرانی مواد عذائي، تورم جهاني، بحران بی شانسی و بی چشم اندازی نيروی جوان است. بر خلاف تصويری که رسانه ها دادند کارگران در روند اين شورش ها نقش مهمی را بازی نمودند. ارتش مصر زمانی که کارگران وارد صحنه شدند و اعتصابات آغاز گشت، به خروج مبارک اقدام نمود.

3/ هيچ آگريپا منينوسی وجود نداشت که مردم را بر عليه دولت سازماندهی کند. البرادی هم در اين شورش نقشی نداشت. همچنين اخوان المسلمين هم محرک اين شورش نبود. زيرا که هيچگاه صاحبان قدرت اجازه ندادند تا چهره ای تاريخی قدرت بگيرد. يعنی اينکه لنين مصری وجود ندارد. البته اين مسئله هم دليلی برای خوشحالی يک چپ غيردگماتيک نيست. زيرا که بجای شوراهای مردمي، شورای نظامی " موقت" سازماندهی شد. اين شورای موقت حامل انتقال قدرت نيست بلکه خود قدرت است. بيخود نيست که تانک های ت ـ 62 روسی در اولين فاز حرکت مردم در مقابل ميدان اشغال شده مستقر شدند تا مردم را از ميدان بيرون کنند. در واقع در حال حاضرهم اين تانک ها هستند که حکومت می کنند: ديکتاتور نظامی شکنجه ميکند، ستم می کند و کشتار می کند.

4/ پايان مبارک و آغاز بازسازی.اينکهکدام شکل از توسعه در مصر صورت می پذيرد، نامشخص تر از آنچيزی است که نيروهای بنيادگرای مستبد آرزو دارند اما همچنين نامشخص تر از آنی است که دمکرات های خواهان رفرم آرزو دارند. برای ما ـ چپ های غير دگم معتقد به مبارزه طبقاتی ـ هم هنوز همه چيز باز است: آگاهی طبقاتی نيروها در شرايط کنونی هنوز ضعيف است و آنقدر قوی نيست که بتوان برنامه ای برای جهانی ديگر خارج از حاکميت سرمايه داری فراخواند. فرايندهای" انفتاح"، پرداختن به سرمايه داري، می تواند در سطحی کاملا جدا انجام پذيرد. همچنين روشن نيستکه فرقه های مذهبی جائی محکم در جبهه ضد انقلاب برای خود دست و پا نکنند و از اين طريق از پائين به نيروی شورش حمله ور نشده و آن را از داخل منهدم نسازند.

5/ زرق و برق و رنج رسانه ها.کامپيوتر و اينترنت مردم را در شبکه های خود جای داد و به هم وصل نمود اما به آنها آراء روشن سياسی نداد. درپراوادی جديد يعنی " تلويزيون الجزيزه" هم حقيقت گفته نشد. بسياری از رسانه های غربی عکس های شورش را نشان دادند اما همزمان از طريق تشابه تاريخی (1989) تصويری تحريف شده از ماجرا را ارائه نمودند.

6/ و جنگ ابدی خاورميانه.حکمروايان بر نوارغربی و نوارغزه همچنين به دلائل روشن علاقه ای به گسترش جرقه شورش نداشتند بنابرايندر ابتدا در قلمرو خود مانع منابع مستقيم با شورش شدند و سپسانتخابات (توسط حماس) انجام پذيرفت و اين مسئله به جبهه "مردم عرب ضد اسرائيل" نسبت داده شد. بدين صورت نه تنهاتصويرغير واقعی از يک دشمنی قديمی بر عليه شورش عمومی بخاطر "شرايط زندگی غير قابل تحمل" نشان داده شد بلکه به ضعف های شورش مصر پرداخته شد وآنهم زمانی که مبارک تنها و در مرحله نخست بعنوان همکار اسرائيل و آمريکا مورد حمله قرار گرفت. عکس اين مسئله استدلال اعلام خطر احتمالی سياست خارجی اسرائيل و استفاده ابزاری از اين مسئله که نظم قديم را نبايد سريعا سرنگون نمود، بود.
اعتراضات در اسرائيل بر عليه قيمت بالای مواد غذائی و بخصوص بالا رفتن اجاره مسکن مسير ديگری را نشان می دهند. اسرائيل به شورش ها متصل می شود. " از زمين زراعی بايد آموخت" شعاری بود که از سوی صيهونيست های اوليه که زود هم از بين رفتند، اعلام شد. آنهم زمانی که بسياری از مهاجرين يهودی هنوز سوسياليست بودند و بعنوان کارگر و دهقان می خواستند ملت خويش را تشکيل دهند. اکنون اما عرب ها و يهوديان اسرائيل درست بمانند جوانان اسپانيائی از بيداری عربی می آموزند. کارگران ـ دهقانان ـ هيچ جا ديگر ملت گزينه نيست. در سطوح جهانی مشکلات اجتماعی و تمايل به زندگی بهتر موضوعيت يافته است.

تزهای مقدماتی در باره جنگ داخلی در ليبی

1/ جنون غنيمت چرب. در ليبی شرايط انقلابی سريعا به يک آزمايش قدرت و يک مبارزه دفاعی خونين تبديل شد. چه قزافی و چه اپوزيسيونش با مبارزه برای تقسيم کشور هم نظربودند: قدرت ناشی از استفاده از لوله تفنگ.

2/ يک خوک بيشتر. قرافی در حقيقت راه مقابل ديگر خوک های امپرياليسم را می رفت. طالبان و يا صدام در ابتدا از سوی غرب پذيرفته و پشتيبانی شدند و بعد با اين دو جنگ شد. درست بر عکس راه قزافی: وی با مبارزات ضد امپرياليستی شروع کرد و رسما وارث ضد فاشيسم و ضد کلونياليسم شد اما بعد برای يک انشعاب نژادپرستانه جامعه ليبی تلاش کرد. او سال های سال يکی از دولتمردانی بود که دشمنی با نيمکره جنوبی داشت و کسی بود که تروريست ها را شکار ميکرد. بخاطر فرصت طلبی و حفظ قدرتش در کنار قدرت های امپرياليستی از " مبارزه بر عليه ترور" دفاع می کرد. وی بشکرانه درآمدهای نفتی و منافع امنيتی ای و نياز های کنترل مهاجرت از غرب، سرمايه بيحدی حاصل نمود.

3/ جنگ خوب برای ايجاد هياهو.دلقک بازی و نمايش. قزافی مستبد ترين حاکم عربی است. او دقيقا همان چيزی است که سارکوزی نياز دارد تا بدان وسيله بتواند تصويری را که از او در جهان عرب باقی مانده است محو نمايد. در واقع در اين هياهو حافظه تاريخی به فراموشی سپرده ميشود. شريک تجاری ديروز می تواند دشمن درجه يک فردا باشد. همه در اين بازی و نمايش نقش خود را خوب بازی می کنند: دارو دسته سمپاتيک و دلسوز شورشي، مستبد خونخوار با وابستگيهای خانوادگی و ژنرال های با پيشنهاد های بشردوستانه. همه چيز شاهد و مهيا است. حلقه های فيلم که واقعيت را نشان ميدهند بسرعت پاک ميشوند: حملات نژاد پرستانه به سياه پوستان توسط شعار های مذهبی از سوی شورشيان، پيشنهاد آتش بس و مذاکره از سوی قزافي، ناتوی مرگبار که بار ديگر حقوق ملت ها را به کثافت می کشاند، همه بروشنی جانبداری از يک جنگ داخلی بود.

4/ جبهه ضد فاشيسم. متخاصمين برای اينکه بتوانند به طبل های جنگ بکوبند هيچ چيزی بيشتر از آنچه برای جنگ داخلی اسپانيا انجام گرفت، نياز نداشتند: مماشات، راه های استثنائي، مونيخ ـ اينها تنها واژه هائی بودند برای تدارک اين جنگ پيش بينی شده. طلسم گذشته در اين تصوير جديد جای محکمی داشت. درس هائی که بايد گرفته ميشد همواره نقطه توجه اش توافقات روی غنيمت های فاتحين اين جنگ بود. هيچگاه به تجربيات و رنج های کسانی که در گذشته مغلوب شدند فکر نشد. صدام حسين می بايست حداقل هيتلر جديد بشود، در يوگسلاوی ميبايست حداقل محل صحنه های آشويتس دوباره کشف شود و جنگ داخلی در ليبی ميبايست حداقل بروشنی با جبهه های ضد فاشيستی/فاشيستی 1936جور در بيايد. چرا؟ برای اينکه جنگ همواره بالاترين تجهيز عمومی را نياز دارد. در واقع دراينجا کاری که انجام ميشود به ناسيوناليسم ربطی ندارد بلکه با درس گرفتن از گذشته يعنی اين بازی اخلاقی دولت ضد فاشيستی در مقابل دولت فاشيستی است.

5/ جنگ ضدانقلابی. جنگ ناتو در ليبی بخشی از جنگ ضد انقلابی بر عليه خيزش های عربی است. قيام قدرتمند مردم تونس و مصر، ليبی را در يک جنگ داخلی سخت با دخالت نيروهای خارجی و دستکاری های بسيار و تعداد بسيار کشته قرار داد. رژيم های مستبد عربی مثل امارات عربي، سعودي، دارو ودسته حاکمانی که کارگران خارجی را استعمار می کنند و زنان را به بردگی می فروشند و درآمدهای نفت را بالا می کشند، ناتو را برای مجازات قزافی تحت فشار قرار دادند. چرا؟ زيرا که در سايه جنگ شاهان، اميران و سلطان ها می توانستند حکومت خويش را ثبات دهند. عربستان سعودی دخالت نظامی در بحرين نمود و امارات متحد عربی به استخدام مزدور برای تشکيل ضد شورش پرداخت. در يمن و سوريه به مردم تيراندازی شد. قزافی ( و تنها قزافی) مجازات شد آنهم برای کارهائی که ديگر دولتمردان انجام می دهند و بدون مجازات همواره به قتل و سرکوب و... ادامه می دهند. اگر داويد کامرون اعلام نمود:
This has not been our revolution, but we can be proud that we have played our part
بنا بر اين برای طولانی مدت بايد حساب کرد که اين دکترين جنگ برای " دخالت های بشردوستانه" همچنان ادامه خواهد يافت. همچنين وابستگی گسترده نظامی به ناتو بخاطر سرنگونی قزافی خود فرايند رهائی وعدم وابستگی ليبی را پيچيده و دچار خلل کرده است.

6/ معيارها. آيا بايد نقد های موجود بر مبنی حقوق کلاسيک ملت ها باشد؟ شايد اين حقوق پايه ای کلاسيک خواست های امپرياليستی را محدود سازند. شايد هم قوانين استفاده از خشونت بين دولت ها را دچار خلل سازد. اما حقوق ملت ها خارجاز معيار حاکميت مليهيچ مفهومی ندارد. در اينجا دولت موضوع است. برای ارزيابی سياست جهانی هيچ کسی بهتر از مارکس نظريه نداد: بطور راديکال بايد در مقابل تمامی مناسباتی قرار گرفت که در آن انسان، حقير شده، خوار شده و موجودی برده است!

۱۳۹۰ مهر ۱۱, دوشنبه

سياستهای استعمارگرانه انگلستان و فرانسه در ليبی
نويد شاملو
ورود نخست وزير انگلستان ديويد کا مرون و نيکلاس سرکوزی رئيس جمهور فرانسه به خاک ليبی يا د آور سنت های خونين و کثيف استعمار طلبی های امپرياليستی است .رياکاری و سياست های مزورانه برای غارت اقتصادی ، استفاده از زور و کشتار مردم ليبی نهايت بی شرمی و از سنت های شناخته شده اين گونه کشورها است.
کامرون و سرگوزی بوسيله رهبران داخلی ناتو در ليبی همراهی می شدند( شورای انتقالی ملی ليبی ) اين دو تحت شرايط سنگين امنيتی که از طرف شورای انتقال ملی !! تهيه ديده شده بود ابتدا از تريپولی ديدن و بلافاصله به مقر اين شورا در بنغازی رفتند .در بنغازی آقای کامرون با مشتهای گره کرده در ميان جمعيتی که از پيش تهيه ديده شده بود فرياد " ليبی آزاد " را سر می داد ، سپس سرکوزی رئيس جمهور فرانسه با فرياد " فرانسه ، انگلستان ، و اروپا برای هميشه در کنار مردم ليبی خواهند بود" را سر داد. شعار محافظت و پشتيبانی از مردم ليبی و اغاز يک " زندگی انسانی " برای آنها بعد از قذافی تحت لوای سياست های نو استعماری ناتو بيشتر شبيه به يک شوخی می ماند تا واقعيت .
ادامه کوبيدن و بمب باران هواپيما های ناتو و سرکوب باقی مانده های هواداران قذافی در شهر های سيترا و بنی وليد و ادعای دروغين فرماندهان ناتو که ادعا ميکنند" ما هدفهای مشخصی را می زنيم که محل تجمع نيروهای هوادار به قذافی می باشد" اگر چه نه هزاران نفر از مردم بی گناه اما صدها نفر از مردم قربانی بمباران های هوائی نيروهای ناتو می شوند.هر چند که رسانه های غربی سياست سکوت را در رابطه با کشتار های هوائی ناتو پيشه کرده اند . در پی همين آتشباريهاو بمباران های هوائی و کشتار صد ها تن از مردم بی گناه ليبی نخست وزير انگلستان در پشت بلند گو در شهر بنغازی فرياد بر آورد که " آزاد کردن شهر بنغاذی بدست شما مردم ليبی!! پيامی است به مردم جهان در سرنگونی يک ديکتاتور و انتخاب آزادی"جالب اينجاست که در کنار او بر روی ( سکوی فرياد آزادی مردم ليبی )م ،مصطفی جليل وزير سابق دادگستری قذافی و " نخست وزير" شورای انتقال ملی محمد جبرئيل رئيس هيئت مديره اقتصاد و توسعه ملی در زمان قذافی ايستاده بود.
اين دو بر گذيدگان ناتو جهت بدست گرفتن قدرت و سرنوشت آينده مردم ليبی مسئوليتی کمتر از قذافی در جنايات و ظلمی که بر عليه مردم ليبی رفته است دارا نمی باشندو در آينده ليبی به مراتب بر خوردی وحشيانه تر و بی رحمانه تری با نيروهای سکولار و مخالفين دخالت و ماندگاری نيروهای ناتو در کشور ليبی خواهند داشت.
البته سرکوزی و کامرون در رابطه با پرسش خبرنگاری که از آنها خواست تا علت سفرشان را به کشور ليبی شرح دهند از هر گونه اظهار نظری در رابطه با اينکه ما برای تقسيم در صد ها ( منافع نفتی در ليبی )م به اينجا آمده ايم نکرد. سرکوزی در ادامه به خبرنگاران گفت " ما بدنبال هيچ گونه قول و قراری نيستيم " در همين لحظه خبرنگار از مصطفی جليل وزير سابق دادگستری و عضو شورای انتقال ليبی سئوال کرد و او بدون وقفه و به سرعت اعلام داشت:" فرانسه و انگلستان دارای اعتبار و نفوذ و جايگاه ويژه ای در آينده و ساختار های زير بنائی اقتصادی در ليبی خواهند داشت"و در ادامه افزود "ما به تمام قرار داد هائی که در گذشته بسته شده است احترام می گذاريم و و پايبندی خود را به تمامی انها اعلام می داريم اما دوستان ما نقش برتر و از جايگاه ويژه ای نسبت به گذشته به خاطر کوشش ها يشان در کمک به ما و آزاد سازی ليبی خواهند داشت" . ( به بيان ديگر نفت ليبی در آينده متعلق به اشغالگرانی چون انگلستان و فرانسه است ) م .
شيمون تيس دال از روزنامه گاردين اظهار می دارد : آنها در حقيقت با تصميم قبلی و با عجله همچون دو فاتح در تاريخ معاصر در گرماگرم حوادث خود را به آنجا رساندند تا غنائم جنگی ( نفت ) را بين خود تقسيم کنند.رفتن آنها به ليبی در حقيقت آغاز رقابت دو درنده در نفوذ سياسی و موقعيت های استراتژيک و غارت بيشتر مردم ليبی می باشد.
نخست وزير ترکيه اردوغان که پس از سر کوزی و کامرون وارد ليبی شد اظهار داشت : ديگر دوران رزيم های سر کو بگر به پايان رسيده ، سفر اردوغان به ليبی در حقيقت به خاطر سرمايه گذاری ها ئی بوده که از قبل تر کيه در ليبی داشت که بالغ بر 15 ميليارد دلار می باشد و در حقيقت منظور از اين سفر اطمينان داشتن از اين مبلغ سرمايه گذاری و امنيت آن بود.
پائلو اسکارونی مدير عامل يکی ازبزرگترين شرکتهای توليد انرژی به نام ( ئی ان آی ) وارد طرابلس شد تا در مذاکراتی از سر گيری صادرات گاز کشور ليبی را دوباره در دست گيرد . اين شرکت يکی از بزرگترين توليد کنندگان انرژی در کشور ليبی قبل از حملات نيروهای ناتو به اين کشور بوده است و بديهی است که اشتياق فراوانی در دفاع از ادامه منافع استعماری خود را دارد.
ليبی يکی از بزرگترين دارندگان منابع و ذخائر زير زمينی در بين کشور های آفريقائی با حجمی در حدود 4/46 بيليون بشکه نفت و 55 تريليون فيت مکعب ذخائر کازی زير زمينی است. مقامات شورای انتقال ملی !! ليبی طبق در خواستی از " دوستان ليبی" خواستار آن شد تا در تاريخ دوم سپتامبر پنج شر کت بزرگ توليد انرژی در جلسه ای در فرانسه جهت بر گشتن دوباره به ليبی و ادامه غارت گريهای خود نشستی داشته باشند.
تمام ادعاهای رياکارانه نا تو و جنگ جهت سرنگونی دولت قذافی و نجات جان وزندگی ميليونها تن از مردم کشور ليبی!! فريبی بيش نيست زيرا که سيا ستهای استعماری فرانسه و انگليس و ديگر کشور های استعماری در 200 سال گذشته در ليبی ، آفريقای شمالی و خاور ميانه سياستی جز غارت و چپاول منابع زير زمينی اين کشور ها نبوده است.
کافی است نگاهی گذرا و بطور اجمالی بر خلاصه ای از تاريخ ليبی و همسايگان نزديک آن داشته باشيم.
هفتاد سال سياستهای استعماری و استيلای انگليس در مصر که شروع آن با حمله دريائی و بمباران آلکساندريا و گسيل نيرو به داخل خاک مصر که بشکل بی رحمانه ای در سرکوب نيروهای ملی دمکراتيک مصر شرکت داشتند، اشغال سودان و حمله به آن کشور تحت عنوان " دفاع از حقوق انسانی مردم سودان " و اينکه مردم ان کشور بصورت برده مورد استعمار و خريد و فروش قرار می گيرند انجام گرفت. نقش فرانسه و تاريخ وحشيگريهای نيروهای نظامی آن در دوران استعماری اين کشور در الجزاير و بخاک و خون کشيدن ده ها هزار نفر از مردم انقلابی الجزاير و همچنين تجاوز فرانسه به چا د ، نيحر ، تونس ، در بين سالهای 1940-1950 و نقش ارتش فرانسه مخصوصا در حمله و تجاوز به الجزاير ويک جنگ خونين وطولانی برای غارت که ارتش فرانسه را به يکی از خونخوارترين و وحشی ترين ارتشهای آن دوران در قتل عام های دسته جمعی نيروهای مبارز و پارتيزانی الجزاير به جهان معرفی کرد. شواهد تاريخی به روشنی نشان می دهد که بيش از 5/1 ميليون نفر از مردم الجزاير برای کسب استقلال کشور خود در مبارزاتی خونين بدست نيروهای فرانسوی کشته شدند.
ليبی خود ابتدا اسير سياست های استعماری ايتا ليا بود که تهاجم و تاخت و تاز و استيلای خود بر کشور ليبی را تحت عنوان ماموريت متمدن کردن مردم اين کشور !!! توجيه می کرد . به گواهی تاريخ از زمان ظهور حکومت های مختلف در ايتاليا تا زمان تار و مار شدن ارتش اين کشور در جنگ دوم جهانی نيمی از جمعيت ليبی قتل عام يا از گرسنگی جان خود را از دست داده اند و يا مجبور به مها جرت های اجباری شده بودند.مقاومت در مقابل نيروهای تجاوزگر ايتاليائی با حمله های سيستماتيک هوائی بر روی مردم ليبی همراه بود . در سال 1930 ميلادی گروهی از آنها بالغ بر صد هزار نفر می شدند و اغلب آنها از قبايل و عشاير ليبی بودند و در کمپی نظامی نگاه داشته می شدند نيمی از آنها تحت شکنجه ها ی نيروهای ايتاليائی و يا از گرسنگی جان خود را از دست دادند.
در حالی که همه اين کشور ها ليبي، مصر، سودان، چاد ، الجزاير ،تونس پس از جنگ دوم جهانی اسما به استقلال خود دست يافته بودند از اين پس قدرتهای استعماری سابق حفظ منافع اقتصادی ،سياسي، نظامی و استراتژيک خود را بطور غير مستقيم از طريق رژيم های ناسيوناليستی قومی در اين کشور ها تامين می کردندو دقيقا می توان گفت که شکست بورژوازی ملی در پايان دادن به سلطه کشور های استعماری و از طرفی فشار بر روی توده های زحمتکش و بر آورده نکردن خواستهای آنها در جهت منافع رفائی اجتماعی ، آزاديهای سياسی در را به روی مداخلات استعماری جديدی جهت حفظ منافع استعماری آنها گشود که اين دوران مواجه با بحرانهای سياسی و اقتصادی 1930 در آمريکا، اروپا و قدرتهای تازه همانند چين و روسيه به شکل لجام گسيخته ای برای ربودن گوی سبقت از آمريکا و اروپا سياستهای استعماری خود را در کشور های آفريقائی و خاور ميانه شرقی گسترانيدند.
در سفر اخيری که سرکوزی از ليبی داشت او اين سفر را يک "ديدار انسان دوستانه " نام نهاد و از هما نجا نيز پيامی در به مردم سوريه فرستاد!!! فرانسه بعد از پايان جنگ اول جهانی کنترل لبنان و سوريه را به شکل اختصاصی تخت کنتل خود داشت( طبق توافق نامه مخفيانه سايکس- پيکوت ) .اردوغان نخست وزير ترکيه درست يک روز بعد از سرکوزی و کامرون وارد ليبی شد و در سخنرانی که در يکی از ميادين در ليبی داشت گفت: آنهائی که مردم سوريه را تحت ستم خود قرار داده اند بايد بدانند که دوران آنها ديگر به پايان رسيده است.
برگرفته از سايت : WSWS.ORG
ترجمه و نگارش : نويد شاملو 17 سپتامبر 2011

۱۳۹۰ مهر ۱۰, یکشنبه

ناتو برای نجات یورو در لیبی می جنگد*
در Uncategorized در سپتامبر 29, 2011 در 9:19 ب.ظ.
کساندر مایر(Xander Meyer)
http://www.courtfool.info/ru_NATO_rescues_euro_in_Libya.htm
مترجم: ا. م. شیری
٨ مهر ماه ١٣٩٠
ناتو جنگ برعلیه لیبی را با هدف نجات بانکهای فرانسه و یورو آغاز کرد.

• یک شورشی لیبیایی از سربازان کشته شده عکس می گیرد. در حدود ۵٠ هزار لیبیایی زندگی خود را در راه نجات موقتی بانکهای فرانسه و یورو فدا کردند. (این، زیر نویس تصویری است که علاقمندان می توانند در نشانی فوق ببینند. مترجم).

به دنبال انتشار اخبار و اطلاعات بی معنی بیش از حد زیاد در مورد به اصطلاح ضرورت، اما، در واقع گستاخانه «جنگ بشردوستانه» ناتو برعلیه لیبی در ماههای اخیر، که طبق برآوردهای کلی در حدود ۵٠ هزار لیبیایی را در کام خورد فرو برده است، بر آن شدیم با برشماری برخی واقعیتهای جدی نشان دهیم که دلیل اصلی تعقیب قذافی هیچ وجه مشترکی با «خونخواری» موهوم وی نداشته، بلکه، با نجات بانکهای فرانسه و یورو که در وضعیت وخیمی بسر می برند، رابطه مستقیم دارد. در ادامه بخوانید که سیاستمداران و رسانه ها- باز هم- به چه فریبکاریهای هولناکی دست زدند.

واضح است که در رابطه با کشورهایی مثل بحرین، عربستان سعودی و امارات متحده عربی مداخله نظامی با هدف تعقیب دیکتاتورهای حاکم آنها نه فقط برنامه ریزی نمی شود، حتی برعکس، کشورهای اروپایی، مثلا، آلمان، دانش حرفه ای و تسلیحات به این رژیمها عرضه می کنند. در چنین وضعیتی، مداخله نظامی چرا فقط در لیبی ضرورت می یابد؟

در ماه اکتبر سال ٢٠١٠، سازمان امنیت فرانسه نوری مسماری، مسئول امنیت دولت قذافی را در پاریس مورد بازجویی قرار داد. در رسانه های آسیایی و نه فقط آسیایی، این خبر انتشار یافت که مسماری اطلاعات سرّی دولت لیبی را در ازای مبالغ هنگفت افشا کرده است. عدم افشای این اسرار می توانست ضربات سختی بر سارکوزی وارد آورد. چرا که قذافی در نظر داشت میلیاردها پول نفت لیبی را از اروپا بیرون بکشد. بخش اعظم این پولها سپرده شده به بانکهای فرانسه، قرار بود به آسیا منتقل شود.



وحشت از ورشکستگی بانکهای فرانسه

سارکوزی از اینکه پیامدهای این اقدام به بانکهای فرانسوی که بدون آن هم با مشکلات فراوانی دست به گریبان هستند، محدود نخواهد شد و آنها توانائی مقابله با حملات میلیاردهای نفتی لیبی را نخواهند داشت، به وحشت افتاده بود. زیرا، اگر بانکهای فرانسوی ورشکست می شدند، فرانسه نمی توانست در صندوق تثبیت اروپا که احتمال ورشکستگی آن هم می رفت، شرکت نماید. پیامدها می توانست به یکسری عکس العملهای زنجیره ای تهدید کننده ادامه موجودیت ارز واحد اروپا و تمام منطقه یورو فراروید.

این واقعیتها که تحت هیچ شرایطی قذافی دیگر حاضر نبود هواپیماهای شکاری رافال فرانسه را بخرد و یا فرانسویها را در احداث نیروگاههای اتمی لیبی مشارکت دهد، نیز نقش مهمی ایفاء کردند. شرکت فرانسوی توتال در پی امضای معاهدات جدید نفت در لیبی بود، ولی قذافی آنها را به کمپانی دولتی صنایع نفت و گاز ایتالیا واگذار نمود. (قذافی و برلسکونی، نخست وزیر ایتالیا دوستان خوبی بودند).

در ادامه، حوادث بر اساس سناریوی کودتای ١٩۵٣ در ایران پیش رفت. با این تفاوت که آن وقت همه حادثه را سازمان سیا برنامه ریزی کرده بود اما در لیبی، فرانسویهای آن را شبیه سازی کردند. روزنامه معتبر آسیا تایمز همه حادثه را به تفصیل توضیح داده است. ابتدا فرانسه وعده داد صرفنظر از عدم رعایت حقوق بشر از سوی رژیمها عربستان سعودی و بحرین، از آنها حمایت نماید. این دو رژیم هم به سهم خود توانستند از پشتیبانی اتحادیه عرب برخوردار شوند. «البته که» آمریکا بهمراه چند کشور اروپائی (هلند هم از جمله آنها)، در کارزار جلوگیری از ورشکستگی بانکهای فرانسوی شرکت کردند.



فرانسه قیام شورشیان را سازماندهی کرد

پروفسور فرانسوی و محبوب رسانه ها، برنار آنری لوی، برای احراز جایگاه ریاست «جنبش شورشی» بسرعت سازمان یافته توسط ارگانهای اطلاعاتی غرب، با هواپیما به بنغازی اعزام گردید. آنری لوی در بنغازی، در حضور خبرنگاران رسانه های دعوت شده، مسئله آغاز جنبش دموکراتیک لیبی برای برکناری قذافی را تلفنی به اطلاع سارکوزی رساند. پس از آن، حسابهای لیبی مسدود شد و بانکهای فرانسه موقتا نجات یافتند.

همه این سیرک بازیها برای متقاعد کردن افکار عمومی غرب کافی بود. رقابت موجود میان قبایل مختلف لیبی را برای آن که رسانه ها گام بگام در باره تصرف اراضی جدید گزارش دهند، دستکاری کردند. مرهله بعدی، یعنی پشتیبانی ناتو از شورشیان هم از پیش طراحی شده بود.

انتشار خبر انتقال ١۵٠٠ نفر جنگجو توسط سازمان سیا از افغانستان برای تقویت شورشیان لیبی از سوی منابع دولتی پاکستان، موجب سردی شدید روابط این دولت با سازمان سیا گردید. البته گفته می شود پس از کشتن شدن اسامه بن لادن، پاکستان با عصبانیت شایعات زیادی را در مورد سیا پخش می کند. بر اساس یکی از آنها، صدها مزدور فارس و ازبک به لیبی اعزام گردیدند. در حالیکه خبرنگاران زیادی در لیبی، که شورشیان را تحت پوشش قرار می دادند، در باره مشاهده حتی یک فارس و یا ازبک را در میان شورشیان گزارش نداده اند.

قراردادهای نفتی در مقابل پشتیبانی از شورشیان
باز گردیم به فرانسه. در اینجا میلیاردهای نفتی لیبی، بخش اعظم آنها، در اختیار بانکهای فرانسه باقی ماندند. از تقریبا بیش از ١٠ میلیارد یورو، فرانسه در نظر دارد بیش از یک و نیم میلیارد یورو در اختیار دولت جدید قرار ندهد. بدین ترتیب، حالا خیال بانکهای دیگر کشورهای اتحادیه اروپا نیز می تواند راحت باشد. علاوه بر آن، آنها به ازای این میلیاردها می توانند کالاهای زیادی را به لیبی بفروشند. در نهایت، دولت جدید لیبی موظف است مراتب قدردانی خود را بخاطر این «آزادی» اعلام نماید. روز اول سپتامبر، رسانه ها گزارش دادند که فرانسه واقعا هم در مقابل کمک به مبارزه برای سرنگونی قذافی، محرمانه با شورشیان قرارداد امضاء کرده است.

بزودی معلوم خواهد که آیا لیبی مسئله خرید بمب افکن از فرانسه، واگذاری احداث نیروگاه هسته ای به این کشور و امضای قرار دادهای نفتی با شرکت فرانسوی توتال را حل خواهد کرد یا نه. علاوه بر این، سازمانهای امنیتی هم باید راهکارهای احاله مشاغل جدید به جاسوسان خود را جستجو نمایند. مأموران آژانس اطلاعاتی هلند فعلا جاکش هلندی قذافی را مورد بازجویی قرار داده اند. او فاحشه بیار رژیم قبلی بود و به احتمال قوی، چنین خدماتی را به رژیم جدید نیز عرضه خواهد کرد.
عواید جنگ را فرانسه توزیع می کند.
اکنون دیگر شما می دانید که جنبش مخالفان «دموکراتیک» لیبی چگونه به قدرت رسید و چه کسی در پشت آن ایستاده است. در حدود ۵٠ هزار لیبیایی زندگی خود را در راه نجات موقتی بانکهای فرانسه و همچنین، بخاطر به تأخیر انداختن شکست یورو فدا کردند. اول سپتامبر ٢٠١١ کنفرانسی بمنظور بررسی مسئله «بازسازی» لیبی برگزار گردید. در این کنفرانس چگونگی توزیع بیش از ٣٤ میلیارد یورو موجودی لیبی در بانکهای غربی مورد بررسی قرار گرفت. سارکوزی خود را رئیس کل بازسازی لیبی انتخاب کرد. به سخن دیگر، او برای بدست آوردن بزرگترین قسمت از کیک لیبی، از عقد قراردادهای میلیاردها یورویی با حاکمیت جدید لیبی پشتیبانی کرد.

شنبه گذشته (٢٧ ماه اوت. مترجم)، ما اعلام کردیم که گروههای مرتبط با القاعده بر طرابلس آقایی می کنند. دیروز(٣١ ماه اوت. مترجم.) رئیس جمهور آمریکا، اوباما این موضوع را تأئید کرد. خلاصه: گروهی که غرب برعلیه آن در کشورهایی مثل افغانستان و عراق می جنگند، یعنی القاعده، همان گروه تندرو اسلامی است که ناتو کنترل لیبی را بر عهده آن واگذار کرده است. این، یکی دیگر از نشانه های بی اعتباری پرنسیپ های غربی است که هر جا که پای پول به میان می آید، هیچ ارزشی ندارند. جاکشهای(pimps) واقعی را، در واقعیت امر، باید در میان نخبگان مالی و سیاسی حاکم جستجو کرد.
خاور میانه در آتش؟
در عین حال، بازیها هنوز ادامه دارند. سارکوزی علنا اعلام کرد که هدف بعدی می تواند جمهوری اسلامی ایران باشد. علاوه بر آن، ترکیه و عربستان سعودی نیز برای حمله نظامی به سوریه آماده می شوند. به این ترتیب، جنگ بزرگ بعدی، قادر است تمام خاورمیانه و حتی کشورهای خارج از منطقه را به آتش بکشد. و این جنگ، درست مثل انقلاب لیبی که بر اساس برنامه فرانسه بوقوع پیوست، بواسطه رسانه ها، بطور کاملا غیرمنتظره اعلام خواهد شد.
*- پی نوشت مترجم:
١- ذکررقم ۵٠ هزار نفر کشته در این نوشته، اگر چه رقم بسیار بزرگی است، اما به دو دلیل نمی تواند بیانگر واقعیت جنایت ناتو و مزدورانش در لیبی باشد: اولا- جنگ هنوز پایان نیافته و کشتارها با شدت تمام ادامه دارد. ثانیاًَ- اعلام این رقم بلافاصله بعد از سقوط طرابلس بر هیچ سندی استوار نبود. این رقم، مثل نمونه عراق و افغانستان و یا هر جای دیگر، اساسا بمنظور کوچکنمایی ابعاد جنایات امپریالیسم اعلام شده است.

ترجمه این مقاله را بمثابه تکه استخوان چرب هدیه می کنم:

٢ــ به مقامات و رسانه های جمهوری اسلامی ایران که اشغالگران لیبی را «انقلابیون لیبی» و نشانه «بیداری اسلامی» می خوانند و در مدح آن از بام تا شام، زوزه شادی می کشند.

٣ــبه اپوزیسیون مزدور، این سگان زنجیرگسیخته امپریالیسم که در ثنای «دمکراسی» و «حقوق بشر» غربی (امپریالیستی) بطور شبانه روزی پارس می کنند.