خواست مردم عراق تخلیه فوری
نیروهای نظامی آمریکا
و موتلفینش ازعراق است
مصاحبه هئیت تحریریه سایت جبهه ضد تجاوز نظامی و ضد تحریم اقتصادی علیه ایران با هموطن گرامی دکتر یونس پارسابناب ،صاحب نظر درمورد مسائل خاورمیانه و جهان پیرامون مسال حاد و کلیدی عراق.
هدف ما ازاین مصاحبه دفاع از مردم عراق و تلاش درتنویر افکار عمومی بین ایرانیان است. کمیته ضد جنگ مونیخ که تحت عنوان جبهه ضد تجاوز نظامی و ضد تحریم اقتصادی علیه ایران فعالیت میکند مواضعش همانطور که در صفحه تارنمای آن مشاهده میشودعلیه هر نوع تجاوز نظامی و تحریم اقتصادی به ایران و کشورهای منطقه و جهان است و دراین بستر با تمام نیروها و شخصیتهای مترقی و انقلابی همکاری میکند.مصاحبه درمورد اوضاع حاد عراق با شخصیت مبارز دکتر یونس پارسا بناب که زحمت کشیده به سئوالات ما پاسخ داده اند را در زیر ملاحظه فرمایید. ما پیشاپیش از همکاری صمیمانه یونس پارسا بناب با جبهه ضد تجاوز نظامی و ضد تحریم اقتصادی علیه ایران سپاسگزاریم .
مدیر مسئول سایت جبهه ضد تجاوز نظامی و ضد تحریم اقنصادی علیه ایران-مونیخ
بیژن منتظری
http://jenhezedetajavoz.blogspot.com
29 نوامبر 2008
.................................................................................................................................................
بیژن منتظری :
- بیش از5 سال از اشغال نظامی عراق می گذرد، کشتار مردم عراق وویرانی کشورهمچنان ادامه دارد. آمریکا عملا درعراق شکست خورده است. ؟ شما خواست خروج آمریکا ازعراق و پرداخت غرامت به مردم عراق را چگونه می بینید؟
دکتر یونس پارسابناب :
وظیفه پرداخت غرامت به عراقی ها را نباید محدود به خسارات تجاوز آمریکا در پنج سال گذشته ساخت . آمریکا و انگلستان دهه ها ست که مردم عراق را شکنجه داده اند . در دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ ، هر دو دولت رژیم استبدادی صدام را در اجرای جنایاتش قویا حمایت کردند . امروز بر اساس مدارک رسمی دولتی که منتشر شده اند از یک سو و پژوهش های مورخین غیر دولتی از سوی دیگر محرز گشته است که این دو دولت بویژه آمریکا ، حامی رژیم صدام در جنگ هشت ساله ایران و عراق بودند . در پائیز سال ۱۹۸۸ زمانی که رژیم جمهوری اسلامی متوجه شد که در آن جنگ نمی تواند با آمریکا که آشکارا از رِِژیم صدام حمایت می کرد دربیافتد ، شکست را پذیرفته و راضی به امضاء قرارداد آتش بس گشت . انکار و یا رد وقایع تاریخی و تبعات آنها همیشه برای هیئت های حاکمه نظام یک موضع رضایت بخش و سهلی است ولی قربانیان نظام عموما ترجیح می دهند که آنچه بر سر آنها آمده و بر آنها چه گذشته را فراموش نکنند . بعد از پایان جنگ ایران و عراق ، آمریکا وانگلستان حمایت نظامی و مالی خود را به رژیم صدام ادامه دادند و آن رژیم را با منابع نظامی برای توسعه سلاح های کشتار دسته جمعی و طرز استفاده از آنها مسلح ساختند . آنها دهها مهندس اتمی و تکنولوژِی هسته ای عراق را جهت آموزش و پرورش به آمریکا آوردند و این کمک ها تا سال ۱۹۸۹ ادامه داشت .
بلافاصله بعد از پایان جنگ خلیج فارس در بهار ۱۹۹۱ ، دولت های آمریکا و انگلستان دوباره کمک های نظامی خود را به رژیم صدام شروع کرده و دست او را بطور موثری در سرکوب و قتل عام شیعیان در جنوب و کردها در شمال عراق باز گذاشتند . دلایل حمایت از صدام از طرف دولت های آمریکا و انگلستان حتی بطور علنی توسط رسانه های گروهی اعلام گشت . روزنامه نیویورک تایمز گزارش داد که : " وحدت نظر چشمگیری " بین آمریکا و متحدینش انگلستان و عربستان سعودی وجود دارد که " علیرغم گناهان رهبر عراق " ، او ( صدام ) برای ثبات کشورش امید بهتری از آنهائی که مورد سرکوب او قرار گرفته اند ، ارائه می دهد . روشن است که در ادبیات سیاسی آمریکا و متحدینش ، مفهوم کلمه " ثبات " یعنی " تبعیت از فرامین " کاخ سفید . تامس فریدمن گزارشگر نیویورک تایمز در این مورد توضیح داد که : بهترین شرایط برای آمریکا وجود یک گردان نظامی آهنین مثل صدام بر عراق است که بتواند همانطور که صدام عمل می کند ، حکومت کند . بدون تردید یک راهکار و بدیل دیگر – همان زمان و هم حالا – اینست که مردم عراق مستقل از آمریکا سرنوشت خود را تعیین کنند . سیاست های جنایت بار و نظامیگری های ویرانگر آمریکا و انگلستان علیه مردم عراق با رهائی کویت و شکست نظامی صدام در سال ۱۹۹۱ به پایان نرسید . آنها بلافاصله با اعمال تحریم های گوناگون باعث مرگ صدها هزار نفر بویژه کودکان عراقی ، تخریب و نابودی زیربنای اقتصادی غیر نظامی جامعه عراق و تقویت رژیم صدام گشته و مردم عراق را که قربانیان اصلی جنگ و تحریم ها بودند ، مجبور ساختند که برای بقای خود هم شده متکی بر دیکتاتور شوند . واقعیت اینست که این تحریم ها ی ویرانگر در طول دهه ۱۹۹۲ – ۲۰۰۳ باعث گشتند که صدام به سرنوشت مستبد ینی چون سوهارتو در اندونزی ، موبوتو درکنگو و دیگر گردنکشان کمپرادور که مورد حمایت جدی آمریکا و انگلستان بودند ، دچار نگردد . شایان توجه است که امروزه هم سیاست های جاه طلبانه و ماجراجوئی های نظامیگرانه دولت های آمریکا و انگلستان در مورد ایران باعث گشته که اقشار مختلف بینابینی در ایران در مقابل مستبدین حاکمه جمهوری اسلامی دست به حرکت های سیاسی نزده و سکوت کنند و یا در مقابل تهد یدات روزانه اتمی – نظامی دولتمردان آمریکائی از بی علاجی وجود رژیم جمهوری اسلامی را تحمل کنند . و هر رو سیاست های مداخله گرایانه آمریکا در کشورهای مختلف جهان منجمله در افغانستان ، عراق ، لبنان ، سوریه ، ایران و ..... توسط ایدئولوگ ها و روشنفکران مختلف به کمپ نظام جهانی سرمایه تحت نام صدور دموکراسی ، رستگاری ، حمایت از حقوق بشر و مبارزه علیه تروریسم بین المللی مورد حمایت و تحسین و یا توجیه قرار می گیرند . ولی قربانیان اصلی نظام و آنهائی که ترجیح می دهند که جهان واقعی را بفهمند ، بر این امر آگاه اند که حمایت نظام از مستبدین حاکم در کشورهای مختلف جهان نه تنها به تاریخ باستان نپیوسته بلکه به قوت خود باقی است . قربانیان نظام جهانی از سیاهان و بومیان آمریکائی گرفته تا مردم فلاکت زده عراق ، افغانستان ،بخشی از کشورهای آفریقای غربی خواهان غرامت و پرداخت خسارات هستند . آنها بر این امر آگاه اند که آن دولت ها و نیروهائی که در طول تاریخ بویژه در عصر امپریالیسم ، مرتکب جنایات متعدد و تجاوزات نظامی و سیاسی گشته اند ، از نظر قوانین بین المللی وظیفه دارند که غرامت به قربانیان تجاوز و جنگ بپردازند . ولی بحران عمیق اخلاقی در فرهنگ هژمونی طلبی که یکی از عوارض و تبعات بحران بزرگ ساختاری در صورت بندی نظام جهانی سرمایه است احتمال دارد که حتی از بحث و مناظره درباره پرداخت غرامت در انظار عمومی و رسانه های گروهی جلوگیری کند .
بیژن منتظری :
- درغرب جنبش مقاومت مردم عراق را تروریستی و بنیادگرا و ضد تمدن معرفی میکنند و ازاین رو بسیاری از جریانات سیاسی خارجی و حتا ایرانی درمورد عراق سکوت کرده و یا جرئت حمایت از مبارزه نیروهای مقاومت درعراق را ندارند. شما این موضوع را چگونه می بینید و چه باید کرد تا مقاومت مردم عراق هرچه بیشتر مورد حمایت معنوی مردم قرارگیرد؟
یونس پارسابناب :
روشن است که نظرات متعدد و زیادی راجع به هیولای جنگ و عواقب آن در عراق مطرح و ارائه می گردد ولی از گزارش دهی و گزارش گری چندان خبری نیست . ژورنالیست ها عموما در عراق در محدوده های کاملا کنترل شده مثل " منطقه سبز " بغداد و یا در کمپ های نظامی ماموریت خود را سپری می کنند . این وضع به هیچ وجه به این معنی نیست که این ژورنالیست ها که قرار است گزارش بدهند یک عده آدم های ترسو یا تنبل هستند . بلکه این وضع به این علت بوجود آمده که ژورنالیست ها در هیچ جائی در عراق احساس امنیت نکرده و اوضاع شدیدا خطرناک است . این شرایط در جنگ های گذشته وجود نداشته است . این یک واقعیت شگفت انگیزی است که امروز آمریکا و انگلستان به عنوان اشغالگران در عراق با مشکلاتی از نظر اداری و مدیریت روبرو هستند که نازی های آلمان به آن اندازه در کشورهای اشغال شده اروپا روبرو نبودند . عموما نازی ها بعد از اشغال نظامی یک کشوری در اروپا بزودی موفق می شدند که یک دولت وابسته و مطیعی را در آن کشور برپا کنند و برنامه های خود را توسط آن رژیم ها پیاده سازند . در صورتیکه آمریکا پنج سال و نیم بعد از اشغال نظامی عراق و قتل عام بیش از یک میلیون نفر از مردم عراق و آوارگی و بی خانمانی بیش از پنج میلیون پناهندگان عراقی نتوانسته است که یک دولت حتی مستبد ولی مطیع و متمرکز بوجود آورد . در پرتو این شرایط ، بحران عراق را چگونه می شود حل کرد . پیش از اینکه به این سئوال پاسخی داده شود ، بهتر است به چند نکته مهم اشاره شود . در کنوانسیونها و دیگر نهادهای بین المللی بر این اصل مهم تاکید می شود که کشور ونیروئی که به یک کشور دیگر تهاجم و حمله نظامی کرده و آن کشور را اشغال نظامی می کند ، هیچ نوع حق و حقوقی ندارد ولی متعهد است .
اولین وظیفه اشغالگر اینست که خسارات ناشی از جنگ و اشغال را بپردازد . دومین وظیفه اینست که به خواست مردم که قربانیان اصلی جنگ و اشغال هستند ، توجه کند . سومین وظیفه اینست که مجرمین و مجریان جنگ و اشغال نظامی در دادگاههای بین المللی محاکمه شوند . این وظیفه آخری را هیئت حاکمه آمریکا که در راس نظام جهانی قرار دارد بخاطر فرهنگ غالب در نهاد های امپراطوری نظام قادر نیست که انجام دهد . اما می توان در مورد احتمال پرداخت غرامت بر اساس خسارات که در این سال ها مردم عراق تحمل کرده اند ، بحث و گفتگو کرد .
بیژن منتظری :
- کمتر گروهی دربین نیروهای اپوزیسیون ایرانی خواست خروج بی قید و شرط ارتش متجاوز امریکا درعراق را طرح میکند.دلیل این امرچیست؟ آیا با خروج ارتش آمریکا مقتدا صدر به قدرت خواهد رسید؟ آیا جنگ داخلی خواهد شد....اساسا می توان با چنین استدلالی مخالف این شعاربود؟
یونس پارسابناب :
خواست مردم عراق تخلیه فوری نیروهای نظامی آمریکا و موتلفینش از عراق است . مردم عراق بیش از پیش متوجه شدند که بدون استقرار حاکمیت ملی ( استقلال ) در عراق آنها نخواهند توانست که به آزادیهای دموکراتیک و توسعه در عرصه های اجتماعی و اقتصادی ( عدالت اجتماعی ) دست یابند .
سکوت و سانسور چشم گیر و فراگیر از طرف رسانه های گروهی در اروپا و آمریکا در مورد خواسته های مردم عراق وجود همبستگی بین آمریکا و موتلفینش را به نمایش می گذارد . نیروهای مترقی و دموکراتیک در آمریکا و اروپا که معتقد به حاکمیت ملی و رابطه ای ناگسستنی و تاریخی آن با پیشرفت دموکراسی ، سکولاریسم و عدالت اجتماعی هستند وظیفه ای دارند که با سیاست های دولت های خود ( مبنی بر ادامه اشغال نظامی عراق ) مرزبندی کرده و از استقرار حاکمیت ملی مردم عراق دفاع کنند . تنها گذاشتن مردم عراق در مقابل ادامه اشغال برای اقشار مختلف کارو زحمت ، روشنفکران اروپا و آمریکا یک گزینه قابل قبول نمی تواند باشد . هرچه قدر زودتر نیروهای اشغالگر و مداخله گر خارجی خاک عراق را ترک کنند و هر چه قویتر نیروهای مترقی ، دموکراتیک و برابری طلب در جهان از طریق برپائی یک کارزار جهانی ضد اشغال از خواست مردم عراق مبنی بر استقرار حاکمیت ملی حمایت کنند ، به همان اندازه امکانات برای آینده بهتر – همبستگی بین نیروهای کارو زحمت در کشورهای پیشرفته مرکز و کشورهای توسعه نیافته پیرامونی – حاشته ای از یک سو و برای مردم جنگ زده و مقاوم عراق از سوی دیگر – مهیا خواهد گشت
بیژن منتظری:
مصاحبه هئیت تحریریه سایت جبهه ضد تجاوز نظامی و ضد تحریم اقتصادی علیه ایران با هموطن گرامی دکتر یونس پارسابناب ،صاحب نظر درمورد مسائل خاورمیانه و جهان پیرامون مسال حاد و کلیدی عراق.
هدف ما ازاین مصاحبه دفاع از مردم عراق و تلاش درتنویر افکار عمومی بین ایرانیان است. کمیته ضد جنگ مونیخ که تحت عنوان جبهه ضد تجاوز نظامی و ضد تحریم اقتصادی علیه ایران فعالیت میکند مواضعش همانطور که در صفحه تارنمای آن مشاهده میشودعلیه هر نوع تجاوز نظامی و تحریم اقتصادی به ایران و کشورهای منطقه و جهان است و دراین بستر با تمام نیروها و شخصیتهای مترقی و انقلابی همکاری میکند.مصاحبه درمورد اوضاع حاد عراق با شخصیت مبارز دکتر یونس پارسا بناب که زحمت کشیده به سئوالات ما پاسخ داده اند را در زیر ملاحظه فرمایید. ما پیشاپیش از همکاری صمیمانه یونس پارسا بناب با جبهه ضد تجاوز نظامی و ضد تحریم اقتصادی علیه ایران سپاسگزاریم .
مدیر مسئول سایت جبهه ضد تجاوز نظامی و ضد تحریم اقنصادی علیه ایران-مونیخ
بیژن منتظری
http://jenhezedetajavoz.blogspot.com
29 نوامبر 2008
.................................................................................................................................................
بیژن منتظری :
- بیش از5 سال از اشغال نظامی عراق می گذرد، کشتار مردم عراق وویرانی کشورهمچنان ادامه دارد. آمریکا عملا درعراق شکست خورده است. ؟ شما خواست خروج آمریکا ازعراق و پرداخت غرامت به مردم عراق را چگونه می بینید؟
دکتر یونس پارسابناب :
وظیفه پرداخت غرامت به عراقی ها را نباید محدود به خسارات تجاوز آمریکا در پنج سال گذشته ساخت . آمریکا و انگلستان دهه ها ست که مردم عراق را شکنجه داده اند . در دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ ، هر دو دولت رژیم استبدادی صدام را در اجرای جنایاتش قویا حمایت کردند . امروز بر اساس مدارک رسمی دولتی که منتشر شده اند از یک سو و پژوهش های مورخین غیر دولتی از سوی دیگر محرز گشته است که این دو دولت بویژه آمریکا ، حامی رژیم صدام در جنگ هشت ساله ایران و عراق بودند . در پائیز سال ۱۹۸۸ زمانی که رژیم جمهوری اسلامی متوجه شد که در آن جنگ نمی تواند با آمریکا که آشکارا از رِِژیم صدام حمایت می کرد دربیافتد ، شکست را پذیرفته و راضی به امضاء قرارداد آتش بس گشت . انکار و یا رد وقایع تاریخی و تبعات آنها همیشه برای هیئت های حاکمه نظام یک موضع رضایت بخش و سهلی است ولی قربانیان نظام عموما ترجیح می دهند که آنچه بر سر آنها آمده و بر آنها چه گذشته را فراموش نکنند . بعد از پایان جنگ ایران و عراق ، آمریکا وانگلستان حمایت نظامی و مالی خود را به رژیم صدام ادامه دادند و آن رژیم را با منابع نظامی برای توسعه سلاح های کشتار دسته جمعی و طرز استفاده از آنها مسلح ساختند . آنها دهها مهندس اتمی و تکنولوژِی هسته ای عراق را جهت آموزش و پرورش به آمریکا آوردند و این کمک ها تا سال ۱۹۸۹ ادامه داشت .
بلافاصله بعد از پایان جنگ خلیج فارس در بهار ۱۹۹۱ ، دولت های آمریکا و انگلستان دوباره کمک های نظامی خود را به رژیم صدام شروع کرده و دست او را بطور موثری در سرکوب و قتل عام شیعیان در جنوب و کردها در شمال عراق باز گذاشتند . دلایل حمایت از صدام از طرف دولت های آمریکا و انگلستان حتی بطور علنی توسط رسانه های گروهی اعلام گشت . روزنامه نیویورک تایمز گزارش داد که : " وحدت نظر چشمگیری " بین آمریکا و متحدینش انگلستان و عربستان سعودی وجود دارد که " علیرغم گناهان رهبر عراق " ، او ( صدام ) برای ثبات کشورش امید بهتری از آنهائی که مورد سرکوب او قرار گرفته اند ، ارائه می دهد . روشن است که در ادبیات سیاسی آمریکا و متحدینش ، مفهوم کلمه " ثبات " یعنی " تبعیت از فرامین " کاخ سفید . تامس فریدمن گزارشگر نیویورک تایمز در این مورد توضیح داد که : بهترین شرایط برای آمریکا وجود یک گردان نظامی آهنین مثل صدام بر عراق است که بتواند همانطور که صدام عمل می کند ، حکومت کند . بدون تردید یک راهکار و بدیل دیگر – همان زمان و هم حالا – اینست که مردم عراق مستقل از آمریکا سرنوشت خود را تعیین کنند . سیاست های جنایت بار و نظامیگری های ویرانگر آمریکا و انگلستان علیه مردم عراق با رهائی کویت و شکست نظامی صدام در سال ۱۹۹۱ به پایان نرسید . آنها بلافاصله با اعمال تحریم های گوناگون باعث مرگ صدها هزار نفر بویژه کودکان عراقی ، تخریب و نابودی زیربنای اقتصادی غیر نظامی جامعه عراق و تقویت رژیم صدام گشته و مردم عراق را که قربانیان اصلی جنگ و تحریم ها بودند ، مجبور ساختند که برای بقای خود هم شده متکی بر دیکتاتور شوند . واقعیت اینست که این تحریم ها ی ویرانگر در طول دهه ۱۹۹۲ – ۲۰۰۳ باعث گشتند که صدام به سرنوشت مستبد ینی چون سوهارتو در اندونزی ، موبوتو درکنگو و دیگر گردنکشان کمپرادور که مورد حمایت جدی آمریکا و انگلستان بودند ، دچار نگردد . شایان توجه است که امروزه هم سیاست های جاه طلبانه و ماجراجوئی های نظامیگرانه دولت های آمریکا و انگلستان در مورد ایران باعث گشته که اقشار مختلف بینابینی در ایران در مقابل مستبدین حاکمه جمهوری اسلامی دست به حرکت های سیاسی نزده و سکوت کنند و یا در مقابل تهد یدات روزانه اتمی – نظامی دولتمردان آمریکائی از بی علاجی وجود رژیم جمهوری اسلامی را تحمل کنند . و هر رو سیاست های مداخله گرایانه آمریکا در کشورهای مختلف جهان منجمله در افغانستان ، عراق ، لبنان ، سوریه ، ایران و ..... توسط ایدئولوگ ها و روشنفکران مختلف به کمپ نظام جهانی سرمایه تحت نام صدور دموکراسی ، رستگاری ، حمایت از حقوق بشر و مبارزه علیه تروریسم بین المللی مورد حمایت و تحسین و یا توجیه قرار می گیرند . ولی قربانیان اصلی نظام و آنهائی که ترجیح می دهند که جهان واقعی را بفهمند ، بر این امر آگاه اند که حمایت نظام از مستبدین حاکم در کشورهای مختلف جهان نه تنها به تاریخ باستان نپیوسته بلکه به قوت خود باقی است . قربانیان نظام جهانی از سیاهان و بومیان آمریکائی گرفته تا مردم فلاکت زده عراق ، افغانستان ،بخشی از کشورهای آفریقای غربی خواهان غرامت و پرداخت خسارات هستند . آنها بر این امر آگاه اند که آن دولت ها و نیروهائی که در طول تاریخ بویژه در عصر امپریالیسم ، مرتکب جنایات متعدد و تجاوزات نظامی و سیاسی گشته اند ، از نظر قوانین بین المللی وظیفه دارند که غرامت به قربانیان تجاوز و جنگ بپردازند . ولی بحران عمیق اخلاقی در فرهنگ هژمونی طلبی که یکی از عوارض و تبعات بحران بزرگ ساختاری در صورت بندی نظام جهانی سرمایه است احتمال دارد که حتی از بحث و مناظره درباره پرداخت غرامت در انظار عمومی و رسانه های گروهی جلوگیری کند .
بیژن منتظری :
- درغرب جنبش مقاومت مردم عراق را تروریستی و بنیادگرا و ضد تمدن معرفی میکنند و ازاین رو بسیاری از جریانات سیاسی خارجی و حتا ایرانی درمورد عراق سکوت کرده و یا جرئت حمایت از مبارزه نیروهای مقاومت درعراق را ندارند. شما این موضوع را چگونه می بینید و چه باید کرد تا مقاومت مردم عراق هرچه بیشتر مورد حمایت معنوی مردم قرارگیرد؟
یونس پارسابناب :
روشن است که نظرات متعدد و زیادی راجع به هیولای جنگ و عواقب آن در عراق مطرح و ارائه می گردد ولی از گزارش دهی و گزارش گری چندان خبری نیست . ژورنالیست ها عموما در عراق در محدوده های کاملا کنترل شده مثل " منطقه سبز " بغداد و یا در کمپ های نظامی ماموریت خود را سپری می کنند . این وضع به هیچ وجه به این معنی نیست که این ژورنالیست ها که قرار است گزارش بدهند یک عده آدم های ترسو یا تنبل هستند . بلکه این وضع به این علت بوجود آمده که ژورنالیست ها در هیچ جائی در عراق احساس امنیت نکرده و اوضاع شدیدا خطرناک است . این شرایط در جنگ های گذشته وجود نداشته است . این یک واقعیت شگفت انگیزی است که امروز آمریکا و انگلستان به عنوان اشغالگران در عراق با مشکلاتی از نظر اداری و مدیریت روبرو هستند که نازی های آلمان به آن اندازه در کشورهای اشغال شده اروپا روبرو نبودند . عموما نازی ها بعد از اشغال نظامی یک کشوری در اروپا بزودی موفق می شدند که یک دولت وابسته و مطیعی را در آن کشور برپا کنند و برنامه های خود را توسط آن رژیم ها پیاده سازند . در صورتیکه آمریکا پنج سال و نیم بعد از اشغال نظامی عراق و قتل عام بیش از یک میلیون نفر از مردم عراق و آوارگی و بی خانمانی بیش از پنج میلیون پناهندگان عراقی نتوانسته است که یک دولت حتی مستبد ولی مطیع و متمرکز بوجود آورد . در پرتو این شرایط ، بحران عراق را چگونه می شود حل کرد . پیش از اینکه به این سئوال پاسخی داده شود ، بهتر است به چند نکته مهم اشاره شود . در کنوانسیونها و دیگر نهادهای بین المللی بر این اصل مهم تاکید می شود که کشور ونیروئی که به یک کشور دیگر تهاجم و حمله نظامی کرده و آن کشور را اشغال نظامی می کند ، هیچ نوع حق و حقوقی ندارد ولی متعهد است .
اولین وظیفه اشغالگر اینست که خسارات ناشی از جنگ و اشغال را بپردازد . دومین وظیفه اینست که به خواست مردم که قربانیان اصلی جنگ و اشغال هستند ، توجه کند . سومین وظیفه اینست که مجرمین و مجریان جنگ و اشغال نظامی در دادگاههای بین المللی محاکمه شوند . این وظیفه آخری را هیئت حاکمه آمریکا که در راس نظام جهانی قرار دارد بخاطر فرهنگ غالب در نهاد های امپراطوری نظام قادر نیست که انجام دهد . اما می توان در مورد احتمال پرداخت غرامت بر اساس خسارات که در این سال ها مردم عراق تحمل کرده اند ، بحث و گفتگو کرد .
بیژن منتظری :
- کمتر گروهی دربین نیروهای اپوزیسیون ایرانی خواست خروج بی قید و شرط ارتش متجاوز امریکا درعراق را طرح میکند.دلیل این امرچیست؟ آیا با خروج ارتش آمریکا مقتدا صدر به قدرت خواهد رسید؟ آیا جنگ داخلی خواهد شد....اساسا می توان با چنین استدلالی مخالف این شعاربود؟
یونس پارسابناب :
خواست مردم عراق تخلیه فوری نیروهای نظامی آمریکا و موتلفینش از عراق است . مردم عراق بیش از پیش متوجه شدند که بدون استقرار حاکمیت ملی ( استقلال ) در عراق آنها نخواهند توانست که به آزادیهای دموکراتیک و توسعه در عرصه های اجتماعی و اقتصادی ( عدالت اجتماعی ) دست یابند .
سکوت و سانسور چشم گیر و فراگیر از طرف رسانه های گروهی در اروپا و آمریکا در مورد خواسته های مردم عراق وجود همبستگی بین آمریکا و موتلفینش را به نمایش می گذارد . نیروهای مترقی و دموکراتیک در آمریکا و اروپا که معتقد به حاکمیت ملی و رابطه ای ناگسستنی و تاریخی آن با پیشرفت دموکراسی ، سکولاریسم و عدالت اجتماعی هستند وظیفه ای دارند که با سیاست های دولت های خود ( مبنی بر ادامه اشغال نظامی عراق ) مرزبندی کرده و از استقرار حاکمیت ملی مردم عراق دفاع کنند . تنها گذاشتن مردم عراق در مقابل ادامه اشغال برای اقشار مختلف کارو زحمت ، روشنفکران اروپا و آمریکا یک گزینه قابل قبول نمی تواند باشد . هرچه قدر زودتر نیروهای اشغالگر و مداخله گر خارجی خاک عراق را ترک کنند و هر چه قویتر نیروهای مترقی ، دموکراتیک و برابری طلب در جهان از طریق برپائی یک کارزار جهانی ضد اشغال از خواست مردم عراق مبنی بر استقرار حاکمیت ملی حمایت کنند ، به همان اندازه امکانات برای آینده بهتر – همبستگی بین نیروهای کارو زحمت در کشورهای پیشرفته مرکز و کشورهای توسعه نیافته پیرامونی – حاشته ای از یک سو و برای مردم جنگ زده و مقاوم عراق از سوی دیگر – مهیا خواهد گشت
بیژن منتظری:
- امریکا دلیل بی ثباتی درعراق را جمهوری اسلامی می داند. از طرفی با همین رژیم درعراق همکاری میکند. شما نقش جمهوری اسلامی درعراق را چگونه می بینید؟آیا نفوذ جمهوری اسلامی در عراق بعد از خروج ارتش آمریکا بیشتر خواهد شد؟
یونس پارسابناب:
در حال حاضر تامین " ثبات " در عراق اولین وظیفه نومحافظه کاران قلمداد می شود . در زبان و فرهنگ سیاسی نومحافظه کاران " تامین ثبات " یعنی ایجاد دولتی در عراق که مطمئنا و بدون قید و شرط در خدمت کاخ سفید باشد . بررسی وقایع عراق اشغال شده در پنج سال گذشته بویژه جنگ و درگیری های خونین بین میلیشیاهای شیعه و دولت شیعه نوری المالکی در بصره و سپس در منطقه صدر شهر بغداد به روشنی نشان می دهد که دولتمردان آمریکائی در پیاده کردن اولین وظیفه خود در عراق با ناکامی روبرو شده اند . ولی نومحافظه کاران آرام ننشسته و پیوسته با کمک بیدریغ رسانه های گروهی گوش به فرمان می خواهند به مردم جهان بقبولانند که عامل اصلی " عدم ثبات " و " نا امنی " در عراق کمک تسلیحاتی و آموزشی دولت ایران به میلیشیاهای شیعه است . با ایجاد خوف و ترس ازایران هیئت حاکمه آمریکا می خواهد نظامیگری های خود را در خاورمیانه " بزرگ " که هر روز رو به افزایش است ، مورد توجیه قرار داده و با ایجاد آشفتگی در افکار و اذهان عمومی شرایط را به نفع گسترش آشوب و تشنج فراسوی مرزهای عراق آماده سازد . ایجاد خوف و هراس از دشمنان خیالی و واقعی دردل مردم آمریکا در جهت پیشبرد منویات امپریالیستی در پروژه جهانی آمریکا پیشینه ای طولانی و فراگیری دارد . در دوره جنگ سرد هئیت حاکمه آمریکا با ایجاد خوف و هراس در دل بخشی از مردم بویژه نیروهای بینابینی در کشورهای جهان سوم از یک سو و با تعبیه پروسه کمپرادورسازی از سوی دیگر ، موفق شد که دولت های ملی ، دموکراتیک و استقلال خواه ( ضد امپریالیست ) در کشورهای متعددی چون ایران ، گواتمالا ، پاکستان ، کنگو ، اندونزی ، غنا ، تایلند ، لائوس ، کامبوج ، آرژانتین ، جمهوری دومینسک ، شیلی و ..... سرنگون ساخته و دولت های مستبد و کمپرادوری را جانشین آنها سازد . استراتژی ایجاد خوف و هراس از " لولو خورخوره ها ئی چون " خطر کمونیزم بین المللی " و " خطرزرد " به هیچ نحو بعد از پایان دوره جنگ سرد و فروپاشی شوروی و تبدیل چین به یک کشور سرمایه داری به کنار گذاشته نشد . بلکه این روش در لفافه و لفاظی های جدیدی به تحمیق مردم در جهان بویژه در داخل " شکم هیولا " مثل گذشته ادامه یافت . بهترین نمونه اخیر این روش و الگو در آستانه حمله نظامی به عراق تنظیم و پیاده گشت . در واقع حمله به عراق عملا در سپتامبر ۲۰۰۲ ( و نه در مارس ۲۰۰۳ ) اعلام گشت . در آن زمان ، نومحافظه کاران حاکم بر کاخ سفید با برپائی یک سری تبلیغات پرسر و صدا اعلام کردند که اگر جلوی " خطر " را در عراق نگیرند ، صدام حسین احتمال دارد که " پیامی " مبنی بر بمباران اتمی نیویورک صادر کند . در عرض چند هفته اکثر مردم در آمریکا باورشان شد که صدام دارای تسلیحات کشتار جمعی بوده و با بن لادن و القاعده در ارتباط است . بدون تردید ، صدام مورد تنفر و انزجار خیلی از مردم جهان بویژه در خاورمیانه بود ولی فقط در آمریکا بود که اکثریت مردم شدیدا از اینکه صدام ممکن است دست به خرابکاری بزند ، هراس داشتند . جای تعجب نیست که این ترس و هراس کاذب که نومحافظه کاران با کمک رسانه ها در دل مردم ایجاد کرده بودند ، نقش بزرگی در حمایت از حمله نظامی در بهار ۲۰۰۳ ایفاء کرد . با اینکه امروز بعد از گذشت بیشتر از پنج سال جنگ و فلاکت اکثریت مهمی از مردم آمریکا شدیدا مخالف جنگ هستند ، ولی هنوز هم بخش بزرگی از همین مردم براین باورند که صدام دارای تسلیحات کشتار دسته جمعی بوده و با القاعده همکاری می کرده است . به هررو تحمیق مردم و انداختن هراس در دل مردم برای توجیه تجاوزات نظامی و جنگ طلبی از سوی هیئت حاکمه آمریکا سابقه ای طولانی در تاریخ معاصر آمریکا داشته و رابطه ای تنگاتنگ با پدیده میلیتاریسم دارد .
با تشکرازاینکه به سئوالات ما پاسخ داده اید
بیژن منتظری
من هم از شما تشکرمیکنم
یونس پارسابناب
یونس پارسابناب:
در حال حاضر تامین " ثبات " در عراق اولین وظیفه نومحافظه کاران قلمداد می شود . در زبان و فرهنگ سیاسی نومحافظه کاران " تامین ثبات " یعنی ایجاد دولتی در عراق که مطمئنا و بدون قید و شرط در خدمت کاخ سفید باشد . بررسی وقایع عراق اشغال شده در پنج سال گذشته بویژه جنگ و درگیری های خونین بین میلیشیاهای شیعه و دولت شیعه نوری المالکی در بصره و سپس در منطقه صدر شهر بغداد به روشنی نشان می دهد که دولتمردان آمریکائی در پیاده کردن اولین وظیفه خود در عراق با ناکامی روبرو شده اند . ولی نومحافظه کاران آرام ننشسته و پیوسته با کمک بیدریغ رسانه های گروهی گوش به فرمان می خواهند به مردم جهان بقبولانند که عامل اصلی " عدم ثبات " و " نا امنی " در عراق کمک تسلیحاتی و آموزشی دولت ایران به میلیشیاهای شیعه است . با ایجاد خوف و ترس ازایران هیئت حاکمه آمریکا می خواهد نظامیگری های خود را در خاورمیانه " بزرگ " که هر روز رو به افزایش است ، مورد توجیه قرار داده و با ایجاد آشفتگی در افکار و اذهان عمومی شرایط را به نفع گسترش آشوب و تشنج فراسوی مرزهای عراق آماده سازد . ایجاد خوف و هراس از دشمنان خیالی و واقعی دردل مردم آمریکا در جهت پیشبرد منویات امپریالیستی در پروژه جهانی آمریکا پیشینه ای طولانی و فراگیری دارد . در دوره جنگ سرد هئیت حاکمه آمریکا با ایجاد خوف و هراس در دل بخشی از مردم بویژه نیروهای بینابینی در کشورهای جهان سوم از یک سو و با تعبیه پروسه کمپرادورسازی از سوی دیگر ، موفق شد که دولت های ملی ، دموکراتیک و استقلال خواه ( ضد امپریالیست ) در کشورهای متعددی چون ایران ، گواتمالا ، پاکستان ، کنگو ، اندونزی ، غنا ، تایلند ، لائوس ، کامبوج ، آرژانتین ، جمهوری دومینسک ، شیلی و ..... سرنگون ساخته و دولت های مستبد و کمپرادوری را جانشین آنها سازد . استراتژی ایجاد خوف و هراس از " لولو خورخوره ها ئی چون " خطر کمونیزم بین المللی " و " خطرزرد " به هیچ نحو بعد از پایان دوره جنگ سرد و فروپاشی شوروی و تبدیل چین به یک کشور سرمایه داری به کنار گذاشته نشد . بلکه این روش در لفافه و لفاظی های جدیدی به تحمیق مردم در جهان بویژه در داخل " شکم هیولا " مثل گذشته ادامه یافت . بهترین نمونه اخیر این روش و الگو در آستانه حمله نظامی به عراق تنظیم و پیاده گشت . در واقع حمله به عراق عملا در سپتامبر ۲۰۰۲ ( و نه در مارس ۲۰۰۳ ) اعلام گشت . در آن زمان ، نومحافظه کاران حاکم بر کاخ سفید با برپائی یک سری تبلیغات پرسر و صدا اعلام کردند که اگر جلوی " خطر " را در عراق نگیرند ، صدام حسین احتمال دارد که " پیامی " مبنی بر بمباران اتمی نیویورک صادر کند . در عرض چند هفته اکثر مردم در آمریکا باورشان شد که صدام دارای تسلیحات کشتار جمعی بوده و با بن لادن و القاعده در ارتباط است . بدون تردید ، صدام مورد تنفر و انزجار خیلی از مردم جهان بویژه در خاورمیانه بود ولی فقط در آمریکا بود که اکثریت مردم شدیدا از اینکه صدام ممکن است دست به خرابکاری بزند ، هراس داشتند . جای تعجب نیست که این ترس و هراس کاذب که نومحافظه کاران با کمک رسانه ها در دل مردم ایجاد کرده بودند ، نقش بزرگی در حمایت از حمله نظامی در بهار ۲۰۰۳ ایفاء کرد . با اینکه امروز بعد از گذشت بیشتر از پنج سال جنگ و فلاکت اکثریت مهمی از مردم آمریکا شدیدا مخالف جنگ هستند ، ولی هنوز هم بخش بزرگی از همین مردم براین باورند که صدام دارای تسلیحات کشتار دسته جمعی بوده و با القاعده همکاری می کرده است . به هررو تحمیق مردم و انداختن هراس در دل مردم برای توجیه تجاوزات نظامی و جنگ طلبی از سوی هیئت حاکمه آمریکا سابقه ای طولانی در تاریخ معاصر آمریکا داشته و رابطه ای تنگاتنگ با پدیده میلیتاریسم دارد .
با تشکرازاینکه به سئوالات ما پاسخ داده اید
بیژن منتظری
من هم از شما تشکرمیکنم
یونس پارسابناب
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر