۱۳۸۷ خرداد ۱۷, جمعه

نظامیان آمریکایی! جنگ را به میهنتان بکشانید!








نظامیان آمریکایی! جنگ را به میهنتان بکشانید!
[Photo]نامه ای از يک شهروند نگران امريکايی به همه ی نظاميان کنشگر و مشغول به کار ايالات متحد نوشته ی: پل استريت *برگردان : عليرضا جباری{آذرنگ} 23مه2008ما درحق شما کوتاهی کرده ايم. هجوم ادامه دار ايالات متحد به عراق به قيمت جان باختن افزون بر 4000 امريکايی و 2/1 ميليون عراقی تمام شده است.اکثريت دمکرات سنای امريکا به تازگی( همين بيست دقيقه پيش، در بعد از ظهرروز بيست و دوی مه2008 و پيش از نوشتن اين نامه) تامين 165 بيليون دلار" هزينه ی جنگی ، پيش از انتقال قدرت از بوش به جانشين او" را، تصويب کرده است. کنگره، منابع مالی ديگری را نيزدر مدت 7 ماه و به منظور ادامه ی اشغال خونين، نکبت با ر وبلند مدت بين النهرين فراهم خواهدکرد. پنتاگون، با پولی که قانونگذاران دمکرات و جمهوری خواه امريکايی فراهم می کنند، سفارت خانه ای بسيار وسيع و به شدت نظامی را در بغداد می سازد که گسترده ترين پايگاه " ديپلماتيک" تاريخ جهان خواهد بود. در اين سفارت خانه هزار تن ازکارکنان امريکايی حکومت امريکا، از جمله صدها مامور سيا، به کار گمارده خواهند شد. همزمان، ايالات متحد شماری از پايگاه های بزرگ نظامی اش را که قرار است همه دايمی باشند درخاک عراق نگه می دارد. هيچ کدام از نامزدهای برجامانده ی انتخابات رياست جمهوری امريکا که از حمايت مالی شرکت ها برخوردارند- يعنی جان مک کين، باراک اوباما و هيلاری کلينتون- در فاصله ی باقی مانده تا دور بعدی انتخابات، به اشغال خاک عراق پايان نخواهند داد. می توان انتظارداشت که رييس جمهوری احتمالی آينده، اوباما يا کلينتون و کنگره که بيشتر نمايندگان آن دمکرات اند، در ورای سخن پراکنی های حزب دمکرات درباره ی عقب نشينی نيروهای امريکايی ازعراق، حضورسطح بالا ونامتناهی ايالات متحد درعراق را حفظ کنند، مگر اين که خيزش شهروندان عراقی آنان را به اقدامی ديگر وادارد. هم اکنون جنبش تاثير گذار ضدجنگی وجود ندارد که بتواند مقامات سياسی"ميهن" مارا از وضع موجود که ويژگی آن ادامه ی اشغال خاک عراق است باز دارد. بيشتر امريکاييان ديرزمانی است ازعقب نشينی سريع نظاميان از خاک عراق پشتيبانی می کنند، اما مايل نيستند يا توانايی اين اقدام را ندارند که کاری جدی در راستای تامين اين هدف انجام دهند. بنا به دلايل گوناگون مربوط به فقرفرهنگ سياسی پسادمکراتيک در امريکا که هردم خطرآفرين تر می شود نيروهای نظامی از سوی شهروندان احساس آرامش نمی کنند. ملت امريکا ملتی است که شهر وندان اش به لحاظ سياسی تقسيم شده، متفرق، بی خيال و تسليم طلب اند و "نخبگان " شان نيزبه اين که توانسته اند آنان را دراين حالت نگه دارند دل خوش اند. برنامه ريزان جنگ در واشينگتن از زندگی سرشار از تجمل و توانگری لذت می برند، صاحبان و مديران شرکت های به اصطلاح " صنايع دفاعی " امريکا که از کشتن انسان ها در عراق سود برده اند نيز. همزمان، هزاران سرباز امريکايی که تا کنون کسی شمارشان را اعلام نکرده است با شرايط زندگی دگرسان شده به سبب زخمی شدن درجريان اجرای فرمان های ناروا دست به گريبان اند. به رغم در اکثريت بودن افکارعمومی ضد جنگ درداخل و خارج ايالات متحد، صدها و شايد نيز هزاران سربازامريکايی محکوم اند که در ماه ها و سال های آينده در عراق کشته يا به شدت زخمی شوند. بی شرکت سربازان جنگی در نمی گيرد. همه ی خبرهايی که می رسد بد است؛ تنهاخبرخوب اين است که برای پايان دادن به کابوس مهيبی که اکنون در عراق جريان دارد، به مردم سالاری اثرگذار، جنبش نيرومند ضدجنگ يا رييس جمهورجنگ ستيز نيازی نيست و می توان با کاستن از مشارکت در جنگ به جنگ پايان داد. شما می توانيد از استقرار در عراق شانه خالی کنيد تا به بازگردانيدن کسانی که اکنون در عراق حضوردارندياری رسانيد؛ و اگر هم اکنون در آن جاييد می توانيد از اجرای فرمان ها سرپيچی کنيد. می توانيد از نشانه رفتن تفنگ های تان به سوی مردمی که به تعبيری منطقی شما و فرماندهان تان را اشغالگرانی استعماری و غيرقانونی می انگارند،سرپيچی کنيد، آنان معتقدند اند ايالات متحد صاحب عراق ( خاورميانه يا جهان ) نيست، و از اين رو نمی خواهند شما درعراق بمانيد( سطرهای در پی آمده را ببينيد). شمامی توانيد به اشغال پايان دهيد. مشارکت نکردن تان دراشغال عراق با ميل و رغبت، آن کشور را از اشغال خواهد رهانيد. به همين سادگی. بوش، چني، مک کين، رايس، گيتس، پلوسي، کلينتون، اوباما و ديگرسياست مداران و صاحبان قدرت در امريکا چه خواهندکرد؟ آيا ايشان خودشان به جهنمی که در عراق ساخته اند خواهند رفت؛ هلی کوپترهای رزمی شان را به پروازدرخواهند آورد؛ خدمه ی تانکها و مسلسل هاشان خواهند شد؛ و خودشان در آن جا گشت خواهند داد؟ نه، هرگز! آيا فرزندان و ديگر عزيزان شان را برای پرتاب آی ای دی و شبيخون زدن به عراقيان خواهند فرستاد؟ نه، هرگز. آيا همه چيز را به شرکت های بلک واتر، دين و تريپل کنوپی خواهند سپرد؟ نه، چنين چيزی به هيچ رو ممکن نيست- آنان چه گونه خواهند توانست از عهده ی اشغالی اين چنين گسترده برآيند. غيرقانونی و نالازم مقصود من تنها اين نيست که به شما بگويم می توانيد به جنگ پايان دهيد. تاکنون نيز خود اين حقيقت را دريافته ايد. نکته ی مهم تر اين است که می خواهم بگويم شما بايد چنين کنيد. شما بايد بی درنگ به جنگ پايان دهيد؛ بنا به دلايلی که ازهدف بسيار منطقی نجات زندگی و سلامی جسمی و عقلی خودتان مهم تر است. اشغال کشورها اقدامی جنايت کارانه، نالازم، خطاکارانه، موجب کشتارجمعی وبسيار ابلهانه است. " رسالت " ايالات متحد در عراق از حقانيت حقوقی و اخلاقی بنيانی بهره ای ندارد. بياييد کار را از نگرش حقوقی به مسئله آغازکنيم. هجوم به عراق با پشتيبانی سازمان ملل متحد( يو ان ) همراه نبود. هيچ يک از اعضای ديگر شورای امنيت سازمان ملل مواضعی همسان با حکومت های ايالات متحد و انگلستان که قطع نامه های سازمان ملل از سال 1990 به اين سو را برای حقانيت بخشيدن به هجوم 2003 به خاک عراق بسنده می انگاشتند پی نمی گرفتند. اين هجوم بر پايه ی اصل جنگ " شفعه ای ِ " يک سويه از نيات منشور ملل متحد سر پيچی کرد که درآن آمده است : 1) امنيت بينا مللی موضوعی جمعی است؛ و 2) دفاع از خود تنها توجيه گر جنگ است. منشور ملل متحد و نيز اصول معرف جنايت جنگی که ايالات متحد و ديگر متفقين در نورمبرگ آلمان، پس از جنگ جهانی دوم آن ها را وضع کردند، جنگ تجاوزکارانه، بی هوده و به اصطلاح" شفعه ای" را منع کرده اند. به راستی نيزجنگ تجاوزکارانه "جنايتی بزرگ" بود که نازی ها به سبب اقدام به آن در نورمبرگ محاکمه و به دار آويخته شدند. هرگونه ترديد در باره ی اين که کابينه ی بوش با يورش به عراق به اقدامی غيرقانونی با هدف جنايت کارانه دست زده است، با خواندن شماره ی اول مه 2005 تايمز لندن از ميان می رود. درست دو سال پس از اين که جرج دبليو. بوش ِ متجاوز و جنگ افروز از جت جنگنده ای بيرون پريد تابه گونه ای ابلهانه شروع انجام رسالت اش را اعلام کند، تايمز لندن بخش هايی از صورت جلسه ی افشا شده ی همايشی غيرعلنی با شرکت تونی بلر، نخست وزير انگلستان، و وزيران ارشد کابينه اش در تاريخ 23 جولای 2002 را منتشر کرد." صورت جلسه ی همايش خيابان داونينگ استريت ( دی اس ام )، به تاريخ 23 جولاي، از اين نکته پرده بر داشته است که سرريچارد ديرلاو، رييس اينتليجنس سرويس ( ام آی سيکس )، خبر مهمی را که در يکی از همايش های پيشين همان سال، با شرکت جرج تنت، مدير سازمان مرکزی اطلاعات امريکا ( سی آی اِی ) در يافت کرده بود نقل کرد. ديرلاو دريافته بود که تا آن جا که با کابينه ی بوش - چنی مربوط است، " اکنون { اين سياستگذاران برجسته ی ايالات متحد} اقدام نظامی را گزينه ی ناگزير می انگارند." بوش می خواست صدام را از راه اقدام نظامی و با توجيه آميخته ی تروريسم و در اختيار داشتن جنگ افزارهای کشتارجمعی ( دبليو ام دی )، سرنگون کند.؛ اما اطلاعات و واقعيت ها گرد سياست او شکل می گرفتند. از صورت جلسه ی همايش خيابان داونينگ استريت چنين بر می آيد که جک استرا، وزير امور خارجه ی انگليس، يادآور شد که مبنای حقوقی هجوم به عراق بسا نيست : صدام تهديدی برای همسايه گان اش ايجاد نمی کند و قابليت جنگ افزار های کشتار جمعی او کم تر از ليبي، کره ی شمالی يا ايران است. علاوه بر اين، ديرلاو يادآورشد که کابينه ی بوش و پنتاگون کم تربه " چگونگی برآمدن از عهده ی سامان دهی اوضاع عراق، پس ازاقدام نظامی " انديشيده اند. ديرزمانی است که می دانيم دلايل جنگ ( يک سويه ی استعماری ) کابينه ی بوش با عراق � به پشتيبانی کمک های عظيم و نمايان رسانه های ايالات متحد- با فريب کاری سنجيده همراه بوده است : اتهام های کاخ سفيد و پنتاگون مبنی بر اين که صدام ذخاير بزرگی از جنگ افزارهای کشتار جمعی در اختيار دارد که خطری برای غرب و امريکاست؛ او در فاجعه ی يازده سپتامبر دست داشته است؛ و مداخله ی القاعذه در اين فاجعه طرحی ساختگی بوده از اين جمله است. يادآوری اين نکته که که کارگزاران حکومتی ايالات متحد سخنانی با محتوای دروغين به خورد مردم امريکا داده اند و زمينه های آغاز جنگ ( يا هر خط مشی ديگر) را بر پايه ی ادعاهای فريب کارانه ( مجموعه قوانين ايالات متحد، عنوان هجدهم، قسمت اول، فصل چهل و هفتم، بخش 1001 ) بنا نهاده اند، ارزشمند است. حتی اگر نگرانی کابينه ی بوش از جنگ افزارهای کشتار جمعی عراق واقعی می بود وبه اتهام های واهی سرهم بندی شده برای توجيه يورش به عراق محدود نمی شد، باز هم چنين يورشی زودهنگام بود، زيرا بازرسان جنگ افزاری سازمان ملل متحد پيش از شروع هجوم ايالات متحد به عراق کارشان را در آن جا به جد آغاز نکرده بودند. غيراخلاقی بودن با وجود اين که " اقتصاد" ، به سان مسئله ی مهم در انتخابات ايالات متحد به جای "مسئله ی عراق " نشسته است، مردم عراق هنوز همچنان هولوکاستی را که ايالات متحد بر آنان تحميل می کند برمی تابند.نير روزن، روزنامه نگا ربرجسته، در ويرايش دسامبر 2007" تاريخ معاصر" ش، نوشت : " عراق آن چنان ازپا در افتاده است که ديگر هرگز بر پا ی خويش نخواهد ايستاد. اشغال امريکا بيش از اشغال مغولان که در سده ی سيزدهم بغداد را گشودند فاجعه بار بوده است. هم اکنون تنها ابلهان درباره ی راه حل مسئله ی عراق سخن می گويند. راه حلی برای اين مسئله وجودندارد و شايد تنها بتوان به محدود کردن آسيب ها اميد بست." روزنامه نگارومولف کارکشته، جاناتان استيل، درکتاب مهم اش : " شکست : چرا امريکا وبريتانيا عراق را از کف دادند" (2008) نوشت : " تازه ترين براوردهای اعتمادپذيرنشريه ی پزشکی بريتانيايی لن ست در باره ی آمار مرگ و مير در جنگ عراق گويای اين حقيقت است که در مدتی که عراق در اشغال بوده است شماری افزون ترازمردم عراق در مقايسه با دوره ی سی و دو ساله ی فرمانروايی صدام ( حسين ) کشته شده اند. " به گفته ی استيل، حتی گروه پژوهشی ايراک بادی کاونت که روش آماری محافظه کارانه تری را به کارمی گيرد و شمارکشتگانی را که دست کم به تاييد دومنبع اطلاعاتی رسيده باشد در جدول هايش وارد می کند، آمار غيرنظاميان کشته شده به سبب خشونت در عراق را در چهار سال نخست اشغال 16000نفر در هرسال اعلام کرده است .اين آهنگ مرگ وميراز آهنگ همانند مربوط به دوران حکومت صدام افزون تر است ( استيل 2006صفحه ی 250). اوباما نامزد انتخاباتی که " ضدجنگ " شناخته شده است سخنان در پی آمده را در گفتگو با کارگران جنرال موتورز، در تاريخ 13 فوريه ی 2008، برزبان آورد: " زمان دست کشيدن از انجام بيليون ها دلار هزينه در هر هفته در تلاش برای احيای عراق فرا رسيده است." آري، پس از اشغال غير قانونی ما که به تاکنون به بهای کشته شدن 2/1ميليون عراقی تمام شده است ، اکنون می خواهيم عراق را احيا کنيم. اين اشغال، پس از يورش مخرب پيش از آن ( "جنگ " يک سو يه و بی هوده ی خليج فارس در سال1991) و افزون بر يک دهه تحريم های مرگ بار و منجر به کشتارجمعي، به مرگ افزون بر نيم ميليون کودک عراقی انجاميده است. شگفت آورنيست که بيشتر عراقيان ديرزمانی است نيروهای نظامی امريکايی و بريتانيايی مستقر درخاک کشورشان را اشغالگران استعماری متجاوز، ونه نيروهايی آزادگر، می شناسند؛ و ديرزمانی است که می خواهند اين " متجاوزان بيگانه " از کشور شان بيرون بروند. نظرپرسی وزارت امور خارجه ی ايالات متحد که واشينگتن پست در تابستان 2006 به افشای آن پرداخت گويای آن بود که اکثريت چشمگيری از عراقيان می خواهند که نيروهای مسلح ايالات متحد از کشورشان خارج شوند و براين باورند که خروج امريکا ازعراق از خشونت فرقه گرايانه در آن کشور خواهد کاست و کشورشان را ايمن تر خواهدکرد. سه چهارم ساکنان بغدادگفته بودند که خروج ايالات متحد از عراق بر احساس امنيت ملی شان خواهد افزود. نيروهای نظامی امريکا در عراق يا آنان که آماده ی استقرار در آن کشوريد ! به اين سخن من گوش فرا دهيد! مردم عراق که رييس جمهور و فرماندهان شما مدعی آزاد سازی شان اند، می خواهند که شما بی درنگ از کشورشان که به گونه ای غيرقانونی اشغال شده است بيرون برويد. به اين خواست آنان احترام بگذاريد. امپراتوری بودن : عراق مستقل کابوسی ژئواستراتژيک برای ايالات متحد نظاميان امريکا! ازشما می خواهم که ازخودتان بپرسيد که نخست چرا نيروهای مسلح ايالات متحد هنوز هم در عراق حضوردارند، به آن جا می روند يا بازمی گردند؟ دربهترين حالت دو درصد از مردم عراق تاکنون براين باور بوده اند که امريکا به قصد پيشبرد آزادی و مردم سالاری به عراق حمله کرد(که به زور اسلحه به هيچ رو نمی توان به چنين هدفی رسيد ) بيشتر عراقيان تاکنون بر اين باور بوده اند که ايالات متحد برای تحت کنترل در آوردن نفت عراق ، و فرستادن پيام تسلط امريکا بر سراسر منطقه ی نفت خيز خاورميانه، به عراق هجوم برد و به يقين اين باورشان درست است. اگر عراق نفت نداشت و در خارج از منطقه ی خاورميانه که قلب انرژی جهان در آن می تپد قرارگرفته بود، امريکا به آن کشور يورش نمی برد و آن را اشغال نمی کرد. باور به اين که ايالات متحد برای " صدور مردم سالاری "به عراق رفت به شوخی می ماند :1) اعتباربخشی خفقان آور به نظام سياسی خويش، تحت سلطه ی شرکت های بزرگ ( در شرايطی که عقيده ی بيشترمردم ، به تقريب، هيچ تاثيری در گرفتن تصميم های مهم سياسی ندارد) ؛ 2) پافشاری بر حضور بلند مدت در عراق ، پس ارآن که بيشتر مردم آن کشور خواستار خروج ما ازآن جا شده اند ؛ و3 ) حمايت ازنظام حاکم در عربستان سعودی ، به منظورحفظ تسلط بر نفت آن کشور- امريکا را يکی از ضد دمکرات ترين کشورهای جهان (اگر نه ضد دمکرات ترين آن ها ) ازکار در آورده است. روشنفکر برجسته ی امريکايي، نوام چام سکي، به تازگی گفته است : " باور به اين که ايالات متحد تمايلی به مجاز شمردن حکومت عراقيان بر کشور خويش دارد، تنها نشانگر ابراز احساسات وطن پرستانه ی لافزنانه است وهيچ گونه شواهد تاريخی يا منطقی بر درستی آن گواهی نمی دهد؛ در برنامه ريزی کنونی کشور ما که از حمايت هردو حزب برخوردار است نيز، گواهی بر آن نمی توان يافت : اين برنامه ريزي، ساختن سفارت خانه ای گسترده، همچون شهری در شهر ديگر، و پايگاه های وسيع نظامی در سراسر عراق را در بر می گيرد که بی ترديد برای بهره برداری هميشگی از آن ها طراحی شده اند. تاريخ، منطق و آن چه در پيش چشم مارخ می دهد با روشنی کافی اين حقيقت را آشکار می کند که که واشينگتن همواره به استقرار نظام آرام و رامی در عراق ميل داشته است و هنوز هم دارد؛ و همچنين از هيچ اقدامی برای برپاکردن چنين نظامی در آن کشور به هر قيمتی که برای عراقيان تمام شود رو گردان نيست. عراق مستقل کابوسی برای امريکا با هدف های عينی ژئو استراتژيکی که در منطقه پی می گيرد خواهد بود. وجود کشوری همچون عراق در منطقه ی نفت خيزخليج فارس که بتواند آزادانه هرکاری که بخواهد بکند، با ديدگاه های ديرپای هر دو حزب عمده ی ايالات متحد در زمينه ی سياست خارجی مغايرت کامل دارد. احمقانه بودن : اشغال، خود اقدامی خطابود. نظرگاه ريچارد ديرلاو، رييس اينتليجنس سرويس بريتانيا، در باره ی اين که واشينگتن، " با بحث و بررسی اندک " در باره ی پی امدهای اقدام نظامی قصد هجوم به عراق را دارد ، افشاگر و همزمان منتقدانه بود. همان طور که استيل يادآور شد، " برنامه ريزان جنگی واشينگتن طبيعت جامعه يا تاريخ عراق يا ورطه ی ژرف سر برزده از رنجش اعراب سراسر منطقه، در پی آيند اشغال کشورهای غربي، را به حساب نياورده بودند. " استيل چنين شرح داد که کابينه ی بوش نظاميان ايالات متحد را، با نمونه برداری تاريخی خطا و نامعقول از اشغال پيروزمندانه ی آلمان و ژاپن پس از جنگ دوم جهاني، به عراق فرستاد- که بی هيچ گونه مقاومت و به گونه ای مسالمت آميز ، سال ها ادامه يافته بود. بر اساس شرح بسيار آگاهانه ی استيل : " به نظر می رسد اين واقعيت که عراق درخاور ميانه قرار گرفته است از نگاه واشينگتن به دور مانده بود. کابينه ی بوش اين واقعيت را درک نکرده بود که عرب ها حساسيت شديدی به هتک حيثيت و آبرو، شرف و استقلال خويش دارند، به ويژه اگر غربيان به آن دست يازيده باشند. از اين رو،حکومتيان امريکا در خاور ميانه دچار شکست کامل شدند. اگر نمونه ای مناسب برای آماده شدن برنامه ريزان جنگی واشينگتن به منظور يورش بر عراق وجود می داشت، همانا نمونه ی جنگ اعراب و اسراييل، و نه اشغال آلمان يا زاپن، بود. اعزام نيروهای نظامی ايالات متحد و بريتانيا برای اشغال يکی از کشورهای عرب در سده ی بيست و يکم، درست به اندازه ی فرستادن نيروهای نظامی اسراييل برای اشغال کرانه ی غربی رود اردن به مدت چهل سال دشوار بود. ... جهان اسلام ، در هر دو مورد، اين نبردهارا به سان هجوم ارتش های غربيان به اعراب ، می انگاشت. " ( استيل شکست صفحه های 245 و 246 ) اگر برنامه ريزان جنگی واشينگتن نگاهی دقيق وجدی به تاريخ جوامع عرب و پيشينه ی موارد هجوم و اشغال غربيان در خاور ميانه انداخته بودند، در مدت يک سال ( يا کم تر ) از پيروزی آسان شان بر صدام ، خاک عراق را ترک می کردند. اجماع سياسی دو حزب مهم ايالات متحد در باره ی اين که " چه اشکالی در کار اشغال عراق وجود داشته است " ، ياوه گويی کودکانه ای بيش نيست. آن اجماع بر اين پايه استوار است که اشغال عراق تنها در صورتی می توانست و می بايست انجام می گرفت که چنی و بوش راهبردهای سياسی و نظامی پيچيده تری را پس از سرنگونی صدام به کار می گرفتند. اين گونه داوري، گذشته از ناديده انگاشتن ماهيت جنايت کارانه و غيراخلاقی هجومی که نمی بايست انجام می گرفت - خطايی که بسياری از دمکرات های برجسته نيز در آن سهيم بوده اند- از يک ديدگاه راهبردی ساده نيز نادرست است. استيل ثابت کرده است که اشغال عراق از بيخ و بن نادرست بوده است :" صرف نظر از اين که کارگزاران اين اشغال تحت رهبری ايالات متحد تا چه اندازه کارا، حساس، گشاده دست و انديشه ور بوده اند، رسيدن شان به پيروزی ناممکن بوده است. مسئله ی اساسی اين نيست که امريکاييان اشتباهی کرده يا نکرده اند؛ اشغال عراق، خود اشتباه آنان بوده است. " ( استيل شکست صفحه های 1و2) پس از يک سال حضور ايالات متحد در خاک عراق، اکثريت قاطع مردم آن کشور اين اقدام را اشغال امپراتوری آن کشوربرای نفت يافتند و اين کار به شکستی مفتضحانه راه جست. تا اندازه ای به سبب تملک سفارت خانه ای در بغداد، کارگزاران فرانسوی در يافته بودند که هجوم غربيان به عراق به مقاومتی ژرف بنيان خواهد انجاميد و وضعيتی را پيش خواهد آورد که ژاک شيراک، رييس جمهور وقت فرانسه آن را" واکنش نيرومند افکارعمومی اعراب و مسلمانان " ناميد. اين ، يکی از نخستين برداشت ها از نتايج آن هجوم بود. نظاميان امريکايی ! واشينگتن، بافرستادن نيروهای نظامی ايالات متحد برای کشته و زخمی شدن توده وار در جريان انجام هجومی استعماری که به يقين نبردی بزرگ و درازدامن را بر خواهد انگيخت ، به جنايتی نابخشودنی دست يازيذه است. " نخبگان " سياسی ايالات متحد بهانه ای برای اين حماقت خويش ندارند. افزون بر چهار هزار سرباز امريکايی بهای اين حماقت رسوای برنامه ريزان جنگی امريکا را با نثار جان شان پرداخته اند. ده هاهزار تن از سرباران کنونی و پيشين امريکايی با مسائل دشوار سر بر آورده از شرکت در فاجعه ی خونين عراق دست به گريبان اند- که آسيب های مغزی جدي، زوال بينايی و شنوايي، قطع دست ها و پاها، زوال حافظه، نابودی خويشاوندان ،آشفتگی های عصبي، روان پريشي، آسيب ديدگی روح و روان ... و دردهای بسيار ديگررا در بر می گيرد. جنگ طبقاتی تحميلی از بالا به پايين از شما می خواهم به ياد داشته باشيد که اشخاص ممتازی که فرمان اشغال عراق را صادر کردند و ازآن سود می برند ، زندگی خود يا پسران و دختران خوشبخت شان را درآن کشور بر باد نمی دهند. آنان می توانند با سنجاق يقه های پرچم نشان جورواجور ی که خود بخواهند در انظار نمايان شوند. می توانند در بازی گلف برسر نتايج ادامه ی جنگ � که با دادن قربانی های کلان همراه است - بارييس جمهور شرط بندی کنند. اما چگونه خواهند توانست در قطع دست ها وپاها و از ميان رفتن چشمان شان در زمان باقی مانده از عمرخويش نيز ، بر يکديگر تقدم جويند. شايد کهنه سربازان جنگ عراق که پس از بازگشت به ميهن جويای کارند، ميدان های گلف شان رابا آی ای دی ويران کنند و با شبيخون زدن به جنگل ها و تپه های پيرامون آن ميدان های چمن پوش ورزش گاه اشرافی شان را با کشتن و فلج کردن شان به خون بنشانند. نه، آنان و عزيزان شان ، به سبب امتياز طبقاتی خويش از" خدمت " در قصاب خانه های دوره ای امپراتوری معاف می شوند ماشه ی تففنگ ها را مجهز می کنند تا ديگران آن ها را بچکانند و آن گاه خودشان را عقب می کشند و به تماشا می نشينند. شمار کشتگان شان افزون تر می شود و آنان خويشتن را در خانه ها پنهان می سازند آن گاه که خون سربازان طبقه ی کارگر از تن شان فواره می زند و بر خاک می ريزد. ( باب ديلن خداوندان جنگ) آن گاه که فرمان ها غير اخلاقی می شوند نظاميان امريکايی! از شما می خواهم اين نکته را به خاطرداشته باشيد که اشغال عراق، چه به لحاظ حقوق ملی و چه به لحاظ حقوق بينا مللي، غير قانونی است. گذشته از اين که چنين اقدامی بی هيچ چون وچرا احمقانه است ، نالازم و غير اخلاقی نيز هست و بی برو وبرگرد به کشتار جمعی می انجامد. بيشتر امريکاييان که ايالات متحد( به تعبير جرج ارول ) مدعی آزا د سازی شان است با آن مخالف اند. و بيشتر امريکاييان که نيازمند آزادسازی خويش از " مردم سالاری " حاکم بر ميهن شان و بسياری از مسائل سياسی داخلی و خارجی کشورشان اند نيز، با آن مخالف اند. جنگ در عراق با منافع ملت خودتان نيز در تضاد است. به سبب آن، بر وجهه ی جهانی ايالات متحد و توانايی آن در رسيدگی به مسائل مبرم "ميهن" ، همچون فقر، بی خانماني، پوشش ناکافی خدمات بهداشتي، و بيکاری سربرزده از شکست مفتضحانه در عراق، آسيبی سنجش ناپذير وارد آمده است. بر پايه ی حقوق بينا مللی و اصول اخلاقی از ديربازبرقرار شده ، نه تنها حق، بلکه وظيفه ی شما اين است که از اجرای فرمان های جنايت کارانه و غير اخلاقی سرپيچی کنيد. متخصصان امنيت ملی ايالات متحد! به ياد داشته باشيد که کارگزاران حکومت فدرال هنگام شروع به کار سوگند ياد می کنند که قانون اساسی ايالات متحد را رعايت کنند؛ آنرا پاس دارند؛ وازاطاعت کورکورانه از اجرای فرمان های رييس جمهور بپرهيزند. اشغال عراق به فرمان رييس جمهور که با حمايت و روا شماری کنگره و هردو حزب برجسته ی سياسی کشور همراه بود، قانون شکنی حقوقی و اخلاقی چشمگير و همزمان اشتباه آشکار و ترديدناپذير راهبردی است. نيروهای نظامی امريکا! بسياری از شما به نام آزادی و " مردم سالاری " در عراق خدمت کرده ايد. ازشما می خواهم که احساسات دمکراتيک خويش را زنده بداريد و درزمان نيازشديد به آن � در خيابان ها و محل های کار، در مدرسه ها وعرصه های فرهنگي، در رسانه ها و پهنه ی سياست ودر زندگی روزمره ی خود ايالات متحد از آن بهره گيريد. درست در همين جا، در بزرگ ترين " مردم سالاری " جهان، در ايالات متحد ، کاستی هايی شگرف در تامين آزادی و مردم سالاری وجود دارد. در برجسته ترين " تجلی گاه اراده ی توده ها " ، يک درصد فرازين شهروندان نزديک به چهل درصد ثروت جامعه را در اختيار خود دارند و شايد درصد افزون تری از سياست مداران و سياست گذاران آن را در برمی گيرند. در کشورما ده ها ميليون کودک از غذا ، پوشاک، و سرپناه کافی بی بهره اند و 47 ميليون شهروند تحت پوشش بهداشتی بنيانی نيستند، اما سرمايه گذاران و مديران برجسته ی شرکت ها همواره از تجملات شخصی شگفت انگيز برخوردارند. صاحبان ثروت های کلان می خندند و می لمند، اما همزمان خون شما و رفقای تان بر زمين می ريزد و شما جان می بازيد. آنان سود می برند، اما سربازان طبقه ی کارگر با اميد زنده ماندن در نبرد های بی خردانه ی پی آيند اشغال امپراتوری سرمی کنند که راه اندازندگان آن جنايت کارانی ابله اند که زحمت بررسی ابتدايی ترين واقعيت ها را در باره ی ملت هايی که سربازان امريکايی به کشورهاشان اعزام می شوند تا بکشند يا کشته شوند به خود نمی دهند. ما، به دگرگونی مردم سالارانه ی نظام حاکم بر ميهن مان نيازمنديم. ما، برای تامين آزادی و مردم سالاری در خود امريکا به سربازان مان نيازمنديم. به کشانيدن جنگ به درون کشورمان نيازمنديم تا با ثروتمندان و صاحبان قدرت ، نه در نبردهای شرارت آميزی که آنان برمی انگيزند پيکارکنند 13/3/87(08/6/2) *- پل استريت، مولف کتاب امپراتوری و نابرابری : امريکا وجهان از 11سپتامبر2004 به اين سو. کتاب بعدی او : باراک اوباما و سياست آينده ی امريکا(2008) است. ماخذ: گزارش نابرابری در امپراتوری (Empire and equality records)

هیچ نظری موجود نیست: