در هر شرايطی، از ميهن و نان روزانه مردم دفاع خواهيم کرد!
مهمترين مسأله دفاع از استقلال ميهن و آزادی است!
انقلاب با کمک امپرياليسم و ناتو هرگز!
۲۲ اسفند ۱۳۹۰ انقلابیگری ما به اين دليل است که ما از استقلال کشورمان دفاع میکنيم، در دوره وجود اشغالگران فرانسوی در سوريه ما يک لحظه برای اخراج آنان از پا ننشستيم، آنچنانکه مردم در سالهای پنجاه حزب ما را به «حزب جلاء» (به معنی حزبی که اشغالگران فرانسوی را از کشور بيرون کرد) ملقب کردند. با اين حساب وقتی شما میگوييد که در خيابانها انقلاب وجود دارد، من میگويم نه، اين تمرد است و نه انقلاب، برای اينکه کسی نمیتواند با کمک پيمان «ناتو» و امپرياليسم آمريکا انقلابی باشد. هنگامی که ما در مقابل توطئههای آمريکا ايستادگی میکنيم، مسلماً موضع ما موضعی انقلابی است. بله جنبشی در خيابانها وجود دارد، اما اين جنبش انقلابی نيست. جنبش انقلابی نمیتواند با آمريکا سمتوسو داشته باشد.
تارنگاشت عدالت
مطلب دريافتی
منبع: صوت الشعب
برگردان: احمد مزارعی
۶ فوريه ۲۰۱۲
در هر شرايطی، از ميهن و نان روزانه مردم دفاع خواهيم کرد!
مهمترين مسأله دفاع از استقلال ميهن و آزادی است!
انقلاب با کمک امپرياليسم و ناتو هرگز!
خانم رادين سليطين، خبرنگار روزنامه «بلدنا»، مصاحبهای با رفيق دکتر عمار بکداش، رهبر حزب کمونيست سوريه در تاريخ ۴ ژانويه ۲۰۱۲ انجام داده است، و ما متن کامل مصاحبه را از «صوت الشعب»، ارگان مرکزی حزب منتشر میکنيم.
س: حزب کمونيست سوريه، جناح بکداش، نسبت به حوادث سوريه در ده ماه گذشته چه نظری دارد؟
ج: بايد بگويم که پس از صدور قانون احزاب در سوريه، اکنون تنها «حزب کمونيست سوريه» وجود دارد. هيچ جناح و حزب ديگری نيست و در جبههای که تشکيل شده تنها «حزب کمونيست سوريه (متحد)» وجود دارد و گروهها و جناحهای سابق وجود ندارند. اين را برای روشن شدن موضوع گفتم. حزب ما از سال ۱۹۲۴ وجود داشته است. در اين دوره طولانی بسياری آمدند و رفتند، اما حزب کمونيست سوريه سر جای خود باقی مانده است.
در مورد شرح وضعيت موجود، به نظر ما علت اصلی اين حوادث سياست اقتصادی دولت است که از ۶-۷ سال گذشته تحت عنوان «اقتصاد اجتماعی بازار» به اجرا درآمد. اما ماهيت اين سياست ليبراليسم اقتصادی بود. من در اينجا وارد جزييات و توضيحات اين اقتصاد نمیشوم. اما هدف از آن تشويق سرمايهگذاریهای خارجی و همزمان با آن اهمال و به فراموشی سپردن بخشهای اصلی توليد داخلی در کشور بود- همچون صنايع و کشاورزی، به حساب بخشهای غيرمولد ديگر مانند مستغلات، سرمايهگذاریهای ربايی و توريسم. خلاصه اينکه اين سياست ليبراليسم اقتصادی نوين باعث يک قطببندی بزرگ اجتماعی گرديد. اين سياست باعث اضمحلال توليدکنندگان و طبقات ميانی جامعه گرديد، آنانی که اساس استقرار سياسی و اجتماعی در جامعه بودند. اين سياست بسيار خطرناک است، زيرا بخش عمدهای از توليدکنندگان را در جامعه به انزوا میفرستد. برای مثال، شخصی که تا چندی پيش بر روی قطعه زمين خود به توليد میپرداخت، با اجرای سياستهای تازه دولت، امکان بهرهبرداری از زمين خود را ندارد، در نتيجه وی يا در محل زندگی خود منزوی میشود و يا اينکه به مناطق ديگر مهاجرت میکند. ما متوجه شده ايم که مهاجرتهای زيادی در نتيجه اجرای اين سياست انجام گرفته است.
س: مسلماً توطئه بر ضد سوريه هميشه وجود داشته است و دهها سال است که ادامه دارد، اما چرا اکنون چنين است؟
ج: توطئه عليه سوريه به اين دليل انجام میگيرد که سوريه موضعگيری دشمنانهای با امپرياليسم دارد و با برنامههای تسلطجويانه امپرياليسم و صهيونيسم در منطقه سرسختانه مبارزه میکند. در حال حاضر سوريه مانع اصلی بر سر راه به اجرا درآردن برنامه «خاورميانه جديد» توسط امپرياليسم آمريکاست. هدف آمريکا از به اجرا درآوردن اين برنامه همانا تسلط کامل بر خاورميانه است. اما اينکه چرا اين تهاجم شدت پيدا کرده و امپرياليسم و صهيونيسم به همراه با نيروهای ارتجاعی همه نيروهای خود را بسيج کرده اند، به اين علت است که جنبش آزادیبخش ملی عرب پيروزیهای چشمگيری به دست آورده است. اولين و برجستهترين آن شکست امپرياليسم آمريکا در عراق است، دوم شکست تهاجم دشمن صهيونيستی به جنوب لبنان در سال ۲۰۰۶، و سپس دو خيزش بزرگ و پيروزمند اعراب در تونس و مصر که موفق شدند دو رژيم مزدور و وابسته به آمريکا و اسرائيل را ساقط کنند.
عکسالعمل آمريکا، اکنون اين است که میخواهد خسارت وارده به خود و به اسرائيل را جبران کند، به همين دليل نوک تيزه حمله خود را به سوی سوريه گرفته است. بديهی است که توطئه نيز وجود داشته است. استمداد از نيروهای ارتجاعی در منطقه، صرف پولهای زياد، اما در سوريه نيز زمينه جذب عملکرد توطئه وجود دارد. سياست ليبراليسم اقتصادی که در ميان مردم نفرت از اوضاع را به وجود آورده است.
س: آيا شما فکر نمیکنيد که با اينگونه نظرات، خواستههای سياسی معترضان را ناديده میگيريد؟
ج: حزب ما بيشترين درخواستها را برای آزادی و دمکراسی دارد. ما در کنگره يازدهم خود که در اول اکتبر ۲۰۱۰ برگزار گرديد، بر روی يک برنامه دمکراتيک تأکيد کرديم و در درجه نخست، درخواست اساسی ما لغو حالت فوقالعاده در کشور بود؛ دوم، تصويب قانون احزاب و مطلب ديگر دادن شناسنامه به کردهايی بود که در نتيجه سرشماری سال ۱۹۶۲، از داشتن شناسنامه محروم شده بودند. سرشماری مذکور توسط نيروهای ارتجاعی در سايه حکومت تجزيهطلب انجام گرفته بود که ماهيتی طبقاتی داشت و نه ملی.
واضح است که ما در حال حاضر و همچون گذشته خواستار آزادیهای دمکراتيک به شکل گستردهای هستيم. همچنين، خواستار آن هستيم که سياستهای ليبراليستی اقتصادی به طور کامل متوقف گردد و تأکيد داريم که اجرای چنين سياستهايی موقعيت ملی سوريه را در برابر امپرياليسم تقويت میکند.
س: آيا اين نظر شما مورد توافق ساير گروهها قرار دارد؟ و نظر ساير گروهها در اين باره چيست؟ و آيا ميان شما و آنها هماهنگی وجود دارد؟
ج: ما گروه و جناح نيستيم، بلکه ما حزب هستيم.
س: ساير کمونيستهای سوريه چطور؟
ج: در جبههای که ما تشکيل داده ايم «حزب کمونيست سوريه (متحد)» وجود دارد که نماينده آن از طرف کميتۀ مرکزی استاد يوسف فيصل است.
س: آيا با هم مشورت میکنيد؟
ج: ما در چهارچوب «جبهه ملی پيشرو» حداقل هر ماه يکبار جلسه برگزار میکنيم، اعضای مرکزيت «جبهه ملی پيشرو» گردهم میآيند و به بحث و بررسی مسايل میپردازند.
س: در جريان بحران اخير، آيا تبادل نظر ميان شما وجود داشته است؟
ج: ما در چهارجوب «جبهه ملی پيشرو» با تمام احزاب موجود در جبهه، جلسات مشورتی داشته ايم، اما جلسات و مشاوره دو طرفه نبوده است، برای آنکه ما همگان را در چهارجوب «جبهه ملی پيشرو» برابر میبينيم.
س: گفته میشود که از ابتدای اعتراضات، حزب شما در ميان مردم حضور پيدا کرد و برای مردم توضيح داد که در جامعه از جهات مختلف چه میگذرد. مردم تا چه به شما گوش داده اند؟
ج: بله درست است. کادرهای ما به خاطر دفاع از موقعيت ملی به خيابان آمدند و شما اگر در خيابانها قدم بزنيد مشاهده خواهيد کرد که پوسترهای ما در همه جا هست و بر روی آنها نوشته شده «دستها از سوريه کوتاه»، «سوريه تسليم نخواهد شد». از مهمترين تظاهراتی که ما به آن دست زديم، تظاهرات در مقابل سفارت فرانسه بود، زيرا فرانسه موضعی بسيار دشمنانه عليه سوريه اتخاذ کرد و ما در آنجا يک تظاهرات به تمام معنی کامل پيش برديم. شعارهايی که برافراشتيم چنين بودند: «سوريه تسليم نخواهد شد!» «سوريه تاريخ استعماری و ضدانسانی فرانسه را فراموش نخواهد کرد!» و مشابه آنها. تظاهرات ديگر ما در ميدان عرنوس بود که توسط جوانان دختر و پسر حزب ما انجام گرفت، در حقيقت اين تظاهرات به تحصن منجر شد، هدف از اين تحصن محکوم کردن تجاوز امپرياليسم و مزدوران منطقهای آن بود که شامل نظامهای ارتجاعی میباشد.
موضوع ديگر اينکه ما قبل از شروع تظاهرات، با نوشتن تومارهايي که گاهاً يکصد هزار امضاء زير خود داشت، درخواستهای تودهای را مطرح میکرديم. يکی از اين درخواستها برای کم کردن قيمت بنزين بود. منظور اينکه ما از مدتها پيش برای کمک به حل مشکل مردم دست به اقدامات گوناگونی میزديم. از سويی برای مبارزات ملی سوريه نيز پيشقدم بوده ايم. ما از سياستهای ضدامپرياليستی سوريه هميشه حمايت کرده ايم، به اين خاطر شعار سی ساله ما در گذشته دفاع از دو محور اصلی يعنی دفاع از ميهن و حمايت از معيشت مردم بوده است، شعارهايی که از يکديگر جدايیناپذير بوده اند.
س: هماکنون در خيابانها انقلاب است. آيا تناقضی ميان شما به عنوان يک حزب انقلابی، از يک سو، و موافقت شما با دولت برای رودرويی با مردم در خيابانها، از سوی ديگر، وجود ندارد؟ اين دوگانگی و تضاد را چگونه تفسير میکنيد؟
ج: انقلابیگری ما به اين دليل است که ما از استقلال کشورمان دفاع میکنيم، در دوره وجود اشغالگران فرانسوی در سوريه ما يک لحظه برای اخراج آنان از پا ننشستيم، آنچنانکه مردم در سالهای پنجاه حزب ما را به «حزب جلاء» (به معنی حزبی که اشغالگران فرانسوی را از کشور بيرون کرد) ملقب کردند. در سالهای پنجاه ما با بورژاوزی ملی و حزب بعث ائتلاف کرديم و در پارلمان، عليه پيمانهای امپرياليستی همچون «پيمان استعماری بغداد»، «دکترين آيزنهاور» و «اصل چهار» تجمع پارلمانی تشکيل داديم و اين اقدام ما برای دفاع از استقلال کشور ضروری بود. انقلابیگری حزب ما در سالهای شصت در تجسم بخشيدن به اقداماتی در جهت پيشرفتهای نيازمندیهای اجتماعی همچون اصلاحات ارضی بود، که در حقيقت عميقترين و گستردهترين نوع از اصلاحات ارضی بود که سوريه در اواسط سالهای شصت به پايان برد و در هيچ يک از کشورهای عربی سابقه نداشت. از طرفی ما در همين زمان موفق شديم بخش دولتی قدرتمندی را در جامعه به وجود آوريم که دمکراسی آموزشی نتيجه آن بود و از آن زمان آموزشوپرورش از ابتدا تا انتها رايگان شد و بسياری تحولات ديگر، از جمله ايجاد شبکه گسترده و سراسری بهداشت دولتی رايگان، امروز هم بهداشت و دارو در کشور رايگان است.
با اين حساب وقتی شما میگوييد که در خيابانها انقلاب وجود دارد، من میگويم نه، اين تمرد است و نه انقلاب، برای اينکه کسی نمیتواند با کمک پيمان «ناتو» و امپرياليسم آمريکا انقلابی باشد.
هنگامی که ما در مقابل توطئههای آمريکا ايستادگی میکنيم، مسلماً موضع ما موضعی انقلابی است. بله جنبشی در خيابانها وجود دارد، اما اين جنبش انقلابی نيست. جنبش انقلابی نمیتواند با آمريکا سمتوسو داشته باشد.
س: آيا موضعگيری دولت نيز اينچنين است؟ آيا اين بحرانی چند بعدی و پيچيده است؟
ج: اولاً نمیتوان همه اعتراضات موجود را يکسان و يکرنگ ديد. براين اساس من از همان ابتدای اعتراضات نظرم اين بود که درخواستها بايد ميان طرفين يعنی مردم و دولت به طور مسالمتآميز به بحث گذاشه شود، اما عمليات خرابکارانه همچون ترور و ايجاد انفجارات مسلماً با عکسالعمل قانون روبهرو میشود و اينگونه برخورد دولت دمکراتيک است.
دفاع از حق دمکراتيک مردم در همه کشورهای دنيا اينچنين است. هنگامی که مردم برای درخواستهای بر حق خود به خيابان میآيند و تظاهر میکنند و شعار سر میدهند عمل برحقی است و بايد به درخواستهايشان پاسخ داده شود. حقيقت اين است که دولت اين کار را انجام داد و گامهای مهمی در اين راه برداشت. به ويژه بايد گفت که دولت در زمينه آزادیهای دمکراتيک اقدامات مهمی انجام داد. دولت دو اقدام بسيار مهم را در اين زمينه عملی کرد: لغو حالت فوقالعاده و قانون آزادی احزاب. البته ما بر اين قانون ملاحظاتی داريم، اما در هر جهت امروز برای تشکيل احزاب قانونی وجود دارد که در گذشته نبود و امکان تشکيل حزب وجود نداشت. اشکال اين قانون اين است که به شيوه قانون شرکتها نوشته شده است. با اين وجود بسياری از ملاحظات ما در مورد تعديل قانون مذکور پذيرفته شد و البته میتوان اشکال موجود را به علت حرفهای نبودن قانونگذاران به حساب آورد.
در مورد قانون انتخابات بايد گفت که تغييرات جدی در آن انجام نگرفته و بهترين راه برای يک انتخابات سالم در نظر گرفتن اصل نسبيت در انتخابات است.
برای اينکه بدانيد، قانون نسبيت در انتخابات اولين بار در روسيه به اجرا درآمد، در ايتاليا نيز انتخابات بر مبنای نسبيت است، در ترکيه نوع مسخ شده آن اجرا میشود. متأسفانه بايد بگويم که در سوريه هنوز اين قانون در نظر گرفته نشده و میتوان گفت که همان قانون انتخابات سابق باقی مانده است.
س: شما قبل از اين گفتيد که نقض قوانين به علت عدم آگاهی کامل قانونگذاران و حرفهای نبودن آنان است. آيا اين درست است؟
ج: بله، وقتی ما با مسؤولان دولتی صحبت میکنيم میگويند «بلی درست است»، آما آنچه که ما مطرح کرديم به اين شکل است. البته ممکن است گزارش شما نتواند توضيحات مرا منعکس کند، با وجود اين، نظر به علاقمندی که شما به مسايل سياسی داريد، برای شما شرح خواهم داد که منظور از نسبيت چيست؟
ما در مجلس ملی دارای ۲۵۰ کرسی هستيم، و در عينحال، ما در سوريه شرايط ويژهای داريم. يکصدوپنجاه عدد از اين کرسی ها براساس نسبيت، به اين معنی که کل سوريه يک دايره انتخاباتی محسوب میشود، در نظر گرفته میشود. هر کس میتواند خود را در ليست ۱۵۰ نفری قرار دهد، حتا يک نفر به تنهايی میتواند کانديدای نمايندگی مجلس شود، هر فرد بايد ۳ درصد آرای رأی دهندگان را بياورد و اين طريقهای دمکراتيک است که در اغلب دمکراسیهای دنيا انجام میشود. اين تنها راه ورود به درون پارلمان است، هر کس کمتر از ۳ درصد رأی بياورد نمیتواند وارد مجلس ملی گردد.
ما در سوريه ويژگیهای اجتماعی داريم، در اينجا ما شيوخ عشاير داريم، و خصوصيات ديگر رنگارنگی سوريه زيباست. به خاطر رعايت اين رنگارنگی و ويژگیهای زيبای کشور، يکصد کرسی براساس يک يا دو نماينده، برای مناطق و ويژگیهای خاص در نظر گرفته شده است. بدين شکل، ميان دو خصوصيت موفق شدهايم. اولاً، انتخابات براساس نسبيت دمکراتيک برای نيروهای سياسی که به شکل بسيار درست و سالم کانديدا میشوند و انتخاب میشوند يا نمیشوند. ثانياً، از طريق دادن حق فردی برای رعايت آداب و رسوم موجود در کشور. با کمال تأسف بايد بگويم که اين طرح ما به درستی در نظر گرفته نشده است. هماکنون، قانون انتخابات فعلی به مانند قانون قبلی است. چيزی که ما اکنون متوجه شده ايم اين است که نمیتوان بين قوانين موجود برای مجلس ملی و قوانين انتخابات برای شوراهای محلی هماهنگی ايجاد کرد، زيرا هر کدام از اينها به موضوعات و مشکلات ويژهای میپردازد، ضروری است که ما در کشور دو قانون جداگانه داشته باشيم. يک قانون مخصوص انتخابات مجلس ملی و قانون جداگانه ديگری برای شوراهای محلی، و با در نظر گرفتن ويژگیهای لازم برای هر دوی آنها. قانون ويژه نمايندگان مجلس ملی بايد عمدتاً سياسی بوده و توسط يک هيأت عالی قانونگذار تدوين گردد، در صورتیکه قانون شوراهای محلی بيشتر در مورد مشکلات روزمره و مسايل عادی مردم است و بر اين اساس بايد تدوين گردد.
دولت همچنين درخواست ما را برای دادن شناسنامه به کردهايی که در سرشماری سال ۱۹۶۲ محروم شده بودند، پذيرفت. يکصدوچهار هزار نفر از آنها شناسنامه خود را دريافت کردند، ظلمی که در حق آنان شده جنبه طبقاتی داشت و برخلاف آنچه که تبليغ شده بود به علت مسأله ملی نبود.
س: به نظر شما دولت در سمتگيری خود نسبت به مشکلات موجود، جدی است؟
ج: بله، از نظر سياسی کاملاً جدی است.
س: آيا شما اين شک را داريد که دولت به اعمالی که دست میزند، تنها مانور سياسی است. اگر تعبير من درست باشد، و هنگامی که بحران را از سر گذرانيد، دوباره به سياستهای گذشته باز خواهد گشت؟
ج: من يک مارکسيست هستم، مارکس گفت پراتيک معيار حقيقت است. غير از اين شکبرانگيز و نيتهای بدون عمل است. ما اين قوانين را در عرصه عمل لمس کرده ايم، اما درخواست ما اين است که غير از آنچه در زمينه سياسی عملاً اجرا شده، اقداماتی جدی نيز در زمينه اقتصاد به اجرا درآيد. درخواست ما اين است که در کل برنامههای اقتصادی که در ۶-۷ سال گذشته تحت عنوان «اقتصاد اجتماعی بازار» انجام گرفته به طور ريشهای تجديدنظر شود. اين قوانين ضربات سختی به بنيه اجتماعی وارد آورد. و عدهای درصددند تا با وارد آوردن فشارها و ضربات اقتصادی بتوانند برنامههای سياسی خود را اعمال کنند. ما شديداً به اين اعتراض کرديم، نه با گلهو شکوه، بلکه به وسيله توضيح روشن آن در مطبوعات سياسی خود و همچنين در مذاکرات پارلمانی.
ما در مورد خصوصیسازی، ورود سرمايههای خارجی و از همه مهمتر خصوصیسازی برق اعتراض کرديم. ما به عنوان مارکسيست مخالف ورود هرگونه سرمايه خارجی و تشکيل بورس بوديم، زيرا سرمايهها در سوريه بيشتر جنبه محلی و خانوادگی داشت و نياز به تشکيل بورس نبود، بورس برای چه؟ برای اينکه گامی درازمدت و منفی البته برای آينده باشد، چرا؟ زيرا پس از تشکيل بورس مطرح کردند که شرکتها و مؤسسات بخش دولتی بايد به صورت سهام فروخته شده و آن سهام در بازار بورس مبادله شود. اين آخرين قانونی بود که در ضمن تصويب قوانين شرکتها به تصويب رسيد.
قوانين منفی ديگری که به تصويب رسيد در مورد وضعيت کارگران بود که اشعار میداشت، میتوان کارگر را به طور ناگهانی از کار اخراج کرد. هماکنون ما شديداً درخواست میکنيم که قوانين گذشته لغو شده و کارخانهها مجدداً به مالکيت دولت درآيند و من ابايی ندارم که بگويم بهتر است سرمايهداری دولتی باشد. معنی سرمايهداری دولتی به نظر ما اين است که دولت با قوت تمام در امور اقتصادی و اجتماعی نقش داشته باشد. چهار سال پيش در ۲۰۰۷، نخستوزير در پارلمان اعلان داشت که دولت تاجر خوبی نيست و به مثابه تاجر شکست خورده است و بايد همه مؤسسات دولتی را که در زمينه تجارت عمل میکنند تصفيه کنيم. در آن زمان پاسخ ما اين بود که دولت بهتر است کنترل تجارت داخلی را به عهده بگيرد و خوشبختانه اين وضع وجود دارد وگرنه اوضاع اقتصاد داخلی ما بسيار بدتر میبود. و اکنون درخواست میکنيم که دولت کنترل تجارت خارجی را هم در اختيار خود بگيرد.
هم اکنون در بازار داخلی چه وضعی حکمفرماست؟ شما به وضوح میبينيد که قيمتها بسيار پايين و مناسب است، به اين دليل که دولت مستقيماً کالاها را به صورت عمده از مؤسسات توليدی خريد میکند و آن را توزيع میکند. از اين جهت ما اصرار داريم که دولت کنترل همه مؤسسات را در دست بگيرد، به ويژه دولت بايد کنترل تجارت خارجی را در اختيار بگيرد. در آن صورت دولت میتواند کنترل خريد و توزيع کالاها را در اختيار گرفته و به ويژه در شرايط سخت کنونی ما خواهيم توانست از شدت و گستردگی مشکلات مردم کم کنيم.
ما حتا در مورد تأسيس بانکهای خصوصی هشدار داديم و گفتيم که آنها نتايج خوبی برای کشور نخواهد داشت. اکنون پنج سال از شروع کار آنان گذشته است. آنان به چه کاری مشغولند؟ تنها کار مهم آنها دادن وام برای خريد ماشين است، آيا کار ديگری انجام میدهند؟ در صورتیکه بخش دولتی و بانکهای دولتی بار اصلی مکشلات جامعه را متحمل میشوند. ما از ابتدا مخالف اين قانون بوديم و امروز هم خواستار آن هستيم که بانکهای خصوصی دولتی شوند. دولت بايد انحصار بانکداری را در اختيار داشته باشد. ما در همان زمان به گروه اقتصادی که مسؤول اين برنامه بود، اظهار داشتيم که شما تنها جنبه اقتصادی را در نظر داريد و مسأله سياسی را در نظر نمیگيريد، ما گفتيم که سوريه به طور دايم با انواع توطئهها و تحريمها روبهروست، گفتيم که سوريه چند دهه است که در زير تحريم و فشارهای گوناگون به سر میبرد، کشور ما نروژ نيست. آن روز مسؤولان اقتصادی اظهارنظر ما را به هيچ گرفتند، اما اکنون بر همگان آشکار شده که نظر ما صحيح بوده است.
شما امروز به دنيا نگاه کنيد. اکثر دولتها در امور اقتصادی دخالت و آن را در کنترل خود میگيرند. بعد از بحران ۲۰۰۸-۲۰۰۹ جنرال موتورز، کرايسلر، مریلينچ و ... همه دولتی شدند، يا دولت با دخالت در اراده آنها، کنترل آنها را زير نظر دارد. در آن سالها ما اين مشکلات را میدانستيم و پيشبينی میکرديم. وقتی به گروه اقتصادی آينده آن را توضيح میداديم، با تبختر میگفتند، امکان ندارد، اينچنين نخواهد شد، اما امروز شاهديم که نظرات ما درست بوده است.
س: آيا امروز دولت در امور مختلف با شما مشورت میکند، يعنی رأی شما را در نظر میگيريد؟
ج: صراحتاً بگويم، گاهی آری، گاهی نه.
س: چگونه و چه نوع مشورتی دولت با شما دارد؟
ج: قبل از حوادث اخير مسايل مختلف به شکل دمکراتيک در کميتۀ مرکزی حزب بحث و بررسی میشد. همينطور در پارلمان نيز مسايل به بحث گذاشته میشد و ما نيز شرکت میکرديم، نمايندگان حزب کمونيست سوريه چهار نفر بوديم. هنگامی که مسأله خصوصی کردن برق کشور مطرح شد ما نيروی چپ در پارلمان هشت رأی داشتيم و يک نفر نيز از اعضای حزب بعث بود که به ما پيوست. يکی از مسؤولان دولتی اظهار داشت که شما اکنون ۹ نفر هستيد. امروز مشاهده میکنيم که در آن روز بسياری مثل ما مخالف بودند، اما اين مخالفت در درون خودشان بود. هماکنون جلسات ماهانه داريم و مسأله اصلی ما بحث وضعيت سياسی است.
توضيح مترجم:
نمیتوان حجم توطئه عظيم و گستردهای را که بنا به خواست آمريکا و فرمانبرداری ترکيه، عربستان، قطر در مرزهای سوريه میگذرد، به «ديکتاتوری» بشار اسد مرتبط ساخت. آيا اعزام صدها تروريست عربستانی، پاکستانی، قطری و ليبيايی و کشتار و انفجارات در سوريه را بايد به حساب اين گذاشت که خاندان اسد ديکتاتور است؟ يا اينکه مقاصد شوم ديگری در کار است. اپوزيسيون راست جمهوری اسلامی در خارجه که بسياری از آنها عبا و ردای «سرخ» هم به تن دارند، به خوبی اين را میدانند، اما اينان معاملهگرند و شيوه «نان کافر بخور و برايش شمشير بزن» را در پيش گرفته اند. «چپ» و «مارکسيسم» و تشکيلات را به مغازهای برای پولسازی تبديل کرده اند. به همين دليل هم همگی به ناقلان اخبار و گزارشات رسانههای امپرياليستی تبديل شده اند. تحليل ديالکتيکی، بررسی علمی از اوضاع در قاموس اينان ناپديد شده است.
آمريکا در سال ۲۰۰۳، به قصد تشکيل «خاورميانه جديد» به عراق حمله کرد تا با تسلط بر گاز و نفت جهان بتواند امپراتوری خود را دايمی کند. اما مقاومت سرسختانه ملت عراق و تشکيل «مقاومت ملی» برنامه آمريکا را در هم ريخت و ميليتاريسم آمريکا به همراه اقتصاد و سياست اين کشور با شکست مفتضحانهای روبهرو و مجبور شد با خفت و خواری خاک عراق را ترک کند.
اما همانطور که گفته اند «توبه گرگ مرگ است». پس از استعمار مجدد ليبی، فيل آمريکا ياد هندوستان افتاد تا با حمله به سوريه مجدداً بتواند به عراق بازگردد و آب رفته را به جوی بازگرداند.
توطئه پشت توطئه، منجر به ارسال هيأت بازرسان عرب تحت نام پر طمطراق «پروتکل» گرديد. و هيأتی زير نظر محمد دابی آماده رفتن به سوريه شد. آمريکا فکر نمیکرد که سوريه موافقت کند و خواهد توانست به آن بهانه بلای ليبی را سر سوريه بياورد. اما سوريه نه فقط هيأت و «پروتکل» را پذيرفت، بلکه با تمام توانش با آن همکاری نيز کرد. همکاری دولت سوريه و گزارشهای بازرسان به نفع دولت سوريه و به ضرر آمريکا بود. لذا نبيل العربی و نخستوزير قطر به يکباره عمل بازرسی را متوقف و اعلام کردند که میخواهند از سازمان ملل کمک بگيرند و بدين وسيله راه جنگ و اشغال سوريه را برای آمريکا هموراه کنند و خوشبخانه اين ترفند شوم هم با «وتو» روسيه و چين نقش بر آب شد.
روسيه، چين و ايران میدانستند که سقوط سوريه به معنای بازگشت مجدد آمريکا به عراق و محاصره ايران است که در نتيجه آن کل نفت خليج فارس، گاز کردستان و قطر، منابع گاز و نفت ترکمنستان و آذربايجان همه و همه به دست آمريکا خواهد افتاد. فوریترين اقدام آمريکا، زير فشار قرار دادن چين و هند و گرفتن بازار نفت و گاز اروپا از روسيه است. و تو حديث مفصل بخوان از اين مجمل: «رسيده بود بلايی وليک بخير گذشت».
هنوز جهانيان فجايع ضدانسانی و ضداخلاقی «دمکراسی» و «حقوق بشر» آمريکايی را در عراق و افغانستان فراموش نکرده اند، آمريکايیها میخواهند سنايوی بدتری را در منطقه پياده کنند و البته مزدوران و نوکرانی نيز دارند که برايشان هورا بکشند.
در اينجا بد نيست گوشههايی از مصاحبه ژنرال محمد دابی سودانی، رييس بازرسان عرب در سوريه، که در تاريخ ۲۳ ژانويه ۲۰۱۲ در خارطوم با شرکت رسانههای بينالمللی انجام شد، آورده شود:
● دولت سوريه همه گونه همکاری را با ما انجام داد و ما هيچ مشکلی نداشتيم.
● دولت سوريه ۵٫۰۰۰ نفر زندانی حوادث اخير را با حضور ۵ سازمان حقوق بشر بينالمللی که به سوريه آمده بودند، آزاد کرد.
● ما با دو نوع تظاهرات در سوريه روبهرو بوديم: يکی تظاهرات عمومی مردم در دفاع از بشار اسد و مخالفت با دخالت خارجی، و ديگری تظاهرات اپوزيسيون داخلی که مسالمتآميز بود و دولت نيز با آنها رفتار ملايم داشت.
● در شهر حمص با خشونت فراوانی روبهرو بوديم، اما دولت سوريه هنگامی به خشونت روی آورد که حملات مسلحانه از طرف گروههايی که از خارج مرزها آمده بودند، شروع شد. دولت در برابر آنان واکنش نشان میداد. به همين دليل آمريکا عمل بازرسان را متوقف کرد و نتيجهاش را هم ديد.
بدون شک در سوريه مشکلات وجود دارد، اما توپ و تانک و تروريست های بنيادگرای آمريکايی و عربستانی کمکی به حل آن مشکلات نخواهند کرد، بلکه ملت و دولت سوريه خود صلاحيت و توانايی آن را دارند که مشکلات خود را حل کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر