۱۳۸۷ تیر ۲۸, جمعه


آینده تنش میان ایران و آمریکا: جنگ یا صلح؟
م. مینایی
هر از گاهی شاهین جنگ بر فراز سرمان به پرواز در می‌آید و بال‌های مخوفش را بر سر ملت می‌گستراند. جنگ روانی از هر سوی اوج می‌گیرد و جملات تهدیدکننده روح و روان مردم را می‌خراشد. طرفین ذی‌نفع و متحدان‌شان متناسب با اهداف راهبردی، تاکتیک‌های لازم را اتخاذ می‌کنند و ملت، بی‌چاره و بی هیچ ابزار تاثیرگذاری ناظر بازی بزرگان است تا به کجا ختم شود این شطرنج پر از دهشت!به نظرم اگر سوال را این‌گونه طرح کنیم که: آیا جنگ شروع شده است؟ پرسش بی‌ربطی نکرده‌ایم. اگر جنگ را در سه حوزه اقتصادی، روانی و نظامی تعریف کنیم، حداقل در دو زمینه پاسخ آری است. گر چه هنوز برنده واقعی در این دو حوزه مشخص نیست اما از قرائن و شواهد پیداست که پیروزی در افق انحصارات امپریالیستی هویدا شده است. خصوصی‌سازی مطابق با برنامه‌ها و توصیه‌های مجموعه بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول و سازمان تجارت جهانی شتابان و بلاوقفه و حتا افسار گسیخته‌تر از بسیاری از کشورهای در حال توسعه مثل اندونزی، کره جنوبی، کشورهای آمریکای لاتین و حتا کشورهایی که در حوزه نفوذ همه جانبه آمریکا هستند، پیش می‌رود. تهران -حالا با هر تفسیری که می‌خواهد باشد- صنایع دولتی را در بشقاب طلایی تقدیم سرمایه‌گزاران خارجی می‌کند. این مسئله هر چند با توجیه «بازار آزاد» انجام می‌گیرد اما از آن‌جا که هم اینک قیمت نفت حول و حوش ۱۴۰ دلار است و ایران در وضعیتی نیست که هم‌چون کشورهای مقروض در حال رشد مجبور به فروش دارایی‌های خود جهت پرداخت اصل و فرع بدهی‌های خود باشد، درک موضوع نیازمند تحلیلی همه‌جانبه می‌شود. تعدادی از شرکت‌ها و بنگاه‌های اقتصادی قبلا خود را به صحنه رسانده‌اند و پیش‌نهاد فروش چنان سخاوتمندانه است که هوش از سر بسیاری دیگر ربوده است. از آن‌جا که هیچ فرقی بین متقاضیان خرید داخلی و خارجی ذکر نشده است و سرمایه‌گزاران خارجی می‌توانند سود سالانه خود را به هر شکلی که مایل باشند از کشور خارج کنند، سیاست نوین اقتصادی گامی بزرگ در جهت وابستگی هرچه بیش‌تر به انحصارات بین‌المللی است.لازم است موضوع به دقت مورد بررسی قرار گیرد. تهدیدات فزاینده آمریکا و اسرائیل و خطر آغاز جنگی تمام عیار از یک سو هم‌زمان شده است با تاکیدات موکد صندوق بین‌المللی پول مبنی بر لزوم تسریع در امر خصوصی‌سازی. حالا سوال این‌جاست که آیا تهران در گرماگرم رجزخوانی‌ها و هل من مبارز طلبیدن‌های طرفین دعوا توصیه‌های واشنگتن را عملی می‌سازد؟موسسه «برتون وود» در هم‌گامی و هم‌آهنگی کامل با وال استریت، خزانه‌داری آمریکا، وزارت خارجه آمریکا، پنتاگون و ناتو، همواره در خدمت تامین منافع ایالات متحده بوده است. این موسسه در شرایط قبل از جنگ به امر مشاوره و توصیه‌های اقتصادی می‌پردازد و بعد از جنگ طرح‌های بازسازی ارائه می‌کند. در راستای این سیاست‌ها است که بانک جهانی و موسسه برتون وود بعد از جنگ به اعطای وام به عراق و افغانستان مبادرت کرده‌اند.سیاست خصوصی‌سازی جاری نشان‌گر این امر است که تهران مصمم است کنترل بنیان‌های اقتصادی کلیدی و مهم خود را به انحصارات خارجی عرضه کند.بنا به اظهار غلام‌رضا کردزنگنه، رئیس سازمان خصوصی‌سازی کشور، تهران در نظر دارد تا پایان سال جاری ۲۳۰ شرکت دولتی را واگذار نماید. در حالی‌که سهام ۱۷۷ شرکت دولتی در سال گذشته در بورس کشور واگذار شده است. فی‌المثل شرکت مخابرات میزان قابل توجهی از سهام خود را قبلا به شرکت زیمنس آلمان، گروه ام.تی.ان. آفریقای جنوبی و آلکاتل فرانسه واگذار کرده است.سایر بخش‌های مهم اقتصادی از جمله صنایع آهن، فولاد، مس و آلومنیم نیز در بورس عرضه شده‌اند و به نظر می‌رسد هدف از این واگذاری‌ها ایجاد لابی‌های ضد جنگ از سوی انحصارات و بنگاه‌های خارجی به منظور حفاظت از منافع و سودهای کلان این بنگاه‌ها باشد.شکی نیست که جنگ ادامه سیاست با ابزارها و شیوه‌های متفاوت است. سیاست انحصارات جهانی و در راس آن‌ها آمریکا کنترل منابع اقتصادی و تجاری سایر ملل است. پس عرضه یِ منابع و تسلیم‌کردن بنیان‌های اقتصادی معنی دیگری غیر از تسلیم بدون جنگ به انحصارات جهانی نخواهد داشت. اما آیا این‌همه قادر است از آغاز جنگی دیگر و بمباران اهداف نظامی و غیرنظامی جلوگیری کند؟ اجازه بدهید پاسخ این پرسش را با توجه به سیاست‌های اعلام شده اخیر از سوی آمریکا پیدا کنیم. آمریکا به جای تمجید و تشویق ایران جهت پی‌گیری سیاست‌های خصوصی‌سازی موضعی سخت‌گیرانه‌تری را اتخاذ کرده و تحریم‌های خود را افزایش داده است. در اردی‌بهشت ماه همین سال گنگره آمریکا قطعنامه شماره ۳۶۲ را با هدف تشدید مجازات‌ها علیه ایران به تصویب رساند. اینک بعد از چند ماه مجددا صحبت از طرح کنگره برای تصویب اقدامات تنبیهی شدیدتری است که صنایع نفت، گاز و هسته‌ای را به هم‌راه منابع تامین مالی کشور هدف قرار داده است. به راستی آمریکا غیر از تصاحب منابع اقتصادی و تجاری کشور در پی دستیابی به کدام اهداف است که قصد کوتاه آمدن ندارد؟سخاوتمندی مقامات مسئول در عرضه دارایی‌های حیاتی کشور و اتخاذ سیاست‌های نئولیبرالی مطابق دستورالعمل‌های نهادهای مالی و تجاری جهان هنوز نتوانسته از تهدیدات بالقوه آمریکا و متحدین‌اش بکاهد. فرق جمهوری اسلامی با اندونزی، کره و برزیل چیست که این اقدامات در آن کشورها مورد تایید و در ایران مورد بی‌مهری و بی‌اعتنایی قرار می‌گیرد؟روسیه و چین دو شریک تجاری عمده ایران هستند. در حالی که شرکت‌های آمریکایی از سرمایه‌گذاری و خرید مستقیم شرکت‌ها در ایران محروم هستند. آلمان، ایتالیا و ژاپن شرکای اصلی ایران و بالطبع متنفعین واقعی برنامه‌های خصوصی‌سازی در صنایع نفت و گاز و مخابرات و پتروشیمی و هم‌چنین بانکی هستند. این پنج کشور را می‌توان صاحبان سهم شیر در ایران دانست.یکی از اهداف اصلی برنامه‌های تنبیه‌ای کنگره محروم کردن شرکت‌های کشورهای مزبور از تصاحب صنایع و تجارت ایران است.کشورهای دیگری که در مرحله دوم روابط تجاری با ایران هستند عبارتند از: کره جنوبی و شمالی، فرانسه، هندوستان، نروژ، سوئد و هلند. صنایع سودالای سوئد سود هنگفتی از صنایع مس ایران را عاید خود کرده است.فرانسه، ژاپن و کره سود کلانی از صنایع خودروسازی در قالب توافقات لیسانسی می‌برند. بنا به گزارش سال جاری سازمان خصوصی‌سازی، شرکت نفتی اِنی ایتالیا در توسعه فاز ۴ و ۵ حوزه نفتی پارس جنوبی بالغ بر ۸/۳ میلیارد دلار فعال است. شرکت‌های توتال و شل نیز در صنایع گازی سرمایه‌گذاری کرده‌اند.هرچند که شرکت ملی نفت کشور هنوز وارد عرصه خصوصی‌سازی نشده است اما فضای مناسبی برای فعالیت در حوزه‌های تصفیه نفت، صنایع پتروشیمی وخدمات اقتصادی نفتی و نیز زیرساخت‌های گاز و نفت شامل اکتشاف و خطوط گاز و نفت برای کشورهای چین، روسیه، ایتالیا، مالزی و غیره بوجود آمده است.هرچند که تعدادی از شرکت‌های آمریکایی به طور غیرمستقیم به تجارت با ایران مبادرت کرده‌اند، اما سیاست تحریم تجاری آمریکا (که دولت بوش آن را مجددا برقرار کرده است) تجارت و سرمایه‌گذاری شرکت‌ها و شهروندان آمریکایی را غیرقانونی اعلام کرده کرده و به این ترتیب شرکت‌های آمریکایی را از دستیابی مستقیم به منافع خصوصی‌سازی و سیاست‌های نولیبرالی محروم کرده است و این امر ممکن نمی‌شود مگر این‌که این تحریم‌ها برداشته شوند.در حالی که کل صنایع و تجارت در عراق تکه پاره شده در انحصار تعداد معدودی از شرکت‌های آمریکایی است، در ایران این امر صادق نیست و آمریکائیان هیچ ترجیحی نسبت به دیگران ندارند. به عبارت دیگر سیاست خصوصی‌سازی کشور خدمتی به علائق استراتزیک آمریکا نکرده است. این امر ضمن تضعیف هژمونی آمریکا چالشی در برابر نظم نوین آمریکا و سیاست تک‌قطبی آن کشور به شمار می‌رود. دلیل این‌که آمریکا با این حدت و شدت در برابر سیاست‌های جمهوری اسلامی صف آرایی کرده است، همین امر است. آمریکا می‌خواهد با اعمال سیاست‌های مجازاتی خود رقبای اقتصادی و تجاری خود را از این خوان گسترده نعمت محروم کند. جنبه مضحک قضیه اینجاست که رقبای آمریکا خصوصا چین و روسیه هم از توبره می‌خورند و هم از آخور.آمریکا با توجه به این مسائل می‌خواهد به کمک اسرائیل قضیه را با استفاده از راه حل‌های نظامی یکسره کند و در این مسیر پشتیبانی متحدین سنتی خود را هم جلب کرده است. هدف آمریکا ایجاد چتر حاکمیتی بر فراز خاورمیانه است و روی‌کرد اخیر جمهوری اسلامی در رابطه با ایجاد دفتر حافظ منافع آمریکا در تهران و چراغ سبز جهت مذاکره مستقیم گامی دیگر در جهت حل و فصل مسائل از طریق مصالحه است.
برای نگاه مفصل‌تر به مقاله ی:
«Iran: War or Privatization: All Out War or "Economic Conquest"?»
در نشریه ی «گلوبال ریسرچ» مراجعه فرمایید:
http://www.globalresearch.ca/index.php?context=va&aid=9501
بر گرفته از وبلاگ کانون وحدت دانش جویان اسلامی تبریز

هیچ نظری موجود نیست: