۱۳۹۰ دی ۸, پنجشنبه

بازهم تهديدهای تکراری عليه تهران: جنگ عليه ايران می‌تواند به معنای انقراض اسرائيل صهيونيستی باشد



بازهم تهديدهای تکراری عليه تهران: جنگ عليه ايران می‌تواند به معنای انقراض اسرائيل صهيونيستی باشد.
mahvash n Dec 27 08:12PM -0800

http://www.edalat.org/sys/content/view/6729/1/
*تارنگاشت عدالت*
*منبع: عصر ما
نويسنده: نورمن پش*
*بازهم تهديدهای تکراری عليه تهران: جنگ عليه ايران می‌تواند به معنای انقراض
اسرائيل صهيونيستی باشد.*
سازمان سيا اداره‌ای نيست که شهرتی خوب و جدی داشته باشد. خوب نيست به آن زياد
اعتماد کرد. از طرف ديگر نبايد پنداشت که اين سازمان جاسوسی قادر نيست در اين
يا آن مورد مشخص به نتايج و شناخت‌های درستی برسد. مثلاً يکی از کارهای پژوهشی
اين سازمان که روز ۱۲ فوريه ۲٠٠۹ انتشار يافت که «در صورت ادامه روند کلی به
صورت جاری... انقراض اسرائيل صهيونيستی را در ۲٠ سال آينده» پيش‌بينی می‌کند.
سازمان سيا اين روند را نتيجه گرايشات هسته‌ای تهران نمی‌داند. خير، اين
پيش‌بينی نتيجه اين برآوردی است که «... بسيار غيرمحتمل است که رهبری اسرائيل
حاضر به پذيرفتن کوچک‌ترين مصالحه‌ای باشد تا با همسايگان و مردم نااميد آن که
روزبه‌روز به تعدادشان افزوده می‌گردد و خواهان اجرای عدالت و حفظ مرتبت خود
هستند به تفاهم برسد.» اين سند فوراً ناپديد شد، زيرا فرض نامبرده بسيار واقعی
به نظر می‌رسيد و به طور خطرناکی نيز با پيش‌بينی رييس‌جمهور ايران محمود
احمدی‌نژاد در مورد سقوط اسرائيل هم‌خوانی داشت. در آن‌زمان لئون پانه‌تا مدير
سازمان سيا بود و ظاهراً بر سند نامبرده صحه گذارده بود. هنگامی که او در
اکتبر سال جاری عازم اسرائيل شد، وزير دفاع ايالات متحده آمريکا شده بود و سند
مزبور را در جيب خود حاضر داشت. رهبران اسرائيل خيلی عصبانی شدند ولی نه به
خاطر اين هشدار که انسان نمی‌تواند آينده خود را به زور ارتش تضمين کند، بلکه
به خاطر اين هشدار که اسرائيل نمی‌تواند به طور نامحدود دل به کمک‌های مالی
آمريکا ببندد. يا بايد با فلسطينی‌ها صلح کند و يا نابود شود.
*کشور ناموفق
*آمريکا با يک مخمصه‌ واقعی روبه‌روست. از يک طرف می‌خواهد کشوری را نجات دهد
و بر پا نگاه دارد که به طور فزاينده نشانه‌های يک کشور در حال زوال را از خود
بروز می‌دهد و از طرف ديگر می‌خواهد کشوری را نابود کند که با وجود تحريم‌ها و
منزوی کردن‌ها در بين کشورهای عربی منطقه روزبه‌روز نقش تعيين کننده‌تری برای
خود کسب کرده است.
نبايد آن‌چه را که زبيگنيو برژينسکی، مشاور مسايل خارجی رؤسای جمهور آمريکا از
جيمز کارتر تا باراک اوباما در اواخر دهه ۹٠ به عنوان هدف ژئواستراتژيکی
واشنگتن با عبارت «خاورميانه بزرگ» بيان داشت، از ياد برد: تربيت کليه کشورها
از ترکيه تا پاکستان در جهت تأمين منافع آمريکا، به کمک هر نوع ابزار و وسيله
لازم. همه رؤسای جمهور آمريکا تاکنون در مورد کليه‌ کشورها بدون در نظر گرفتن
مخاطرات ناشی از آن موفق بوده اند، البته به استثنای ايران. اما اکنون مقدمات
سرنگونی آخرين سنگر «ضدآمريکايی» در خاورميانه که توسط رژيم‌های دست‌نشانده
محاصره گرديده، فراهم می‌گردد.
در آوريل ۲٠۱۱ مدير سابق آژانس بين‌المللی اتمی، محمد البرادعی در يک مصاحبه
مطبوعاتی گفت که آمريکايی‌ها و اروپايی‌ها در مجادله اتمی هرگز علاقه‌ای به
مصالحه با دولت ايران نداشتند، برعکس معتقد به «تغيير رژيم به هر وسيله لازمی»
بودند. جانشين او، يوکيا آمانو دو ماه بعد از انتخاب خود در سال ۲٠٠۹ به سفير
آمريکا گلين ديويس قول داد وظيفه خود را در هماهنگی کامل با تصميمات کليدی-
استراتژيکی آمريکا در رابطه با مسأله ايران انجام دهد. هرچند گزارش وی در
نوامبر ۲٠۱۱ داده‌ها و اطلاعات قديمی را از نو تعبير کرده و به کمک سرويس‌های
جاسوسی خارجی اتهامات بيش‌تری عليه ايران جمع‌آوری نموده بود ولی او جرأت نکرد
رهبری ايران را مشخصاً متهم به توليد سلاح‌های هسته‌ای بنمايد. با اين حال
کافی بود که باز تحريم‌های جديد در نظر گرفته شود و تهديدهای مختلف به استفاده
از کليه ابزار و وسايل لازم اعلام گردد.
از تجربيات کشور همسايه، عراق می‌دانيم که تحريم‌ها ايرانيان را مجبور به ترک
برنامه اتمی خود نخواهد کرد. در نتيجه اين سؤال باقی می‌ماند: آيا جنگ عليه
ايران غيرقابل اجتناب است؟ تقريباً هر هفته تهديدهای مربوطه از طرف اسرائيل،
چه از طرف دولتمردان و چه نظاميان شنيده می شود. و به همين شکل از طرف آمريکا
به طور منظم خبر طرح‌های حمله به ايران انتشار می‌يابد. اقتصاددان آمريکايی،
دانيل السبرگ که در دهه هفتاد افتضاح پنتاگون را افشا کرده بود، حتا در سال
۲٠٠۶ از طرح حمله آمريکا مطلع بود: «رييس‌جمهور آمريکا جورج دبليو بوش و
معاونش ريچارد چينی چنين افکاری را از ۱۸ ماه پيش در سر می‌پروراندند. آن‌ها
از ستاد نظامی خود محرمانه خواستند تا طرح حمله اتمی به تأسيسات اتمی زيرزمينی
ايران و هم‌چنين حملات گسترده هوايی به تأسيسات نظامی و انرژی و ستادهای
فرماندهی را فراهم سازند. فيليپ جيرالدی يکی از کارمندان سابق سازمان جاسوسی
سيا يک سال پيش در American Conservative گزارش کرد که دفتر معاون رييس‌جمهور
چينی امکانات حمله برای «حملات هوايی به ايران در سطح گسترده به کمک سلاح‌های
هسته‌ای و غيرهسته‌ای» را مورد بررسی قرار داده بود. «چندين افسر بلندپايه
نيروی هوايی» که در اين برنامه‌ريزی شرکت داشتند، «در مورد پی‌آمد‌های مسؤوليت
خود شوکه شده بودند که چگونه يک حمله اتمی بی‌دليل به ايران برنامه‌ريزی
می‌گردد و هيچ‌کس برای آن‌که جريان ترقی و پيشرفت خود را به خطر نيافکند، دست
به اعتراض نمی‌زند.» (فرانکفورتر روندشاو ۱۳ دسامبر ۲٠٠۶)
*تحريم‌های سنگين‌تر
*چنين اخباری از آن پس تمامی نداشت. اين‌که دستگاه‌های ادارای بعدی تاکنون
درايت به خرج داده اند، نتيجه دانش آن‌ها است که دريافته اند حمله نظامی به
تأسيسات اتمی ايران تمام برنامه اتمی اين کشور را به تعويق خواهد افکند، لکن
قادر نيست آن را از ميان بردارد. البته اين بدان معنی نيست که آن‌ها طرح
قهرآميز «تغيير رژيم» را به کلی به کنار نهاده اند. اوباما در سال گذشته به
سران کشورهای ترکيه و برزيل نامه‌ای نوشت و از آن‌ها خواست ايران را متقاعد
سازند که ۱۲٠٠ کيلوگرم اورانيوم غنی‌شده خود را در ترکيه انبار کند. سه هفته
بعد هر دو دولت با رهبری ايران به توافق رسيدند. اما دولت آمريکا ديگر
علاقه‌ای نداشت و خواستار تحريم‌های شديدتر شد. حتا اگر دولت واشنگتن تاکنون
از اجرای برنامه‌های جنگی خود خودداری کرده، با اين حال بزرگ‌ترين خطر از جانب
بيت‌المقدس و رژيم خشن بنيامين نتان‌ياهو/آويگدور ليبرمان ناشی می‌گردد.
يک بار در ژوئن ۱۹۸۱ جنگنده‌های نيروی هوايی اسرائيل با موفقيت نيروگاه اتمی
عراق را در التويثه کمی قبل از به پايان رسيدن آن نابود ساختند. عمليات
ساختمانی آن زير کنترل آژانس بين‌المللی اتمی قرار داشت که البته اسرائيل به
آن مشکوک بود. شورای امنيت سازمان ملل فوراً واکنش نشان داد و با رأی ايالات
متحده آمريکا اين «حمله زودرس» را به علت «به خطر افکندن صلح و امنيت
بين‌المللی» و همين‌طور «نقض صريح منشور سازمان ملل متحد و قوانين رفتار
بين‌المللی» محکوم کرد. شورای امنيت از اسرائيل خواست «در آينده دست از چنين
حملات و تهديدهايی بردارد.» البته اقدامات تضييقی عليه اين کشور در اثر وتوی
آمريکا ميسر نشد. معلوم بود که اين سرزنش توخالی اسرائيل را از تکرار عمل خويش
باز نخواهد داشت. در نتيجه نيروی هوائی اسرائيل در سال ۲٠٠۷ تأسيسات اتمی در
حال ساختمان سوريه را بمباران کرد که اين بار نه شورای امنيت و نه ليگ عرب
واکنش نشان ندادند.
به مراتب خطرناک‌تر از ماجراجويی‌های اين باند بی‌مسؤوليت دونفره
نتان‌ياهو/ليبرمان، پشتيبانی ايالات متحده آمريکا از سياست‌های اين کشور است
که پس از هر اقدام تبه‌کارانه آن هر نوع اقدام تضييقی و تحريمی را مانع
می‌گردد. اين سياست دروازه را به روی ادامه خودسری‌های تل‌آويو باز می‌کند.
اين سياست نه در کاخ سفيد و نه در پنتاگون، بلکه در کنگره طراحی می‌شود، که از
نتان‌ياهو در بازديد آخر وی استقبال بی‌نظيری کرد. هرکس که يک چنين هم‌پيمانی
داشته باشد، هيچ‌گاه زير بار پذيرفتن مسؤوليت نخواهد رفت، علاقه‌ای به مذاکرات
واقعی صلح نشان نخواهد داد، مصالحه‌ نخواهد کرد و خود را ملزم به پذيرفتن
منشور سازمان ملل متحد نخواهد دانست. البته جنگ با ايران با جنگ غزه تفاوت
خواهد داشت: آن گونه که پانه‌تا پيش‌بينی می‌کند، اين جنگ می‌تواند به معنی
اضمحلال اسرائيل صهيونيستی باشد و در آن صورت ايالات متحده آمريکا درست خلاف
آن‌چه را که هميشه برای اسرائيل خواستار بوده، سبب خواهد شد و بسيار غيرمتحمل
است که در آن صورت آمريکا بتواند يک «کرزای ايرانی» را در تهران به مسند
بنشاند.

هیچ نظری موجود نیست: