۱۳۸۷ اسفند ۹, جمعه


غزه میان حقیقت و تحریف
نويسنده: فهمی هویدی*‏
برگردان: احمد مزارعی

آنچه در اینجا ضروری است گفته شود این‌که اسرائیل نتوانست از طریق جنگ و کشتار رهبران حماس و یا ‏مقاومت مردم فلسطین را به تسلیم وادارد، و به این شکل دولت اسرائیل نتوانست اهداف برآمده از انتخابات ‏سال ۲۰۰۶ را متوقف کند. برعکس، همه رشته‌ها پنبه شد و مسأله مقاومت مردم فلسطین علیه اسرائیل ‏اشغالگر به مربع اول بازگشت و این دست‌آورد بزرگی است. ‏
علی‌رغم آن‌که در مورد جنگ غزه بسیار نوشته شده اما من باور دارم که هنوز ناگفته‌های بسیاری وجود دارد که ‏باید به آن پرداخت، زیرا ابعاد تازه‌ای از جنگ تبهکارانه علیه مقاومت ملت فلسطینی را روشن می‌سازد.‏
نمی‌توانم ادعا کنم که بر همه ماجراهای جنگ غزه احاطه پیدا کرده ام، اما در روزهای اخیر به اطلاعاتی دست ‏یافتم که مرا قانع نمود تا دریابم که مجموع اطلاعاتی که در مورد این جنگ داده شده بخشی کاملاً فاقد حقیقت، ‏بخشی فاقد دقت لازم و قسمتی دیگر کاملاً دروغ و گمراه کننده بوده است.‏
پیش از پرداختن به اصل موضوع توضیح نکاتی چند برای فهم بهتر مسأله ضروری به نظر می‌رسد. همگان شاهد ‏بودند که در روزهای اول جنگ خبری تحت اين عنوان که جنگ غزه به خاطر نقض آتش‌بس توسط «حماس» ‏اتفاق افتاده، به طور گسترده در سراسر مطبوعات جهانی انتشار یافت. باید بگویم که این دروغ بزرگی بود که به ‏وسیله اسرائیل انتشار داده شد و متأسفانه به سرعت انتشار یافت و حتا بعضی مطبوعات جهان عرب نیز به ‏انتشار آن دامن زدند. برای این‌که این دروغ اسرائیل را اثبات کنم در اینجا به نوشته دو نویسنده آمریکایی اشاره ‏می‌شود: یکی آقای هنری زیگمان و دیگری آقای هان میرزهایمر که با نوشتن دو مقاله جداگانه این دروغ بزرگ ‏اسرائیل را افشا کردند. این مقالات به ترتیب تحت عناوین «دروغ‌های اسرائیل» و «اهداف منطقه‌ای» اسرائیل در ‏تاریخ‌های ۲۶ و ۲۹ ژانویه در نشریات «آمریکان کونسرواتیو» و «لندن ریویو اف باکس» منتشر شد. نویسندگان ‏مذکور در نوشته‌های خود به وضوح این اتهام اسرائیل را افشا می‌کنند.‏
این درست است که پروژه «جنگ اسرائیل» در فلسطین عمری يکصدساله دارد، اما انتخابات مجلس قانونگذاری ‏ملی فلسطین در سال ۲۰۰۶ نقطه شروع این تحول تازه بود. در این انتخابات مردم فلسطین تصمیم گرفتند به ‏مقاومت رأی دهند، آنان تصمیم گرفتند که سرنوشت مجلس قانونگذاری را به دست سازمان حماس بسپارند. ‏این تصمیم مردم فلسطین همه برنامه‌های تسلیم‌طلبانه قبلی را درهم ریخت و کسانی که برنامه سازش با ‏اسرائیل را به پیش می‌بردند، دچار صدمه روحی نمود. شرایط تازه، اسرائیل را در برابر این واقعیت قرار داد که ‏پروژه سیاسی وی که همانا تسلط بر کل سرزمین فلسطین است با شکست روبه‌رو شده است. از سوی دیگر ‏گروه انحصاری حاکمان در شهر رام‌الله نیز که سلطه احتکاری خود را سال‌هاست بر مردم فلسطین تحمیل کرده ‏اند، خود را در خطر می‌دیدند. در چنین موقعیتی توافقی میان طرفین پیش آمد تا به هر شکل که شده نتایج ‏حاصله از انتخابات را متوقف کنند و حماس را از سر راه خود بردارند. در این مرحله اسرائیل دست به کار شد و ‏اکثریت اعضای پارلمان فلسطین را که متعلق به حماس بوده، به اضافه تعدادی از وزرا و ريیس مجلس ملی ‏فلسطین بازداشت کرده و به زندان افکند. در صورتی که اینان بر طبق قانون حق مصونیت سیاسی داشتند. در ‏شرایط تازه ابومأزن حکومت حماس را ساقط و نخست‌وزیر تازه‌ای را بر سر کار آورد. از این دوره فشار و تحریم بر ‏حماس آغاز گردید. سپس مسأله تشکیل دولت وحدت ملی پیش آمد که آن هم مورد تحریم ابومأزن قرار گرفت. ‏از سوی دیگر مأموران امنیتی و پلیس ابومأزن نیز کمک به ایجاد هرج‌ومرج در شهرهای فلسطین نموده تا نگذارند ‏دولت حماس بتواند برنامه‌های خود را عملی سازد. اوج این هرج‌ومرج در شهر غزه بود که حماس موفق شد آن ‏را سرکوب و تعدادی را دستگیر کند.‏
نویسنده آمریکایی «دیوید روز» نقش آمریکا را در برنامه کودتا علیه حماس و به شکست کشانیدن برنامه آنان ‏طی مقاله‌ای در مجله «فانیتی فیر» شماره آوریل ۲۰۰۸ به طور مستند انتشار داده است. وی در بخشی از ‏مقاله خود چنین می‌گوید: «هنگامی که کودتا علیه حماس با شکست روبه‌رو شد، اسرائیل به سیاست ‏محاصره کردن کامل غزه روی آورد، به این امید که محاصره بتواند موجب گرسنگی مردم شده و آن‌ها علیه ‏حماس قیام کنند. وقتی این هدف آن‌ها به نتیجه نرسید و با شکست کامل روبه‌رو شد، اسرائیلی‌ها برای تحقق ‏هدف به جنگ روی آوردند. اسرائیل نمی‌توانست بیش از این در برابر وضعیت موجود ساکت بماند. در نتیجه ‏عملیات نظامی علیه غزه در تاریخ ۲٧ دسامبر آغاز شد که در حقیقت هدف برهم زدن نتایج انتخابات سال ۲۰۰۶ ‏بود. ‏
بر همگان روشن است که آتش‌بس موجود فیمابین حماس و اسرائیل که با میانجی‌گری مصر برقرار شده بود در ‏تاریخ ۱٧ دسامبر سال گذشته پایان می‌یافت. در این دوره حماس هرگونه عملیات نظامی را علیه نیروهای ‏اشغالگر اسرائیل متوقف نمود و کاملاً به قرارداد آتش‌بس وفادار ماند. اما این در حالی بود که اسرائیل تنها به ‏بازگرداندن معابر، تنها آن هم برای عبور مواد غذایی و انسانی بسنده کرد، اما عملیات نظامی خود را علیه غزه و ‏شهروندان آن متوقف ننمود. اسرائیل طی این مدت بارها به درون شهر غزه حمله برده و به دستگیری و قتل ‏افراد می‌پرداخت و آخرین مورد آن در روز چهارم نوامبر بود که اسرائیل با ورود به غزه دست به قتل ۶ نفر از افراد ‏حماس زد، و این گفته من نیست، بلکه طی گزارشی از طرف یکی از فرماندهان ارتش اسرائیل به نام سرهنگ ‏‏«شاموئیل زاکاس» است که در تاریخ ۲۲ دسامبر گذشته به صورت گزارش در روزنامه «هاآرتس» به چاپ رسیده ‏است. این سرهنگ اسرائیلی در بخشی از گزارش خود چنین می‌نویسد: «دولت اسرائیل از مسأله آتش‌بس و ‏محاصره غزه سوءاستفاده نمود و بارها آن را نقض کرد. اگر اسرائیل بر شدت محاصره خود بر مردم غزه نمی‌افزود ‏و به کشتار فلسطینی‌ها دست نمی‌زد، این آتش‌بس می‌توانست ادامه پیدا کند.»‏
هنگامی که در تاریخ ۱٧ دسامبر تاریخ آتش‌بس به سر آمد برعکس آنچه گفته می‌شود هیچ‌کس با حماس ‏تماس نگرفت تا تاریخ آن را تجدید نمایند و این نیز دروغ بزرگی است که می‌گویند در این مورد با حماس تماس ‏گرفته شده است. این حقیقت ندارد. اکنون راهی برای حماس وجود نداشت مگر این‌که آتش‌بس را پایان یافته ‏تلقی کند و این در حالی بود که غزه هم‌چنان در محاصره شدید قرار داشت و اعضاء حماس هر از چند روزی به ‏قتل می‌رسیدند. در این هنگام مسؤولان حماس در سوریه جلسه‌ای برگزار کرده و به این نتیجه رسیدند که باید ‏برای متوقف کردن محاصره و کشتار افراد خود به اقداماتی دست بزنند.‏
یادآوری بسیار مهم: یک هفته قبل از پایان آتش‌بس نماینده دولت مصر با یکی از رهبران حماس به نام دکتر ‏‏«زهار» تماس برقرار نموده تا در مورد ادامه آتش‌بس مذاکره کنند. دکتر زهار اظهار می‌دارد با وجود محاصره غزه و ‏کشتار دايمی افراد حماس توسط اسرائیل در مورد چه نوع آتش‌بسی باید صحبت نمود و سرانجام در تاریخ ۲۵ ‏دسامبر ۲۰۰۸ دولت مصر طی تماس مجددی با مسؤولان حماس به آنان اطمینان می‌دهد که دولت اسرائیل ‏قصد حمله نظامی به غزه را ندارد. اما حمله نظامی اسرائیل دو روز بعد، یعنی در تاریخ ۲٧ دسامبر ۲۰۰۸ آغاز ‏گردید. در حقیقت بحث آتش‌بس از طرف مصر و اسرائیل تنها بهانه‌هایی برای آماده‌سازی شروع تهاجم گسترده ‏علیه غزه بود.‏
ارزیابی اسرائیل از تهاجم خود به غزه اینچنین بود: جنگ سه روز به طول خواهد انجامید و بمباران گسترده و ‏متراکم مقاومت حماس را در غزه درهم خواهد شکست و آنان مجبور به تسلیم خواهند شد. دولت اسرائیل در ‏هنگام شروع جنگ سه امر را مورد ملاحظه قرار داد.‏
۱- جلسه اضطراری کشورهای عربی قرار بود ۵ روز پس از تاریخ شروع جنگ برگزار شود و از نظر دولت اسرائیل ‏این فرصت برای تسلیم شدن حماس کافی بود.‏
‏۲- تعدادی از افراد ابومأزن که از غزه خارج شده و به مصر آمده بودند اینچنین ارزیابی کرده بودند که به نظر آنان ‏رهبران حماس به زودی به خارج غزه فرار کرده و در حقیقت مصری‌ها و اسرائیلی‌ها آماده پذیرایی رهبران حماس ‏در شهر رفح بخش مصر بودند.‏
‏۳- این‌که هیچ تماسی از طرف رهبران حماس با خارج از غزه انجام نگرفت و اسرائیلی‌ها و مصری‌ها آن را دلیلی ‏بر شکست و تسلیم شدن آنان می‌دانستند. تنها در روزهای اخیر یک بار تماسی از طرف عمروموسی با یکی از ‏رهبران حماس آن هم در سوریه برقرار گردید.‏
روز ششم جنگ یعنی یکم ژانویه، مصری‌ها دست از پا درازتر با دفتر حماس تماس برقرار کرده و از آنان خواستند ‏تا برای مذاکره در مورده آتش‌بس به قاهره مسافرت کنند. پس از این تماس، سازمان حماس نماینده خود را با دو ‏روز تأخیر به قاهره فرستاد تا این‌گونه تداعی نشود که آنان شیفته آتش‌بس با اسرائیل هستند. حماسی‌ها به ‏مرور زمان اهداف حقیقی اسرائیلی‌ها را به خوبی دریافته بودند. در همین روزها بود که فرانسوی‌ها و ‏دانمارکی‌ها با دفتر سیاسی حماس تماس گرفته و هدف آنان بر این بود که حماس را وادار به تسلیم در برابر ‏خواسته‌های اسرائیل کنند. ولی تماس‌های اخیر حاوی دو معنی بود: یکم، این‌که مقاومت حماس و مردم در غزه ‏همه را شوکه کرده است و دوم، این‌که اسرائیل تنها در صورت تسلیم کامل حماس جنگ را متوقف خواهد کرد.‏
هنگامی که نمایندگان حماس برای مذاکره به قاهره مسافرت نمودند، اسرائیلی‌ها بر شدت بمباران‌های خود ‏چند برابر افزودند و در حقیقت با این کار به نمایندگان حماس پیام می‌دادند که باید تسلیم شوید و اکنون ‏معلوماتی در دست است که اولمرت دوبار آتش‌بس را به تأخیر می‌اندازد تا شاید حماسی‌ها در مذاکرات خود ‏تسلیم شدن بدون قید و شرط را بپذیرند.‏
در جریان جنگ دو افسانه رواج داده شد:‏
یکی این‌که این جنگ به خاطر جلوگیری از نفوذ ایران در منطقه است و این شایعه‌ای بود که توسط اسرائیل به ‏شکل وسیعی انتشار داده شد تا به سه هدف دست یابد:‏
‏۱- تخریب چهره مقاومت مردم فلسطین علیه اشغالگر و در رأس آن حماس، که گویا آنان وابسته به ایران ‏هستند.‏
‏۲- تحت تأثیر قرار دادن کشورهای عربی، مبنی بر این‌که دشمن اصلی در منطقه ایران است و نه اسرائیل و وزیر ‏خارجه اسرائیل در مصاحبه‌ای این موضوع را به وضوح توضیح داد.‏
‏۳- تصفیه حساب اسرائیل با ایران، زیرا اسرائیل ایران را بزرگ‌ترین مانع برای اهداف خود می‌داند، به ویژه در مورد ‏برنامه هسته‌ای ایران که اسرائیل می‌کوشد این برنامه را متوقف سازد.‏
تعجب‌آور این‌که اسرائیل در هنگامی به این شایعه دامن می‌زند که دولت آمریکا از پس از کنفرانس آناپولیس کل ‏برنامه و پرونده فلسطین را زیر نظر خود گرفته است و حتا در جریان کنفرانس مذکور آمریکا رسماً این موضوع را ‏اعلام داشت. البته بدین منظور بود که در آن کنفرانس تصمیم گرفته شد تا در پایان سال مشکل خاورمیانه ‏توسط آمریکا حل شود.‏
دامن زدن به چنین مقولات و شایعاتی به این دلیل انجام می‌گیرد تا رابطه میان مزدور و هم‌پیمان را خدشه‌دار و ‏رابطه میان ایران و حماس را لوث کند. کسانی که به این اباطیل دامن می‌زنند یا نمی‌دانند و یا عامدانه خود را به ‏نادانی می‌زنند. اینان فراموش می‌کنند که جنبش اسلامی فلسطین که حماس نیز برآمده از آن است سابقه‌ای ‏‏٨۰ ساله داشته و قبل از پیدایش جمهوری اسلامی ایران وجود داشته است. اما برای روشن شدن مطلب به دو ‏موضوع اشاره می‌رود.‏
‏۱- همگان می‌دانند که در جریان تشکیل کنفرانس میناپولیس که برای مسأله فلسطین برگزار شد، دولت ایران ‏کنفرانس مشابهی در تهران برگزار کرد و از همه گروه‌های مقاومت فلسطین و بعضی کشورهای عربی دعوت به ‏عمل آورد تا با شرکت در آن جبهه‌ای در برابر کنفرانس مذکور ایجاد کرده باشند. کنفرانس تهران با شرکت ‏بسیاری از نیروهای مقاومت و چند کشور عربی در تهران برپا شد. اما حماس از شرکت در آن کنفرانس سرباز زد ‏و این امر موجب تیره شدن رابطه میان ایران و حماس گردید که مدت‌های مدیدی این تیرگی روابط ادامه داشت.‏
‏۲- هنگامی که حماس در ماه ژوئن سال ۲۰۰٨ تصمیم به امضای آتش‌بس با اسرائیل گرفت، دولت ایران ‏نماینده‌ای را عجولانه و با هواپیمای اختصاصی به سوریه فرستاد تا حماس را از امضای قرارداد آتش‌بس با ‏اسرائیل بازدارد. اما نماینده حماس به اطلاع نماینده ایران می‌رساند که «ما در عین حال که با شما رابطه داریم ‏و مایلیم این رابطه ادامه یابد ولی پافشاری در حفظ استقلال خودمان مهم‌ترین امر برای ما می‌باشد.» موارد ‏متعدد دیگری نیز وجود دارد که نیازی به گفتن آن در اینجا نیست.‏
اما شگفت‌انگیز این‌که کسانی که این همه از رابطه ایران و حماس و کمک به حماس دچار وحشت و اضطرابند، ‏از کمک‌های بسیار گسترده نظامی و مالی آمریکا و اروپا به اسرائیل سخنی به میان نمی‌آورند. همه این‌ها ‏می‌دانند که آمریکا مدرن‌ترین و پیچیده‌ترین اسلحه‌های پیشرفته خود را در اختیار اسرائیل قرار می‌دهد، از نظر ‏اینان مرگ خوب است اما برای جنبش مقاومت مردم فلسطین.‏
دروغ بزرگ دوم: اکنون رهبران کشورهای معتدل عرب این نظریه را رواج می‌دهند که ائتلاف لیونی وزیر خارجه ‏اسرائیل و ایهود باراک در انتخابات و پیروزی اینان به نفع صلح در منطقه است و در کشورهای عربی به نفع این ‏ائتلاف تبلیغ می‌شود. این به اصطلاح معتدلان فراموش می‌کنند که اتفاقاً تاکنون و در تاریخ جنگ‌های اسرائیل ‏علیه اعراب همیشه همین ائتلاف و دو حزب کار و کادیما بوده اند که به جنگ علیه اعراب دست زده اند. تنها یک ‏بار و آن‌هم در جریان اشغال بیروت در ۱۹۸٢ حزب لیکود به رهبری آریل شارون به آن جنگ دست زد. (چه ‏غم‌انگیز و دردآور است که این معتدلان امیدشان نه به ملت خود، بلکه به این یا آن حزب کشور دشمنان خود ‏می‌باشد. مترجم)‏
من در مورد کنفرانس، کنگره و جلسات متعددی که در هفته‌ها و روزهای اخیر در پایتخت کشورهای قطر، کویت، ‏مصر و عربستان برگزار شد صحبتی نکردم، زیرا مجموع این نشست‌ها تنها به بهبود رابطه میان بعضی سران ‏کشورهای عربی پرداخت، اما هیچ کمکی به اصل مسأله فلسطین و تفرقه میان آنان ننمود.‏
آنچه در اینجا ضروری است گفته شود این‌که اسرائیل نتوانست از طریق جنگ و کشتار رهبران حماس و یا ‏مقاومت مردم فلسطین را به تسلیم وادارد، و به این شکل دولت اسرائیل نتوانست اهداف برآمده از انتخابات ‏سال ۲۰۰۶ را متوقف کند. برعکس، همه رشته‌ها پنبه شد و مسأله مقاومت مردم فلسطین علیه اسرائیل ‏اشغالگر به مربع اول بازگشت و این دست‌آورد بزرگی است. ‏
اکنون اسرائیل می‌کوشد اوضاع سیاسی فلسطین را به روزهای قبل از ۲٧ دسامبر بازگرداند تا شاید بتواند با ‏آتش‌بس دیگری که به نفع او باشد مقاومت حماس و مردم فلسطین را کنترل کند، به این معنی که اداره ‏گذرگاه‌ها و ارسال مواد مورد نیاز مردم غزه هم‌چنان تحت اداره و کنترل خود قرار دهد، زیرا از این طریق می‌تواند ‏بازسازی شهر غزه را به تعویق بیاندازد و همان سیاست سابق را ادامه داده تا حماس تسلیم شود و آنچه را که ‏از طریق جنگ نتوانست به دست آورد این بار به شکل دیگری به دست آورد که البته به نظر من بعید می‌رسد.‏
این کلمات در حالی نوشته می‌شود که در قاهره مذاکرات ادامه دارد و مجموعه مسايل مورد بحث و بررسی ‏است و اختلاف نظرات فراوانی وجود دارد، لذا بحث بیش‌تر و نظر دادن در مورد سناریوهای آینده بسیار مشکل به ‏نظر می‌رسد و باید برای مدتی انتظار کشید.‏
‏-------------------------------------------------‏
‏* فهمی هویدی نویسنده و متفکر بسیار معروف مصری است. وی دارای تألیفات بسیاری در مورد مسايل ‏خاورمیانه از جمله کتابی در مورد ایران تحت عنوان: «ایران از درون» که در سال ۱۹۸۸ به چاپ رسیده است، ‏می‌باشد.‏

هیچ نظری موجود نیست: