۱۳۹۰ آبان ۱۱, چهارشنبه

در باره دخالت نظامی اخير آمريکا به اوگاندا


در باره دخالت نظامی اخير آمريکا به اوگاندا
John Pilger
برگردان ناهيد جعفرپور

در باره نويسنده: جان پيلگر ژورناليست و فيلم ساز و مستند ساز استراليائی است که تا کنون جايزه های بسياری دريافت نموده است. وی در فاصله سال های 1963 تا 1986 سردبير بخش خارجی روزنامه " ديلی ميرور " بود و از آن زمان بعنوان ژورناليست آزاد کار می کند. وی تا کنون در حدود 50 فيلم ساخته است و برای بسياری از روزنامه های معروف انگليسی مانند روزنامه اينده پندنت، گاردين و نيويورک تايمز و... مطلب نوشته است.
در تاريخ 14 اکتبر 2011 رئيس جمهور باراک اوباما اعلام نمود که گارد ويژه ارتش آمريکا را بسوی اوگاندا برای دخالت در جنگ داخلی آنجا روانه نموده است. همچنين ماه آينده نيروهای جنگنده ارتش آمريکا بسوی جنوب سودان، جمهوری دمکراتيک کونگو و جمهوری آفريقای مرکزی روانه می گردند. اين گفته اوباما که آنها تنها برای دفاع از خود اسلحه هايشان را بکار خواهند گرفت می تواند تنها طنز ماجرا باشد. اکنون بعد از حمله به ليبی نوبت تدارک حمله به قاره آفريقا است.
تصميم اوباما از سوی رسانه ها بعنوان " مسئله ای غير معمول و غير منتظره" و حتی بعنوان " مسئله ای عجيب" خوانده شد. دقيقا برعکس. اين تصميم اوباما هيچکدام از اين صفت ها را ندارد بلکه درست با منطق سياست خارجی آمريکا از سال 1945به اين سو مطابق است.
با ويتنام سخن را آغاز می کنيم. آنزمان موضوع بر سر اين بود که نفوذ چين را به عنوان رقيبی امپرياليستی محدود سازند و ازاندونزی حفاظت کنند و اينکه رئيس جمهور نيکسون آن منطقه را بعنوان ثروتمندترين ذخيره منابع طبيعی در کل منطقه با سودی سرشار خوانده بود. ويتنام در اينجا مانع راه بود: کشتار بيش از سه ميليون ويتنامی و مخروبه کردن و مسموم کردن اين کشور قيمت آن بود که آمريکا به هدف آنزمانی اش دست يابد.
درست بمانند تمامی حملات و دخالت های نظامی بعدی آمريکا که جای پای خونينش از آمريکای لاتين تا افغانستان وعراق کشيده شده است، همواره با توجيه " دفاع از خود" و " دلايل بشردوستانه" دخالت های نظامی اش انجام پذيرفت ـ دو واژه ای که مدتهاست در کتاب های لغت از مفهوم تهی شده اند.
در آفريقا اوباما می خواهد با " ماموريت بشردوستانه" به دولت اوگاندا کمک کند تا برارتش مقاومت:
Lord�s Resistance Army
پيروز شود. ارتشی که در آفريقای مرکزی 10000 مرد و زن و بچه را کشته و تجاوز کرده و ربوده است. اين در واقع توصيفی دقيق از اين ارتش است که پيشروانشان به دستور آمريکا کارهای بسيار وحشتناکی انجام داده اند: دقيقا در سال های 1960 آنها بعد از قتل پاتريک لومامبا اولين نخست وزير منتخب مردم و نخست وزير قانونی را که برای استقلال کنگو مبارزه می کرد و اين قتل توسط سازمان سيا سازماندهی شده بود، يک حمام خون راه انداختند و دولت کودتائی را که از سوی سازمان سيا برخواسته بود روی کار آوردند و موبوتو را که ظالم ترين مزدور آفريقا بود به قدرت رساندند.
همچنين توجيه ديگر اوباما اين است: دخالت نظامی به آفريقا کمک به حفاظت امنيت ملی آمريکا می کند ـ اين هم مثل يک طنز است. ارتش فوق 24 سال است که کثيف ترين کارها را می کند و آمريکا تا کنون هيچگونه علاقه ای به اين مسئله و دنبال کردن آن را نداشته است. امروز اما اين ارتش کمتر از 400 جنگجو دارد و ضعيف تر از هرزمان ديگر شده است. اگر از امنيت ملی سخن می رود غالبا موضوع بر سر اين است که يک رژيم فاسد و ظالم را برای چيزهائی که دارد و واشنگتن خواهان آن است خريداری کنند.
يووری موسوينی " رئيس جمهوری ابدی" اوگاندا در حال حاضر بخش اعظم 45 ميليون دلار کمک نظامی آمريکا را به اضافه هواپيماهای جنگی بدون سرنشين مورد علاقه اوباما را دريافت می کند. اين رشوه در واقع حق السکوت برای اين است که وی بعنوان نماينده آمريکا جنگ بر عليه آخرين دشمن خيالی اسلامی آمريکا را به پيش می برد. بر عليه گروه الشباب در سومالی.
فرستنده های تلويزيونی آفريقائی مجددا بر طبل تبليغات می نوازند و ژورناليست های غربی با داستان های وحشتناک دائميشان تلاش دارند افکار عمومی را ازمقاصد واقعی آمريکا منحرف سازند.
دليل اصلی برای حمله آمريکا به آفريقا تفاوتی با دلائلی که برای شروع جنگ ويتنام بکار گرفته شد ندارد. اين دليل چين بود و هست. در دنيائی که دائما در حال تجدد است در حال حاضر پارانويای نهادينه شده آمريکا توجيه آن چيزی است که ديويد پترائوس فرمانده سابق ايالات متحده و مدير فعلی سازمان سيا مظهرش است و يک حالت دائمی جنگ برقرار است: هم اکنون آنطور که بنظر می رسد دشمن تا کنونی آمريکا يعنی القاعده جايش را به چين داده است. زمانی که من سال گذشته با بريان ويتمن وزير دولت از پنتاگون مصاحبه نمودم از او خواستم که تهديدات کنونی برای آمريکا را توصيف کند. ظاهرا وی در تلاشی برای بازی با کلمات بارها تکرار نمود " تهديدات نامتقارن"..... " تهديدات نامتقارن". بدينوسيله وی تلاش می کرد هزينه های بسيار فراوان دولتی برای يک زرادخانه بسيار بزرگ و بزرگترين قدرت نظامی و بالا ترين بودجه جنگی تاريخ را توجيه کند. بعد از اينکه اوساما بن لادن و القاعده اش از بين برده شدند حال چينی ها نقش آنان را گرفته اند.
آفريقا تا کنون تاريخی موفقيت آميز برای چين داشته است. در حاليکه آمريکائی ها تا کنون تنها تهديد و بی ثباتی را با خود به همراه آورده اند، چينی ها جاده ها و پل ها و سد ها ساخته اند و در عوضش منابع طبيعی و سوخت های فسيلی خاص را گرفته اند. ليبی تحت حکومت قزافی با بزرگترين ذخاير نفتی آفريقا يکی از مهمترين تامين کنندگان نفت چين بود. زمانی که شورش مسلحانه در ليبی گسترش يافت و هواپيماهای ناتو با داستان نقشه های قزافی در بن غازی يک " نسل کشی" در ميان شورشيان است به ليبی حمله نظامی نمودند، چين 30000 کارگر خود را از ليبی بيرون برد. پاسخ به اين سئوال که چرا غربی ها قطعنامه شورای امنيت را که برای آنها " حمله نظامی بشردوستانه" به ليبی را ممکن ساخت، وضع نمودند را در توضيح کوتاه شورای موقت ملی " شورش گران" بخوبی می توان دريافت. توضيحی که ماه گذشته در روزنامه فرانسوی ليبراسيون درج گرديد. در اين توضيح کوتاه آمده است: فرانسه در عوض حمايت گسترده و پايدار از شورای موقت ملی شورشيان 35% توليد نفت ليبی را دريافت خواهد نمود. زمانی که سفير آمريکا گنه گرتس ماه گذشته در طرابلس آزاد شده مجددا پرچم آمريکا را برافراشت گفت:" ما می دانيم که ذخاير نفت ليبی جواهرات تاج و تخت منابع طبيعی و معدنی ليبی است".
فتح ليبی توسط آمريکا و شرکای امپرياليستی اش اعلام يک نسخه مدرن " رقابت بر سر آفريقا" است که در اواخرقرن 19 هم صورت پذيرفت.
درست بمانند پيروزی در عراق ژورناليست های جهان و ژورناليست های ليبی در تقسيم ليبی به قربانيان با ارزش و قربانيان بی ارزش نقش مهمی بازی کردند. در صفحه اول روزنامه بريتانيائی گاردين همين اخيرا عکسی بود از " جنگجويان وحشت زده طرفدار قزافی" که به مخالفان خشمگين طرف مقابل خيره شده بودند و زير عکس نوشته شده بود: دستگيری او را " جشن گرفتند". ژنرال پترائوس گفت که در آنجا اکنون يک جنگ تصوير ها در جريان است. جنگی که از سوی رسانه های خبری پيش برده ميشود.
بيش از يک دهه است که آمريکائی ها تلاش می کنند فرماندهی منطقه ای شان را بر روی قاره آفريقا برقرار سازند: تا کنون همواره دولت های آفريقائی به سينه آنها دست رد زده اند زيرا که آنها از تنش های منطقه ای بخاطر حضور آمريکا ترس داشته اند. در ليبی و در حال حاضر اوگاندا و جنوب سودان يا در کنگو مطمئنا آنها انتظار فرصت های بزرگی را دارند. از آنچه که در مدارک ويکی ليتز علنی گشت و همچنين در استراتژی ملی آمريکا برای مبارزه با ترور آمده است، مشخص می شود که آمريکا قصد دارد در چهارچوب يک طرح جهانی همچنين در آفريقا 60000 سرباز از گارد ويژه خود را مستقر سازد. آنها در 75 کشور وارد عمل خواهند شد و بزودی تعداد اين کشور ها 120 عدد خواهد شد. ديک شنری در همان سال های 1990 در استراتژی دفاعی خود قيد نمود که آمريکائی ها خيلی ساده می خواهند بر جهان تسلط داشته باشند.
اينکه اکنون دقيقا باراک اوباما اين پسر آفريقا اين هديه را می خواهد به جهان بدهد خود طنز تاريخ بشری است. آيا اينطور نيست؟
فرانس فانون در کتابش که سال 1952 علنی گشت با نام " چهره سياه زير ماسک سفيد:
Black Skin, White Masks
نوشت که " کمتر به رنگ پوست بستگی دارد بلکه به قدرتی که به آن اتکاست و به ميليون ها نفر که به آنها خيانت می شود".



هیچ نظری موجود نیست: