۱۳۹۱ اسفند ۱۳, یکشنبه





گاهنامۀ هنر ومبارزه
2 مارس 2013

INVESTIG’ACTION
بدتر از «شوتزپاه»
سلاح شیمیائی، سوریه و هذیانهای آمریکا
26 فوریه 2013
نوشتۀ ادوارد هرمن
استاد افتخاری امور مالی در مدرسۀ  وارتون در دانشگاه فیلادلفی، اقتصاد دان و منتقد رسانه های همگانی، نویسندۀ چندین کتاب از جکله « قتل عام قومی و تبلیغات»(با همکاری دیوید پترسون، مونترآل 2012)

ترجمه توسط حمید محوی
Article original paru sur Z Net - The Spirit Of Resistance Lives


ایالات متحده اظهار نگرانی کرده است. ایالات متحده ادعا می کند که دلایلی در اختیار دارد که نشان می دهد  که دولت سوریه می تواند به عنوان حرف آخر از سلاح شیمیائی استفاده کند. در پی این موضوع، خشم عمومی و جنجال رسانه ای بر پا شد. به همین علت برای ادوارد هرمن فرصتی فراهم ساخت تا به حساب ایالات متحده در این زمینه بپردازد. آیا شکارچیان  غیر قانونی نگهبانان خوبی برای جنگل خواهند بود؟
میشل کولن






«شوتزپاه» : آن است که به آخرین درجۀ تکبر، بی حرمتی، و فقدان تمام و کمال شرم رسیده باشد. مترادف شجاعت حقارت آمیز است، وقاحت، گستاخی، در محیطی که بی شرمی جزء قواعد رایج است از حالت تحقیر آمیزش خارج می شود...به زبان عبری، واژۀ «شوتزپاه» حاکی از  برانگیخته شدن علیه فردی است که بی هیچ شرم و حیائی قویا از حد و حدود رفتار قابل قبول پا فراتر می گذارد.
وقتی وزیر امور خارجه هیلاری کلینتون و رئیس جمهور اوباما را می بینیم که با حالتی سنگین و مصیبت زده به سوریه در مورد کاربرد سلاح شیمیائی اخطار می دهند، «به هیچ عنوان قابل قبول نیست» به گفتۀ اوباما، یا «که از خط قرمز عبور خواهد کرد و مسئولان آن باید پاسخگو باشند» به گفتۀ هیلاری کلینتون، و وقتی نیویورک تایمز را می بینیم [مثل بسیاری از رسانه های غربی] و یا هر رهبر سیاسی و یا روشنفکر غربی دیگر که این بیانیه ها را تکرار کرده و به آن بال و پر می دهد، در مقابل این همه ریاکاری شگفت انگیز بهت زده می شویم.
با آگاهی به این امر که ایالات متحده رکورد دار کاربرد سلاح های شیمیائی در جهان بوده، و همیشه از امضای پیمان منع کاربرد این نوع سلاحها امتناع کرده است. و علاوه بر این امروز دائما در تمام جنگ افروزیهایش، سلاح های اورانیوم ضعیف شده به کار می برد (اورانیوم ضعیف شده سلاحی اتمی و در عین حال شیمیائی یوده و  شمار انواع قربانیان، فراتر از اهداف مستقیم آن است)!
کاربرد گستردۀ عنصر نارنجی در ویتنام یا مهمات با شارژ فسفر سفید در عراق از جمله مواردی است که همه از چگونگی آن اطلاع دارند، اینطور نیست؟ آیا ممکن است که کلینتون، اوباما و رسانه ها از چنین مواردی بی اطلاع باشند؟ آیا در اینجا یکبار دیگر تکبر قدرتی را مشاهده نمی کنیم که می گوید تنها وقتی که دشمن دست به کار شوک آوری می زند باید از اخلاق و قانون بین المللی حرف بزنیم؟
شاید مخلوطی از هر دو، و همان ریاکاری نهفته در دو وزن و دو معیار مختلف برای سنجش است که به شکل فوق العاده ای باید توجه ما را بخود جلب کند. کهن الگوی این نوع رفتار می تواند داستان «باران زرد» باشد – سم شیمیائی که گوئی شوروی ها طی سالهای 1980 در آسمان لائوس پخش کرده اند. ولی گزارشات مرتبط به ارتکاب چنین عملی فاقد مدرک جرم عینی بود، ولی در آن دوران مانع دولت ریگان نشد که از آن برای ابلیس نمائی «امپراتوری شر» بهترین بهره برداری ها را به عمل نیاورد.
هر چند ثابت شده بود که اتهامات وارده آمده - به شوروی ها - واقعیت نداشته و اشتباه بوده است و هر چند که پژوهشگر آمریکائی، متیو میسیلسون مدارکی تهیه کرد که نشان می داد که «باران زرد» در واقع مدفوعات زنبورها بوده و سمی نیست، ولی از دیدگاه وال استریت ژورنال و رسانه های همگانی هم پیمان «باران زرد سمی بوده و شوروی ها آن را پخش کرده اند». و دائما از «مزارع سمی لائوس» گزارش تهیه می کردند تا به جهانیان نشان دهند که «چه کسی خوب، و چه کسی بد بوده است» («کلینتون درس تاریخی ویتنام را ندیده می گیرد» وال استریت ژورنال، 9 سپتامبر 1992).

به عبارت دیگر کین(1) جنگ شیمیائی  عظیمی را که ایالات متحده واقعا علیه ویتنام، لائوس و کامبوج راه اندازی کرد ندیده گرفت ولی دائما از داستان قدیمی «باران زرد» توسط شوروی ها یاد می کرد، حتی اگر از مدتها پیش غیر واقعی بودن آن به اثبات رسیده باشد.
در واقع ریاکاری، دغل کاری یا هر دو با هم، به سختی بتوان بهتر از این کارها را به پیش برد! مشخصا در روزنامۀ خودش، در مقاله ای به تاریخ 1997 از 500000 کودک ویتنامی که از ضایعات مادرزادی رنج می برند یاد می کند که در واقع حاصل اعمال همآنهائی است که او آنها را «خوب ها» می نامد
 (Peter Waldman, “Body Count : In Vietnam, the Agony Of Birth Defects Calls An Old War to Mind,” WSJ, 12 décembre 1997).

امروز وفاداران به امپریالیسم آمریکا تلاش می کنند که ماهی را در مورد جنگ شیمیائی علیه ویتنام غرق کنند، و همین شیوۀ غرق ماهی در آبهای سکوت را در مورد کاربرد سلاح های اورانیوم ضعیف شده در جنگ های معاصر نیز تکرار می کنند (2).
استیون پینکر(3)  در کتابی که اخیرا تحت عنوان «بهترین تمایلات فطری ما : چرا خشونت کاهش یافته است»(4) منتشر کرد، که خیلی مورد توجه و تشویق محافل سیاسی حاکم قرار گرفت. استیون  پینکر آشکارا در مورد موضوع مطروحه اش دروغ می گوید، او به خوانندگان می گوید آن عاملی که اخلاق را در سطح جهانی متحول ساخته و به کاهش خشونت انجامیده ، پیشرفت دموکراسی های بزرگ غربی و همانا محکوم دانستن کاربرد سلاح های شیمیائی و امتناع از کار بست آن بوده است. ولی در چند صفحه ای که استیون پینکر به خشونت جنگ ویتنام می پردازد، حتی یک کلمه دربارۀ کاربست گستردۀ سلاح های شیمیائی نمی نویسد که در طرحی به نام «عملیات کارگر مزرعه»(1962-1971)(5) به اجرا گذاشته شد، و با اجرای عملیات مشابه دیگر در جنگ علیه ویتنام، لائوس و کامبوج گسترش یافت.

به همین نسبت در مورد سوریه، در تبلیغات رسمی نمی گویند که دولت سوریه از این پس چنین سلاح هائی را به کار می برد، ولی تنها می گویند که غربی ها مدارکی در دست دارند که نشان می دهد که گوئی سوریه در حال تدارک چنین سلاحی به عنوان آخرین حربه می باشد : «آنچه موجب نگرانی ما می باشد، این است که رژیم اسد بیش از پیش در تنگنا قرار گرفته و ممکن است به کاربست چنین سلاح هائی روی بیاورد و یا کنترل ذخائرش را از دست بدهدو بر این اساس سلاح های شیمیائی بدست گروه هائی بیافتد که در سوریه فعال هستند.» (هیلاری کلینتون)
در این مورد، تنها اخیرا واشینگتن و رسانه های همگانی سرانجام به حضور القاعده بین گروه ها و «مبارزان آزادی» اعتراف کردند که غربی ها از فعالیت آنها در سوریه پشتیبانی می کنند – و آنچه که حضور چنین گروه هائی می تواند ایجاد نگرانی کند.
این نوع فرصت طلبی ها می تواند یکبار دیگر به سهولت روی دیگر سکۀ طلائی باشد، به همان شکلی که پس از پشتیبانی از القاعده در افغانستان یا در لیبی روی داد، ایالات متحده دوباره از آنهائی پشتیبانی می کند که در آینده متعاقبا «بدترین بدترها» نامیده خواهند شد – و از مقام « مبارزان آزادی» که اکنون سخاوتمندانه به آنها اسلحه و پشتیبانی اعطا می کند، فردا به مقام دیگری برگزیده شده، و به زندانهای غیر قانونی، و به شکنجه و قتل های هدف گیری شده محکوم خواهند شد.
علاوه بر تهدید سلاح شیمیائی در سوریه، نمایندگان غربی در مورد کاربرد بمب های خوشه ای توسط ارتش رسمی سوریه علیه شهروندان در درگیری های جاری نیز خیلی اظهار نگرانی کرده اند 
 (C.J. Chivers, “In Syria, Cluster Munitions Takes Its Toll,” New York Times, 21 décembre 2012).

در این جا نیز، با یکی از مواردی روبرو می شویم که در عین حال آشنا و مضحک بنظر می رسد، زیرا رسانه ها یکبار دیگر همکاری هایشان را روی تلاش های ریاکارانه در رابطه با مسائل عینی متمرکز ساخته،  ولی در انتخاب چهرّۀ ابلیس در وضعیت رقت آوری هستند.
پیش از این، صرب ها را به «تصفیۀ قومی» متهم کردند، بی آن که دخالت ناتو در راه اندازی جنگ داخلی را در محاسباتشان درنظر بگیرند.
ولی به هیچ عنوان نمی توانیم انتظار داشته باشیم که با چنین محاسباتی از تصفیۀ قومی که اسرائیل طی سالیان دراز در مورد فلسطینی ها راه اندازی کرد حرف بزنند.
بر اساس آنچه رسانه های غربی از حوادث لیبی منعکس می کردند، گوئی که قذافی گفته بوده است که بنغازی را به حمام خون تبدیل خواهد کرد، در نتیجه به یمن همین رسانه ها و سازمان ملل متحد بود که اینبار ایالات متحده، هم پیمانانش در ناتو، شورشیان محلی و سربازان مزدور ی که از خارج وارد لیبی کرده بو دند، واقعا موفق شدند که حمام خون راه بیاندازند و البته با یک نقطۀ پایان برجسته یعنی اعدام بی دادگاه قذافی. و این هیلاری کلینتون است که با افتخار و خندۀ تمسخرآمیز اعلام می کند که » «ما آمدیم، جنگیدیم، او مرد! که تکرار هجو آمیز جملۀ پر طمطراق ژولیوس سزار است – «آمدم، دیدم، پیروز شدم»

 [“We came, we fought, he died !” “Veni, Vidi, Vici !” de César].
 سلاح کشتار جمعی در انبارهای صدام حسین به پیکرۀ همین اسطوره پردازی تعلق دارد که به عنوان بهانه برای جنگ تجاوزکارانه از سوی ایالات متحده علیه عراق به کار بسته شد و در اینجا نیز به نابودی یک کشور، کشتار مردم آن و قتل «رهبر شرور» آن انجامید.
پیرامون حوادث سوریه، در حال حاضر یک عنصر شرور دیگر، ایران است که جهان را با پافشاری روی برنامۀ هسته ای اش تهدید می کند. ایران، بی گمان هدف بعدی در فهرست برنامۀ دموکراسی های بزرگ برای تولید دولت های ناموفق شکست خورده قرار دارد – همان گونه که استیون پینکر این دموکراسی های بزرگ را می نامد : «دولتهای رادیکالمان ضد خشونت».
حال برمی گردیم به موضوع بمب های خوشه ای، ایالات متحده به شکل گسترده از این نوع سلاح ها در ویتنام و لائوس، در عراق و بعدا در جنگ هوائی علیه صربستان، در سال 1999 استفاده کرد. اسرائیل نیز در جنگ تجاوزکارانه طی سال 2006 سخاوتمندانه از بمبهای خوشه ای علیه لبنان استفاده کرد و بذر مرگ را به ویژه در آخرین روزهای جنگ در سراسر کشور پراکند، در حالی که به صلح نزدیک شده بودند. ارتش اسرائیل تقریبا نیم میلیون بمب پس از آخرین حملۀ به لبنان برجا گذاشت. فرمانده اسکادران هواپیماهای بمب افکن اسرائیل در این مورد اظهار  داشت که : «آنچه ما انجام دادیم، جنون آسا و هیولائی بود، ما چند شهر را در لبنان به تمامی با بمب خوشه ای- مهمات با عملکرد ثانوی در زمان - بمباران کردیم [فرماندۀ نیروهای اسرائیلی اعلام کرد  : ما بیش از یک میلیون بمب خوشه ای روی لبنان پرتاب کردیم] (هاآرتض، 12 سپتامبر 2006).
ولی دربارۀ این نوع عملیات، مقامات مسئول آمریکائی و رسانه ها هیچ نقد خاصی برای مطرح کردن نداشتند – بی آن که از درد و رنج  بدنیاآوردن خاورمیانه نوین یا مرگ آن  چیزی بگویند.
مانند تمام رسانه های بزرگ، نیویورک تایمز هرگز نقل قولی حتی از یک فرماندۀ نیروی نظامی اسرائیلی که کاربرد بمب های خوشه ای توسط کشورش را افشا کرده و آن را هیولائی نامیده باشد منتشر نکرده و یا هنوز او را کشف نکرده است.
تنها مقاله ای که دربارۀ این موضوع منتشر کرده نه شمار بمب های پرتاب شده را قید کرده، و نه هیچ توضیح مشخصی دربارۀ زمان یا مناطق بمباران شده و نه هیچ توضیحی دربارۀ تأثیرات آن. هیچ انتقادی نیز در خصوص کاربرد چنین مهماتی از سوی اسرائیل مطرح نکرده و به ویژه با امتناع از هیولائی خواندن چنین جنایتی خودش را به مخاطره نیانداخته است.

در سنت قدیمی دفاع از پاکسازی قومی، گزارشات مشخصا عاری از هر گونه بحثی بود. با نگاهی به عناوین مقالات نیویورک تایمز نیز مشاهده می کنیم که هرگز موضوع شهروندان یا مناطق غیر نظامی که هدف مطلوب بمبارانها و ویران شدن آنها به صفحات اول اختصاص نداشته است – ولی در مورد لیبی در دوران قذافی و یا سوریه در دوران اسد به شکل کاملا مشخصی اینگونه گزارشات به صفحات اول تعلق داشته است.
در مورد اسرائیل در لبنان، تنها مطلبی که می توانیم  بگوییم کمابیش به موضوع ما مربوط می باشد چیزی است شبیه : «لبنانی ها و بشردوستان خطر ویرانی ها را کشف می کنند»(25 اوت 2006)، اگر چه این روزنامه مقاله ای از دیدبان حقوق بشر نیز منتشر کرده است که سیاست اسرائیل را جنایت جنگی نامیده (کیفنر، 24 اوت 2006)، و یک مقالۀ دیگر که به جزئیات وحشی گرانه و خصوصیت ضد شهروندی و خشونت اسرائیل می پردازد  
 (Worth et Kifner, 25 août 2006).

ایالات متحده مانند اسرائیل پیمان نامۀ منع کاربرد بمب های خوشه ای را امضا نکرد (چند کشور دیگر  مانند روسیه و چین نیز آن را امضا نکردند). به گفتۀ ریچارد نورتون-تیلور، عفو بین الملل، آکسفام و قطعنامۀ 36- گروه همآهنگ سازی برای جلوگیری از به کار بستن این نوع سلاح ها اعلام کردند که در مذاکراتی که توسط ایالات متحده تدارک دیده شده بود، امور بشر دوستانه کاملا به حاشیه رانده شد، وچهارشنبۀ آینده بریتانیائی ها را فراخواهند خواست تا مانع ایالات متحده شود که این چیزی که نام دیگری بجز «جواز کشتن» به ضرب بمب خوشه ای ندار د را  تحمیل نکند.»

 (“US pushing UN to lift ban on cluster bombs, say campaigners” Le Guardian, 22 novembre 2011).

ولی آمریکائی ها اطمینان دادند که آخرین مدل های «س ب یو»(6) واقعا هدف یاب بوده  و میزان اشتباه آن خیلی اندک است. می توانیم نتیجه بگیریم که «س ب یو» هایی که ارتش سوریه در اختیار دار مدل های قدیمی بوده، یعنی آنهائی که مهارت فنی کافی در آنها به کار نرفته و بد هستند. یا شاید ایالات متحده، هم پیمانانش و مشتریانشان – یعنی آنهائی که خوبه ها هستند، در هر جنگی، در واقع تنها همانهائی هستند که حق داشتن و استفاده از چنین سلاحهائی را دارا می باشند.
یکی از خصوصیات اصلی بمب های خوشه ای و  کابرد این نوع سلاح، جایگاه ویژه و ممتاز کودکان بین قربانیان است – مقامات آمریکائی و رسانه ها، از سوی دیگر، در رابطه با سرنوشت کودکان در منازعات نظامی توجه خاصی مبذول می دارند. آیا رئیس جمهور بارک اوباما اخیرا برای کودکانی که در واقعۀ نیوتان در کانکتیکات کشته شدند اشک نمی ریخت؟(7)
آیا رسانه ها نیز تحت تأثیر این واقعه قویا دچار هیجان نشده بودند؟
خب، از سوی دیگر، 500000 کودک ویتنامی داریم که با نقص عضو به دنیا آمده اند، علاوه بر ای صدها هزار نفر دیگر در این کشور طی جنگ کشته شده و یا جراحت دیده اند، ولی بی آن که به چنین اموری توجه خاصی ابراز دارند، یا اظهار تأسف کنند، و یا حتی بفکر جبران خسارت باشند، یا کمک پسا-جنگ برای قربانیان در نظر بگیرند (ولی 18 سال بایکوت به عنوان جریمه، آری).
پاسخ مادلن اولبرایت، در مورد 500000 عراقی کمتر از 5 سال قربانی که «مجازات کشتار جمعی» شدند، بسیار مشهور خاص و عام است، او گفته بود : «به این بها می ارزد!
چنین پاسخی عینا مانند نامه ای ارسالی توسط پست در رسانه های جانبدار ما منتشرشد، ولی بی آنکه موجب اعتراض شود و یا واکنش خاصی را برانگیزد. و سپس موج دائمی «حملات هدفمند» با پهپادهای ما علیه «مبارزان» - با کاروان «سهل انگاری» یا «خسارات جانبی» (8) در سنین پائین – به مدیریت همین اوبامای غمگین، و با بی اعتنائی رسانه های ما که هیچ هیجان و واکنشی را نشان نمی دهد. در منطقۀ فالوجه در عراق افزایش نوزادانی که با نقص عضو به دنیا می آیند، نوزادانی که مرده به دنیا می آیند و  سقط خود بخودی به شکل فوق العاده ای رو به افزایش داشته است ، بی گمان کاربرد گستردۀ سلاح های اورانیوم ضعیف شده توسط ارتش ایالات متحده در این منطقه مسئول این فاجعۀ انسانی و بحران بهداشتی در سطح عمومی بوده است(9).

 (Sarah Morrison, “Huge Rise in Iraq Birth Defects Linked to US Cluster Bombing,” The Independent [UK], 15 octobre 2012).


رسانه های ما هرگز به کودکانی که در دور دستها کشته و یا معلول می شوند توجه خاصی نداشته است، حتی وقتی که رهبران ما اعلام می کنند که زندگی هر انسانی ارزشمند است. اگر بخواهیم بی پرده حرف بزنیم، نسبت به زندگی و سلامت کودکان در کشور ما یا در خود آمریکا، به همین اندازه بی اعتنا هستند. چه تعداد از این کودکان ونو جوانان در خیابانها و گتوها کشته می شوند، بی آن که از آنهادی بگوییم که شمارشان بیش از پیش افزایش می یابد، و در جهانی که به سوی نابرابر فزاینده نیل می کند و در حالی که نظام اجتماعی  از هم فرو می پاشد به سختی  به زندگی ادامه می دهند.
حد و حدود ریاکاری نمایندگان طبقۀ حاکم وقتی که از سلاح های شیمیائی، بمب خوشه ای یا سرنوشت کودکان در سطح جهان حرف می زنند واقعا سرسام آور است. وآنچه که بدتر از «شوتزپاه» بنظر می رسد، وقتی است که کلینتون و اوباما، با استفاده از فرصتی که پیدا کرده اند به سوریه در مورد سلاح های شیمیائی و بمب خوشه ای اخطار می دهند.اینگونه بنظر می رسد که این افراد به تکبر و کلبی منشی خود با دو وزن با دو معیار سنجش آگاه نیستند.




پی نوشت :
1)Kann
2)مترجم : خصوصا باید یادآور شویم که مدافعان حقوق بشر ایرانی تا امروز با وجود هشدارهای مداوم از سوی گاهنامۀ هنر و مبارزه و سایت های پشتیبان،  در مورد کاربرد سلاح های اورانیوم ضعیف شده و نتایج آن سکوت اختیار  کرده اند و بعضا تنها به دریافت جایزه و دفاع از گروه های تروریست مانند مجاهدین خلق یا پژاک (زوربگیر و قاچاقچی مواد مخدر) اشتغال دارند. اپوزیسیون های ایرانی که جای خاص عالی مقام خود را دارند، برخی از آنها کاملا در کنار القاعده و ترورریست های وهابی صادر شده به سوریه قرار گرفته اند، و پس از این همه ویرانی،  و این همه قتل عام شهروندان سوری و پس از این همه آوارگی و جراحت ترس ووحشت از جنگ داخلی (ساخت یو اس آ + فرانسه + ناتو + شیخ قطری و آقای سلطان زاده و شاهزادۀ عربستانی با نایت کلوب های در بسته در جده با جانماز استرینگ مدل مادونا های اسکول آف گود فاک با الله اکبر) تنها چیزی که در بهترین حالت برای گفتن دارند، همین است که بگویند « اسد دیکتاتور است و نباید از او دفاع کرد. همین اپوزیسیون های دموکراتیک و نمی دانیم چی چی و چی چی پیش از این در کنار به اصطلاح انقلابیان «صلح طلب و بی سلاح لیبی» به سر می بردند و برای آتش بازی های پرداتورهای یانکی ها هورا می کشیدند. و حالا هم از مدتهای مدید و ندید برای ایران دموکراتیک دندان تیز می کنند.
3)Steven Pinker
4) The Better Angels of Our Nature : Why Violence Has Declined
5) Opération Ranch Aid
6) CBU [Cluster Bomb Unit]
7) ایالات متحدۀ آمریکا : شهر کوچک نیوتان در وحشت. 24 دسامبر 2012. گاهنامۀ هنر و مبارزه
8)گزارشات و تحلیل های متعددی در گاهنامۀ هنر و مبارزه و به ویژه در وبلاگ از هیروشیما تا بغداد در اختیار داریم که نشان می دهد که استراتژی ایالات متحده و به طور کلی غرب اساسا در جنگ هائی که بر پا می کنند بر اساس کشتار غیر نظامیان سر و سامان یافته. در این مورد به ویژه می توانید به متن سخنرانی ونسان رنوآر مراجعه کنید : «اسرار و رسوائی سلاح های اورانیوم ضعیف شده». البته در این مورد پرونده های بسیاری دراختیار داریم.
و مقالۀ
خسارات جانبی : پشت پردۀ حرکات خوف ناک دولتی
نوشتۀ گیوم دو روویل
9)مراجعه شود به وبلاگ : از هیروشیما تا بغداد.وبلاگ ویژۀ کاربرد اورانیوم ضعیف شده در جنگ های معاصر


در گاهنامۀ هنر و مبارزه منتشر شده است
21 دسامبر 2012
سریال سلاح های شیمیائی سوریه :
فاجعۀ بشری سازمان یافته توسط ایالات متحده و ناتو ؟
نوشتۀ پروفسور میشل شوسودوسکی

هیچ نظری موجود نیست: