۱۳۹۰ آذر ۱۲, شنبه

تدارکات جنگی علیه سوریه و ایران






تدارکات جنگی علیه سوریه و ایران


حزب کمونیست کانادا
خواهان افشای دولت هپر و تشکیل دولت ضد جنگ است
Journal de l’Art et du Combat
گاهنامۀ هنر و مبارزه
ترجمه توسط حمید محوی
Site web du
Parti communiste du Canada (marxiste-léniniste)
Enregistré auprès d'Élections Canada sous le nom de
Parti marxiste-léniniste du Canada
سایت حزب کمونیست کانادا (مارکسیست- لنینیست)
Numéro 39
28novembre 2011

تدارکات جنگی علیه سوریه و ایران
حزب کمونیست کانادا
خواهان افشای دولت هارپر
و تشکیل دولت ضد جنگ است
کانادایی ها باید از این اصل دفاع کنند که تدارکات جنگی به همان اندازه مهم است که هر گونه جنایت جنگی دیگر. جنگ تجاوزکارانه، بالاترین جنایت جنگی بوده و بی آن که شرایط عینی و ذهنی آن فراهم آمده باشد، تحقق نخواهد یافت.
دفاع از چنین اصلی به این معنا است که باید دولت کانادا را مسئول تدارکات جنگی علیه سوریه و ایران دانست، و باید به هم چنین تمام آنهایی را که به بهانه های مختلف در پی توجیه چنین تدارکاتی هستند، به عنوان مسئولان جنگ تلقی کرد.
تدارکات جنگی علیه سوریه و ایران به فهرست جنایات جنگی که پیش از این توسط دیکتاتور فدرال و مشاورانش انجام گرفته اضافه می گردد، فهرستی که علاوه بر افغانستان از این پس جنگ تجاوزکارانه علیه لیبی را نیز در بر می گیرد.
در مراسم 24 نوامبر در اوتاوا، به مناسبت بزرگداشت جنگ علیه لیبی به عنوان پیروزی بزرگ و فتح مشمئز کننده ای که تنها می توان آن را با فتوحات نازی ها قابل مقایسه دانست، جنگ طلبی و دیکتاتوری هارپر را مثل روز آشکار ساخت.
دیکتاتوری فدرال هارپر به عنوان دولتی که ضمیمۀ نظام امپریالیستی و دولت های تحت سلطۀ ایالات متحده است، و به عنوان عضو پیمان تجاوزکارانۀ ناتو و مرکز فرماندهی دفاع هوا فضای آمریکای شمالی، کشور کانادا و نیروهای نظامی ا ش را برای جنگ علیه سوریه و ایران آماده می کند. چنین تدارکاتی چیزی نیست به جز جنایت جنگی از سوی آن هایی که مستقیما در آن شرکت دارند و آنهایی که با هارپر هم راه شده اند.
روز 20 نوامبر، دیکتاتور هارپر اعلام کرد که «کشتی جنگی کانادایی تا پایان سال 2012 در آبهای مدیترانه باقی خواهد ماند و در خدمت عملیات محاصره و لوژیستیک در پاسخ به خشونت دولت سوریه در جنگ داخلی به کار بسته خواهد شد.». دولت کانادا اعلام کرد که کشتی «وانکوور» که در تجاوز نظامی به لیبی شرکت داشته است، دوباره در عملیات دریایی ناتو در مدیترانه، « عملیات آندیوور» تا پایان سال 2012 به خدمت گرفته خواهد شد.
(توضیحات مترجم : کشتی جنگی «وانکوور» کلاس هالیفاکس، تقریبا چند منظوره که از سال 1993 وارد خدمت نیروی دریایی کانادا در اقیانوس آرام شد. این کشتی دارای قابلیت ضد زیر دریایی و اهداف هوایی و زمینی است.)
سال بعد مأموریت این کشتی به یک کشتی جنگی دیگر به نام «شارلتوته تاوون» که یک کشتی مشابه و از کلاس هالیفاکس است واگذار خواهد شد. عملیات آندیوور به بهانۀ مبارزه با تروریسم از سال 2001 در آبهای دریای مدیترانه آغاز شد.
NCSM Charlottetown
این کشتی جنگی در سال 1995 وارد خدمت به نیروی دریایی کانادا شده است.
وزیر جنگ کانادا، پیتر مک – کی گفت که کانادا برای حملۀ نظامی به سوریه آماده است. آرتش کانادا «برای هر احتمالی آماده می شود». حمله علیه سوریه «تنها پس از یک سری مجازات های تدریجی در سطح بین المللی امکان پذیر خواهد بود [...] من فکر می کنم با رفتار بسیاری از دیکتاتورها سازشکاری نخواهد شد. ولی چگونه وارد عمل خواهیم شد و مرحلۀ بعدی چه خواهد بود، این موارد بستگی به برخی روندهای تدریجی دارد.»
این «روند تدریجی» مربوط است به مداخلات فعال ایالات متحده و اروپا در سوریه که عبارت است از ایجاد جنگ داخلی واپس گرای مصنوعی و تدارکات نظامی ضروری برای صف آرایی نظامی نیروهای ناتو در خارج از مرزهای سوریه به هدف حملۀ نظامی به این کشور. این تدارکات، پیش از همه، عبارت است از تحریف خبری برای جلب توافق افکار عمومی که هیچ مخالفتی برای سرنگونی رژیم سوریه و ایجاد دولتی که مستقیما به نظام امپریالیستی وابسته و تحت کنترل ایالات متحده باشد وجود نداشته باشد.
تخریب افکار عمومی و آماده سازی آن برای جنگ تجاوزکارانه بر اساس تاکتیک استعماری انجام می گیرد که عبارت است از «نفاق بیانداز و حکومت کن». در جهان معاصر ابر قدرت، قدرتی است که می تواند اپوزیسیون داخل کشوری را که به عنوان هدف تعیین شده، تأمین مالی کرده و مسلح سازد. این اپوزیسیون می تواند از بین قبایل مختلف، مذاهب یا قومیت های مختلف باشد و یا خیلی به سادگی، از اپوزیسیون هایی باشد که برای کسب قدرت عجله داشته و به پشتیبانی امپریالیسم ایالات متحده تکیه می کند. در نتیجه رژیمی که به این شکل مورد حمله قرار گرفته، با تمام قوا به دفاع از خود بر می خیزد، و به این ترتیب خشونت ها بالا گرفته و به سوی جنگ داخلی واپس گرا حرکت می کند و سپس فراخوان برای مداخلۀ بین المللی صادر می شود.
در کانادا، پشتیبانی مهم از سیاست جنگی دیکتاتور فدرال از سوی آنهایی به عمل می آید که پرچم «مسئولیت حفاظتی» را به دست گرفته اند، و از اعمال خشونت خارجی برای جلوگیری از خون ریزی در جنگ داخلی حرف می زنند. و داستانی را که در مورد لیبی تعریف کردند، دوباره می خواهند دوباره در مورد سوریه بازنویسی کنند.
این داستان تکراری از زبان آنهایی که از سرنگونی رژیم ایران حرف می زنند نیزشنیده می شود. امپریالیسم آمریکا چشم طمع به ایران دوخته و می خواهد این کشور را از چنگ رقبای اروپایی خود درآورد. بدگویی هایی ایالات متحده در مورد ایران بی غرض نیست. ایالات متحده فراموش می کند که جامعۀ ایران سرنگونی دولت از طریق کودتا را که به روی کار آمدن رژیم دژخیم و مستبد پهلوی و بازگشت شاه انجامید در تاریخ خود به ثبت رسانده و نتایج آن را نیز متحمل شده است. از تاریخ سرنگونی شاه در سال 1979، جامعۀ ایرانی روند پر تحرکی را به خود دیده : مبارزۀ طبقاتی و تضادها و منازعاتی که در اثر تحولات در جامعۀ سنتی و امتیازات اشرافیت به وجود آمد، سیر تحولات در تولیدات کوچک به تولیدات اجتماعی مدرن و زایش طبقۀ سرمایه دار بومی که خواهان بهره برداری از منابع طبیعی کشور است و تولیدات بزرگ، و بخشی که سرنوشت خود را به انحصارات جهانی پیوند زده و از سوی دیگر جنبش طبقۀ کارگر که بیش از پیش ابعاد گسترده به خود گرفته و با کسب تجربیات بیشتر به میدان آمده است.
آنهایی که از بلند پروازی های جنگی دیکتاتور هارپر دفاع کرده اند، در عین حال هر گونه تأمل و تحلیل در زمینۀ جنگ امپریالیستی را نیز بی مورد ارزیابی می کنند. آنها نمی خواهند بپذیرند که مسئولیت مردم کانادا در رابطه با مردم جهان و در رابطه با اصل حفاظت از جان انسان ها، در سازمان دهی و ایجاد دولت ضد جنگ در همین کشور (یعنی در کانادا) است. مسئولیت از تشکیل دولتی آغاز می شود که مسئولیت حفظ حقوق عمومی و حقوق همگان را به عهده می گیرد و این حقوق را در مقابل حقوق انحصارات تضمین کرده و شرایطی را به عنوان جایگزین به وجود می آورد که وجود انسان در آن از وضعیت مرکزی برخوردار باشد. هر گونه تعبیر دیگری از مسئولیت بین المللی کانادا تقلب و جزء بهانه هایی است که می خواهد ما را به ماشین جنگی امپریالیسم امپراتوری آمریکا ضمیمه کند.
آنهایی که بلند پروازی های جنگجویانۀ هارپر را تأیید می کنند، فراموش کرده اند که مسئولیت حفاظت واقعی به عهدۀ خود مردم است، آنها هستند که برای دفاع از حقوقشان متشکل می شوند. مردم رهایی بخش خودشان هستند. آنهایی که از جنگ دفاع می کنند، فراموش کرده اند که نظام امپریالیستی ایالات متحده همه جا جاسوس و مأمور می فرستد تا حرج و مرج ایجاد کنند، دقیقا مشابه جاسوسان و مأمورانی که پلیس کانادا بین سازمان ها و گروه هایی فرستاده بود که برای مخالفت با گرد هم آیی کشورهای 20 در سال 2010 در اونتاریو جمع شده بودند.
آنهایی که با جنگ موافقت کرده اند، فراموش کرده اند که اصول استقلال و حاکمیت ملت ها، حق مورد حمله واقع نشدن توسط قدرت های بزرگ امپریالیستی و ضرورت ایجاد تعادل بین المللی بر اساس منافع متقابل و نه بر اساس قانون جبهۀ زور و قدرت برتر، تماما از دست آوردهای پیروزی بر فاشیسم طی جنگ دوّم جهانی است. این اصول به هیچ وجه نباید تحت تأثیر باز زایی فاشیسم و فشار نظام امپریالیسم دولتی به رهبری ایالات متحده به فراموشی سپرده شود و زیر پا گذاشته شود، که پیوسته در پی ایجاد آنارشی، دیکتاتوری و تداوم وضعیت جنگی و تحمیل قانون قدرت برتر است.
آنهایی که با سیاست جنگی هارپر هم پیمان شده اند، فراموش کرده اند که در سال های 1960 و 1970، وقتی ژاندارمری سلطنتی کانادا و مأموران نظامی ایالات متحده سعی کردند مبارزات عادلانۀ مردم استان کبک را برای کسب حقوق ملی در هم شکنند، و آن را به تروریسم کور، آنارشی و هرج و مرج تبدیل سازند، کانادا نیز هدف تحریکات جنگ داخلی قرار گرفته بود. دیکتاتور فدرال در آن دوران به بهانۀ مبارزه علیه تروریسم حکومت نظامی اعلام کرد و نیروهای مسلح را در خیابان های کبک مستقر ساخت تا با ایجاد ترس و وحشت، مبارزان حقوق عمومی را از فعالیت بازدارد. درسال 1979، کمیسیون مک دونالد دربارۀ انحرافات ژاندارمری سلطنتی کانادا، از تروریسم دولتی و مداخله در سازمان های مردمی یاد کرده است که به هدف منصرف ساختن طبقۀ کارگر و متحدانش در بازسازی تشکیلاتی انجام گرفته بود.
شخصیت های پیشگام آن دوران در اتحاد با مبارزات رهایی بخش ملی در کبک علیه امپریالیسم ایالات متحده و استعمار آنگلیس – و – کانادا بودند. در شرایط آن دوران، می بایستی آگاهانه با جاسوسان و ارتش آمریکا رویا رویی می کردند که با سوء قصدهای تروریستی و دیگر روش های پلید و پلشت برای سرکوب مبارزات رهایی بخش ملی کبک و جنبش کارگری و مبارزۀ عمومی برای حقوق اجتماعی شان، و به همین ترتیب زنان و نخستین ملت های کانادایی (مترجم : به احتمال قوی یعنی قبایل سرخپوست)، در پی ایجاد جنگ داخلی بودند. در آن دوران خطر واقعی جنگ داخلی واپس گرا تهدید می کرد، مداخلۀ ارتش آمریکا از یک سو و از سوی دیگر به هدف ضمیمه سازی کانادا و کبک به بهانۀ دفاع از امنیت ملّی ایالات متحده، پرچم کذایی حفاظت از جان شهروندان را برافراشته بودند.
مسئولیت کاندایی ها دفاع از خودشان در مقابل دیکتاتور فدرال و امپریالیسم ایالات متحده است، تا طبقۀ کارگر و متحدانش بتوانند از حقوق همگانی دفاع کنند و به حل مسائل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی موجود در این کشور بپردازند.
چنین امری به این معنا است که باید به دست یازی های پلیس سیاسی که در صفوف سازمان های مردمی و مبارزات آنها برای دفاع از حقوق همگانی و برای آلترناتیوی که به مرکزیت اجتماعی انسان تکیه دارد، نفوذ کرده بودند آگاه بود. و به هم چنین باید آگاه بود که «جامعۀ بین الملل» جاسوسان و مأموران و گروه های مزدور و افرادی را به هدف جلوگیری از پیشرفت اجتماعی، و در صورت لزوم، تحریک جنگ داخلی واپس گرا برای تعویض رژیم، و روی کار آوردن رژیمی که از منافع امپراتوری ایالات متحده دفاع کند.
هم پیمان شدن با بلند پروازی های جنگ طلبانه دیکتاتور فدرال، به معنای به فراموشی سپردن تمام جهان است که در دام نظام امپریالیسم دولتی به رهبری ایلات متحده گرفتار آمده است.
هم پیمان شدن با بلند پروازی های جنگ طلبانه، به معنای به فراموشی سپردن واقعیت عینی کشورهای کوچک است که در فقدان قدرت کافی در رویارویی با تحریکات امپریالیستی و طرح تجزیه که در اشکال جنگ داخلی واپس گرا به وقوع می پیوندد بسیار شکننده هستند.
هم پیمان شدن با بلند پروازی های جنگ طلبانه به معنای نفی اصل عدم دخالت در امور داخلی ملت ها و حاکمیت آنها است.
هم پیمان شدن با بلند پروازی های جنگ طلبانه به معنای نفی این حقیقت است که ملت ها رهایی بخش خودشان بوده و هم آنها هستند که می توانند دیکتاتورها را سرنگون کنند. با فراموش کردن چنین اصلی است که به جبهۀ جنگ تجاوزکارانه به رهبری ایالات متحده می پیوندند، و چنین جنگی را به نام حفاظت از ملت هایی که در خطر رژیم خودشان قرار گرفته اند، توجیه می کنند.
هم پیمان شدن با بلندپروازی های جنگ طلبانه، به معنای منحرف ساختن مبارزات مردم برای دفاع از حقوقشان به ورطۀ جریان های پوشالی است که به جای پشتیبانی از کسب حقوق همگانی و مبارزه علیه مداخلات امپریالیستی، به تخریب مبارزات مردمی می انجامد.
هم پیمان شدن با بلندپروازی های جنگ طلبانه در کانادا، عملا به این معنا است که مبارزاتی را که در همین کشور برای متشکل ساختن طبقۀ کارگر و متحدانش برای دفاع از حقوق همگانی در مقابل حقوق انحصارات بر پا شده، و از مبارزات آگانه و سازماندهی شدۀ مردم، و از مبارزاتی که مرکزیت جایگاه انسان را به رسمیت می شناسد، قطع نظر کنیم.
دست تجاوزکاران از سوریه و ایران کوتاه!
جنایات جنگی هارپر را افشا کنیم!
آنهایی را که با جنایت جنگی هارپر هم پیمان شده اند
افشا کنیم!
برای تشکیل دولت ضد جنگ مبارزاتمان را
سازماندهی کنیم!

هیچ نظری موجود نیست: