۱۳۸۷ دی ۱۳, جمعه


اهداف اسرائيل از حمله به غزه ۱۲ دی ۱۳۸۷

عظمی بشاره نماينده سابق پارلمان اسرائيل

برگردان احمد مزارعی

اهداف اسرائيل از حمله به غزه شگفت انگيزترين کلملاتی که اين روزها در سياست و در اين دنيای شگفت انگيز به گوش می رسد و به مثابه جوخه سرود مرگ است، اينستکه اولمرت و ليونی و بقيه اعوان و انصارشان سر می دهند: - ما ضد ملت فلسطين نيستيم. ما ضد حماس هستيم. جنگ ما بر عليه ملت فلسطين نيست، جنگ ما بر عليه حماس است، و - ما دشمن نيستيم، بلکه دشمنانی داريم: حماس و حزب الله . حقيقت اينستکه هدف اين جنگ برعليه شهر غزه، فرق زيادی با تبليغات علنی آقای المرت ندارد، جنگ تبليغاتي، هر دو روی يک سکه اند. هر دو فضا را آماده می کنند. اين رسوايی است که اولمرت می گويد ما دشمنانی همچون حماس و حزب الله داريم و نشان می دهد که محوری در منطقه از اعراب و اسرائيل برعليه دشمن مشترک بوجود آمده و چندان ابايی هم از گفتن علنی آن ندارند. اين به چه معنا است که ما ضد مردم فلسطين نيستيم؟ بر اساس اين منطق استعمار مردم فلسطين وجود ندارد. استعماری که ملتی را بطور کامل به بند کشيده ، می خواهد ثروت های ملی و اراده اش را نابود کند. اگر پذيرفت و تسليم شد، چه بهتر، کسی بر ضد او نيست، مشکل آنگاه بروز می کند که اين ملت، مقاومت کند و نخواهد تسليم سياستی شود که استعمارگران برای او رقم زده اند، در اينجا استعمارگر فرياد بر می آورد که او ضد کسانيست که فکر مقاومت را در سر می پرورانند و نه بر عليه ملت. هنگاميکه دشمن به بمباران مردم دست می زند، معنايش اينستکه او دشمن مردم نيست، بلکه دشمن مقاومتی است که در ميان مردم پنهان شده است. ملت بايد اين جنايات و کشتارها را تحمل کند، برای آنکه آن مقاومت بر ضد آنهاست. بمباران و کشتار هزاران کودک، نوجوان و مردم عادی که هر روزه کشته می کنند ، برعليه مردم فلسطين نيست بلکه بر عليه مقاومت است. نيروهای مقاومت، فرزندان اين ملت هستند. آنان ارتشی جداگانه نيستند، آنان اردوگاههای ويژه ندارند، و طبيعی است که در ميان خانواده های خود زندگی کنند واين در مورد غزه کاملا صحيح است، غزه به مانند اردوگاه بازداشتی های بزرگی است که آنها در محيطی بسيار تنگ در کنار هم زندگی می کنند. در اينجا فقير و غني، مقاوم و غيرمقاوم، وابسته به حماس و بر عکس در کار نيست. نه جنگلی است و نه کوهی است و نه رودخانه و نه منطقه بی طرفی که به آنجا پناه ببرند. اينجا حتی مثل لبنان نيست که مردم از اينسوی کشور به آنسوی کشور فرار کنند. هر بمبارانی در غزه شامل همه می شود. امکان ندارد جنگی در غزه در بگيرد، و جنگی کاملا جنايتکارانه و ضد انسانی نباشد. اين جنگ به مثابه جنگی بر عليه بازداشت شدگان در يک اردوگاه بزرگ است. جنگی است که گتوی انسان های محروم صورت می گيرد. ده سال پيش اصلا نمی شد تصور کرد که به اين اردوگاه با هواپيماهای اف- ۱۵ و اف- ۱۶ آمريکايی حمله ای صورت بگيرد و کاملا غير ممکن می نمود که جامعه بين المللی اين انسان کشی آشکار را برتابد. اين دستاورد جبونانه و جنايتکارانه دستاورد باراک بعد از انتفاضه دوم است. اين بی شرمانه ترين و جنايتکارانه ترين جنگ در تاريخ اسرائيل و در تاريخ جهان نوين است. هيچ دولت استعماری تا کنون چنين مسلحانه حملاتی را برعليه چنين اهداف انسانی بکار نبرده است. بمبارانهای وحشتناک، تخريب خانه ها؛ مدارس و بيمارستانها ، لت و پار شدن اجساد کودکان و زنان، آنگاه اولمرت فرياد بر می آورد :� که ما بر عليه شما نيستيم.� خدای من! اسرائيل سرزمين فلسطينی ها را اشغال کرده و آنها را به اقصا نقاط جهان فراری داده ، نه براينکه اسرائيل ضد فلسطينی هاست، بلکه براينکه وطن آنها و سرزمين آنها را برای خود می خواهد. اسرائيل نمی خواهد سرزمين فلسطينی ها را به آنها بازگرداند. اين اصل مطلب است. اگر فلسطينی ها بپذيرند، که سرزمين خود را تماما تقديم اسرائيل کنند، ديگر اسرائيل ضد آنها نخواهد بود، جنگی درنخواهد گرفت و آنها کشته نخواهند شد. مقاومت مردم فلسطين اگر بپذيرد، که شهرک نشينی هر روز گسترش يابد، شهر قدس هر روز پاره پاره شود و ساکنانش هر روز آواره گردند، در غزه نيز به همين شکل هر روز شهرکی تازه ساخته شود، و خلاصه هر روز و هر روز بخش بيشتری از سرزمين خود را به آنان واگذارند، و خود در تنگنای بيشتری زندگی کنند، به زندگی در اردوگاه بسنده کنند ، از محاصره بودن فرياد بر نياورد، آری در آن صورت اسرائيل اصلا مشکلی با حماس و غزه نخواهد داشت. اگر مردم فلسطين در سال ۲۰۰۶، در انتخابات به اسرائيل به جای حماس رای می دادند، تا سرزمينشان مستعمره باقی بماند، اصلا مشکلی نبود و اسرائيل دوست آنها بود. اگر حتی بعد از انتخابات، مردم فلسطين می پذيرفتند که در حصار و گرسنگی بودن از نتايج انتخابات است، و به آن رضايت می دادند، و نمايندگان منتخب خود را از کار برکنار می کردند و حماس را مسئول حصار و گرسنگی خود می دانستند، اصلا مشکلی ميان اسرائيل و غزه بوجود نمی آمد. اينست منطق تبليغ رسانه ها و بمباران نظامی اسرائيل بر عليه مردم مظلوم فلسطين. شايد در لحظه ء نوشتن اين کلمات ، غزه به اشغال درآمده باشد. و تازه اين � اوج رسوايی� است که همان سخنرانی به زبان عبری از زبان اولمرت را بعضی به عربی بيان می کنند! در حقيقت اينان بوق های تبليغاتی اولمرت به زبان عربی هستند. هدف همه آنها اينست که مردم فلسطين شرايط اسرائيل را مو به مو بپذيرند و اگر هم روی مسائلی توافق ندارند به شيوه ی برده ی آرامی ساکت به زندگی خود ادامه دهند و مقاومت نکنند. اسرائيل با رهبران کشورهای عربی مشکلی ندارد، زيرا آنان شرايط اسرائيل را پذيرفته اند در نتيجه اسرائيل هم با آنان مخالفتی ندارد و اگر اختلافی هم باشد می توانند با سياست بازی روزگار بگذرانند و ملت فلسطين را با همه مشکلات و گرفتاری ها رهايشان کنند. بعضی از اين رهبران، ظاهرا وانمود می کنند که تسليم اسرائيل نشده اند اما اين تنها يک بازی بی محتوای سياسی است، آنان از اين مبارزه کلامی با اسرائيل برای بقای حکومت نکبت بار خود استفاده می کنند. اسرائيل بعد از انتخابات آزادانه مردم فلسطين، هيچ فرصتی به حماس نداد. از روز اول پيروزی حماس به محاصره درآمد، همه جهانيان � اروپای متمدن�، آمريکا و بقيه به اين محاصره پيوستند. حتی به حماس فرصت مذاکره را هم ندادند تا در مورد تشکيل دولت، و داشتن نقش رهبری فرصتی پيدا کند. هر گونه حرکت عملی را از حماس گرفتند . در صورتيکه همه افرادی که از سوی حماس انتخاب شده بودند، با تجربه ساليان دراز کار در نهادهای مدني، مانند شهرداری ها ، ساير ادارت می توانستند نقش بسيار مثبتی در دولت پيدا کنند. برای اسرائيل مهم نيست که چه کسی بر غزه و غرب رود اردن حکومت می کند. مهم اينست که آن حاکم بر اساس شرايط اسرائيل عمل کند. اين حاکم می تواند به ظاهر با اسرائيل در اختلاف باشد، اما در عين حال بايد مشغول اجرای مقاصد اسرائيل باشد . اسرائيل حصار و گرسنگی را بر مردم غزه و حماس اعمال کرد. اروپائيها و اعراب و همه آنانی که از حماس می خواستند، که به مذاکرات و آرام سازی با اسرائيل ادامه دهد هيچکدامشان صحبتی از اشغالگری به ميان نمی آوردند. دولت های اروپايی هيچگاه از اسرائيل نمی خواستند که ترورها را متوقف کند. آنان همگی می خواستند که حصار همچنان باقی بماند و تنها مذاکره و آرامش سازی ادامه يابد. حمله اسرائيل با دو هدف آغاز شده است: - کاستن از قدرت حماس - اجبار حماس به پذيرفتن شرايط اسرائيل برای باراک (وزير دفاع اسرائيل) فرق نمی کند، هر کدام بدست آيد کافيست،� اگر حماس هيچکدام را نپذيرفت، تا بدست آمدن پيروزی جنگ ادامه پيدا می کند.� اين تفکر باراک است . در صورت به نتيجه نرسيدن ممکنست باراک دست به حمله زمينی و ترور افرارد در غزه دست بزند. زيرا اگر موفق شود رهبران حماس را دستگير و يا ترور کند، پيروزی محسوب می گردد. اگر اسرائيل در حاليکه حماس همچنان به پرتاب راکت مشغول است، جنگ را متوقف کند، شکست محسوب می شود و موجب سرشکستگی شخص باراک خواهد بود. مشکل است ارتش اسرائيل بدون پيروزی چشمگير جنگ را متوقف کند، مگر اينکه در اين جنگ معادله بهم بخورد. اما در حال حاضر، اصرار در جنگيدن را در تفکر باراک می توان ديد. اگر دو هدف بالا، از طريق جنگ و بمباران حاصل نشد، آنها کوشش خواهند کرد تا با ارسال چترباز و تبليغات فراوان نشان دهند که پيروز شده اند، که البته اين کار بسيار مشکل است و در صورت عدم موفقيت برايشان فاجعه بار خواهد بود. عليرغم اهدافی که اسرائيل برای خود در نظر گرفته است، و شدت وحشيگری در جنگ عليه مردم فلسطين بکار می رود، و از آنسو مقاومتی که در ميان مردم فلسطين وجود دارد، نشان می دهد که اوضاع به نفع اسرائيل پيش نمی رود. اسرائيل پيروزی چشمگيری در جنگ بدست نخواهد آورد ، دستاورد تاکنونی اسرائيل شکست و آبروريزی سياسی برای خود و جبهه اعتدال عرب بوده است. ارتش اسرائيل از طرفی می کوشد با اين جنگ بخشی از اعتبار شکست خورده خود را در جنگ لبنان بازگرداند، اما بمباران از راه هوا آسان است. با هر بمبی که بر سر مردم و خانه هايشان و مراکز پر ازدحام می افتد، بدون شک کشتار زيادی صورت می گيرد. اما اين جنگی است حقيرانه و بزدلانه، که نمی توان به حساب قهرمانی گذاشت. اين جنگ نمی تواند اعتبار بدست آورد و موجب بازگرداندن آبروی ارتش اسرائيل شود. اعتبار با کشتار از طريق هوا بدست نمی ايد. همه تعريف و تجليل هايی که اين روزها در مطبوعات اسرائيلی از ارتش اسرائيل می شود، و توصيفاتی که از ژنرال باراک در مطبوعات صورت می گيرد، چيزی جز خودفريبی نيست، همه می دانستند که اسرائيل می خواهد به غزه حمله کند، حتی مطبوعات نوشتند که چند روز ديگر جنگ شروع خواهد شد. اما غزه چکار کرد و چه کار می توانست بکند. آيا می توانست در ميان ارتش و ملت خود حالت فوق العاده اعلام کند، آيا می تواست نيروی هوايی و هواپيماههای خود را به حالت آماده باش درآورد؟ �نه! در اينجا ما از محله ای بسيار بزرگ و فقير صحبت می کنيم که اردوگاه گسترده پناهندگان است. در غزه حتی يک پناهگاه امن وجود ندارد. مطبوعات اسرائيل که اکنون اينهمه مدح و ثنا نثار آقای باراک می کنند، آنانی هستند که در ابتدای هر جنگي، تبديل به طبل و شيپورزن جنگ افروزان می شوند. ولی هر آنگاه که شکستی رخ دهد، به فوريت همه اينها به سرزنش کنندگان باراک و مسئولان ديگر تبديل خواهند شد. بزعم اين مطبوعات هر چه جنايت، کشتار و تخريب انجام گيرد، مهم نيست، مهم اين است که شکست در کار نباشد، کمترين سرباز اسرائيلی کشته شود، و پيروزی سهل و آسان بدست آيد. مسئله اين نيست که چقدر فلسطينی بيگناه در اين جنگ کشته می شود. اما با شروع جنگ عکس العمل مردم عرب باور کردنی نبود و حتی تصورش را هم نمی توان کرد که به اين عکس العمل شديد بپردازند. عموم مردم عرب، اين جنگ را جنگی بزدلانه و جنايتکارانه ارزيابی کردند. جنگی بر عليه شهروندان بيدفاع ، جنگی که از سوی رهبران عرب محکوم نشد، و نشان داد که آنان شريک اسرائيلی ها در اين جنگ اند. البته برخی از اين رهبران، با � اما و اگرهای� زياد جنگ را محکوم کردند تا نشان دهند که آنها در اين توطئه شرکت نداشتند. برای نمونه برخی از آنان خواستار باز شدن دروازه های بسته بر روی فلسطينی ها بودند و يا اينکه برای توقف جنگ با اسرائيل به گفتگو بنشينيم. اما هيچکدام از اين رهبران سخن از اين نگفتند که ملت بی پناه فلسطين در غزه مورد جنگی تجاوزکارانه قرار گرفته و بايد در برابر آن مقاومت را سامان داد. چرا نبايد تجاوزکار را مشخص کرد، چرا نبايد بر عليه تجاوز اسرائيل سخن گفت که حاضر نيست حتی يک گام به عقب بنشيند. فرض بگيريم که اسرائيل به اميال خود در اين جنگ دست يافت و استعمار کامل خود را بر ملت فلسطين تحميل کرد، اما اين پيروزی مشروعيتی برای اسرائيل ببار نمی آورد و جنگ و مقاومت از جای ديگری شروع خواهد شد. در پايان بايد گفت که بمباران های تبهکارانه بر خانه ها و کاشانه های مردم بی دفاع، به صلح و آرامش در منطقه نخواهد انجاميد بلکه بر نفرت و کينه ورزی عميق تر و گسترده تر دامن خواهد زد، و در ادامه روحيه مقاومت و استقلال طلبی را در مردم فلسطين و جهان عرب تقويت خواهد کرد.

هیچ نظری موجود نیست: