فراخوان برای اعتراض به تجاوز به ایران و تحریم مردم میهنمان
تحریم و گرسنگی دادن به مردم ایران یک جنایت ضد بشری است
هموطنان عزیز!
کنگره آمریکا به یک اقدام غیر قانونی و از بالای سر شورای امنیت سازمان ملل متحد، بر ضد یک کشور عضو این سازمان که دارای همه حقوق مساوی با سایر دول جهان، اعم از کوچک و بزرگ، مترقی و ارتجاعی، سیاه و سفید است، دست زده است. دولت اوباما این گرگ در لباس میش، می خواهد این اقدام روشن غیر قانونی خویش را، در مورد تحریم نفت ایران، تحریم مناسبات مالی با بانک مرکزی ایران، ممانعت از ارسال دارو و غذا به ایران و... را به سایر دول جهان نیز، با قلدری تحمیل کند. این اقدام نه تنها زورگویانه و غیر قانونی و در تناقض کامل با روح منشور ملل متحد و اعلامیه جهانی حقوق بشر قرار دارد، بلکه یک جنایت ضد بشری است و با نیت شوم و ضد انسانی صورت می گیرد و می خواهد از کشور ما ایران، به بهانه مبارزه با بمب اتمی موهومی ایران و جعلیات سازمانهای جاسوسی اسرائیل و آمریکا، و با مخفی کردن خود در پشت جنایات رژیم جمهوری اسلامی، یک عراق و نوار غزه دوم بسازد. آمریکا که به عنوان پلیس جهان، بر صحنه آمده است، می خواهد سیاست سلطه جویانه و استیلاگرانه خویش را به ملتهای جهان تحمیل کند. آنها می خواهند نسلهای آتی ایران را از دست یابی به فنآوری هسته ای و استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای، برای وابسته کردن ایران بخود، محروم کنند. آنها کشور ما را جنگ افروزانه و بر خلاف موازین جهانی به جنگ و نابودی تهدید می کنند. سیاست جنگ افروزانه غارتگران جهانی مورد نفرت مردم ایران است و پاسخ این جنایتکاران را با مقاومت سرسختانه خویش خواهد داد. ایران جمهوری اسلامی نیست. ایران ماندگار، پایدار، بالنده بوده و جمهوری اسلامی مانند همه رژیمهای دیگری که در ایران در عرض قرنهای گذشته بر سر کار آمده اند، ناپایدار، رفتنی و میرنده هستند. بر هر ایرانی میهندوستی است که از وطنش دفاع کند و در مقابل قلدری سلطه گران جهانی ایستادگی نماید. بهمین جهت در روز شنبه 4 فوریه 2011 ساعت 13، در میدان اشتاخوس در مونیخ ما:
ایرانیان در تبعید در مونیخ،
سازمان ایرانیان دموکرات و
جبهه ضد تجاوز و ضد تحریم اقتصادی ایران در مونیخ
همراه با نیروهای مترقی آلمانی و خارجی بر ضد این تحریکات دست به نمایش اعتراضی می زنیم. از شما هموطنان عزیز دعوت می کنیم برای همدردی با مردم میهن ما، در این نمایشات اعتراضی شرکت کنید. شرکت وسیع شما به نشست سرکردگان جنگ طلبی در مونیخ نشان می دهد که بلعیدن ایران لقمه ای است که در گلوی آنها گیر می کند. ایران و ایرانی ماندنی و رژیمها رفتنی هستند.
جبهه ضد تجاوز و ضد تحریم اقتصادی ایران در مونیخ
31/01/2012
آدرس تماس: bijan.n79@gmail.com
جبهه ضد تجاوز و ضد تحریم اقتصادی علیه ایران jenhezedetajavoz.blogspot.com
۱۳۹۰ بهمن ۸, شنبه
فراخوان برای اعتراض به تجاوز به ایران و تحریم مردم میهنمان
۱۳۹۰ بهمن ۶, پنجشنبه
دروغهای جنگ (*)
دروغهای جنگ (*)
بقلم جک راندوم
http://www.warandpeace.ru/ru/exclusive/view/65401/
برگردان: ا. م. شیری
http://eb1384.wordpress.com/2012/01/25/
۵ بهمن ۱٣۹۰
فرار از عراق، یادآور شکست در ویتنام
باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا در پیام ۱۴ دسامبر خود خطاب به ارتشیان در فورت برگ گفت:
“شما از سلاله بلافصل قهرمانانی هستید که دو قرن- قرن استعمار و امپراطوری خشن را به هم پیوند می دهید. پدران و پدربزرگان شما با سری سرد، کمونیسم و فاشیسم را بزیر کشیدند، و شما مردان و زنان در اجرای همان اصول، برای سرکوب کسانی که در ۱۱ سپتامبر به حمله کردند، در فلوجه و قندهار جنگیدید”.
“مهمترین درسی که ما می توانیم از این پیکار نه از عرصه استراتژی جنگی، بیاموزیم این است که آن، به خصلت ملی ما مربوط می شود. در سایه شما، ما این جنگ را در شرایطی به پایان می بریم که آمریکا قدرتمندتر و جهان امن تر شده است”.
دروغهای جنگ مثل بسته های پرزرق و برق هدایای شب عید و یا همچون وعده- وعیدهای خشک و خالی براحتی و سادگی از حافظه ها محو می شود. درسهای جنگ را از نو، هنوز، که از قلبها پاک نشده است، باید آموخت.
دروغهای جنگ عراق چنان راحت دفن شدند که شش نامزد از هفت نامزد حزب جمهوریخواه برای ریاست جمهوری آمریکا، بر اساس ادعاهای موهوم، درست مثل شروع جنگ برعلیه عراق، علنا شروع جنگ برعلیه ایران را وعده کردند. بخاطر اینکه درسهای این جنگ وحشیانه، بزرگترین محاسبه استراتژیک پس از جنگ ویتنام، درست مثل فجایع عظیم آن جنگ براحتی بفراموشی سپرده شدند و امروز شش نامزد از هفت نامزد حزب جمهوریخواه، وفاداری خود به اتاق فکر نئومحافظه کاران، به اتاق فکر بیماران روانی را اعلام کردند. البته، کاخ سفید هم دست کمی از این اتاق فکر ندارد.
کسانی از ما که سالهای جنگ ویتنام، سالهای از دست رفته را هنوز بیاد دارند، با توجیهات بسیار آشنا و عمیقا دردآور جنگ افروزی دو حزب ما در عراق بخوبی آشنا هستند.
دروغی که ما را به جنگ ویتنام کشانید، تراوش تئوری این دومینو بود که: اگر ما از ورود یک کشور به دایره سرخ کمونیسم جلوگیری نکنیم، آنوقت، همه کشورها را از دست خواهیم داد. بر پایه این تئوری، سه قدرت غربی (انگلیس، فرانسه و آمریکا)، این کشور کوچک همسایه چین را بمثابه میدان بازیهای جنگی انتخاب کردند.
هستی بیش از سه میلیون انسان را قربانی کردیم تا نشان دهیم که بازیهای کودکانه نمی تواند مبنای قانون سیاست خارجی ما قرار گیرد. این واقعه بدین سبب روی داد که رهبران ما مجذوب نظامیگری، قدرت طلبی، شکوه و عظمت امپراطوری شده بودند.
بزرگترین دروغ پس از شکست ما در جنگ ویتنام این بود که گویا عدم توجه جدی به آن، بطور کلی موجب این شکست بود. سیاستمداران در واشینگتن دائما در مقابل ژنرالهای ما ایستادگی می کردند. از سال ۱۹۶۵ تا سال ۱۹۶۸ ما بیش از یک میلیون تـُن بمب و موشک در ویتنام شمالی، لائوس و کامبوج انبار کردیم، اما گفته می شود که ما توجه جدی به این جنگ معطوف نداشتیم. ما ۱۲ میلیون گالن گرد شیمیایی سمی «Agent Orange» بر خاک جنوب شرقی آسیا پاشیدیم، اما می گویند ما بطور جدی به این جنگ نپرداختیم. در بحبوحه جنگ در سال ۱۹۶۸ شمار ارتشیان ما در این منطقه بیش از نیم میلیون نفر (از جمله، شامل سربازان وظیفه که اولین بار پس از جنگ کره آنها را به جنگ فرستادیم) بود، اما باز هم ادعا می شود ما این جنگ را مورد توجه جدی قرار دادیم.
تنها به بمباران اتمی متوسل نشدیم... ما آنقدر به این جنگ غیرقابل توجیه پرداختیم که هیچ کشور دیگری چنان نکرد. اما دروغهای آن جنگ هنوز هم تکرار می شود. دروغهای جنگ، ویژگی اساطیری بخود گرفته، و باور به آن، به آئین وطن پرستی ما تبدیل شده است.
حیرت انگیز نیست، که ما باز هم همچنان همان اشتباهات استراتژیک را تکرار می کنیم و همچنان به قضاوتهای اشتباه مان ادامه می دهیم و مرتکب همان جنایات غیرانسانی، اعمال یأس آور و رفتارهای خودتخریبی می شویم.
پس از ویتنام، رهبران آمریکا تا زمانی که هنوز مدیر سابق سازمان «سیا»، جرج هربرت واکر بوش برای شروع جنگ علیه عراق به توطئه دست نزده بود، به انجام اقداماتی در مقیاس کوچک محکوم بودند. هر چند که جنگ خلیج فارس کوتاه مدت بود، اما پیروزی نظامی در آن الهامبخش رئیس جمهور بوش در اعلام «دفن شبح ویتنام در شنزارهای شبه جزیره عرب برای همیشه» بود.
«برای همیشه» چندان هم طول نکشید. زیرا پسر بزرگ او، مبتکر شروع دو جنگ بود که شبح ویتنام را به هستی دو باره فراخواند. یکی از آنها، جنگ ده ساله افغانستان است که هنوز هم در ادامه دارد و دیگری، بازگشت به جنگ پدر در عراق بود.
دروغهای پدر را بسیاریها امروز هم بیاد دارند، اما دروغهای پسر بیش از آن تازه است که بتوان فراموش کرد. این دروغ نه تنها به ادعای موهوم وجود سلاحهای کشتار جمعی، حتی به نظریه بعدی مربوط می شود که همه جهان عملا بر جعلی بودن آن اذعان دارد. برای آگاهی شما، لازم به گفتن است که طرح اولین قطعنامه ما در شورای امنیت سازمان ملل متحد برای شروع عملیات جنگی در عراق بر اطلاعات مربوط به وجود تسلیحات کشتار جمعی مبتنی بود و با شکست مواجه شد. آژانس بین المللی انرژی اتمی بهانه های ما را کاملا افشاء کرد، و چون معلوم شد که اکثریت شورای امنیت رأی منفی به آن خواهد داد، قطعنامه پس گرفته شد.
مقامات دولت بوش بدروغ تأکید می کردند که صدام حسین یکی از سازماندهان حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به نیویورک بوده است. آنها همچنین بدروغ تأئید می کردند که عراق همکاری تنگاتنگی با القاعده داشته و بودجه آن را تأمین می کند. این ادعاها آنقدر روشن بود که بالاخره رئیس جمهور بوش مجبور شد آنها را ردّ کند.
دروغهای هر جنگ در خدمت اهداف خود آن است. همینکه انفجار بمبها افق بغداد را روشن کردند، حمایت از جنگ به اصل میهن پرستی تبدیل گردید.
دروغ بعدی عبارت از این بود که گویا اقدامات ما هیچ ربطی با نفت عراق نداشته، بلکه، بطور تمام و کمال در خدمت برقرار دمکراسی در دنیای عرب می باشد. اما این دروغ زمانی که حفاظت از معادن نفت به اولین وظیفه ما تبدیل گردید، رسوا شد. مدت زیادی تا آن وقت که دولت عراق تشکیل گردید، ما از سوی شرکتهای غول آسای خود مأموریت کنترل نفت عراق را بعهده گرفتیم. بدین ترتیب، همه مأموریت انجام شد.
دروغهای جنگ را، در واقعیت امر، به همین سادگی نمی توان افشاء کرد. برای انجام این مهم، ذهن روشن، عزم و اراده برای جستجوی حقایق و علاقمندی به اندیشیدن لازم است.
آگاهی های مربوط به دروغهای منجر به جنگ عراق می تواند مدتها به حیات خود ادامه دهد، مشروط بر اینکه شاهدان از میان ما، اعم از سربازان قربانی این جنگ تا شهروندانی که از آنها حمایت می کردند و یا مخالف آنها بودند، حقایق را بپذیرند و آنها را به نسلهای آتی انتقال دهند.
ما می توانیم از جناب رئیس جمهور که وعده او برای پایان دادن به جنگ عراق تأثیر زیادی در انتخابش داشت و به وعده خود، گذشته از اینکه می دانیم هزاران مزدور آمریکایی برای حفاظت از بزرگترین سفارت ما در جهان در خاک عراق باقی مانده است، رسما عمل کرد، سپاسگزار باشیم.
ما درک می کنیم که در دوره حاضر رئیس جمهور نمی تواند بخاطر خساراتی که بنام مردم ما به دیگران وارد شده است، عذرخواهی بکند.
ما تفاوت عقلانی بین جنگ و جنگجو را درک می کنیم.
ما می دانیم که رئیس جمهور نمی تواند به سربازانمان اعلام نماید که آنها بدلائل نادرست در جنگ ناعادلانه شرکت کردند.
اما زمانیکه رئیس جمهور اعلام می کند که ما برای عراقیها امکانات شکوفائی و پیشرفت در جامعه دمکراتیک فراهم ساختیم، نه تنها سالوسی می کند، حتی دروغهای جنگ را هم جاودانه می سازد. وقتیکه رئیس جمهور اعلام می دارد که ما بخاطر آزادی برای عراقیها و عدالت بین المللی در عراق جنگیدیم، او راه جنگ ناعادلانه تازه ای را برای آمریکا باز می کند. او، در راه تدفین شبح ویتنام تلاش می کند.
ضمن ماندن در افغانستان حتی بمدت یک روز بیشتر، همه ما باید قبول کنیم که جنگ عراق از همان ابتدا ناعادلانه بود. این جنگ، هیچ ارتباطی با دمکراسی و عدالت نداشت. هدف آن، نفت و استیلاگری استراتژیک بود. و کسی که به شرارت دست می زند، پاسخ شرارت خود را دریافت می کند.
جرم، جرم است.
(*)- یادآوری مترجم:
این هم بخش دیگری از “ارزشهای آمریکائی”! برای آشنایی با آن، رجوع کنید به نشانی های زیر:
http://www.hafteh.de/?p=25378
http://www.kar-online.com/wp/23463
http://www.yaranema.eu/roidad.php?a_id=412
http://www.didgah.net/maghalehMatnKamel.php?id=26969
۱۳۹۰ بهمن ۵, چهارشنبه
بيانيه حزب کار ايران(توفان); تحريمهای غير قانونی عليه ايران يک اقدام جنايتکارانه ضد بشری و جنگ افروزانه است
برکرفته از سایت اعتراض
بيانيه حزب کار ايران(توفان); تحريمهای غير قانونی عليه ايران يک اقدام جنايتکارانه ضد بشری و جنگ افروزانه است
پيرامون تحريمهای غير قانونی عليه ايران که يک اقدام جنايتکارانه ضد بشری و جنگ افروزانه است
روز دوشنبه 23/01/2012 وزرای خارجه اتحاديه امپرياليستی اروپا در بروکسل، تصميم گرفتند محاصره اقتصادی ايران را با تحريم بانک مرکزی ايران و مسدود کردن دارائيهای مردم ميهن ما گسترش دهند. از اول ماه ژوئيه اين تحريمها با جلوگيری از واردات نفت ايران به اروپا تکميل می گردد تا کمر اقتصاد ايران را بشکند.
تحريم اقتصادی ايران و گرسنگی دادن به مردم ميهن ما يک اقدام غير قانونی و جنايت عليه بشريت است. امپرياليستها می خواهند با ايجاد يک عراق و نوار غزه دوم، نيت شوم، غارتگرانه و سلطه جويانه خويش را به ايران و به همه ممالک "مزاحم" تحميل کنند. مجازات ايران بايد درسی برای همه ممالک غير متعهد و تمام کسانی باشد که به امپرياليستها مسلوب الاراده، تمکين نمی کنند
اگر در گذشته اين جنايتهای ضد بشری را با قطعنامه های غيرقانونی شورای امنيت توجيه می کردند، در مورد تحريمهای اخير حتی مجوز شورای امنيت سازمان ملل نيز وجود ندارد و دسيسه مشتی غارتگر جهانی بر ضد يک کشور عضو سازمان ملل متحد و عملا ضد منشور ملل متحد است. تحريمهای اروپا و آمريکا فاقد هرگونه مبنای حقوقی بين المللی است. امپرياليست آمريکا تصميم کنگره آمريکا را به همه ممالک جهان تحميل می کند و قانون خودش را قانون جهان جا می زند. همين اقدام غيرقانونی و زورگويانه نشانه ماهيت عميق استيلاگرانه، زورگويانه و مستبدانه امپرياليست آمريکاست.
در حاليکه وزير امور خارجه روسيه آقای سرگی لاوروف Sergej Lawrow "اقدامات يکجانبه را بی فايده دانست" و اضافه کرد که دليلی ندارد بيش از تصميمات مشترک در شورای امنيت سازمان ملل، اقداماتی ديگری نيز انجام پذيرد، معاون وزير امور خارجه دولت تجاوزگر و نژادپرست اسرائيل، آقای دانی آيالون Danny Ajalon در يک مصاحبه مطبوعاتی در راديو اسرائيل مدعی شد: "اين تحريمها خطر جنگ را کاهش داده است". خانم کاترين اشتورن Catherine Ashton مسئول امور خارجی اتحاديه اروپا و آقای کارل بيلت Carl Bildt وزير امور خارجه سوئد، بعد از اينکه به تصميمات جنگ افروزانه و تهديد آميز خويش پايان دادند، مدعی شدند که اساس کار ما توسل به ديپلماسی و مذاکره است.!!
دروغهای امپرياليستها در مورد حق قانونی و مسلم ايران در غنی سازی اورانيوم، که انحصار کنسرنها درتوليد انرژی هسته ای را درهم می شکند، بسيار روشن است. آنها مرتب در يک جنگ روانی فريبکارانه، از بمب اتمی موهومی ايران که کوچکترين مدرک و سندی پيرامون موجوديت آن تا کنون ارائه نداده اند، سخن می رانند. گيدو وسترولهGuido Westerwelle وزير امور خارجه آلمان با بی شرمی مدعی می شود: "ما نمی توانيم بپذيريم که ايران به بمب اتمی دست پيدا کند" اين "تنها يک مسئله امنيتی برای منطقه نيست بلکه امنيت همه دنيا را برهم می زند". توجه کنيد! بمب اتمی موهومی ايران، امنيت همه دنيا را برهم می زند، ولی صدها بمبهای اتمی مخفی و علنی اسرائيل متجاوز و اشغالگر و يا امپرياليستهای آمريکا، انگلستان و فرانسه، خطری برای امنيت جهانی نيستند. معلوم می شود بمب اتمی هم خير و شر دارد. استدلالات نمايندگان امپرياليستها در پشت بلندگوهای تبليغاتي، سبعانه و مملو از تهديد، نفرت و خون است.
تاريخِ تجاربِ تحريمهای اقتصادی تا کنون، نشان داده است، که در درجه اول مردم عادی کشور مورد غضب را قربانی خود می کند. از هم اکنون گرانی در ايران بيداد می کند و کمبود ابزار درمانی پزشکی و دارو در بازار ايران مشهود است. بيماران قلبی بشدت از اين کمبودها رنج می برند و به آنها می گويند که اين ابزار به عنوان کالاهای دو منظوره در اثر فشار غير قانونی آمريکا به شرکتهای توليد کننده و تحويل دهنده، به ايران صادر نمی شود. مرگ ميليونها ايرانی برای اوباما و همدستان ايرانی تبارش که آرزوی آمدن وی را به ايران دارند، بی اهميت است. اين اقدامات امپرياليستها، دست جمهوری اسلامی را در سرکوب مبارزان ضد امپرياليست و دموکرات باز می گذارد و به ضرر رشد مبارزه انقلابی مردم ميهن ماست. اين حساب امپرياليستها که مردم ايران در اثر گرسنگی و فقر و فلاکت به شورش دست زده و سرسپردگان امپرياليست آمريکا را در ايران بر سر کار می آورند، حسابگری ناشيانه ای است که هنوز نفهميده است، مردم ايران به ذلت سرسپردگی بيگانه تن در نخواهند داد. مردم ايران جز احساس نفرت نسبت به ايرانيان خودفروخته، جاسوس و تروريست احساس ديگری ندارند.
از اين گذشته بايد روشن کرد که مسئله امپرياليستها در ايران هرگز نابودی افسانه بمب اتمی موهومی ايران نيست. ايران کليد منطقه و گره گاه تضادهای جهان است. کنترل بر ايران کنترل بر يک منطقه مهم راهبردی در جغرافيای سياسی جهان بوده و غارت منابع بزرگ انرژی را برای ده ها سال آينده برای امپرياليست آمريکا تامين می کند. تنگه هرمز شير نفت جهان است که آنوقت با اراده امپرياليست آمريکا باز و بسته می شود. حضور آمريکا و ساير امپرياليستها در منطقه، خطری برای امنيت جهان است و امنيت مردم منطقه را تهديد می کند. مسئله بمب اتمی موهومی ايران تنها يک دروغ توجيهی برای تسلط بر منطقه است و سازش جمهوری اسلامی با امپرياليستها از ماهيت اهداف اشغالگرانه و تجاوزکارانه آنها هرگز نخواهد کاست.
حزب کار ايران(توفان) تحريمهای جنايتکارانه اقتصادی عليه ايران را بر ضد مردم ايران، يک کشتار ضد بشری ارزيابی می کند و مسئوليت مستقيم فجايعی که در ايران بروز خواهد کرد را به گردن امپرياليستها و در راسشان امپرياليست آمريکا می گذارد. حزب ما اين اقدامات را قويا جنگ افروزانه، ضد بشری و غير قانونی دانسته آنها محکوم می کند.
حزب ما بر اين نظر است که هر ايرانی ميهن پرست و بشر دوستی بايد بر ضد اين تحريمها و جنگ افروزی امپرياليستها بپا خيزد و اين اقدامات را بطور روشن با خط کشی با دشمنان مردم ايران و منطقه محکوم کند.
رژيم جمهوری اسلامی يک رژيم ارتجاعی سرمايه داری و مافيائی است که مورد نفرت اکثريت مردم ايران قرار دارد، ولی سرنگونی اين رژيم فاسد و جنايتکار وظيفه مردم ايران است و نه قوای متجاوز بيگانه که تنها و تنها منافع غارتگرانه خويش را در نظر داشته و با هدف مستعمره کردن ايران به کشور ما حمله خواهد کرد. امپرياليستها هرگز حامی آزادی و دموکراسی و حقوق بشر نبوده اند. رياکاری بر پيشانی آنها نوشته است.
حزب کار ايران(توفان)
toufan@toufan.org این نشانی پست الکترونیک دربرابر spambot ها و هرزنامه ها محافظت می شود. برای مشاهده آن شما نیازمند فعال بودن جاواسکریپت هستید
www.toufan.org
23/01/2012
نادر جنوب: زمینه های جنگ در خاورمیانه
نادر جنوب: زمینه های جنگ در خاورمیانه
بنظر میرسد که شرایط بروز فاجعه جنگ در خاورمیانه که قلب طپنده اقتصاد جهان میباشد، به مرز انفجاررسیده، و صدای گامهایش تا این سوی اقیانوسها هم بگوش میرسد. شواهد عینی نماینگر وجود این شرایط را با دخالت مستقیم غرب در ناآرام ساختن سوریه و پشتیبانی ترکیه و در اختیار گذاردن پایگاه و پشتیبانی لجستیکی همه جانبه نقل و انتقال نیروهای القاعده از لیبی از کانال پایگاه انیجرلیک ترکیه که در اختیار امریکاست، و سرازیر شدن سلفیهای کشورهای دیگر از طریق خاک لبنان و اردن و عراق، تحریم و اخراج این کشور از اتحادیه عرب و مواضع شدید رهبران شان بویژه پادشاه قطر که در خواست ارسال نیروهای نظامی کشورهای عرب جهت اشغال یک کشوری مستقل را دارند. در صورتیکه کشور فلسطین و بخشهائی از سرزمین اردن و لبنان و بلندیهای جولان دهه هاست که در اشغال رژیم نژاد پرست اسرائیل قرار دارد. براستی اگر رهبران خائن عرب در صورت توان و شهامت مبارزه را دارند چرا تاکنون کوچکترین اقدامی جهت آزادی خلق فلسطین یا آزاد سازی سرزمین های کشورهای عربی اقدام عملی نکرده اند؟. این نوکران خانه زاد غرب که بدستور اربابان خود جهت وانمود جلوه دادن عدم دخالت غرب و رسوائیشان در اشغال سایر کشورهای دیگر و از ترس درگیر شدن با نیروهای قوی تری بدین شیوه کثیف روی آورده و با وانمود کردن جنگ داخلی البته با پشت وانه اربابان شان به تجزیه کشور سوریه مبادرت نمایند. تا عروسک بی اراده دیگری را برمصدر آن بگمارند. سخنان خانم کلینتون که حمله سبعانه اسرائیل به لبنان طی 33 روز وحمله به نوار غزه در 21 روز را درد زایمان خاورمیانه جدید نامید بخاطر داریم.
اما تخلیه نیروهای مسلح امریکا از خاک عراق و مستقر شد نشان در پایگاه های کویت و اردن جهت گرم نگه داشتن تنور جنگ، این بار توسط نیروهای داخلی وابسته در تداوم و تکمیل نقشه های آنهاست. فرار معاون رئیس جمهوری عراق به کردستان و تحت حمایه گرفتن ایشان توسط مسعود بارزانی رهبر اقلیم کردستان در پاسخ تقاضای دولت مرکزی عراق مبنی بر استرداد آقای طارق الهاشمی به گونه ای ضمنی امتناعش را مبنی بر نبود یک دادگاه صالحه ارجاع نمود.
در این رابطه از فردای بظاهر خارج شدن نیروهای مسلح امریکا منهای 20 هزار افرادیکه بنام کارمندان سفارت خانه شان، بعلاوه پیمانکاران شرکتهای آنها و تعداد نامعلومی از وابستگانشان باعث شادی مردم گردید. اما ترورهای کور با وقفه ای کوتاه شروع و بمب گزاریها به صورتی گسترده آغاز گردید. تا به جای سازندگی تخریب همچنان تداومش قطع نشود. در این میان اقلیم کردستان طی چند سالی که اشغالگران در آنجا لنگر انداخته اند، و در سایه آرامش آن منطقه توانسته اند بر پراکنده گی نیروهای عشایری گروه های بارزانی و طالبانی با هزینه هائی شکلی از دولت را ایجاد و سازماندهی و سلسله مراتبی را مناسب با آنها ایجاد نمایند.
عمده این کارها توسط سرمایه های سهیونیستی و شرکتهای زیر مجموعه آنها که روابط مستحکم تاریخی که گویا با تبار یهودی خانواده ی بارزانی دارند. که در دوران حاکمیت صدام مهاجرین و پناهندگان بیشماری به اسرائیل رفته و با فروپاشی عراق بیشترشان با دست پُر باز گشتند. بنظر میرسد که اکثریت همین افراد قرار دادهای شرکتهای نفتی و رابطه مناسبات اقتصادی با دیگر کشورها را مدیریت و سازماندهی مینمایند. رابطه بسیار حسنه آنها با دولت ترکیه که پادگان و پیاده نظام سازمان ناتو میباشد، پشت وانه مناسبی در یاری رسانیدن و هول دادن اکراد بسوی جدائی بی تاثیر نباشد. در این میان بازار پرسودی نسیب بورژوازی ترک گردیده، باید توجه داشت که دولت مردان ترکیه میدانند دیر یا زود را ه ارسال نفت و گاز از ایران برویش بسته خواهد شد. بدین خاطر چشمشان به منابع سرشار نفت و گاز کردستان عراق دوخته که در آینده ناچار میباید از خاک ترکیه عبور نماید.
دولت تحت سلطه امریکا و وابسته به ناتو مدتهاست که با بورژوازی کرد کنار آمده در این آشفته بازار سیاست هم چشمش به نفت کرکوک و جمعیت ترکان ساکن آنجاست که اقلیتی در میان کردها و اعراب گرفتار آمده و در جنگ داخلی احتمالی که پیش خواهد آمد به کمک ترکیه نیاز و همین امر باعث سرمایه گذاری آنها در چشم انداز سرنوشت کرکوک چراغ سبز به استقلال کردستان و بعلاوه فشار لابی اسرائیل توسط امریکا است. بعد از سرنگونی صدام اکراد فرصتی یافته جهت بالا بردن جمعیت خود دست به کوچ و تشویق بی خانمانان به کرکوک زده تا حتی استادیوم بزرگ آنجارا پرکردنند. بلکه موازنه جمعیت را بسود خود تغییر داده تا در آینده دست بالا را داشته باشند.
گو اینکه در زمان حاکمیت صدام هم به این شیوه عمل میشد، که دولت اعراب را به آن مناطق کوچ میداد. که در عملیات های مختلف تعداد بی شماری آز این خانواده ها کشته میشدنند. در این میان از هر طرف که به مسئله نگاه شود اوضاع جاری بسود اکراد و منافعش به جیب بورژوازی ترکیه سرازیر خواهد شد.
زیرا شرایط منطقه با توجه به اوضاع سوریه که در حال درگیری بامخالفان دست ساز از ناحیه ترکیه و مرز 800 کیلومتریش تدارک میشوند و اردوگاه هایشان در حاشیه مرز در خاک ترکیه قرار دارند از تضاد های مخالفان که در منطقه کرد نشین هستند بنحو عالی بهره برداری و امتیازی برای دولت ترکیه است. تا در صورت جدا شدن که بسیار دور از دسترس نیست بهره برداری لازم را بنماید. اخیراً مسعود بارزانی سریحاً در مقابل دولت مرکزی از حق حاکمیت اکراد در مورد کرکوک سخن گفته، و تهدید نموده که اگر ما به خواستمان نرسیم بگونه دیگری عمل خواهیم نمود. جدیداً متعاقب آن شایع گردیده که بارزانی قرار است بهار آینده اعلان استقلال نمایند.
ترکیه نیز از این اعلان جدائی سهم خودش را بدست خواهد آورد زیرا با شرایط جغرافیای کنونی در صورت اعلان جدائی تنها راه ارتباطی آنها به جهان خارج ترکیه خواهد بود.
زیرا ایران که بخشی از اکراد جدا شده از پیکر سایر نقاط در طول مرز مشترک با عراق و ترکیه سکونت دارند چشمشان به حرکت آنهاست و مناسبات خوبی با هم دارند. با این اوصاف ایران با این برآمد تود ه ای درگیر خواهد شد و از این زاویه نقشه نهائی که امپریالیستها برای منطقه خاورمیانه بزرگ در نظر دارند به مثنه ظهور خواهد رسید. بنظر میرسد که تجزیه ایران فاز اولش از کردستان شروع و امکان گسترشش به نقاط دیگربستگی به نتیجه پیروزی دارد. مجموعه نیروهای مخالفی که در کردستان عراق که سالهاست در آب نمک خوابانده اند تحت شرایط جنگی متحد گشته و در نهایت با پشت وانه هوائی و مساعدتهای لجستیکی دست ایران را در حنائی میگذارند که کمتر از لیبی نخواهد بود. و مبارزه جهت رهائی ملی که از سابقه ی طولانی و وجود ناسیونالیسم ریشه دار حاکم براین خلق و داشتن سازمانهای متعدد نظامی در سایر نقاط و سنت مبارزه و اختلاف مذهبی مضافاً براینکه بخشهای بزرگتر جمعیت کرد در آن سوی مرز وجود دارند قطعاً ساپورت خواهند گردید.
بویژه آزادی نسبی که در کردستان عراق دارند و ماوای برای همه گونه گرایش است ولی وچه غالبش را ناسیونالیسم ملیت و استقلال تشکیل میدهد. شواهد نشان میدهد که ترکیه از ناخیه اسرائیل و امریکا و اروپا شدیداً تحت فشار قرار دارد. چاره ای ندارد که بخواست آنها عمل کند البته ترکیه در این شرایط جهانی توانی در مقابل موضع خسمانه متحدانش ندارد.
اگر که آنها ناگزیرند ترکیه را ببازی بگیرند بلحاظ نقطه استراتژیک بین اروپا و آسیاست سر راه دریای سیاه و نیروهای روس واقع وجود نیروهای بسیار که تاکنون مطیع و پیاده نظام آنها عمل کرده، ستون فقرات اسرائیل در همسایگی اعراب، و نیروی فراوان کار ارزان تاکنون بطور همه جانبه در خدمت منافع غرب و اهداف شان کمک شایانی بوده است. دور نمای بورژوازی ترکیه در رسیدن به عضویت در اتحادیه اروپا و به لحاظ سهیم شدن در منافع نفت شمال عراق و سود سرشار بازرگانی و مبادلات ترازیت اینها خواسته های دولت مردان ترکیه اند که حاضر به نوعی کنار آمدن با اکراد متقاعد گشته در ثانی جهت دست یابی به آبهای آزاد آنها را زیرنظر داشته باشند.
در سورتیکه کردستان در سایه نظامیان امریکا و ناتو موفق به کسب جدائی لااقل بخش عراق و سوریه و به سختی در بخش ایران بیانجامد و اعلان استقلال کنند باز این دولت نوظهور فاقد هر گونه استقلال سیاسی در واقع یک مستعمره یا یک پادگان نظامی بیشتر در معا دلات جهانی بحساب نخواهد آمدد. بدین مناسبت خطر یک بلوای گسترده در پیرامون ایران دیری نخواهد پائید، که مسئله ترکها و اعراب و بلوچها و ترکمنها پابه عرصه عمل خواهند نهاد. بی شک وجود چنین اوضاعی غرب را در شرایط برتری کامل در مقابل دولت کنونی ایران قرار میدهد. در صورتیکه امریکا با توجه به تلفات انسانی و مالی نه در توانش هست و نه شرایط به او اجازه میدهد که دست به حمله نظامی گسترده ای علیه ایران به زند.
ایران از تمامی کشورهای منطقه چه به لحاظ نفوس و نیروی نظامی و موقعیت و توان تداوم، مشروط بر اینکه داخله آرام باشد یک سرو گردن بالاست. در این راستا بنظر میرسد که نتیجه اشغال لیبی الگوئی شده که در حال حاضر در سوریه بآن مبادرت ورزیده اند. در سایه ترفند ترور و تحریم و تنگ کردن عرصه زندگی بمردم توسط عوامل نفوزی و مستقیم شان در حاکمیت ایران قادر شده اند از طریق قطع یارانه ها و نبود سوخت و سازهای لازم جهت کارخانه های وابسته و غیره وابسته و ایجاد شرایطی زمینه سازعمدی فرار سرمایه ها و نیروی متخصص و نخبگان به خارج و بسته شدن عمدی کارخانه ها و بیکارسازی کارگران را فراهم نمایند، که این میتواند خواست بخش کمپرادور سرمایه باشد. وجود اختلافات ریشه دار که ناشی از خود سری همه جناح هاست و پا در عدم کفایت و لیاقت رهبری کردن کشور دارد، به نوبه خود زمینه ساز شکافهای بسیار عمیقی گردیده و آنها را به مرز در گیری رو در رو کشیده است. نمونه اش را با آمدن بخشی از امیران سپاه پاسداران که ستون فقرات این رژیم ضد ملی و ضد دمکراتیک و ضد مردمی و تاراج دهنده هستی اجتماعی طی سه دهه هستند بکشاند.
نوشتن مقاله سردار علائی فرمانده اسبق سپاه پاسداران در روز نامه اطلاعات و لشکر کشی جناح مخالف به درب خانه ایشان گویای این مدعاست که گویا واقعیاتی از عمل کرد بخشهای عمده دولت مردان کنونی ایران را در راستای اهداف امنیت و سلامت ملت خطر از هم پاشیدگی کشور و وارد شدن به یک جنگ داخلی سپس سرکوب بیرحمانه مخالفان توسط دولت که پیشینه ی روشنی در این زمینه دارد نشان از احساس خطر یست که این فرمانده سابق سپاه را که گفته میشود از جناح اسلاح طلبان میباشد به واکنش وا داشته که میتوان گفت نه از روی همدردی با کارگران و زحمت کشان و طبقه متوسط جامعه بلکه هشداری جدی به حکومت گران در برابر تهدیداتی جدیست که کلیت رژیم توتالیتر بنیادگرای قرون وستائی ایران را تهدید می کند.
بدور از واقعیت نیست اگر گفته شود وجود همین تضاد ها خود ناشی از بخشی از فشارهائیست که از طریق تحریمها به ساختار دولت و تجار عمده و بازاریان فشار آورده تورم در حال پرواز قیمت دلار نجومیست بهای سکه از مرز 800000 تومان میگذرد، مخارج در کشور تماماً دلاریست اما در مقابل حقوق کارمندا ن و مستقدمین دولتی و کارگرا ن کار خانه ها و شرکتهای خصوصی کماکان ثابت و ریالی آن هم با تاخیر پرداخت میگردد. دراین گیرو دار هر قدر که رژیم در مقابل این فشارها عقب نشینی نماید بازغرب به تلاش خود جهت تجزیه ایران خواهد پرداخت. زیرا این مسئله دکترین جدیدی جهت حفظ سیادت خود میداند تا قادر باشد کنترل بهتری براوضاع کشورهای پیرامونی داشته باشد تا در تغییرات و تحولات ساختاری آنها در صورت لزوم با دست بازتری عمل کند. تجربه دو دهه ی گزشته عمل کرد امپریالیستها ار زمان فروپاشی شوروی سابق و اشغال یوگسلاوی تا به امروز صحت این مدعاست، و بهمین دلیل اروپا را به اجبار دنبال خود برای فریب افکارعمومی میکشاند و اندکی در سود حاصله دخیل میکند.
اروپائی که خود تا خرخر در بحران ذاتیش گرفتار آمده و بیشتر کشورهایش ورشکسته و یا در بدهی سخت گرفتاراند. برای نمونه تراز پرداختها تازه انیگونه پرداختها بابت قسط و بهره های آنهاست که باز به جیب گشاد سرمایه داران سرازیر گردد کسری بوجه امسال کشورهای اروپائی طبق تخمین بالغ بر یک تریلیون دلار که از ناحیه اتحادیه اروپا بیان گردیده بیانگر عمق فاجعه ی روکود اقتصادی فضاینده ای دارد که ریشه در عمق ماهیت ضد انسانی بحران ساختاری عمیق نظام سرمایه داری جهانیست که خود ناشی از غارت دسترنج کارگران و زحمت کشان که عمده ایجاد آن بوسیله بازار بورس و سرمایه ی مالی ایجاد گردیده است . برای بخشی از جبران زیان وارد آورده توسط سرمایه داران تصمیم دارند آنرا از حلقوم ملتهای دربند خود بوسیله کاستن و با قطع آنچه که از مسائل رفائی در مقابل شوروی سوسیالیستی دوران استالین در مواجه با راضی نمودن ملتهای خود در برابر انقلاب تحت اجبار عقب نشسته بودنند در غیاب قدرت انقلاب باز پس گیرند و جبران نمایند.
بدور از حقیقت نیست اگر گفته شود که فرمان پادشاه قطر که اخیراً به نیابت از طرف کشورهای مرتجع عرب پیشنهاد گسیل نیروهای مسلح عربی را جهت حمله به کشور سوریه صادر کرده دقیقاً در راستای همین اهداف منافع غرب قرار دارد. زیرا حجم قابل ملاحظه ای از ثروت و تصلیحات فروخته شده طی سالها اخیر به کشورهای عربی منطقه و زیر بناهای اقتصادی و اجتماعی آنها بطور کلی باید که در ضاهر بدست خودشان نابود گردد. در نتیجه غرب بتواند در پرتوش مبادرت به راه اندازی کارخانجات مختلف تولید اشتغال بویژه اسلحه سازی وبه فروش تسلیحات جدید و سایر وسایل مورد نیاز برای باز سازی اقدام کنند.
با احتساب به این معلفه هاست که غرب به سرکرده گی امریکا خود را ناظر گرفته اند که خود اعراب را ترغیب به جنگ نمایند بویژه جنگ خانماسوز داخلی باتوجه به قطب بندیهای جدید در منطقه قطعاً این در گیریها فراتر از مرز های منطقه گسترش خواهد یافت و دامنه اش میتواند نامحدود باشد. قطعاً این استراتژی غرب را حاکمان رژیم ایران بخوبی درک کرده اند که در استمرار ماندگاریشان ماثر و تاکنون اینگونه کجدار و مریض عمل کرده اند. اما ایران در مقابل نقشه های غرب هم دست بسته نیست ایستادگی ایران دوام پیدا کرده و در بازیهای سیاسی جهانی برگهای برنده ای دارد. نگه داشتن قیمت نفت در بازار جهانی، بر این منوال قدرت همسایگان دولتهای مقتدر روسیه و چین نیز در ایستادگی در مقابل تهدیدها بی تاثیر نیست. زیرا با اشغال ایران و با تجزیه آن دروازه های این دوکشورها هم بروی نیروهای رقیب شان باز خواهد گردید، و زمینه نا امنی داخلی آنها را بیشتر فراهم میسازد و در صورت توان به آن دامن خواهد زد. قطعاً براساس این ضرورت پیمان شانکهای که دقیعاً نقطه مقابل ناتو میباشد شکل گرفت. تا در شرایط ایجاد بحران جدی نیروهای ضربتی دویست هزار نفری آن با پشت وانه سکوهای پرتاب موشکهای تهاجمی و دفاعی آنرا پوشش داده که توان مقابله در برابر پانصد هدف تا فاصله 6000 کیلومتری در آن واحد را دارد. ناگفته نماند که اگر در ایران یک دولت ساکولار دمکراتیک برمسند قدرت قرار داشت اوضاع این پیمان از شکل بهتری بر خوردار میشد. برای اینکه رژیم ایران با این ترکیب خود وجودش مسئله ساز می باشد با این وجود ایران در این پیمان عضو ناظر میباشد.
این چنین آماده گیهائی که در سالهای اخیر تنظیم شده نه اینکه مطلقاً میتوان راه را بر هرگونه کشمکش جدی سد کند ، اما قادر است که دورنمای آنها را کمرنگ سازد. تهدید حمله به سوریه بعد از فارغ شدن ناتو در لیبی واکنش روسیه را بصورت جدی در پی داشت که متعاقبش مبادرت با آوردن ناوگان دریائیش به تقویت تنها پایگاهش در سوریه و اخطار شدید باعث آن گردید که غرب از پیاده کردن نیرو جهت اشغال سوریه منصرف و روسیه هم در مقابل ارتش آن را با سلاحهای مدرن دفاعی تجهیز کرد اگر چه غرب به نیرنگ دیگری مبادرت ورزیده و در عینحال خود مدریتش را بعهده دارند. اما در مواجه با ایران اگر بدرستی دانسته نیست که چین و روسیه تا چه اندازه حاضر به مداخله در درگیری و دفاع از منافع ایران ک در واقع سپر آنهاست مایه میگدارند، اما تا کنون در حرف و عمل حمایت لازم را نموده اند.
در این میان نتیجه بحران حاد که دامن غرب را بصورت جدی فرا گرفته و اجباراً در کوتاه آمدن بر دامنه ی درگیری در سایر نقاط عالم موقتاً بی تاثیر نبوده است، اما تا کی میشود به این وضع نا بسامان ادامه داد. چه توده های ملیونی عالم از یکطرف خواهان تغییر این وضعیت غیره انسانیند ولی فاقد تشکل واحد و رهبری که آنها را در جهت کسب قدرت سیاسی رهنمون گرداند و به این جنایت تاریخی و سازمان یافته خط بطلان کشند.
از طرف دیگر دولت های سرمایه داری و امپریالیستی که در پایان جنگ جهانی دوم بر بازارهای جهان با قدرت بلامناضع اقتصادی و نظامی که در راس آنها امریکا خواهان سیطره برکل جهان میباشد. در مقابل وجود قدرتهای نوظهور اقتصادی که پا به عرصه رقابت برای سهم خود از بازار جهانی را طلب می نمایند. ولی پی آمد خصلت سرمایه که میل به انحسار دارد از آنجائیکه سیادت اقتصادی مستلزم سیادت و سلطه سیاسی می باشد به کجا خواهد کشید. همین تناقضات میتواند در نهایت جهان را به لبه پرتگاهی بکشاند که اجتناب از درگیری چندان هم کار آسانی نباشد. در آن صورت سرنوشت بشریت آینده ای نا مشخصی خواهد داشت.
امپریالیسم در تمام دوران حیات ننگینش همواره هر جا که دستش رسیده است آینده نگری نابخردانه ای کرده تا در وقت مناسب کانون آتش شود و از رهآوردش منافعش را تامین کند. اگر بادقت با نقشه جهان بنگریم پی به این سیاست پلیدانه ی تفرقه بینداز و حکومت کن رد پایش بوضوح هویداست. نمونه بارزش همین مسئله کُردستاهاست تقسیم کُردستان به جهار قسمت توسط امپریالیسم انگلستان به زمان جنگ جهانی اول و شکست امپراتوری عثمانی برمیگردد که انگلستان بر کل خاورمیانه سیطره یافت آن را بین جهار کشور ترکیه، سوریه، عراق، ایران، با مرزهای مشخص تقسیم کرد و تاکنون این قوم متلاشی شده آب خوش از گلویشان پائین نرفته. هر از چندی برای دستیابی بحقوق حقه ی انسانی و استقلال نسبی حتی در جهار چوب همین کشورهای سرکوب گر فاشیت به ناچار دست بشورشی زدنند و متعاقبش سرکوب بیرحمانه ای. که هنوز دودش به چشم خود و سایر خلقهای منطقه میرود روزی برای جدائیشان حونها دادند و برای یک پارچه گیشان باید چنین کنند. یک پارچه شدن کردها چه کسی دوست داشته یا نه بخواست ملت کُرد بستگی دارد. ایکاش بدون کشتار همنوعانمان صورت میگرفت. اما جناحهای سرمایه برای کسب سود از منافع خود نمیگذرند و ابائی از ایجاد حمام خون هم ندارند، که هیچ بلکه در مقاطعی جنگ را نعمت و مفری برای فرار روبه جلو میدانند. بیش از هشتاد سال میشود که خلق کُرد را چهارکشور به گروگان گرفته اند. با این تفاسیر معلوم است که بدامن قدرتی چنگ خواهند انداخت در این میان اسرائیل از این تضاد و شرایط ایجاد شده کماکان بنفع خود بهره خواهد برد و به رویاهایش که از نیل تافرات است در حد توان جامه عمل بپوشاند. همین امر در استراتژی رژیم اسرائیل که در حال حاضر در سودان جنوبی مستقر گردیده در تداوم آن علاوه بر سرجشمه نیل به سرچشمه فرات نیز چنگ انداخته است از این روست که این اختاپوس جهت مخالفان و مذاحمانش یکی پس از دیگری بعمل میپردازد وحالا نوبت سوریه رسیده تا آنرا از سر راهش بردارد البته بوسیله خود اعراب همانگونه که رژیم بعث عراق را از میان برداشتند. اهداف نهائی دخالت در سوریه علاوه بر تجزیه سوریه شامل لبنان ترکیه و عرق و ایران خواهد شد نا خاورمیانه دلخواه اسرائیل و امپریالیستها محقق گردد. این نتیجه سرکوبگری و نادیده گرفتن حقوق حقه این خلقهاست که در طول تاریخ در بعضی مواقع با شقاوت تمام سرکوب شدنند. که در حال حاضر به دامن دشمن خزیده اند. در صورتیکه اکُراد تحت این شرایط و بیاری اسرائیل و حامیانش بتواند کشوری تاسیس نمایند در بهترین حالت آنهم نه مستقل نقش یک اسرائیل دیگر در منطقه را خواهد داشت. در مقبل تنها راه برون رفت و مقابله با کشتار و درگیریهای بی سرانجام تز کمونیستهاست که در پرتو انقلاب اکتبر به ثمر نشت دادن استقلال به خلقها درستیش در عمل به اثبات رسید.
در حالیکه رژیم جمهوری اسلامی این جرسومه فساد و تباهی فاقد انسجام واقعی و در ناضل ترین سطح محبوبیت و مشروعیت تاکنونیش قرار دارد و از ساختار یکدست و مسجمی برخوردار نمی باشد و هر جناحی ساز خودش را می نوازد تا جائیکه علاوه بر ضد دمکراتیک و سرکوبگریش جامعه و یک پارچه گی آنرا با خطر جدی روبرو کرده حتی همبستگی ملی را زیر سوآل کشیده است. در این اوضاع آشفته و تهدیدات کشوری میتواند در مقابل تهاجم نیروئی این چنین غدار با نیرنگهایش ایستادگی نماید که شهروندانش از رفاه و آسایش نسبی و آزادیهای فردی و اجتماعی برخوردار باشند. نه شرایط را به گونه ای ایجاد نمود که فرق چندانی با اشغالگری نداشته باشد.
هضم این مسئله برای هر انسان ذیشعوری بسیار مشکل است آخر مواد مخدر در این حجم باورنکردنی در اختیار جامعه قرار دادن ایجاد فحشای گسترده رشوه خواری بی اندازه چند میلیارد دلاری در مقابل رواج فقر بیکارسازی عمدی که مایه همه ناهنجاریهای اجتماعیست این بخش کوچکی از نتیجه کارهای شماست یا کار امپریالیسم است؟ که بیش از سی سال میشود بزور سرنیزه در سایه ی دین به ملتهای در بند و مظلوم کشور حقنه کرده اید و مرتب شعار ضد امپریالیسم سرمیدهید. آیا این درست است که بجای تقویت صنایع داخلی آنها را حراج و تعطیل و بجایش کالاهای غیره لازم و بنجل قاچاق وارد کنید دیگر چیزی باقی مانده از دستورات بانک جهانی وصندوق بین المل پول و سازمان تجارت جهانی که مثل نوکر دست به سینه بدان عمل نکرده باشید. شرمتان باد روزی بازرگان گفت که در کشور قحط الرجال است. جواب این نماینده سرمایداری نه و تودهنی بود پس اگر چنین بود چگونه آن همه انسان فرهیخته و بورومند را شیر زنان و مردان را در گورستاهای بی نام و نشان شبانه در خاک کردید ایران سرزمین رجال است این شما هستید که از گورستان تاریخ قرون وستا بیرون آمده اید. رژیم نا مشروع شما نماینده و پاسدار جهل و داغ و درفش است ایران رجال فراوان دارد اما جناحهای مختلف شما خواهان آنها نیستند بر همین اساس آنها را قتل عام و یا ترور یا زندان و یا فراری میدهید.
اما افسوس در حال حاضر نیروئی که قادر باشد از این همه نابسامانی و شکافهای موجود بهره برداری لازم را ببرد بصورت متشکل که همانا انقلابیون کمونیست باشند. بد بختانه در وضعیتی قرار ندارند که بتوانند در اوضاع کنونی دخالت سازنده ای داشته باشند. با کمال تاسف در پراکندگی مطلق بسر میبرند که خود ناشی از شکست مقطعی اردوگاه سوسیالیزم و غالب شدن روزیونیسم در یک پروسه طولانی و سپس به فروپاشی این کشورها انجامید. در نتیجه نیروهای انقلابی و کمونیست در پراکندگی و دچار تشتت نظری بسر میبرند. در این میان هم سر طبقه کارگر بی کلاه مانده است.
دوستان انقلابی رفقای گرامی چاره رنج بران وحدت و تشکیلات است باور بفرمائید راه دوم و یا سومی نیست به امید تشکلی واحد. پیروز باشید. نادر جنوب 2012 – 19 - 1
محکوميت تجاوز و ترور عليه منافع ملی
محکوميت تجاوز و ترور عليه منافع ملی
گفتگوی تلاش با محمد امينی
دوشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۰ - ۲۳ ژانويه ۲۰۱۲
محمد امینی
تلاش ـ چند روز پیش بار دیگر در تهران در پی یک عملیات تروریستی یکی از دانشمندان رژیم اسلامی کشته شد. اولين سئوال ما اين است که چنین اقداماتی اساساً با چه اهدافی دنبال میشوند و سرمنشاء تصمیم گیری در کجا قرار دارد؟
محمد امینی: اجازه بدهید من اول نکتهای را، بدون اینکه خُرده بگیرم به پرسش شما و برای اینکه برداشت ناروشن در میان نباشد، توضیح بدهم. نخست اینکه معلوم نیست، فرد یا استادی که کشته شده تا چه اندازه در کار پژوهشی هسته ای فعال بوده یا در کار اداری. دوم اینکه، من اصولاً فکر نمیکنم که برای ما درست باشد و گمان هم نمیکنم که علتش این بوده که افرادی که در این مدت کشته شدهاند، دانشمند رژیم اسلامی بدانیم. اینها دانشمندان ایران هستند و دست بر قضا در این دوره هم جمهوری اسلامی بر سر کار است. این افراد جزو دانشمندان و کارکنان مملکت ما هستند و جدا از اینکه چه حکومتی بر سر کار باشد، به هر حال من حساب این آدمها را از کسانی که گردانندگان سپاه پاسداران و حکومت هستند، جدا می کنم.
اما اینکه سرمنشاء تصمیم گیری از کجاست، ببینید ایران از دوران آغاز جمهوری اسلامی و در این 33 سال بطور دائم درگیر یک جنگ رسمی و غیر رسمی بوده. یعنی از زمانی که عراق به ایران حمله کرد و سپس تنشهای قومی که در پیرامون ایران سازمان داده شد، هر از چند گاه بر پایه سیاست بد و بر پایه ماجراجویی های جمهوری اسلامی این تنشها کاهش و افزایش پیدا کرد.
در دوران لشگرکشی ایالات متحده به عراق - در دوره ای که آقای بوش سر کار بود و محافظه کاران- بار دیگر جریان های قومی در ایران تواناتر شدند و فعالیتهای تروریستی هم در گوشه و کنار ایران بالا گرفت. در غرب ایران از سوی گروههای پژاک و دیگران و در شرق ایران گروههای تروریستی منتخب به بلوچ ها - که البته من آنرا فقط به عنوان هویت آنها می گویم، نه اینکه مردم بلوچ پشتیبان آنها بوده باشند- در شهرها در اینجا و آنجا بمب گذاری هایی صورت می گیرد. به نظر میآید پس از این تهدیدهایی که در این یکی دو سال در گرفته یا در جریان بوده و واکنشهایی که جمهوری اسلامی از خود نشان داده، کوشش برای بی ثبات کردن پروژه هسته ای جمهوری اسلامی است از راه فرستادن ویروس و یا کشتن دانشمندان پروژة هسته ای و پروژه غنی سازی اتمی در ایران و همچنین بمب گذاری هایی که در گوشه و کنار ایران به مراکز نظامی می شود، بالا گرفته.
به نظر من تردیدی نباید داشت که در منشاء این کار، در خارج از ایران، در پایتخت های کشورهایی مانند عربستان، اسرائیل و شاید هم ایالات متحده خوابیده باشد. اصلاً یک پدیدة داخلی نیست. حتی اگر یک گروه هوادار انجام کارهای ترور و خصمانه علیه دولت وجود می داشت، آماج حمله را پروژه هسته ای قرار نمی داد. چون آماج حمله به پروژه هسته ای و غنی سازی اتمی ایران و همچنین هدفهای نظامی ایران است، نشان میدهد که کارزار برآمده از دولت های خارجی است.
تلاش ـ به هر حال، اين عملیات تروریستی و آن عملیات انفجاری که در پایگاه سپاه در ملارد اتفاق افتاد، گویای این است که این اهداف کاملاً شناسایی شده و دقیق هستند. آيا انجام چنین اقداماتی میتواند بدون همکاری درونی باشد؟
محمد امینی: یعنی اینکه در ایران هم آدمهایی هستند که با آنها همکاری می کنند؟ بی گمان. یعنی تردید نداشته باشید که دولت های خارجی سال هاست در ایران افرادی را با خودشان دارند، سال هاست که – من الآن اطلاع دارم بر اساس گزارش هایی که به دست آوردم- که در کردستان عراق، اسرائیل مشغول پرورش کسانی است که قصد پرداختن به کارهای تروریستی در ایران را دارند، در گذشته هم چنین بوده. از وجود سازمان مجاهدین و پایگاه و هوادارانشان در داخل کشور حتماً بهره جستند و عموماً در این شرایط تاریخی چندین سال گذشته که مهاجرت گسترده ایرانیان به سرزمین های اروپایی و آمریکایی صورت گرفته، یافتن کسانی که ایرانی تبار باشند و یا در همسایگی ایران به زبان فارسی آشنا باشند و یا در میان خود ایرانیان، چندان دشوار نیست. من تردیدی ندارم کسانی که به این کارها دست میزنند، دولت های خارجی در پشت آنها هستند، پایگاه و آدمهایی هم در داخل ایران دارند و داشتن آدم در داخل ایران از زمان شاید صد سال پیش به این سو، از سوی دولت های خارجی رسم بوده و رواج داشته و مملکت ما هم آدم خودفروش متأسفانه کم ندارد.
تلاش ـ این اقدامات را تحت عنوان «جنگ محدود» یا «جنگ پنهان» می خوانند. میگویند نسبت به یک حمله نظامی گسترده هزینههای انسانی و مادی آن به مراتب کمتر است، هم برای حمله کنندگان و هم برای مردم کشورمان. و گفته میشود که هدف پشت این اقـدامات در واقع، سرنگون کردن رژیم اسلامی است. آیا فکر میکنید به این شیوه رژیم سرنگون می شود؟
محمد امینی: اجازه بدهید که به پرسش تان در دو بخش پاسخ بدهم. نخست اینکه در چند زمینه جنگ با ایران جریان دارد. به نظر میآید که در سه یا چهار حوزه جنگ و گریز با ایران در جریان است. یکی جنگی است که در عراق جریان دارد. یعنی جنگ ایران و عربستان در خاک عراق آغاز شده. ایران بویژه پس از خروج نیروهای متحده از عراق و حتی پیش از آن، دارای نفوذ بسیار زیادی در عراق شده بود و پایگاهی میان دولت عراق، نظامیان عراق و شهروندان شیعی عراق دارد و حتی میان برخی از کردها هم دارای پایگاه است. دولت عربستان این را نمی پذیرد. و این بمب گذاری هایی که در این چند ماه در عراق صورت گرفته، به نظر من ارتباط دارد با پروژه جنگ غیر رسمی میان ایران و عربستان در عراق. یک سوی دیگر ماجرا برانگیختن تنشهای قومی در ایران است. و این پروژه شاید دوازده سالهای باشد که در پیرامون ایران آغاز شده و یک نوع جنگ و گریز با ایران است و بسیار هم با آن آشنا هستیم و به آن هم اشاره کرده ام. کار تازهای که آغاز شده در ارتباط با همین مسأله غنی سازی، این نوع جنگهای محدود و عملیات تروریستی است. جالب اینجاست که دنیا تروریسم را محکوم میکند، کشورهایی که خودشان در پشت این کارها هستند تروریسم را محکوم می کنند، ولی به بهانه اینکه حکومت ایران یک حکومت خودکامه و سرکوبگر و ضد حقوق مردم است، گمان میکنند که در این زمینه تروریسم ایرادی ندارد. ترور به سقوط هیچ رژیمی نمی انجامد. واقعیت این است که حکومتی مانند جمهوری اسلامی که دارای امکانات مادی است، با وجود تحریم های گسترده ای که صورت گرفته، دارای پایگاهی در میان بخشی از مردم است اگر چه بیشتر مردم مخالف او هستند یعنی به هر حال آن بخش سازمانیافته و دارای امکانات قدرت مردم هنوز پشتیبان این دولت هستند. حکومتی که دارای امکانات نظامی و امنیتی بسیار بسیار پیچیده و گسترده و تا حدود زیادی توانایی است، با راهکارهای ترور از هم نخواهد پاشید. آنهم اینگونه ترورهای پراکنده. به داوری من، هدف از این ترورها چیز دیگری است. ظاهراً میگویند و شایع میکنند که از این راه مثلاً میخواهند حکومت را براندازند. به داوری من، اسرائیل که بیشتر کارشناسان امنیتی جهان نشانه دخالت آن را در این نمونهها و نوع کارهای تروریستی در ایران می بینند، بر این باور هستند، و من هم این ارزیابی را می پذیرم، که اسرائیل به دنبال تحریک دولت ایران است. یعنی امیدوار هستند که با دست زدن به این نوع کارها جناح هایی از داخل حکومت ایران را بر بیانگیزند که کاری بکنند که جنگ با ایران را و حمله نظامی به ایران را از نظر افکار عمومی توجیه بکنند.
ببینید، اگر امروز بدون هیچگونه مقدمهای اسرائیل به ایران حمله بکند و مراکز اتمی و سپاه پاسداران و نقاط حساس ایران را بمباران بکند و بهای نفت به 200یا 250 دلار برسد و حتی در پیامد آن ایران موفق بشود که تنگه هرمز را ببندد، گناه این کار تا حدود زیادی در افکار جهانی به حساب اسرائیل نوشته خواهد شد. و واکنش بسیار گسترده جهانی بوجود خواهد آمد. اما اگر دولت اسرائیل و هم پیمانان آنها موفق بشوند، آنهایی که طرفدار جنگ با ایران هستند موفق بشوند، با این نوع عملیات و با گسترش ترورها جناح هایی از هیئت حاکمه ایران، آدمهای ماجراجویی را که در داخل ایران هستند بر بیانگیزند که آنها هم کار مشابهی را انجام بدهند، مثلاً بمبی بگذارند و به کشتیهای آمریکایی حمله کنند یا آنطور که اینجا و آنجا تهدید کردهاند با غرق کردن چند کشتی حامل سیمان تنگه هرمز را ببندند یا مثلاً یک کارزار بمب گذاری در کشورهای دیگر مانند اسرائیل یا کشورهای اروپایی یا حتی ایالات متحده براه بیاندازند که به حساب جمهوری اسلامی نوشته بشود، در این صورت دخالت نظامی در ایران یک سرپناه و پوشش و توجیه پیدا خواهد کرد. بنابراین من باور ندارم که این ترورها اصلاً بتواند خدشه و یا تکانی به قدرت و توانایی جمهوری اسلامی وارد کند. اما میتواند تحریک کند رفتار و واکنشی را که به دخالت آشکارتر نظامی در ایران بیانجامد.
تلاش ـ ممکن است که از طریق این ترورها نتوانند حکومت را به طور کامل سرنگون کنند. ولی چقدر احتمال این هست که شیرازه امور کشور از هم متلاشی بشود؟ بعد در بخشهایی از ایران مانند مناطق مرزی که حساستر است، به کمک همین کشورهای خارجی شورش هایی برپا بشود و رژیم با توجه به درگیر بودنش در جنگ قدرت، درگیر بودنش در مسائل بحران های خارجی نتواند از تمامیت ارضی کشور دفاع کند. آيا ممکن است یک چنین اهدافی هم پشت این اقدامات باشد؟
محمد امینی: به داوری من و بر پایه آزمون و تجربه سی و اندی سال گذشته در جمهوری اسلامی و همچنین نگاه به نمونههایی از این دست کشورها و همچنین تاریخ خود ایران، تنها از دو راه ممکن است شیرازة فرمانروایی، اقتصاد و ماندگاری جامعه را بگونه ای از هم بپاشاند که رژیم را در آستانه سقوط قرار بدهد. یکی خیزش و جنبش گسترده مردم است مانند جنبش خرداد 1388 که رژیم جمهوری اسلامی را تا آستانه فروپاشی پیش برد و متأسفانه توانایی ادامه کار را نداشت، که اين موضوعی است که باید در فرصت دیگری در بارهی آن صحبت کنیم که چه کژراهه و چه نادرستی هایی از جمله از سوی مخالفان جمهوری اسلامی در جنبش سبز در پیش گرفته شد و جنبش نتوانست به آنگونه که باید و شاید به حیات خودش ادامه بدهد. جدا از این، تجربه نشان میدهد که تنها از راه یک کار گسترده نظامی و نیمه نظامی مانند دخالت دولت های خارجی بویژه روسیه در ایران، و دخالت دولت های خارجی در ایران در دوران جنگ جهانی اول و یا کارهایی که بطور سازمانیافته و گسترده در ایران در تمام دوران زمامداری مصدق انجام دادند و سرانجام مداخله آشکار کودتایی صورت گرفت، یک دولت میتواند به زانو در بیاید. در نتیجه اگر یک کارزار نظامی، مثلاً حمله به مراکز نظامی ایران با تشویق گروههای قومی، مسلح کردن آن ها، پول خرج کردن و در عین حال توانا کردن بخشهای هواخواه غرب، یعنی هواخواه این نوع کارها در غرب، از میان اپوزیسیون ایران همزمان صورت بگیرد، شاید حکومت به ستوه آمده و در برابر شرایطی قرار بگیرد که به سوی فروپاشی و یا ناتوانی جدی پیش برود. اما این نوع کارهای پراکنده تروریستی تنها مردم را عاصی خواهد کرد و به نظر من در کوتاه مدت جمهوری اسلامی را توانا خواهد. مردم را بیزار خواهد کرد از این نوع دخالت ها برای اینکه پیامد آن متوجه مردم است.
الآن نگاه کنید به واکنش - حال ممکن است بخشی از آن تبلیغات باشد ولی بخشی از آن هم واقعیت است- در برابر این آخرین کار تروریستی که به کشتن آقای روشن انجامید، شمار بسیاری از دانشجویان دانشگاه شریف تغییر رشته دادند و وارد کارهای هسته ای شدند. واکنش جامعه، واکنش هواخواهانه از این نوع کارها نیست. کمتر جایی در دنیاست که مردم فرهیخته از راه کارهای تروریستی به سود مخالفت با حکومت برانگیخته بشوند. این کارها در هیچ جا در درازای تاریخ مردم را به هواخواهی از این کار بر نیانگیخته، برعکس موقعیت دولت را تقویت کرده.
تلاش ـ با این توضیحاتی که دادید برداشت میشود که شما خودتان با این اقدامات شديداً مخالف هستید. البته ما قبلاً نيز شنيده بوديم که شما با شدت با این نوع اقدامات مخالفت کردید. و اين جای تعجب دارد. چون شما یکی از سرسخت ترین مخالفین رژیم اسلامی هستید. با توجه به اين که اینگونه عملیات تروریستی علیه عناصر رژیم و علیه تأسیسات نظام اسلامی هستند و موجب تضعیف این حکومت می شوند، شما چرا با این اقدامات مخالفید؟
محمد امینی: ببینید، واقعیت این است که راهکار مبارزه با یک حکومت، نوع حکومت جایگزین را هم تعیین می کند. هنگامی که حکومتی از راه ترور و از راه کارهایی که مثلاً در لیبی انجام شد، واژگون بشود فرزندان آن نیرویی که از این راه آن حکومت را سرنگون کردند یک مشت انسان فرهیخته و با دانش طرفدار حقوق بشر و ساختن ساختارهای رایزنانه در آن جامعه نخواهند بود. این را امروز در لیبی ما شاهد هستیم؛ در سودان جنوبی شاهد هستیم؛ در عراق می بینیم؛ در افغانستان میبینیم و در گذشته نه چندان دور تاریخ کشورمان و حتی پس از فتح تهران از سوی مجاهدینی که بسیار هم آدمهای علاقمند به کشورشان بودند و آذربایجانیان و نیروهای نظامی آمده از بختیاری و گیلان و غیره، دیدیم سیمای شهر تهران وقتی نظامی شد گفتمان اجتماعی ایران هم دگرگون شد. واقعیت این است که هیچ حکومت دمکراتیکی در تاریخ بشر به دنبال یک کارزار تروریستی و خونریزانه و نظامی از این دست ساخته نشده. دمکراسی از راه دیگر ساخته می شود. دموکراسی از شکم هواپیماها بر سر مردم سرازیر نمی شود. افزون بر این من به هیچوجه باور ندارم که این تأسیسات، تأسیسات نظام جمهوری اسلامی است. اینها تأسیسات کشور ماست. اینها سرمایه سرزمین ماست. یعنی با پول مردم ایران ساخته شده و فردا هم که این حکومت نباشد همین تأسیسات در اختیار مردم قرار خواهد گرفت. در مورد کشتن دانشمندان جامعه باید بگویم که جامعهای بدون پروژه گسترده فن آوری و دانشی پیشرفت نخواهد کرد. از جمله همین پروژه غنی سازی هسته ای که به یک کارزار به هر حال جستجوی راهکاری در جامعه انجامیده، اگر ماجراجویی جمهوری اسلامی برای دستیابی به سلاح هسته ای دنبالش نبود به اسم جامعه ایرانی میتوانست تمام بشود. و بارها و بارها مخالفان جمهوری اسلامی و هواداران گذار مسالمت آمیز از جمهوری اسلامی به یک جامعه حقوق بشری پیشنهاد کردند که ایران غنی سازی را تعلیق کند و این غنی سازی را با نظارت بینالمللی انجام بدهد ولی در این راهکار جستجوی دانشهای جدید، فن آوری جدید، داشتن دانشمندان به سود جامعه ماست، به سود حکومت نیست. هر چه جامعه ما پیشرفتهتر باشد به سود آینده ایران است. اختلاف ما با جمهوری اسلامی بر سر پیشرفت نیست و اصلاً من معتقد نیستم که جمهوری اسلامی از همه امکانات واقعی جامعه ایران برای پیشرفت بهره بجوید. اختلاف ما بر سر تجاوز به حقوق مردم است. اختلاف ما بر سر چشم انداز آینده ایران است؛ بر سر عدالت اجتماعی و بر سر زمینههایی است که ما نقد به این حکومت داریم. نه اینکه گمان کنیم که باید به دلیل مخالفت با جمهوری اسلامی از هر تأسیسات نظامی و پُل و جاده ای که این حکومت ساخته است تلی از خاکستر ساخته بشود تا مثلاً دل ما خوش بشود که آنچه حکومت ساخته از میان رفته است. اینها سرمایه های مملکت ما هستند و این دانشمندان هم جزئی از سرمایه مملکت ما بشمار میآیند و از میان رفتن هر یک از آنها از میان رفتن سرمایه ملی ماست.
تلاش ـ با وجود این، آقای امینی، یک امر آشکار است که حکومت اسلامی دست از ماجراجویی هایش بر نداشته و بر نمی دارد. حداقل نمیتواند اعتماد بینالمللی را جلب بکند و با بازیهایی که در میآورد، طبعاً شرایط را وخیم تر می کند. در این میان هم گروههایی از هموطنان مان معتقدند که ما نمیتوانیم رژیم را وادار بکنیم که دست به این ماجراجویی ها نزد، امنیت ملی ایران را به خطر نیاندازد و اينقدر صفوف و حلقه دشمنان ایران را تنگ تر نکند، حلقهی انزوا را به دور خودش و ملت تنگ تر نکند ووو ما نمیتوانیم روی این حکومت تأثیری بگذاریم.
از طرف دیگر هم خب، غربیها، بویژه اسرائیل و حالا هم عربستان سعودی و کشورهای عربی حوزة خلیج فارس هم به آنها اضافه شده اند، آنها هم نگران این وضعیت هستند و به هيچ روی اجازهی دستيابی به بمب اتم را به رژیم اسلامی نخواهند داد. اگر لازم بدانند دست به حمله خواهند زد و ما هم روی این کشورها نمیتوانیم زیاد تأثیر بگذاریم و نمیتوانيم جلو جنگ را بگيريم آنها اگر بخواهند به ایران حمله بکنند این کار را خواهند کرد. اين افراد پس از اين مقدمه میگويند بايد ببينيم ما از عهده چه برمیآئيم، آنچه ما مخالفين میتوانيم این است که خودمان را برای آن لحظه آماده بکنیم. یعنی بیاییم در خارج کشور هر چه زودتر یک صف متحد و مشترکی درست بکنیم و آماده باشیم که در لحظهای که به ایران حمله شد، در واقع بلافاصله در جای حکومت اسلامی بنشینیم. هماکنون هم خود شما شاهد هستید که فعالیتها دوباره اوج تازهای گرفته، تماس ها، نشست و برخاست ها، جلسات مشترک تحت عنوان «تشکیل شورای رهبری» يا دولت در تبعيد بسیار متداول شده و اوج گرفته. نظر شما درباره این ایده چیست؟
محمد امینی: اجازه بدهید اول با این نکته شروع کنم که هر از چند گاهی در میان بخشی از اپوزیسیون ایران یا مخالفین جمهوری اسلامی، بویژه در خارج از کشور، یک ویروس تازهای که البته ریشه واحدی دارد دوباره سر بلند می کند. یک زمانی، این ویروس، ویروس عراق بود. ویروسی بود که به دنبال لشگرکشی ایالات متحده به عراق و براندازی صدام عود کرد و به تب نوبه تبدیل شد.
در میان بخشی از اپوزیسیون ایران و جداً فکر کردند که باید کنفرانس هایی بگذارند و اختلاف اساسی بر سر این بود که چلبی کی باشد، چند نفر چلبی میتوانند پیدا کنند. اما چلبی های شایسته پیدا نشدند و به هر حال پروژة عراق هم با بنبست و گرفتاریهای اساسی روبرو شد و ارتش عراق که خیلیها امیدوار بودند که مثلاً از راه قادسیه به سوی ایران حرکت بکند، در همین عراق با دشواری های اساسی روبرو شد.
ویروس تازه، اسمش ویروس لیبیایی است. یعنی پس از این حمله ناتو به لیبی - که در آغاز با یک پشتوانه حقوقی منطقی آغاز شد- یعنی سازمان ملل برای پاسداری از حقوق و سلامت و امنیت مردم شورشی بن قاضی و دست کم صورت حقوقی اش این بود که برای جلوگیری از کشتار مردم بن قاضی که علیه دولت قیام کرده بودند، یک قطعنامه بسیار روشنی را گذراند که در آن اجازه داده بود به کشورهای دیگر، از جمله ناتو، که از حرکت نیروهای نظامی سرکوب به سوی بن قاضی برای کشتن مردم جلوگیری کنند. دولت های ناتو، بویژه فرانسه و انگلستان، از این دستور حقوقی منطقی سازمان ملل برای براندازی رژیم استفاده کردند. و از اول هم برنامه شان این بود. این ویروس لیبیایی، به اپوزیسیون ایرانی هم بسیار سریع رسید و خیلیها بر آن شدند که اسم این کار را بگذارند مداخله بشردوستانه. که معلوم نیست این مداخله بشردوستانه چرا فقط در سرزمینهای معینی که نفت دارند و با سیاستهای معینی در غرب مخالف هستند گُل می کند؟ چرا این پروژة علاقمندی به حقوق مردم در کشورهای دیگر سر بلند نمیکند و از جمله در عربستان که دولتی است متجاوز به حقوق مردم که زنان حتی در آنجا حق رانندگی ندارند. و بسیاری از کشورهای دیگری که میدانیم با چه وسیلهای سرکوب کردند از جمله در مصر در دوران قیام مردم علیه دولت مبارک و امروز شورش مردم علیه دولت نظامی.
اینها تب حقوق بشری و بشردوستانه گزینش شدهای است که در آنجاهائی که لازم است عود میکند و متأسفانه بخشی از اپوزیسیون ایران هم تصور میکند با این روش شاید بتوان در ایران به یک تحولاتی دست یافت. چند موضوع در مورد ایران هست که باید به آن توجه کرد:
ایران یک کشور عقبمانده روستائی- ایلیاتی بدون ساختارهای مدنی نیست. ایران کشوری است که سنت صد و اندی ساله مبارزات مدنی در آن وجود دارد؛ ایران کشوری است که دارای ساختار جنبش های نیرومند مدنی است؛ اپوزیسیونی دارد که در داخل کشور یا در زندان و یا خانه نشین هستند و این جنبش توانایی خودش را با حضور چند میلیونی در خیابانها در دو سه سال گذشته کاملاً نشان داده بود و بار دیگر دوباره نشان خواهد داد. ایران کشوری نیست که در آن نیاز به حضور نیروهای خارجی برای توانا کردن نیروی مردمی باشد. و جالب آنجاست، آنجایی که مردم به خیابانها آمده بودند و در برابر حکومت ایستادگی میکردند، نشانی از پشتیبانی دولت های خارجی علاقمند و دلسوز و سینه به تنور حقوق بشر چسبان را ندیدیم. و امروز دوباره این موضوع به دلایل دیگری گل کرده است.
ما با یک جنبش نیرومند مدنی در ایران روبرو هستیم که دولت ها، نهادها و هواداران دموکراسی در جهان باید از این جنبش حمایت کنند و راهگشای کوشش این جنبش باشند. موضوع دیگر این است که با این نوع کارها، مگر دستیابی به یک جنگ همه جانبه، این حکومت از میان نخواهد رفت؟ ما تجربه افغانستان و عراق را در دو سوی کشورمان در برابر خود داریم. حکومت عراق دارای پایگاه اجتماعی مانند جمهوری اسلامی هم نبود و تواناییهای جمهوری اسلامی را هم نداشت. با وجود اين، یک جنگ همه جانبه براستی باید گفت تمام عیار، سرانجام توانست صدام را واژگون کند و به دنبال آن دو سه سال جنگ داخلی، کشتار و ترور ادامه داشت و هنوز هم کشور عراق واقعاً به یک دموکراسی تبدیل نشده و میتواند در آستانه تجزیه قرار بگیرد. اگر در عراق چنین نیروی نظامی گسترده ای، چنین درایت نظامی آشکاری که به کشته و مجروح شدن نزدیک به یک میلیون نفر از مردم عراق انجامید و بخش بزرگی از نخبه گان عراق را عملاً بیرون راند - اینها خارج شدند از کشور عراق - و کشور را عملاً در دست جریان های مذهبی بجای نیروهای سکولار قرار داد، در عراق با چنین پروژة گسترده ای و نزدیک به دو تریلیون دلار خرج واژگونی دولت صدام شده، مطمئن باشید که در ایران هزینه این کار نیاز به دخالت نظامی گستردهتر از گذشته خواهد بود. چیزی که برای این مشتاقان جایگزینی دولت جمهوری اسلامی از راه نظامی باقی خواهد ماند تا بر آن حکومت کنند، تل خاکی خواهد بود که ایران را 50 سال به عقب خواهد راند؛ زمینه تجزیه ایران را فراهم خواهد کرد؛ تضعیف نظامی دولت مرکزی بدون داشتن یک راهکار اساسی دمکراتیک این جریان ها و گروههای قوم گرا که در گوشه و کنار ایران از سال پیش بودهاند تواناتر خواهند شد و نه تنها به جان دولت مرکزی بلکه به جان یکدیگر خواهند افتاد؛ جنگ داخلی میان بازماندگان جمهوری اسلامی؛ گروهک های قومی، دستگاههای مسلح به نام مجاهدین و گروههای دیگری که به خاطر منافع محلی و حتی کارهای دزدی و چپاول دست خواهند زد و ما با یک فضای بسیار بسیار ویرانگر و پلیدی روبرو خواهیم شد که چیزی از ایران بجای نخواهد ماند. بغیر از ویرانی، یک دوران براستی باید گفت ویرانی سرزمینی برای ایران بوجود خواهد آورد. و من نمیفهمم کسانی را که این راهکار را دنبال میکنند یا به عبارتی برای دستمالی میخواهند قیصریه را به آتش بکشانند، در چه سرزمینی میخواهند فرمانروایی بکنند؟! به چه جامعهای میخواهند حکومت کنند؟!
اینرا هم بیفزایم که بیشتر کسانی که این سخن را می گویند، در خارج از ایران نشسته اند. بهتر است قبل از اینکه این نسخه ها را برای مردم ایران بپیچند، رهبرانشان تشریف ببرند در نزدیکی سپاه پاسداران و مراکز نظامی ایران در نطنز و در نقاطی که مرکز هسته ای ایران واقع شده، خانهای اجاره کنند و خودشان و دوستان و خانوادهشان در آنجا بسر ببرند و بعد تشویق کنند دولت های خارجی را که حمله کنند. در امنیت فرانسه و لندن و کُلن و واشنگتن و لوس آنجلس نشستهاند و تقاضای دخالت نظامی علیه ایران میکنند که به ویرانی ایران و کشتار بسیاری از مردم خواهد انجامید، گویا در خاطره ضعیف این آدمها جریان جنگ ایران و عراق و ویرانی هایی که برای مردم خوزستان و مناطق غرب کشور بوجود آورد، حتی در شهر تهران مردم گرفتار این بودند که چراغ روشن کنند یا نکنندا، چیزی در حافظه شان بجای نمانده است.
این است که به نظر من، این کوشش برای ایجاد شوراهای رهبری و برای جایگزین شدن، نمونه هایش را در کشورهای دیگر ما دیدیم. اگر هم اینجا و آنجا عناصری با نیات خوبی این حرفها را میزنند که گمان نمی کنم، به داوری من کسانی که در این سودا هستند، وطن فروشند. کسانی هستند که فراموش کردهاند که اختلاف و دعوای تاریخی ما با جمهوری اسلامی برای بهتر کردن کشورمان است و نه برای تقدیم این کشور به نیروی متجاوز خارجی. و متوجه نیستند که حفظ تمامیت ارضی ایران وظیفه همه ایرانیان است و در واقع از بزرگترین انتقادهای ما به جمهوری اسلامی در این است که با رفتار ماجراجویانه خود و با تبعیض و تجاوز به حقوق مردم پرچم تمامیت ارضی ایران را از دست داده و مشروعیت خودش را برای دفاع از حقوق ملی را از دست داده. وگرنه دفاع از تمامیت ارضی ایران و حقوق ملی ایران، موضوعی نیست که بشود بر سر آن با دولت های هوادار دخالت نظامی در ایران معامله کرد.
تلاش ـ بارها و بارها شنیدهايم که هر بار که مسـئله استقرار دموکراسی مطرح شده و در جوار آن امنیت و تمامیت ارضی ایران به خطر افتاده یا مسـئله حمله یک نیروی بیگانه به خاک ایران مطرح شده، مردم مبارزه خود علیه رژیم و بخاطر دموکراسی را کنار گذاشته اند. آيا اين نظر را شما تأئيد می کنيد؟
محمد امینی: ببینید، نکته درستی در این صحبت وجود دارد که وقتی مداخله یک کشور خارجی پیش می آید، مهمترین مسئـله جامعه دفاع از سرزمین خودشان می شود. اجازه بدهید به یکی دو نکته بپردازم و برگردم به پرسش شما و پاسخ بدهم.
یک زمانی که کشوری در اِشغال نیروی خارجی باشد، مانند زمانی که ژاپنی ها به چین حمله کردند، یا زمانی که آلمان ها فرانسه را اِشغال کرده بودند، در این صورت نیروهای مقاومت آن سرزمین، نیروهایی که میخواهند این دولت خارجی از سرزمین خودشان خارج بشود، گاه میشود که با نیروهای خارجی ای که آنها هم در شکست نیروهای اِشغالگر منافع مشترکی با مخالفان عمومی اِشغالگران دارند متحد می شوند. این تجربهای بود که در مورد حمله ژاپن به چین صورت گرفت و بویژه در جنگ جهانی دوم، مثلاً در مورد فرانسه، کاملاً با آن روبرو هستیم. یا در مورد ایران، هنگامی که ارتش روسیه وارد ایران شد، برخی فکر میکردند که مثلاً با آلمان ها علیه روسیه متحد بشوند. آیا این درست بود یا نه، مورد بحث من نیست. ولی گاه در هنگام دخالت یک دولت خارجی یا اِشغال بخشی از سرزمین، بهره گرفتن از سیاست یا نیروی دولت های دیگر، آنقدرها هم میتوان گفت نادرست نیست. وقتی ارتش اتحاد جماهیر شوروی آذربایجان را ترک نمیکرد ایران می بایست با توسل به تمام مراجع بینالمللی و کمک گرفتن از همه دولت های جهان به دنبال بیرون راندن ارتش اتحاد جماهیر شوروی از خاک آذربایجان می بود.
ایران در اِشغال کشور خارجی نیست. نیرویی که در ایران حاکم شده برآمده از یک انقلاب بزرگ اجتماعی است که خیلی از مخالفان امروزی جمهوری اسلامی هم در آن شرکت داشتند. این انقلاب اجتماعی ظاهراً برای دموکراسی و برای بهتر کردن کشور بود ولی عملاً به سوی دیگری رفت و به انقلابی مخالف با دموکراسی، مخالف با مدرنیته، مخالف با پیشرفت تبدیل شد و پیامد آن پیدایش جمهوری اسلامی بود. ولی این کسانی که امروز در ایران بر سر کار هستند، آدمهای دولت خارجی نیستند. پایگاه شان در میان بخشی از مردم ایران هست. و بنابراین ما وارد یک دوران ستیز داخلی با دشمنان دموکراسی در میهن خودمان شده ایم. این دعوای خانوادگی جامعه ماست. این گرفتاری است که ما باید در داخل خود ایران با پشتیبانی همه نیروهای بینالمللی که هوادار دموکراسی و حقوق بشر و بهبود و بهروزی مردم ایران هستند، با کمک آنها حل بکنیم. ولی ایران در اِشغال یک کشور خارجی نیست که کسانی بخواهند از یک دولت خارجی باصطلاح خودشان برای رهائی ایران بهره بگیرند.
نکته دیگری که بیفزایم، هر بار که با جدیّت و شدت در مورد دخالت نظامی موضعگیری میشود میگویند که حتماً کسانی که این حرفها را میزنند، میخواهند جمهوری اسلامی پای برجا بماند. این تبلیغات را باید کنار گذاشت. یعنی باید رو در رو ایستاد. مخالفان جنگ، هواداران جمهوری اسلامی نیستند. مخالفان جنگ هواداران مردم ایران هستند و میخواهند که مردم ایران به روز سیاه نیفتند و گرفتار بوم شوم جنگ نشوند تا بتوانند از راههای منطقی و مسالمت آمیز و اساساً از راه زور و فشار خود مردم جمهوری اسلامی را به زانو در بیاورند و یک حکومت دمکراتیک و حقوق بشری در ایران ایجاد بکنند. اما اینکه ما کاری نمیتوانیم بکنیم و به هر حال این دولت های خارجی، بخواهیم یا نخواهیم، به ایران حمله خواهند کرد، این هم به نظر من درست نیست.
این نکته درست است که نقش ما در آغاز چنین رویدادی تعیین کننده نیست اما ما میتوانیم شتاب بسوی جنگ را کاهش بخشیم. اگر جهان دریابد، اگر افکار عمومی ایالات متحده و کشورهای اروپایی دریابند که جامعه روشنفکری و کُنشگران سیاسی ایران اساساً مخالف جنگ هستند و ما میدان را به عدهای ماجراجو که به دنبال تشویق دولت های خارجی و بهره برداری از این شرایط، از پایتختی به پایتخت دیگر میروند و کنفرانس میگذارند و خودشان را به عنوان رهبران اپوزیسیون و دولت در تبعید معرفی میکنند، اگر ما نشان بدهیم که اینها نماینده ارادة اکثریت مردم ایران نیستند، میتوانیم در کاهش امکان جنگ موفق بشویم. مردم اسرائیل باید دریابند که منافع اسرائیل در دخالت نظامی اسرائیل در ایران نیست. منافع ایالات متحده در دخالت نظامی در ایران نیست و پیامد دخالت نظامی به زیان منافع درازمدت این کشورها خواهد بود. یادآوری کنیم که این کار را یک بار در 28 مرداد کردند و تاوان آنرا در 22 بهمن پرداختند. یک انفجاری که در جامعه ایرانی نسبت به نیروی خارجی میان بخش بزرگ مردم ایران ایجاد شد، یکی از آن زمینه ها، کینة گسترده ای بود که مردم گاه به نادرست نسبت به غرب داشتند. این است که به داوری من ایجاد یک جنبش نیرومند سرتاسری در جهان و ایران از دموکراسی خواهان مخالف جنگ بسیار بسیار اساسی است. باید هر شهر و هر کشوری ایرانیان سعی کنند تمام نیروهای ضد جنگ را از هر تبار و تیره و پیشینه ای که هستند در برابر جنگ برانگیزند و بگویند که ما جنگ نمی خواهیم. ما خواهان گذار از جمهوری اسلامی هستیم اما نه از راه جنگ، نه از راه ترور بلکه از راه پشتیبانی از جنبش دموکراسی خواهی در ایران.
تلاش ـ آقای امينی با سپاس بیپايان از شما
۱۳۹۰ بهمن ۴, سهشنبه
کرکس ها متحد می شوند
کرکس ها متحد می شوند
نه، متشکريم - دخالت "بشر دوستانه" نمی خواهيم
بيانيه بيش از 1500 نفر از دوستداران جنبش فدائی(فدائيان خلق ايران)
ايرانيان زحمتکش، عاشقان استقلال و آزادی و برابری انسانها. وطنمان روزگار سخت و خطيری را در انتظار نشسته است. لاشخورهای جهانی و جيره خواران ايرانی تبارشان از بقايای سلطنت حزب واحد رستاخيزی تا دزدان تاراجگر سرکوبگر جيره خوار سابق رژيم اسلامی، مجاهد های انتقام جويِ امروزه نا آشنا با خلق و هرآنچه وی می خواهد و کارگزاران بنگاههای تدوام سيطره و چپاول غرب همگی با علم به ضعف رژيم اسلامی و تنفر بيکران ايرانيان از آن بخودآرايش تهاجمی می گيرند. کسان، گروهها و دولت هائی که خود رتبه نخست نقض حقوق انسانی را دارا هستنند برای دريدن وطنمان دور خيز بر می دارند. رژيم مذهبيِ نژادپرست سلطه گر تا خرخره مسلح اسرائيل که مطلوبش خاورميانه ای تکه پاره مرکب از رژيمچه های وابسته است فرصت را غنيمت شمرده با استفاده از نفوذ و عواملش در وسايل ارتباط جمعی و در سياست آمريکا و اروپا از يک طرف آمريکا را برای آغاز عمليات نظامی در فشار سياسی می گذارد و از طرف ديگر بتوسط کارگزاران ايرانی تبار ژورناليست و بعضأ دانشگاهی خود رندانه با سوء استفاده از تنفر ايرانيان از رژيم فعلی تمامی دستآورد ها و اصول اخلاقی تاريخی ملتمان را آماج حمله موذيانه خود قرار می دهد. استقلال طلبی مفهومی کهنه و از مد افتاده معنی می شود و با خارج ستيزی و تمايل به ايزوله شدن يکی گرفته می شود، مخالفت با جهانخواری و سيطره، غرب ستيزی خوانده می شود، عرب ستيزی جای دوستی با همسايه را می گيرد و جاسوسی برای منافع خارجی امری شرافتمندانه تلقی می شود .
تلاش کرکس ها به بحران در ساختمان فکری - اخلاقی ترک خورده اجتماعمان دامن می زند. دو ده دانشجوی سابق به نمايندگی از "دانشجويان ايرانی" خواستار دخالت "بشر دوستانه" می شوند. گروه دو صد نفره ای در اطلاعيه ای پس از تهديد ايرانيان به اينکه يا آنچه اينان می خواهند بايد شود يا برای جنگ بايد آماده شوند تلويحأ خواستار دخالت های "بشر دوستانه" رژيم های غربی در ايران می شوند. کار بجائی می رسد که در عرصه خودفروشی رقابت فردی بالا می گيرد و اطلاعيه فردی پس از اطلاعيه که در صورت وقوع جنگ ما دفاع نمی کنيم . در اين بحبوحه در ايران محقق و دانشمند ترور می شوند و محکوم نمی شود. پايگاه نظامی منفجر و دهها ايرانی که بسياری هم سرباز وظيفه هستند کشته می شوند و محکوم نمی شود. هواپيمای جاسوسی بر فراز خاکمان می افتد و محکوم نمی شود . گويا نيروهای مسلطبر وسايل ارتباط جمعی اپوزيسيون ايرانی تبار به چيزی کمتر از نيست شدن ايران راضی نمی شوند.
ما بخش کوچکی از دوستداران جنبش فدائي، جنبش بپای دارنده آتش ها- جويندگان شادی در مجری آتشفشانها که هزاران قربانی برای استقلال و آزادی و برابری ايرانيان تقديم داشته بر مبنای اصول بنيادين اين جنبش يعنی عشق به استقلال ايران و آزادی و برابری برايايرانيان اعلام می کنيم.
1- نه،متشکريم نيازی به کمک های بمبی صد تنی "بشر دوستانه" نيست. لطف کنيد آنرا تحويل متقاضيانش دهيد
2- در صورت تهاجم خارجی به ايران در کنار زحمتکشان ايرانی با چنگ و دندان از وطن دفاع خواهيم کرد.
3- کشتن و ترور دانشمندان هسته ای ايرانی را قويأ محکوم می کنيم.
4- رژيم جمهوری اسلامی بايد با دستانتوانای زحمتکشان ايرانی تغيير کند. ما درگير کردن منافع خارجی را در مسايل داخلی ايران سر آغاز پايان ايران می دانيم.
5- وطن ما در محاصره نيروهای منطقه ای و غير منطقه ای سراپا مسلح است . ما با تأکيد بر صلح جوئی خواستار اقتدار تدافعی کشورمان می باشيم.
6- رژيم اسلامی بايد بفهمد که امکان وقوع جنگ بسيارجدی است. اين جنگ در صورت وقوع به بمباران محدود نخواهد شد. هدف غرب تعويض جمهوری اسلامی با مهره های وابسته به خود است. تنها راه حل خويشتن داری و مذاکره و تشنج زدائی با داخل و خارج است. رژيم اسلامی بايد از تجربه ليبی درس بگيرد دوستی با خارج کافی نيست ابتدا بايد حمايت قاطع مردم را داشت. تجربه پهلوی ها و مبارک نشان می دهد که غرب برای منافعش از قربانی کردن مهره هايش دريغ نخواهد کرد.
7- ما خواستار جهانی عاری از سلاح های هسته ای هستيم. برای شروع ما خواستار خاور ميانه بری از سلاح های هسته ای هستيم.
8 - ما خواستار خروج همه نيروهای خارجی از خليج فارس می باشيم
9 - ما خواستار صلح جهانی هستيم . ايالات متحده يک پای هر مخاصمه ای در 70 سال اخير بوده است. اين ابر قدرت خودسر بی اعتنا به هر تصميم جمعی ملل خطری است واقعيبرای امنيت و بقاء بشريت . وظيفه ما و ديگر انسان دوستان جهان مهار و کنترل اين نيروی مخرب خودسر است.
10- شکل فعلی مديريت جهانی منطبق با نياز های اين دوران نيست . ما خواستار لغو حقوق نا عادلانه وتو و عضويت دائمی در شورای امنيت هستيم.
11- ما خواستار همکاری منطقه ای با همه همسايگان ايران می باشيم. بايد با عرب ستيزی بازی خورده های منافع خارجی وسيعأ برخورد شود. کشور ما نمی تواند در عداوت دائمی با همسايگانش باشد. ما خواستار دوستی با همه ملل بخصوص کشورهای همجوارمان می باشيم.
اسامی حمايت کنندگان
مينا فاطمی زاده، پوران اجلالی، مجيد نيک مرام، پويا قمصري، رامين جليل زاده، نسرين نخعي، نازگل جهانگيري، محمد صادق کوهستان، جواد راشدان،جعفر عاملی، پارسا رسائي، جلال غفاری، دريا شادمهر، رسول زراعتی، آتوسا قاضی مقدم، الهه بهرانی، خسرو معيری، شهريار کشاورز حداد، اردوان نادری شهرکردی، مسعود سجادی، مجتبی صدارت،مستانه يداللهی، پويان نوروزی، حسين داهيانی، حميد شفيع، محمد رضا پاکنژاد، جواد بهداد، ناهيد اميری، احمد فياض، محمد حسن صادقی پور،منيره حاجيان سه پله، فريد هزارخانی، مجيد نوربخش، شهاب زارعی، فرشته رضائی،مسعود خراط پور، بهنام هاشميان، مهين اعتمادی، سينا هلاگوئی، برهان پورهرمزان، همايون قربانی، بابک دهخدا، سعيد زيرک زاده، سهيلا پناهيان، مزدک محيط، مجتبی ستوده،پروانه ميرطاهری،پريوش ميرطاهری،راضيه روغنی زنجانی،سيامک شيوا،مهدی شاهدی، سيمين موسوی، ساسان محمودی، مجيد جوادزاده، رکسانا موسوی نژاد، فواد مرادی، فرشاد جاسبی، برزو جوانمرد، نرگس صالحی، منوچهر رحيمی، بهزاد قاسمی، مهرزاد ناهيد، ثريا شهابی، بهرام قلعه دار، حميد سعديان، کيوان محسنی، کامران افتخاری، احمد بيگدلی، توران قدسی زاده، ماندانا رزاقی، کاوه حبيبی، مهدی صاحب زمانی، مرتضی فهيمی سبلان، بنفشه ميرزائی، بهروز مصباحی، طلعت خاکيان، مجتبی خادمی، هومن رهنما، هوشنگ رحمانی، فريبا مهاجرانی، جواد شريفيان، بهمن اقبالی، سهيلا پور رضا، سيما کازرونی، امير صدرائی، محمد جهان پور، بيتا عباسی، نگار مير صادقی، تارا همامی، رسول شهابی، سيما انتظاری، اسفنديار لسانی، احمد حردانی، ايمان شاکری، ماندانا برخوردار، سعيد سليمانی، خلعت پاکزاد،سيمين نصيری مقدم، اقدس صالح زاده، راضيه دهقان پور، مانی سبزه پرور، پشنگ نيکجو، حسين خيرجو، مرتضی حيدرپور، فرزين پرهام،حسين طباطبائی، ژيلا قوامی، شکوفه اخوان ترشيزی، غلامحسين داعی، هوشنگ روانبخش، غزاله احسان، عماد فيروز آبادی، مريم نوبری، سيروس عنايتی، کوروس بی شتاب، شبنم ميری، محمود صفائيه، حسين رفيع، مهران آقائی، مهران عباسپورتهرانی، شهين محمد خانی، اسفنديار يحيائی، فريدون شهنازی، امير رضا قانع، ايوب اکبر زاده، سهيلا هاتف، ابراهيم احمدی ساوجبلاغی، نوشين عباس زاده مرجانی، فردوس بهشتی، آنيتا نکونام، حميد مختار زاده،شکرالله مهدوی، مهدی فاطمی، هما سهرابی، سرور سايه، جعفر حدادپور، فرشاد اميرشاهی، احمد خدائی، گلی گلاب،عباس اقليدس، عاطفه معينی، عنايت محسنی، تارا اکبر زاده، افشين منافی، داريوش فيروزبخش، نجميه آهی، بهمن صدری،سينا جبه دار مارالانی، بيژن فاتح، آزيتا دری، يزدان جهانی، جمشيد جواهريان، مهتاب ايزدی، رؤيا پاکروان، سهيلا جوادزاده، محمد صادق سعيدی، کاظم مصطفی زاده، شهروز راسخ، اميد ابطحی، نوذر ميرفخرائی، فرخ نقشی، مرضيه سرابندی، حميد خير جو، سارا حکمت، جعفر قانع، راضيه جوادی، مجتبی موسوی نسب، سپهر محمدی، عليرضا قنبرپور، فريد لنگری،رسول حاجی زاده، جواد عادلی، ضياء سرفراز، سارا پور محمدی، توران مکری، رضا تفضلی، رامش ابطحی،سيروس شريعت، مازيار کريمی، محمود عصار، قربانعلی معيری، فرنگيس برقعی، رضا پور حمزه، بيتا عشقی، حسن مؤيدزاده، کورش بنائی، صابر عزيزی، عليرضا پورناصح، موسی حاجيان، اصغر بوذری،سوسن راهی، عباس نيرزاده، عبدالکريم افشار، بتول ضرغامی، هاشم عبدالهی هريسی، مسعود کوشی، سهيل يزدانی، منيژه حيدريان، سوسن فرخزاد، ماندانا طهماسبی، محمد رضا داغيانی، سيما معرفت، صبا متحدين، حسام احمدی اسکوئی، ابراهيم افشين، بيژن فيروز آبادی، نرگس راغفر، مرتضی شريعتی، رضا علومی، سهيل حدادی، مسعود صباغ،محسن اقتدارمنش، مجيد قلعه دار، حميد اژدری، کيان طاهری، پرنيان خسروی نيا، رضوان معماران بنام، فرشته مهدوی کياسری، شهرام گل چوبيان،امير حسين فرهوشی، محمد تربتی، عسل لتيان، بهنام کارگرنوين، آزيتا بدخشان، نويد اسلامی، تارا جنتی، مرجان معصومی، ساناز رشتچی، مرجان سرحدی زاده،مهر انگيز طوافچيان، بابک فرزانه، تارا نيابتی، کوشا اشراقی، غفور حاجبی، محمد رضا پزشکيان، محمد حشمتی اردکانی، محمد پيدائی، محمد حسين عابدينی، مهردادتحويل داری، هوشنگ براهنی، علی زارع زاده، قاسم بهرامی، سعيد کريم زاده، باقر ساعدی، نسترن حائري، حميد باقری انارکی، فربن خرم، قادر رضوانی، ارژنگ سورکی، ميترا مقصودی، محسن کامران دستجردی، حميد رضا حکيميان، مجيد حلمی، بيوک حسنوند، همايون اجلالی، حميد بوذری،محبوبه ذوقی، روزبه کشاورز، سيامک بهائی پور، مهدی کاظمی موسوی،تينا وطن خواه، کيوان منتظری، سارا ترتيبی، احمد رئيس زاده، محسن ترکيان، عاطفه سطوت، حسيندماوندی، سارا باقرزاده، محمد شاهرودی، رحمت الله مجد، شراره اقدامی،مهری سلاحی، زهره ثابت، پوران توکلی، شهريار اسماعيلی، شروين حکيمی، اميره شاه کرمی، پريوش بزار، پرنيا قاسم زاده، حسين سرمدی، اسکندرگرمارودی، ماندانا قاسم زاده، بابک همتی، آرمين فريماني، مسعود فرزانه، رضا رفيعی، فتح الله رسول زاده، پرويز ملکی، آيدين خيرجو، احمد صميمی، شکوه بهمن آبادی،ارسلان مفيدی، مهدی نقشی، حبيب نقد آبادی، افسر حسامی، محمد مهدی مهلوج، شهره ارفع، ابراهيم قوی پنجه، خسرو ارفع، نيکو حکمت، ژاله وثوقی، ژاله مافی، حميد رضا طلوعی، فريبرز فرجاد، پوران دماوندی، الهه قوچانی، رامش نوريزاده، کوهيار پنجه شاهی، هوشيار علائی، غلامحسين حاج شفيعی ها، حامد درويشی، غلامرضا کوهستانی، علی اکبر بياتی، کيان علوی تبار، بهزاد بهمنی، ستاره شريعتمداری، بهروز خلعتبری، سيما بيضائی، پريوش فاضل، شهاب حکمتي، فرشته صديقی، افشين بخشی، مهناز مهدويان، احمد فرهاديان، مهدی سيادتی، نويد اعلائی، ولی پيری، طاهره دردکشان، تورج نمازيان، ناهيد فرهی، محمود سبوحی، آزاده رهبر، نادر تقوی نيا، غلامرضا وفائی،شراره زرافشان، بهزاد حقيقت نژاد، نغمه سپهری، شکوفه طاهريان، خدايار افجه ای، ثريا کاظمی، بهزاد ذاکری، پوران قائميان، کوروش تواضعی، توران اشتری، داريوش بهادری، هوشنگ سلامتی، بابک اطهری، پرويز فاطمی، کاوه اختری، سعيد فرجی، ياشار اسکندر زاده، اشکان استکانچی، کاظم شيرانی، ماهرخ فاضليان، ساناز مظفريان، حسين کامکار، اکرم کاميابی، حبيب بخشی، آرمان رشيد پور، حميد رضا جهرمی، رضی آذرنوش، نيره هرندی، عباس جاسمی، کاظم قديری، تهمينه براتی، اميد دبيری فرد، شاهين هدايتی، فرزانه پورمندی، حميد اژدری، عادل نيکنام، منيژه خوشبخت، محمد صادق صباغيان، عيسی خدومی، پوران شامبياتی، قربان قريشی، مونا سليمانی، رضا شهاب رضوی، سعيد پارسافر، مونا شاهرخی، سعيد شهرستانی، جمشيد محبان، کوشا نصر آبادی، مهتاب ستايش، عبدالحميد کلانتر نيستانکی، فرزين نقشبندی، مهدی کيومرثی، حسين مافی،رمضان رضاپور، اردوان شفيعی، اسفنديار ايوبيان، سالار ارومچی، نگين جامی، سوسن اعظمی، کوروش فائز، زهره حبيبيون، فريبا معمارپور، جواد صداقت فر، محبوبه سروش، سيروس کرمانی پور، پوريا زادهوش، ليلا حضرتی، مرتضی بنائی، ولی قلی زاده، ناصرعظيمی، نظام پيرزاده جهرمی، محمد صالح توفيقی، عمار محموديان،عليرضا برزگری، فريبا علی محمدی، اميد سيدی، سعيد پوينده، هادی عيسائی، پروين ماسالی، رضا طالب زاده، فراز آقايان، مهرداد ناظميان، عليزضا نامور، جواد ظروفچيان، رضا آستانه، دامون بختياری، پروين تاجبخش، کيوان شاهمرادی، رامين نفيسی، مريم توحيدی، سياوش فنائی، اشرف يزدخواستی، تارا هوشنگ پور، مجتبی سليمانی، کامران باستانی، حيدر نعمانی، کوروس اخوان کنی، نادر ملک پور، سيروس صادقی، صادق رقابی، سحر توسليان، غزل بهکام، علی پيشوائی، کوروش کی زاده، نگين اردلان، عارف زهتاب، گلرخ طاهر زاده، ياسر مجلسی، صديق فنون زاده، نرگس قائم مقامی، کيوان برومند، عليرضا قرائی، محسن يزدی، رامين هادی،مجيد عسگری زاده، نگين بنياد، فريد کاظمينی، ابراهيم مهراد، محمود زندی، نازگل آرام، هومان علمی، شيوا رستمی، صبا آسيائی، فروزا بيگلری، علی طوافچيان، نوا رحمانی نژاد، فرهاد شايگان، مختار آفتابی، محمد علی قديانی، حسين فرهمندپور، حسين کيانی، جعفر بطحائی، مهين موسوی اسکوئی، محمد جوادی درکه، سعيد منتجمی، سياوش انتظامی، حميد فتاحی، مجيد بحرينی،سيما کهن، سيروس لواسانی، پوران اميديان، ليلی صدوقی، کيا وطن خواه، حميرا نکوصفت، فرزان طهماسبی، منصور نيابتی،رحمت الله عليزاده، فرشيد فتح اللهی، نوشين پور يزدانی، مهدی شجاعی، ولی عهد نو، سام شوشتری، طاهر خبازيان، ناهيد مصلحی، مجيد حبيبی، بهرام مديری، زهرا فلاح پور، ملوک ميرفندرسکی، رضا احمدی فريدنی، سروش طلوعی، رامش عطائی، حميدرضادانشجو، هادی لطفی، سامان کاشانی، نغمه پناهيان، عليرضا بزرگواری، صبا پايان، عبداللهعظيمی، بيتا آذر، مانی زرندی، سيامک واحدی، بهنود ايرانمنش، محمود حداد، اکبر سعيدی، الميرا کلاه دوزان،يحيی تعريف، حامدگازری، رحمانخوشروان، خاطره آشتيانی، امير باستانی، ناصر حسين پايدار، احسان تشری، سحر زيرکزاده، ژيلا جباری، عادل ذاکر، فيروزه صارمی، ندا صديقی فشارکی، توران برائی، توکل پور يعقوب، سياوش متقی، بختيار حاج کاظمی، توفيق افروز، سيما همدانيان، افسانه مهدوی کيا، قاسم کرم زاده، محمد داوران، فرامرز اکبيا، حمير رضا مردانی، بهزاد رمضان زاده، رفعتديانت، دلارام سيد عباسی، گلتاج شافعی، نازنين مصطفوی، اقبال بهمنی، منوچهر پروينيان، محمودولدبيگی، ميترا زنجانی، هدايت سيفيان، اسدالله افدرنيا، گيتا پاشاپور، تيمور ديدار، اميدمستعانی، اسفنديار رحمانی، رضا کرمانی، احمد فرزام، حسينقياسی، ميترا روحانی، هوشنگ برليان، يلدا زرنديان، ليلا رستم پور، سينا نادران، مصطفی محسنيان، احمد رضا سعادت شيرازی، رودابه شمشکی، مهدی صديق، محمود ستاری، سيامک فرد منش، سميرا اصفهانی، قربانعلی درياباری، سياوش شاد، قاسم پايور، بهمن تاج الدينی، سروش عاليخانی، گلناز حصاری، رضا بهمن پور، اسکندر حميدی، آوا نريمان، بهبود جراحی، رؤيا روشن، مهرداد موسوی، نرگس ميلانی، حميد شهابی، رسول رونقی، منصور جعفرزاده، ژيلا مجددی، نيوشا رمضان پور، فراز فرشی، شاهرخ غفوريان، داريا حشمتيان، هدايت ميلانی، رها هجرانفر، فرح اکبری، هاشم آهنگری، فريدون بزرگ تبار،ساسان پورجوادی، منوچهر بابا علی رحيمی، رفعت بختيارنژاد، سهيلکاظمزاده، پدرام منصور آبادی، صحرا معين فر، ثريا شمس آبادی، سعيده صارمی، بهروز مير مرادی، حماد مصلحی، هوشنگ اسدی، منيژه بنازاده، مهنازحجتپناه، نويدمحدثی، باربد توسلی، عثماناحمدی، شاهرخ نصيرزاده،احمد حبيب زاده، کوروش مشيدی، جواد فتحی، کيکاوس شعبانی، کاظم قديمی، هادی بهزادی، کوروس پاشائی، سيامک مهراد، سپهر مروستی، ويدا شجاعت، سحر عباسيان، نازنين سده ای، نرگس قائمی، گلناز گوهريان،هرمز راتق، سپيده سلحشور، کامران علم، شاهين صدری،توراننوری، نازيلا پناهيان، سارا فضلی، هرمز نکوکار، رويا جهان بيگلو، مجتبی مؤيدزاده، جليل سعادت فر، گودرز طالب زاده، تقی امانی، کيميا وزير نژاد، وندادفرهنگی، سهيل ارفعی، ندا سبزعليان، اکبر صادقی احمد آبادی، کامياراعتمادی، مهدی علی مرادی، ناهيد حضرتی، عبدی سيدی خوانساري، جواد کاظمی مياندوآب، عباس آذرنوش،منوچهرمسعودی، ساناز روحی آهنگران، دريا سعادتمند، اتابک زاهدی، سيما وصالی، پرتو دهکردی، فرشيد دوستی، عطاء محموديان، فهيمه الهی، سهند توفيقی، هايده ريشهری، ستار هنرمند، مهسا ارک، پرويز زربخش، مريم ميردامادی، عسل رفيع زاده، رزا خسروی، نگار باستانی، محمد رضا انفرادی، محسن فاضلی لاری، ماندانا افشاری، عمادموقوفه، جمشيد فرهادی، شهين بهکيش، بهرام يوزباشی زاده، نادر يزدخواستی، مجيدمحتشم، ماهرخ شجاعيان، فرهنگ کامرانی، مسعود خرسندی، فريبرز يمينی شريف، ژيلا قادری، فرزاد شيخ، يونس ساکت، ناهيد قنبری، نادر قهاری، سودابه روانبخش، ثريا آراسته، ثريا تابش، ضياء محمودی خوانساری، طوبی پناهی، مهدی کوثری، قاسم معدل،محمود تشيد، روزبه سراج، احمد غريب، منيره ابراهيمی روشن، مهديميرهاشمی، آراز نيرآبادی، محمد ارجمند، فيروزه رجبی، بابک محمدی دوانی، پروانه شفائی، مجيد فلاح، جلال ارمغانی، نغمه شادگان،مهدی صدوقی، فرشيد باقری، ماهرخ سليمانيان، ماهرخ چمران، دلارامخدنگ، کامران نيلی، باقر هاشمی گلپايگانی، حشمت حکيم زاده، نازلی ايوبی، منيره اميدی، سينا بشيريه، مريم مسيحی، احسان قزوينی، فروهر نيکنام، کامران تهرانی، پريچهر فروزنده،سينا قهرمانی، بهنام پرتوی، ماهرخ مدنی، فاطمه مسلمی زاده، ميترا مصداقی پور، سميرا تاجيک، مهناز پور زاهدی، عليرضا شعاعی، سمين پرورش، فرهاد عوض پور، محمود جديری، امير حسن پور، مرسده احمد زاده، عليرضا نصير زاده، ژاله فروهر، جليل شريف، رضوان يوسفی، سارا محلاتی، محمد هادی جليلی، فريد مقدم، پيمان بخشی پور، عيسی برادران، شبنم علی پور، عاطفه بازرگانی، احمد صبوری، کوروش شهيدی، فرود آبکناری، شهره قاآنی، حسام زارع، محمد رضا شفاعتيان، حامد اشکانی فر، ارسلان دبيری، اسکندر فتاحی، نازنين چترچی، بهرام شفيعی،محسن غفوريان، صديق مفتح، ناهيد نورانی، هرمز غفاری سبلان، شهريارافتخاری، ژيلا بروجنی، تورج حيدری شمشکی، صفورا مهرانی، حسين دقيق همدانی، مهتاب اخترنيا، حسام حسينی، نغمه شايگان خراسانی،محسن انتظامی، کاوه مقتدر، انور ميثاقيان، شراره شجره، ابراهيم نوين، نادر فرهنگ،مسعود عبدی گلپايگانی، کوروش رفعت، جمشيد رياضی، کيوان انصاری، ناهيد مفتاحی، سام ساغريان، محسن بهرامی، بابک هاديان، بهنام هدايت نيا، علی اصغر جعفری، داريوش شفيعی، ميترا هجری، ميترا علائی، سعيد عبداللهی، فرامرز کوشی، زهرا جاسمی، دريا احمدی آملی، نگار آجودانی، حجت الله قنواتی، منيژه آذری، غلامحسين خراط پور، رضوان دانشگری، آبتين طباطبائی،رحمت دانشگر، کوروش خليفه، بهرام بهروز نيا، رضا غفوری ابيانه، اختر قوام زاده، کيميا رضوانی، سيمين پور ناصح، بابک صوفی، قدرت شهبازی، فربد زرين خامه، هدی يزدانی خوئی، محمد کاظم حق نواز، نازيلا بيان، منوچهر اسکندری، هاشم هراتی، نادر آتش، بهنام شفقيان، شهره شريعت نائينی، ساسان ملکی، احمدرضا نژاد حسينيان، مهرانسوادکوهی، زاگروس سکوهی، ثريا شجره، آرش شاه آبادی، رضا خادم رمزی، رسول فدائی، اسفنديار حسن زاده، طوبی تراب پور، فرنوش حسينی، حسين دربندی، محمد صادق بردسيری، پوران نحوی، سيمين قربانی، کوشا عظيمی فر، فاطمه هدايتی، ابوالفضل عزيزی، فريدون مدائن، مريم مفخم، روزبه عباسی دوانی، پويا شميرانی، شراره ايرانی، فخری پرويزی، مرتضی زارع، محمد صادق صدر نژاد، سعيد شکوهی، بهارک چوپانزاده، مهران متين،کامران اسفندياری، اختر ناهيدی، سپهر قناد، شهرام مؤمنی، همايون به نژاد، بهمن احصائی، محسن فريد، شهاب ميرفخرائی، کياوش بيژنی، فردين قراچه داغی، آرمين خلعتبری، سعيد خوش بهار، يدلله محسن زاده، طاووس زغيم، ياسر سلحشور، داوود رستميان، شراره فخرائی، هدايت الله محمد زاده، مريم توسلی، سهراب دريائی، يدالله کوثری، شعله رحمتيان، ايمان شمسائی، شادی طرفه، شعله زند، محمود عليزاده، مهران درگاهی، سهراب ترابی، حسن مهربان لاری، شيرين مطهری، توکل بيگلو، برزو مصباحی، ژيلا باباپور، حميد رضا نجمی، حسين سينائی، رزا اقبال، فروزا درخشش، ميترا آرام، ثريا صفاری، مرتضی سياوشی، ساناز لاريجانی، شهره شفائيان، کاميار راد،لادن محمودی اردبيلی، سهيل تفرشی، فرامرز قاسمی، فريبا جهانی نسب، شهزاد کيا، فرشته تجليل، بهمن سحرآبادی، مونيکا ساسانی، اسفنديار معينی اراکی، رامش خداياری، سروش محبی،طوبی عبقری، رضا بلبل صفت، مراد تقی زاده، مرتضی قربانعلی زاده، حسين درگاهی، آرش کوثری خمسه، کوثربسطامی، ساسان ضيائی، جلال باقری، اختر شجاعی، نرگس هرندی، رضا رضائی نژاد، بهار زمانی، کتايون ايمن، زيبا کاظم زاده، آذر جهانشاهی، رحمت نقوی، شعله ايمانی، پوران ناجی، هرمز منفرد، حسام شريعت، داوود هاشمی، مصطفی اختری، زويا آموزگار، نگين گل افشانی، زهرا غفرانی، دلارام شهشهانی، فرشته سرحدی زاده، حميد کبيری، شعله جمشيدی، احسان ياوريان، مليحه کاخساز، فريد حکمتی کاشی، نازنين دانشيان، فرنوش جعفر زاده، سيروس حکيم زاده، رسول بالنده، عرفان بهمنش، جواد شکيبائی، بهزاد ديهيمی، شيما غريبانی، سودابه جواهريان، طاهر رجائی، غزل درگاهی، نازنين حجازی، کاظم نيک مرام، ميترا مرتضائی، بهار ناظری، قدرت ملک زاده،داريوش رستگار، رضا کاميابی فرد، جليل سمندر، جهانبخش غيور، همايون اعلامی، حکمت پروانه، منيره وثوقی، سيما قبادی، سارا آريان، آنيتا فروردين، جهانگير بهتاش، محسن عليشاهی، مصطفی حسين آقائی، اسفنديار قشقائی،ميترا گرگين، احد پور رضا، بيژن ربيعی، ستاره وفا، محسن اسپهبد، نسيم حاجی طاهری، کبری بختياری نژاد، سياوش کتيبه، نيما تاجمير رياحی،نرگس اخترزاده تبريزی، ايران روشن زاده، امير دولتی چهارسوقی، مزدک باباچاهی، پوران جعفری، ناصر محمد پور، مهردخت خورشيدی، محسن رهنورد، يعقوب حسين نژاد، قاسم رفيعی، شکوفه بازرگانی، مهتاب آخوندی، نازنين شريف، نيکتن قدسی، ثريا بنی صدر، توکل هاشميان، سميرا صانعی، عباس تبريزی، نوشين عبداللهی، بهنام بهاری، نادر رهگذر،ستاره صديق لاهيجی، رضا سرابی، نسرين ترابی، مسعود سهيلی، مازيار بخارائی، ميترا دوامی، گلناز حامدی، بابک اقدسی، سوسن سپهری، کوروش شاهين، دريا دادمان، سارا ارحام صدر، مسعود حليم، ابراهيم جلالی، رويا مفتاحی، سيما فرهادپور، شهريار پور گلزار، محسن واريانی، ميترا دولو قاجار، کامرواافتخاری، بابک خوئی، سهراب فاضل، سکينه رشيد پور، جمشيد شباهنگ، فرزانه رستگاری، اسفنديار مسافر، فرهاد غفرانی، ساسان فروغی، جليل آقاميری، شهاب رادان، فريدون اشکوری، رضا توکلی خواه، سارا حبيبی، شمس الدين سالاری، نورالدين جبل عاملی، خسرو کلانتری، گويا توحيدی، هاشم دولتی، سيمين قاسمی، عاطفه سياهپوش، پويا عرب، سودابه بهبهانی، الياس خطيبی، رسول صفری، رضا شاهچراقی، شکوه مشکين قلم، لاله آل آقا، رضوان آگاهی، شهره رياحی، نسيم رؤيائی،مهدی حسين زاده،محمد باقر غلامی، رضوان پرتوی، بتول شهسواری، کاميار باقر زاده، شهرزاد سپهری، منوچهر حشمتی، سهيل کرمی، فرشته سائلی، حسين علی تابش، کوروش گل نظر، نازنين طائبی، ماهرخ دليری، جلال سيامی، کوروس سلامتيان، فريبا حقيقی، عباس کنعانی، شهرام توانا، امير همائی، علی اکبر جم زاد، غلامحسين غريبی، فرزاد حسن زاده، زيبا سهيلی، محسن دانشمند، قربان ميرباقری، آزيتا حاجبی اصفهانی، رحمت واعظ زاده، پريوش معصومی، گلی ازغندی،مهوش گرجی، ابراهيم رهسپار، آرش فرج زاده،حبيب سليمی، سهيلا فدائی محمره، مقصود پوربيگ، محمد علی غلامپور، سعيد حکيم جوادی، شعله علامت ساز، نگار زعفرانی، تورج تابان، پروين مقدم مراغه ای، سيروس حق شناس، نيما گلپايگانی، محمد باوی،زری خوشدل جوان، حامد باقرزاده، قدرت الله شاکری، مهين جديدی، مژگان اخوان بيطرف، بيژن صالحی، پريوش دينی، مسعود منفرد زاده، فريدحمزوی، فرهاد کريمی، نازی ضرابی زاده، علی رادی، زيبا صدرالاشراف، شمسی ناظم زاده، آرش سلامی، اختر پرتوی،رکسانا جلالی قندهاری، تورج اعتمادی، مهتاب سهراب پور، جمال مير هادی، بابک شيرازی فر، رضا اختياری، سام ضابطيان، سيما ضابطيان، معصومه اشرف زاده، جعفر اسحاقی، کاوه قربانی، سينا سامع، محرم صبوری،فرزانه جلال زاده، منيره صبوری جهرمی، برزو فرهانيه، سروش الهيان، هومن مظفری، نازی اميری دوان، سميرا پورحيدری، صمد محرمی، کاظم افراشته، رقيه ماشاءالله زاده، فتانه قلی پور، سميرا مهرجو، بهروز اردبيل چی، آرش محسن اردبيلی، مينا سلحشور، گلوريا پورعبدالله، سميرا بيگلری، زری شاهسوندی، احمد معروفی، شيما جوادی، مهدی يوسفی، سعيد نو جوان، کرامت صوفی، احسان نگهبان، لادن قاسم آبادی، مرتضی اجلالی، آوا مدنی پور، رفعت پيمان، اکبر شهرياری، سالار نبوی، پرهام پويان، مهرانا سعيديان، نيکو رخ صفت، نسيم ظهور، چنگيز شاهرودی، رحيم ديدار، نصرت مظاهری پور، عمران کاظمی رودسری، محمد مهدی جاهد، جاويد مجلسی، فردوس يغمائی، منصور کعبی پور، محمد رضا فروهر، آررات اسکندريان، هدايت معتمدی، کيارش عدل، کيوان نايبی، شعله آرمند، مهيندخت شاهرخی، کريم الياس زاده،بتول نصيری، امرالله اکرامی، توفيق نوذری،نيره اشتری، کوروس نعمتی، پريسا ساعد، سپهر ناظر، پوريا عطری، تورج مودت، ژاله برهمن، اکرم صادقی، نيره عياری، فرهاد مهرپرور، سوزان شمس، آرام نجفی، کاظم بنی لوحی، فردوس کشکولی، فؤاد يزدان خواه، رحيم مختار زاده، کاوه مهابادی، مليحه فردوسی پور، سيامک عبائی خراسانی، برهان اطلس، روزبه بنی اسدی، عليرضا خزائی، قاسم دامنگير، عسل آهنگران، مريم شکرچيان، مرتضی اسلاميه، هومن عباسيان، ستاره اصلی، کمال جاهد،وحيد حقی، کتايون رئوف، رامبد اختری، بيژن گلوی، آتوسا مرندی،سعيد غلاميان،ابراهيم ترابيان، منيره کاوندی، احمد رضا پيروزان، ونداد محمدی نائينی، نگين رحيمی عراقی، ميترا مشفق، داوود بابائی، مازيار قدومی، محمد رضا موحد، ساسان ياسائی، پرويز آذر چهر، هرمز هوشمند، کيوان ارض پيما، سپهر راهوار، ساحل ورداسبی، نگار بابائی، مرسده خرسندی، رضا عيسی بيگلو، محسن فضيلت کلام، رامين مولائی، مليحه اسدی، وحيد آقا زاده، راضيه جلاليان، نازنين قوامی، خوانساری، ثريا اعلامی، فرزاد زاهدی،کيومرث عادلی، گلرخ شاهنده، ژاله صفار زاده، سيما تربناک، عمران صبحی، سيما حاجی ولی زاده، سهيلا دستمالچی، محمد حسن مشتاقی، سياوش احمدی لنگرودی، تورج عادلی، فريد فرزانه، نقی غضنفر پور، محمد تقی کابلی، نادر پور کاظمی، ميلاد ملايری، محبوبه محمدی گرگانی، غزاله خادم الشريعه، مژگان آرتابای، حميد يونسی، پوريا شانجانی، ولی همايونی، رضا سبحان اللهی، کيوان عفيف،شکوفه زرين، طاووس گلابدره، شهره فرخزاد، بابک کفعمی، الناز مراغه چی، نويد نوژن، ارسلان سيستانی نژاد، آيدين سماکار، علی علمدار، دانيال نياکان، پرديس بهبودی، شهربانو ناجی، سعيد برگشادی، سيامک قوتی، فيروزه علامه زاده، شراره شفتی، مسعود گرامی، رسول ضرابی زاده، برهان خلج، عبدی آزاد، مسعود ليائی، احمد مبين، شاهين خاتمی، مصطفی مسرت، سهراب اسکندری، شمسی گيلانی، صادق اوحدی، سجاد برهمن، منظر رفيعی، عباس طلاکوب، نسرين آزاده، نگار علی آبادی، اردوان سحابی، محمد نجف زاده، نويد فاتحی، فرج صاحب ايمانی، وحيد کريمی نيا، رزان قزوينی، کاوه رستمی، سپيده مير محمد صادقی، بهرام صابری، سعيد عسگری، واهيک کاوسيان، قاسم قنبريان، آذرنوش آذرچهر، فريبا منتقمی، بهروز واحدی، سيف الله امير ارجمند، کمال زنديان، امير مرادی، ميترا خادم باشی، حميد رشيديان، فرخ حسين زاده، عابد شفقت، محمد حسن شيری، کياوش زيدآبادی، رها آبدانان، ناهيد مير صادقی، حميد بردبار، هومن سلطان زاده، آزاد نظرگاهی، رامين جواهريان، غفور شيروانی تبار، بهروز ارانی، سپيده يارشاطر، علی قربان زاده، عفت خليلی، سهيل کاوندی، شجاع کاکاوند، افسانه زاکانی، پويا مغازه، حميد قلی زاده، سليم دهقان پور، نامی منصور، پشنگ دورعلی، قدرت نصير، روزبه ابريشمچی، محمد غيبی، کاظم اسفرجانی، محمد صادق آغاجري، مهدی علائی آستانه، شروين شکوهی فر،نيما فاطمی تبار، شاهرخ کاظمينی، رؤيا اميدوار يزدی، داوود رضوی، شيوا خاتم، بهمن کشميری، ماهرخ عرفانی، امير حسين گل وردی، رحمت نشاط، دلارام مولوی، مجتبی سنائی، شهريار اصولی، پيمان محمديان، نقی ملکی، حبيب محرم نژاد،سيامک پيغامی، نگين صابريان، فربد کاظميان، ناصر لادن، قدرت کريميان، مهرداد طوسی، سارا چهره نگار، محمود بطائی، نيلوفر ارجمندی، بهزاد رسولی، کتايون صفا کيش، دريا گلسرخی، محمد صادق کسمائی، حسين احمدی جوزدانی، هما علوی، نيکو صادق وزيری، حميد نبی نجات، اردلان همائی، فاطمه مکارم، محمود فريور، سجاد نوری، مجيد شاه بختي، صابر اردلان، کيان افخمی، توران کاووسی، بهزاد مشکاتی، مينو صدر بلاغی، فيروز اعرابی، ارس مهذب، لاله کيوان، آرش آريانژاد، مسيح امجدی، فريدون خلفی، رؤيا شيرودی، حاتم موسوی لاری، مزدک نصيريان، شيده مرصلی،حشمت کيا رستمی، افسانه نرگسی، محمد مهدی محقق، بهزاد درخشان، سکينه شفيق، افشين عنبرچيان، نزهت خديوی، اميد تندگويان، ژيلا فکوهی، صدرا صلحدوست، نرگس زندی، محبوبه قجر، بهروز وکيلی، روزبه علی محمدی، مرجان چاوشی، فرشته طحانی، خاطره مجيدی، کاظم برادري، عباس فائز پور، فتاح حوريان، محمود مصطفوی، شاهين قنواتی، سيما ايلاقی، داريا محسن پور، حميد محمد پور، صنوبر نيری، اميد ديلمی، رخساره فيض، شکوفه گويا، مهدی قاسمی آملی، ثريا حکمتی ارسباران، قاسم شاهگلی، نغمه درانی، بهار امير عضدی، ستار عيوضی زاده، محمد صادق جلودار، بابک شهبازی، ابراهيم محفوظی، رامين داداش پور، سينا مشتاقی، نادر شيرزاد، بهزاد اشتهاردی،احمد رضا خليق، سارا صفائيان، شهربانو شيرازی اصل، روزبه برزين، محمد نوريان اعلائی، سحر پناهيان، محمد علی ابتکار، مجيد عادلخواه، اختر کيانيان، کتايون پور ميرزائی، اردشير شهبازيان، فرزين فخری،محمد رضا مدبر، نادر عرشيان، آزيتا امير احمدی، کريم ميرزا پور، محسن رشاد، تيمور کرامتی بسطامی، رها کيانی، الهه شاه آبادی، سعيد گلزار، مريم سليمی، ستاره فرهودی، حسام الهياری، عبدالله دادور، شاهين شريعت، افسانه هدايت، الهام خسروی، فريدون کلامی، کاظم ويسی، ابراهيم امانتی، غلامحسين نوفرستی، سيمين خوشابی، قادر پيرخضری، سيامک پروين، نصرت صهبا، اسد سلطانی، شوکت مراديان، اقبال مدانلو، بهرام احسانی راد، شعله صلواتی، پويا کياوش، کاظم ثقفی، عباس آصف، رحمان رعدی، بزرگمهر سميع نژاد، احمد گازرانی، ناهيد مردوخ، محمد علی برين، نسرين صفر زاده، مهين قادری، رضا علی پور، محمد روحی، کوروس آذری، شهرام طبری، برزو شکری، فرشيد بيانی، عطاء فرخی، فريبرز عطار پور، عزيز کلامی، سيامک رالا، اردوان بوکانی، احمد نصرالله بيگی، فرشيد رزاقی، احمد تيمور زاده، ساسان اسماعيلی، عبدالله رحمان پناه، محمد شکری، حامد شعبانی، حميد بسيم، محمد رضا يادگار، سهيلا منصوران، شهين نيکو روان، پارسا حميدی، بهزاد معينی، سيما صالحی،محترم فيال، رفعت منوچهری، گلناز خوارزمی، مزدا جمالی، هرمز خرداديان، افشين مهربان.
۱۳۹۰ دی ۲۰, سهشنبه
در تنگه هرمز کشتارگاه تازه ای در شرف تکوين است
در تنگه هرمز کشتارگاه تازه ای در شرف تکوين است
گفتگو با کنستانتين سيويکوف / ترجمه ا. م. شيری
عنوان فوق، عنوانی است که خبرنگار روزنامه و تارنمای «مطبوعات آزاد» روسيه، سرگئی تورچنکو برای متن گفتگوی خود با ناخدا يکم کنستانتين سيويکوف، دکتر علوم نظامی و معاون اول رئيس آکادمی مسائل ژئوپليتيک برگزيده است.
اهميت اين مصاحبه در اين است که مسئله جنگ احتمالی امپرياليسم جهانی عليه ايران را از ديد يک کارشناس نظامی - به باور من، درست - مطرح ساخته و پاسخ می دهد.
به همين سبب، ترجمه و انتشار متن مصاحبه حاضر در شرايطی که لاشخورهای امپرياليسم جهانی و صهيونيسم بين الملل بدنبال دهها جنگ استعماری مرئی و نامرئی در نقاط مختلف جهان، اينک طبلهای جنگ را درست بر بام ايران زمين بصدا در آورده اند، در شرايطی که رجزخوانيهای جنگ سالاران غربی و وابستگان سنتی فراماسونری انگليس در داخل حاکميت جمهوری اسلامی ايران می رود تا فجايع فلسطين، يوگسلاوي، افغانستان، عراق، ليبي، سومالي، ساحل عاج و بسياری مستعمرات ديگر را بر ميهن ما ايران تحميل کند و همچنين، در شرايطی که اپوزيسيون مزدور رژيم ايران در اطراف شکار نوبتی استعمار- ايران- به اميد چنگ اندازی به لاشه ميهن و اندام قتل عام شوندگان ايراني، در مقابل گماشتگان استعمار خوش رقصی می کند، می تواند در آمادگی مردم برای دفاع از ميهن و دفع آسيبهای ناشی از جنگ روانی تحميلی رسانه های مزدور غرب بر جامعه ايران که در هفته های اخير شدت يافته است، بسهم و اندازه خود مؤثر باشد.
ا. م. شيری
۱۸ دی ۱۳۹۰- ۸ ژانويه ۲۰۱۲
***
متن مصاحبه
مأخذ: روزنامه و تارنمای «مطبوعات آزاد»
http://svpressa.ru/war21/article/51512/
۲ ژوانويه ۲۰۱۲
ترجمه ا. م. شيری
http://eb1384.wordpress.com/2012/01/08/
ايران برای پاسخ دادن به آمريکا آماده می شود
تنگه هرمز، اولين منطقه داغ سال ۲۰۱۲ بحساب ميآيد که خليج فارس را به اقيانوس هند متصل می سازد. روز اول ژانويه، منابع رسمی ايران ضمن آزمايش موفقيت آميز يک موشک ميانبرد در اين منطقه، آمادگی خود را برای آزمايش موشک دوربرد اعلام کردند. پيش از آن، ايران اعلام کرده بود که در صورت اعمال تحريم داير بر صدور نفت ايران از سوی غرب، تنگه هرمز را خواهد بست. در آستانه سال جديد، ناو هواپيمابر «John C. Stennis» و دو کشتی جنگی نيروی دريايی آمريکا به تنگه هرمز وارد شدند. نظاميان آمريکا گفتند به هيچ کس اجازه ايجاد مانع در راه کشتيرانی در اين منطقه نخواهند داد.
در باره تهديدهای مرتبط با مناقشات در تنگه هرمز، خبرنگار ما (مطبوعات آزاد)، سرگئی تورچنکو مصاحبه ای با ناخدا يکم کنستانتين سيويکوف، معاون اول رئيس آکادمی مسائل ژئوپليتيک و دکتر علوم نظامی انجام داد. متن کامل مصاحبه بدين شرح است:
«مطبوعات آزاد»: چه کسانی و چرا اوضاع در تنگه هرمز را تشديد می کنند؟
ــ اين مسئله را تاريخچه وقايع روشن می سازد. در اواسط ماه دسامبر سال گذشته، مقامات رسمی ايالات متحده آمريکا و اسرائيل تدارک حمله موشکی به برنامه اتمی ايران را اعلام کردند. بدنبال آن بيانيه هايی داير بر اعمال تحريمهای اقتصادی عليه ايران صادر شد. در پاسخ آن، محمود احمدی نژاد، رئيس جمهور ايران اعلام کرد که در صورت اعمال چنين تحريمهايي، ايران تنگه هرمز را خواهد بست. همانوقت ايالات متحده آمريکا ناو هواپيمابر خود را به تنگه هرمز گسيل داشت و روز آخر سال ۲۰۱۱ باراک اوباما قانون تدابير تنبيهی عليه نهادهای مالی خارجی را که با بانک مرکز ايران همکاری می کنند، امضاء کرد. تهران بارها هشدار داده است که امضای چنين قانونی را يک اقدام جنگی تلقی خواهد کرد و جواب سختی به آن خواهد داد. يکی از اولين آنها، پرتاب آزمايشی موشک قادر به نابود کردن ناوهای هواپيمابر بود.
«مطبوعات آزاد»: آيا حضور ناوهواپيمابر آمريکا در نزديکی مرزهای ايران يک تهديد جدی است؟
ــ اصولا اين ناوهواپيمابر آنقدرها هم قادر نيست در راه بستن تنگه مانع ايجاد کند. ايران می تواند تنگه هرمز را بدون بهره گيری از کشتی های بزرگ، فقط بکمک يک ناوگان کوچک ببندد. قايق موتوری ها و ناوچه های جنگی تندرو که در جزاير نزديک به ساحل مخفی شده اند، راه کشتيرانی را مين گذاری می کنند و ناو هواپيمابر هم از امکانات فنی نبرد با چنين قايق هايی برخوردار نيست. بعبارت ساده تر، اين کار ناو هواپيمابر، بسيار شبيه شليک توپ به گنجشک خواهد بود.
«مطبوعات آزاد»: شايد، شما صحيح می فرمائيد. چنين مواردی بارها در اين منطقه روی داده است. من در جريان جنگ هشت ساله ايران و عراق، در سالهای ۱۹۸۶-۱۹۸۷ در تنگه هرمز حضور داشتم. حضور ناوهای هواپيمابر آمريکايی در آنجا بی مورد بود. اسکادران دريايی اقيانوس هند اتحاد شوروی يک نيروی بی طرف در آنجا تشکيل داد. و ما کاروان کشتی های خارجی را در منطقه مين گذاری شده هدايت می کرديم. آمريکايی ها نمی توانستند هيچ کار بکنند.
ــ الان هم، که ايرانيها تنگه هرمز را مين گذاری می کنند، ناو هواپيمابر آمريکا فقط می تواند در کناری نظاره گر باشد و مين روبی مسير کشتيرانی را از ديگران تقاضا بکند.
اضافه کنم که ايرانيها علاوه بر آزمايش موشک ميانبرد در ۳۱ دسامبر ۲۰۱۱، موشکهای فرانسوی «MM-38 Exocet» را نيز در اختيار دارد که قادرند اهداف بزرگ دريايی را مورد هدف قرار دهند. يادآوری می کنم که در سال ۱۹۸۷، هواپيمای «ميراژ» اف ۱ عراق با شليک دو موشک به ناوچه آمريکايی «استراک» در خليج فارس، اين ناوچه جنگی را از رده خارج ساخت و ۳۷ نفر از پرسنل آن را به هلاکت رساند.
«مطبوعات آزاد»: خوب، در پاسخ به بسته شدن تنگه هرمز، اسرائيل و آمريکا می توانند مستقيما اراضی ايران را مورد حمله قرار دهند. چشم انداز چنين اقدام را چگونه می بينيد؟
ــ بنظر من فعلا دست زدن آمريکا و اسرائيل به اين اقدام زياد واقع بينانه نيست. اسرائيل ۷۰ شکاری چند منظوره مدرن در اختيار دارد. اما، اولا- آنها بدون سوختگيری مجدد، قادر به پرواز تا هدف مورد نظر نيستند(در منطقه نيز هيچ کشوری حاضر نيست شرايط چنين عملياتی را در فرودگاه خود فراهم کند). ثانيا- نيمی از ۷۰ ماشين جنگی هم بايد برای عمليات جاسوسی- اکتشافی اختصاص داده شود. در واقع، حداکثر ۲۴ فروند از آنها می توانند در عمليات شرکت کنند. پدافند ضد هوايی و نيروی هوايی ايزان نيز توانايی دفع حمله ای با چنين تعداد را دارد. درست مثل اين، شعاع پرواز ۴۸ فروند شکاری بمب افکن موجود در عرشه ناوهواپيمابر «John C. Stennis» آمريکا قابل ترديد است. برای وارد آوردن ضربات موفقيت آميز بر اراضی ايران، آمريکائيها حداقل بايد پنج فروند از اين ناوهای هواپيمابر را به تنگه هرمز گسيل نمايند.
«مطبوعات آزاد»: يعنی خطر جنگ بسيار گسترده در منطقه فعلا جدی نيست؟
چرا که نه؟ اگر آمريکا و اسرائيل ايران را مورد حمله موشکی قرار دهند، جنگ اجتناب ناپذير است. و مثل اينکه، ايران هم به تنهايی نخواهد جنگيد. ايران متحد مطمئنی مثل سوريه دارد. ترکيه و مصر نيز در جنگ شرکت خواهند کرد. بدين ترتيب، چشم انداز يک کشتارگاه بزرگ واقعا مشهود است. اما، در همه حال بنظر می رسد که تصميم گيری دولتهای آمريکا و اسرائيل برای حمله به ايران بسيار مشکل است.
«مطبوعات آزاد»: چرا؟
در زمانهای اخير روحيه ژنرالهای ناتو بشدت تغيير کرده است. عدم پيروزی در عراق و افغانستان آنها را به نگرش جديدی به رويدادها وادار کرده است. آمريکا و ناتو با رسوايی از عراق فرار کردند. يک سال قبل در برنامه تلويزيونی مشترک روسيه � آمريکا راجع به چشم انداز «دمکراتيزه کردن» عراق شرکت کردم. آنوقت سياستمداران آمريکايی برای حفظ ۱۱ پايگاه نظامی خود در عراق در سال ۲۰۱۲ برنامه ريزی می کردند. اما اينک در آنجا زمين در زير پای آنها آتش می گيرد. اکنون فقط ۲۰۰ نفر در عراق جا گذاشتند.
در افغانستان اوضاع باز هم وخيم تر است.۱۵۰ هزار نظامی خارجی در اين کشور حضور دارد. برای تأمين انواع نيازمنديهای آنها، ارسال روزانه حداقل ۸ کاروان وسايل مادی لازم است. بخش اصلی آنها از طريق پاکستان ارسال می شد. اما کشتار وحشيانه مردم غيرنظامی اين کشور بدست ناتويی ها، دولت پاکستان را به ختم همکاری با ناتو وادار کرد. برای حمل بار به ميزان سابق، حالا بايد روزانه تا ۲۰۰ هواپيمای باری پرواز کند. خوب! اين هم بيش از حد گران تمام می شود. اين در حاليست که آمريکا اين همه هواپيمای باری در اختيار ندارد. همين گرسنگی ساده، باعث فرار ناتويی ها می شود. اما کجا؟ راه پاکستان بسته است. ايران هم اجازه نمی دهد. از سوی ديگر، فقط می ماند تاجيکستان و روسيه. ناتو هم که معاهده نقل و انتقال نيروی نظامی با کشور ما ندارد، فقط می تواند بارهای خود را آنهم بميزان محدودی عبور دهد. پيچيدگی اوضاع، خاطره سپاه پائولس در اطراف استالينگراد را يادآوری می کند. همه اينها ژنرالهای ناتو را به انديشيدن در اين باره وادار می کند که چرا بهای ماجراجويی های سياستمداران و حرص و آز تاجران را بايد باخون نظاميان پرداخت و آيا زمان پايان دادن به اوامر کيسه های پول فرانرسيده است. شروع جنگ جديد با اين احوال و روحيه، دورنمايی ندارد.
«مطبوعات آزاد»: آيا بنظر شما چنين نمی رسد که ضرورت نجات ۱۵۰ هزار نظامی بدام افتاده ناتو در افغانستان می تواند آمريکا را به شروع جنگ با ايران و باز کردن راه گريز از آنجا وادار سازد؟
ــ در اينصورت، سخن فقط بر سر عمليات زمينی می تواند باشد. اما تعداد نيروهای نظامی ايران آنقدر زياد است که آمريکايی ها برای انجام عمليات زمينی موفقيت آميز، حداقل بايد توانايی بسيج يک ميليون نظامی و تأمين ۱۰ ميليون تن مواد ذخيره را داشته باشند. بموازات اينها، داشتن حداقل ۳۰۰- ۴۰۰ ماشين پرنده جنگی آماده در فرودگاهها و ۲۰۰- ۳۰۰ باند پرواز برای آمريکائيها ضروری است. با چنين آرايش نيرويی آمريکا می تواند پدافند ضد هوايی ايران را مستأصل ساخته و مجتمع کارخانه های مرتبط با برنامه اتمی آن را از بين ببرد. اما برای انجام چنين عمليات گسترده اي، امکانات ايالات متحده آمريکا بقدری محدود است که می توان گفت که توان انجام آن را ندارد.
«مطبوعات آزاد»: در همه حال، آينده نزديک را چگونه می بينيد؟
ــ با همه اينها، آمريکايی ها فقط می توانند با مجموع حداکثر ۳۰۰ جنگنده آنهم پس از گسيل چهار ناو هواپيمابر، به حملات هوايی دست بزنند. با چنين حملاتی تنها می توانند به بخشی از اهداف خود برسند ولی نمی توانند برنامه هسته ای ايران را کاملا نابود سازند. آمريکايی ها در زمانهای اخير مثل هميشه، می خواهند به تبهکاری جديد دست بزنند و سپس راه فرار بجويند.
از آشيو «مطبوعات آزاد»:
تنگه هرمز
تنگه هرمز که از طريق آن طبق آمار شعبه دريايی شرکت لويد(Lloyd)، ۴۰ درصد صادرات جهانی نفت و محصولات نفتی عبور می کند، خليج فارس را به اقيانوس هند متصل می سازد. ايران بخش شمالی خليج، امارات عربی بخش جنوبی آن را کنترل می کند. بيشترين نفت بزرگترين صادر کنندگان نفت به جهان، مثل عربستان سعودي، کويت، ايران، امارات متحده عربی و عراق از تنگه هرمز عبور می کند. آمريکا و اتحاديه اروپا، يکی از بزرگترين وارد کنندگان نفت از منطقه خليج فارس هستند.
ناو هواپيمابر «John C. Stennis»:
هفتمين ناو از سری «Nimitz» می باشد. بافتخار جان سی. استنيس، سناتور دمکرات آمريکايی نامگذاری شده است. در پايگاه بندر کيت سپ، شهر برمرتون، ايالت واشينگتن به ثبت رسيده است. ساخت آن در سال ۱۹۹۱ شروع شد، در ۱۱ نوامبر سال به آب انداخته شد و ۹ دسامبر سال ۱۹۹۵ به ابواب جمعی نيروی دريايی افزوده شد.
تعداد خدمه آن: ۵۶۱۷ نفر (در مجموع با اکيپ های پروازی).
هواپيمابر نوع «Nimitz» با توان هسته ای بزرگترين کشتی جنگی در جهان است. مجموعا ۱۰ کشتی از اين نوع ساخته شده است. آخرين آنها بنام «جرج بوش»، در تاريخ ۱۰ ژانويه سال ۲۰۰۹ به نيروی دريايی تحويل گرديد.
مشخصات عمده آن:
سيستم انرژی: دو رئاکتور « A4W»، چهار توربين.
طول: ۳۳۳ متر
عرض باند پرواز: ۸ / ۷۶ ــ ۴ / ۷۸ متر.
جابجايی: ۹۸۳۲۵ تن، حداکثر ۱۰۴۱۱۲ تن در حالت بار کامل.
سرعت: ۳۰ مايل دريايي، در حدود ۵۶ کيلو متر در ساعت.
هوانوردی: ۶۶ فروند؛ ۴۸ شکاری بمب افکن «F/A-18 Hornet»، ۴ هواپيمای «EA-6B Prowler»، ۴هواپيمای «Grumman E-2 Hawkeye»، ۲ هواپيمای باری «Grumman E-2 Hawkeye»، ۸ هلی کوپتر «Sikorsky SH-60 Seahawk».
ارزش: ۵ / ۴ ميليارد دلار.
عمر مفيد: بيش از ۵۰ سال.
سالانه تقريبا ۱۶۰ ميليون دلار صرف نگهداری هر فروند ناو هواپيمابر می شود.
19 دی 1390 11:50