۱۴۰۲ آذر ۱۰, جمعه

 

بین حماس و هابرماس یا «غزه را از دست هابرماس آزاد کنید»

آیا حماس را محکوم میکنید؟



لیبرالیسم چپ بین المللی با موضع خود در قبال جنگ غزه دست و پنجه نرم می کند

نوشته پیتر مرگ

یونگه ولت

ترجمه حمید علوی

آیا مجاز است که برای انتقام از مرگ صدها بی‌گناه، هزاران غیرنظامی را گرسنه و بمباران کنیم؟ این سؤال اخلاقی که از زمان کشتار هفتم اکتبر، بین روشنفکران لیبرال چپ بین‌المللی مطرح شده است، می‌تواند به‌طور خلاصه به این شکل پاسخ داده شود: خیر.

گروهی از روشنفکران، به رهبری اقتصاددان تاریخ‌دان آدام تووزه، این سؤال را پاسخ داده‌اند. تووز، فیلسوف نانسی فرازر، نظریه‌پرداز فرهنگی دیتریش دیدریچسن، مورخ کوین اسلوبودیان و هفت دانشمند برجسته علوم انسانی و اجتماعی دیگر (که در حال حاضر حدود ۱۰۰ نفر دیگر به آنها پیوسته‌اند)، روز چهارشنبه گذشته مقاله‌ای مشترک در روزنامه بریتانیایی گاردین منتشر کردند که در آن به فیلسوف یورگن هابرماس پاسخ می‌دهند. هابرماس با همکاری سیاست‌مدار نیکوله دایتل‌هوف، حقوقدان کلاوس گوونتر و سیاست‌مدار راینر فورست در تاریخ ۱۳ نوامبر بیانیه‌ای منتشر کردند که در آن حملات اسرائیل را «اساساً حمله‌ای یا پاسخی مشروع » توصیف می‌کنند، اما در عین حال به «تناسب» و «پرهیز از تلفات غیرنظامی» هشدار می‌دهند و به افزایش یهودستیزی، به‌ویژه در آلمان، هشدار می‌دهند.

منتقدان اکنون می‌نویسند: «ما عمیقاً نگران محدودیت‌های ظاهری همبستگی‌ای هستیم که نویسندگان بیانیه از خود ابراز می‌کنند. نگرانی اطلاعیه دهندگان در مورد نقض کرامت انسانی در این بیانیه به اندازه کافی شامل حال غیرنظامیان فلسطینی در غزه که با مرگ و ویرانی دسته و پنجه نرم میکنند، نشده است. همچنین این حساسیت هم شامل حال مسلمانانی که در آلمان زندگی میکنند نمی‌شود که با اسلام‌هراسی رو به رشدی روبرو هستند. تا آنجا که به عقل مربوط میشود همبستگی به این معناست که اصل کرامت انسانی باید برای همه انسان‌ها اعمال شود. این امر مستلزم آن است که ما رنج همه افراد درگیر در یک درگیری مسلحانه را به رسمیت بشناسیم و به آن رسیدگی کنیم.»

آدام تووزه و همکارانش همچنین از عدم درخواست رعایت حقوق بین‌الملل انتقاد می‌کنند: «با هدایت اصول استانداردهای حقوق بین‌الملل، همبستگی و کرامت انسانی، ما باید همه طرف‌های درگیر در درگیری را با این استانداردهای بالا بسنجیم.»
جمله زیر از هابرماس و همفکرانش به‌ویژه روی اعصاب آدام تووزه میرود: «با وجود همه‌ی نگرانی‌ها درباره‌ی سرنوشت جمعیت فلسطینی، اما اگر به اقدامات اسرائیل نیت نسل‌کشی‌ یا چیز شبیه آنرا نسبت دهیم، آنگاه معیارهای ارزیابی کاملاً از بین می‌روند.» همه‌ی امضاکنندگان متن منتشرشده در هم گاردین موافق اینکه بتوان در قاموس و معنای حقوقی از یک نسل‌کشی سخن گفت دچار یک نظر مشترک نیستند، اما امکان یک «بحث مشروع» درباره نسل کشی را مهیا می بینند. آن‌ها به پژوهشگر هولوکاست و نسل‌کشی، عمر بارتوف، اشاره می‌کنند که در تاریخ ۱۰ نوامبر در نیویورک تایمز درباره یک نسل‌کشی احتمالی در غزه هشدار داده بود.

بارتوف همچنین در تاریخ ۲۰ نوامبر با ۱۵ همکار خود در نیویورک ریویو آو بوکز نامه‌ی سرگشاده‌ای منتشر کرد که در آن استفاده از مقایسه‌های هولوکاست در زمینه‌ی این درگیری کنونی رد می‌شود: «در واقع، مقایسه‌ی بحرانی که در اسرائیل–فلسطین در حال توسعه است با نازیسم و هولوکاست – به‌ویژه وقتی از سوی رهبران سیاسی و دیگرانی که می‌توانند افکار عمومی را تحت تأثیر قرار دهند – از نظر فکری و اخلاقی نادرست است.» آن‌ها با این بیانیه به‌طور صریح به سیاستمداران اسرائیلی و آمریکایی مانند نخست‌وزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، که حماس را «نازی‌های جدید» می‌خوانند و اتهام نسل‌کشی را به آن‌ها برمی‌گردانند، حمله می‌کنند. «برای اسرائیل–فلسطین راه‌حل نظامی وجود ندارد، و استفاده از روایت هولوکاست که در آن له این معنی که یک «شر» وجود دارد که باید آنرا باید با خشونت شکست داد، تنها منجر به حفظ وضعیت سرکوب‌گری میشود که مدت‌هاست ادامه دارد»

جالب توجه است که این اظهارنظرها تا چه حد به‌طور انتزاعی حول ارزش‌هایی مانند «کرامت انسانی» یا «حقوق بشر» می‌چرخند که تقاضای جهانی بودن آن‌ها پس از تاریخ ۷ اکتبر و بیش از پیش آشکار شده است. این هشدارها هم‌نیت‌مندانه و راحت‌طلبانه هستند: اینکه نباید غیرنظامیان را با تفنگ و چاقو قتل‌عام کرد، یا با موشک‌ها به هوا فرستاد یا از گرسنگی کشت – برای درک این نکته نیازی به مدرک کارشناسی ارشد فلسفه‌ی اخلاق نیست.
حتی بحث در مورد اینکه آیا مرگ مداوم در غزه می تواند از نظر حقوقی به عنوان نسل کشی محسوب شود یا خیر، یعنی آیا طبق کنوانسیون سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۸ «یک گروه ملی، قومی، نژادی یا مذهبی به عنوان چنین گروهی به طور کامل یا جزئی نابود شود» یا خیر، به دلیل معیارهای گسترده ای که دارد، هم به طور اجتناب ناپذیر سیاسی و هم از نظر واقعی ثانویه است – زیرا پاسخی به کشته شدگان و کسانی که همچنان تهدید به مرگ میشوند نیست و به آنها کوچکترین کمکی نمی کند.

سوالات بسیار مهمتر و کاربردی تر این است که چگونه می توان به سرعت به آتش بس پایدار رسید و چگونه می توان به یک وضعیت پس از جنگ رسید که دایره ابدی خشونت و ضد خشونت، قتل و انتقام را پایان دهد و امکان زندگی مسالمت آمیز دائمی فلسطینی ها و اسرائیلی ها را فراهم کند – ظاهرا خواسته حداقل لیبرالی – احتمالاً حتی برای متفکران بزرگ چپ‌ لیبرال یک شماره بزرگ است و در دهانشان گیر کرده است.

بخاطر این موضوع، بی دلیل نیست که برخی رندان به بیانی طعنه آمیز شعار «غزه را از دست حماس آزاد کنید» را که در X کم و بیش بگوش میرسد را به «غزه را از دست هابرماس آزاد کنید» تغییر داده‌اند . “Free Gaza from Ha(ber)mas”.

هیچ نظری موجود نیست: