۱۳۹۱ مرداد ۲۴, سه‌شنبه

سوریه : نبرد حلب از دیدگان استراتژی از دمشق قابل تفکیک است، ولی معنای یگانه ای دارد!




گاهنامۀ هنر و مبارزه

13 اوت 2012

http://g-honar-v-mobarze.blogfa.com/post/263





Syrie : La Bataille d’Alep stratégiquement différente de celle de Damas,

mais significativement identique !



par Docteur Amin Hoteit

http://www.mondialisation.ca/index.php?context=va&aid=32190

Mondialisation.ca, Le 3 aout 2012



مقالۀ اصلی : البناء



معركة حلب: الدولة ضمنت النتائج لكن لماذا اختلفت عن دمشق؟

http://www.albinaa.com/index.php?option=com_content&view=article&id=66317:2012-08-02-22-05-31&catid=76:2012-02-28-11-15-22&Itemid=121



سوریه : نبرد حلب از دیدگان استراتژی از دمشق قابل تفکیک است،

ولی معنای یگانه ای دارد!



نوشتۀ دکتر امین حطیط

مرکز مطالعات جهانی سازی 3 اوت 2012

(دکتر امین حطیط لبنانی، تحلیل گر سیاسی، متخصص استراتژی نظامی

و ژنرال بریگاد است که هم اکنون در بازنشستگی به سر می برد)

ترجمه توسط حمید محوی


 

 





از این پس، کاملا روشن است که با وجود تمام امکاناتی و نیروئی که بسیج کردند و با وجود تمام اهدافی که مدعی تسلط بر آن شدند، نبرد حلب به نفع «محور متجاوزان به سوریه» تمام نخواهد شد...

ولی پیش از آنکه به دلایل اصلی و سنجه هائی بپردازیم که ما را به چنین نتیجه ای هدایت کرده است، باید به ابعاد فوق العادۀ خشونت بار تهاجم به این کشور اشاره کنیم!

در زمینۀ امکانات، می دانیم که «مرکز فرماندهی مهاجمان» 12000 مبارز مسلح را از ملیت های مختلف بسیج کرده است : برخی از آنها نیز اهل سوریه هستند، ولی عربهای مسلمان از تمام کشورها شرکت دارند!

و نیز می دانیم که به «متخصصان ناتو» مأموریت داده شده است تا هوش و ذکاوت و مهارت خود را در دو زمینۀ کاملا مشخص به کار ببندند : به عنوان مشاور و ناظر مستقیم بر عملیات تروریستی توسط شورشیان در داخل مرزهای سوریه، و متمرکز ساختن تمام طرح های تهاجمی در سطح یک «اتاق عملیاتی» که در فاصلۀ نه چندان دوری از مرز سوریه، در آدانا در ترکیه واقع شده است، و می بایستی جریان رویدادها را تحت نظارت داشته و در موعد مناسب، از آن برای توفیق عملیات یا دفع ناکامی ها استفاده کنند!

علاوه بر این، برای تقویت روحیۀ «نیروهای مهاجم»، آنها را به سلاح ها و مهمات و تجهیزات خیلی پیشرفته مجهز کرده اند، و به موازات آن تبلیغات روانی به هدف تضعیف روحیۀ مردم سوریه، ارتش و دولت این کشور به راه انداختند.

طرح حمله به حلب با دقت تمام توسط مبتکرانش در دو مرحله تدارک دیده شده بود، بطوریکه توفیق آن را اجتناب ناپذیر می دانستند! در واقع، امیدوار بودند که طی پنج روز حداکثر، با حمله به قلب شهر، در مرحلۀ بعدی می توانند نیروهایشان را در تمام محلات گسترش بدهند و سپس به اماکن رسمی و دولتی حمله کنند. برای چنین طرحی، روی چند عامل حساب کرده بودند :



1.نزدیکی حلب به مرز ترکیه و به همین گونه حضور بسیار پر رنگ مبارزان که در نزدیکی اردوی حمله مستقر بودند، و لوژیستیک نبرد را برای تأمین نیازمندی های در سطح سلاح و تجهیزات و مبارزان تازه نفس به عهده داشتند...در این زمینه ها نیز هیچ محدودیتی نداشتند...



2. آمادگی نداشتن ارتش سوریه که در جای دیگری سرگرم بود، به ویژه پیرامون نبرد دمشق، و پیرامون جراحاتی چند در حمص و درعا، و تصور کرده بودند که در وضعیتی نخواهد بود که بتواند ظرف 5 روز نیروهای ضروری را برای ضد حمله در دفاع از حلب تدارک ببیند و با «ارتش آزاد تروریست ایالات متحده» رویاروئی کند که چندین هزار سرباز مزدور گم گشته و تبهکار را بسیج کرده بود. این شرطی بود که «مرکز فرماندهی متهاجمان» با خودشان بسته بودند و مشاهده کردند که یگان های سوریه که به دفاع از سرزمین های سوریه در مقابل تجاوز احتمالی اسرائیل اختصاص دارند، با وجود تمام فشار های واردآمده به دولت سوریه، مواضع خودشان را ترک نکردند، و در واقع از افتادن در چنین دامی اجتناب کردند.



3.خواست انتقام و ترس از آیندۀ شورشیان که آنها را به نبردی برای مرگ و زندگی تشویق می کرد، روحیه ای که خیلی زود تمام مبارزان، فرماندهان آنها و مقامات باز هم مافوق تر را در محل به هیجان واداشته بود!



ولی بین نبرد دمشق و نبرد حلب تفاوتهائی وجود دارد، و توضیح می دهد که چرا متهاجمان توانستند در حلب از چنگ نیروهای دولتی بگریزند، بر خلاف نبرد دمشق. در واقع در دمشق :

1.نیروهای نظامی در محل بودند و توانستند ظرف مدت کوتاهی مشکلات را برطرف سازند...اتخاذ تصمیم و پاسخ به حمله خیلی سریع انجام گرفت، به شکلی که مبارزان مسلح دچار شوک شدند و روحیۀ شان را از دست دادند.

2.عملیات دفاعی در فضائی تحقق یافت که حاکی از نفی روانی و اخلاقی سوء قصدی بود که به بهای جان چهار نفر از رهبرانی تمام شد که در سلول مدیریت بحران سوریه خدمت می کردند.

3.جغرافیای محلاتی که هدف قرار گرفته بودند به مبارزان اجازه نداد که از شگرد جنگ چریکی در منطقۀ شهری بهره ببرند، و به همین علت بود که ارتش بی هیچ خسارت قابل توجهی برای شهروندان از نیروهایش استفاده کرد. و همین موضوع توضیح می دهد که چرا باندهای مسلح در محلات قدیمی و پر جمعیت موضع گرفته اند. روشن است که آنها می خواهند از مردم به عنوان سپر بلا استفاده کنند...این کار بهترین استراتژی برای فلج ساختن دولت بود تا نتواند از امکاناتی که در دمشق به کار بسته بود در حلب نیز استفاده کند.

ولی با وجود بسیج قابل توجه متهاجمان، و با وجود تمام درسهائی که از نبرد دمشق آموخته بودند، نتایج به ما نشان می دهد که از این پس دولت سوریه در نبرد حلب نیز پیشی گرفته است. با این وجود باید دو موضوع مهم را در نظر داشته باشیم : زمان و هزینه. در مورد زمان، مطمئنا دولت سوریه در دام «آتش خانمانسوز» نخواهد افتاد و استراتژی سریع العمل را به کار نخواهد برد زیرا خسارات جانی و مالی سنگینی در بر خواهد داشت. ارتش سوریه به طریق اولی «استراتژی مسدود ساختن و پیشروی تدریجی» را در مورد سلول های تروریست به کار می برد، یعنی یکی پس از دیگری، و با احتیاط برای جان شهروندانی که به محاصرۀ آتش تروریست ها درآمده اند.

در مورد هزینۀ نبرد نیز، نه شمار سربازان را باید ندیده بگیریم که ممکن است در چنین نبردی کشته شوند، و نه شمار شهروندانی که در چنین خطری قرار دارند، و نه خسارات مالی در چنین فضائی که مطمئنا چرخ اقتصادی را مختل خواهد ساخت.

با این وجود همانگونه که پیش از این گفتیم، نتایج نبرد حلب از این پس به نفع دولت سوریه تمام شده است. این داوری بر اساس مشاهدات صحنه و به عناصر خاصی تکیه دارد که مختصرا در زیر مورد بررسی قرارمی دهیم :



1.مؤثر واقع شدن نیروهائی که در حلب نخستین موج حمله را دریافت کردند و سپس، پیش از رسیدن قوای کمکی برای نبرد نهائی، متهاجمان را در مساحتی به وسعت پنج محله از 29 محله محاصره کردند.

2.توان مقامات سوری در بسیج نیرو برای تقویت نیروهای مستقر در حلب توسط یگان های مناسب برای به کار بستن « استراتژی پیشرفت تدریجی» وبه پشتیبانی یگان های دفاعی علیه رگبار های مهاجمان.

3.شرکت شهروندان، به اشکال متنوع، در عملیات دفاع از شهر، موردی که کاملا معرف حملۀ تجاوزکارانه ای بود که برای اشغال شعر آمده بودند...و در اینجا...واکنش مردم ستایش انگیز بود زیرا با وجود تمام تهدیدات و جذبه های فریبنده، تروریستها را از محیط مهمان نوازی که انتظارش را داشتند محروم ساخت. البته، ناگفته نگذاریم که گروه هائی با به اصطلاح شورشیان مسلح همکاری کردند ولی تعدادشان محدود و در عمل نیز نامؤثر بودند.

4.نبود تعادل بین نیروهای تروریست مهاجم و نیروهای نظامی برای دفاع از شهر، موردی که موجب ترس رهبران محور تهاجم شد و «قتل عام» نیروهایشان را پیشبینی کردند که در نبرد نا برابر علیه نیروهای نظامی قرارگرفته اند، زیرا نیروهای دولتی تصمیم قاطعانه گرفته اند که مهاجمان را از شهر بیرون برانند.



این است مواردی که تعیین کنندۀ نبرد حلب و نتایج آن است. به همین نسبت فرماندهان تروریست و خود تروریست ها کاملا پی برده اند که قادر به اشغال حلب نیستند و نمی توانند آنجا را به پایگاه خودشان تبدیل کنند.

به همین علت رویکرد جدیدی را به کار بسته اند تا از فروپاشی خیلی سریع صفوفشان جلوگیری کنند (مترجم : یعنی گروگان گیری مردم به عنوان سپر بلا). در حالی که روشن است که دولت سوریه به اندازۀ کافی قادر است و قاطعانه بر آن است که شهر را از تروریستها تصفیه کند...مسئله تنها بستگی به زمان دارد...به کار بستن استراتژی متفاوت در حلب نشان از خبرگی حرفه ای ارتش سوریه است، و احتیاط به کار بسته شده توسط مقامات سوری به شکلی است که در اجرای کار سرعت به معنای دستپاچگی، و بردباری به معنای سهل انگاری نیست.

هیچ نظری موجود نیست: