۱۴۰۲ دی ۱۴, پنجشنبه

 

اوکراین و فلسطین: تهدید دوگانه برای هژمونی آمریکا



نتیجه درگیری‌های رهبری‌شده آمریکا در اوکراین و خاورمیانه تأثیر عمیقی بر نظم جهانی در حال ظهور خواهد گذاشت. واشنگتن قبلاً مورد اول را از دست داده است، و دشمنان اصلی آن متعهد هستند که اطمینان حاصل کنند که مورد دوم را نیز از دست خواهد داد.

نوشته بهادراکومار
منتشر شده در کرادل
ترجمه مجله هفته


کارشناسان ژئوپلیتیک عموماً بر این باورند که جنگ اوکراین و بحران غرب آسیا مسیر سیاست جهانی در سال ۲۰۲۴ را تعیین خواهند کرد. علاوه بر این، برخی دیدگاه‌های تنزل‌گرایانه نیز وجود دارد که تنها از منظر تاثیر جنگ اوکراین بر مقاومت جنگ نیابتی آمریکا در اوکراین به بحران اسرائیل-فلسطینی می‌نگرند، با این فرض که صحنه سیاست جهانی در اوراسیا قرار دارد.

واقعیت پیچیده‌تر است. هر یک از این دو بحران دارای هویت و پویایی خاص خود هستند، اما در عین حال به یکدیگر نیز مرتبط هستند.

درگیری واشنگتن در مرحله کنونی بحران غرب آسیا می‌تواند به باتلاقی تبدیل شود، زیرا این درگیری‌ با سیاست داخلی آمریکا نیز به گونه‌ای مربوط است، جنگ اوکراین هرگز تا این حد به مشکلات داخلی آمریکا مربوط نبود. اما نتیجه جنگ اوکراین از قبل مشخص شده است و ایالات متحده و متحدانش به این نتیجه رسیده‌اند که روسیه را از نظر نظامی نمی‌توان شکست داد؛ بازی پایانی به توافقی برای پایان دادن به جنگ به شرایط روسیه محدود می‌شود.

نتیجه جنگ اوکراین و راه‌حل بحران اسرائیل-فلسطینی، که علت بحران غرب آسیا است، بر نظم جهانی جدید تأثیر عمیقی خواهد گذاشت و این دو فرآیند یکدیگر را تقویت می‌کنند.

روسیه به خوبی از این امر آگاه است. دیدارهای چشمگیر سال نو رئیس‌جمهور ولادیمیر پوتین در آستانه سال نو گواه این امر است: سفرهای یک‌روزه به ابوظبی و ریاض (در برابر چشمان رئیس‌جمهور ایالات متحده جو بایدن شوکه‌شده)، به دنبال آن گفتگو با رئیس‌جمهور ایران و تکمیل آن با تماس تلفنی با رئیس‌جمهور مصر.

پوتین طی حدود ۴۸ ساعت با همتایان اماراتی، سعودی، ایرانی و مصری خود دیدار کرد که در ۱ ژانویه به‌طور رسمی به بریکس پیوستند.

درگیری در حال ظهور ایالات متحده در بحران غرب آسیا را می‌توان تنها از دیدگاه ژئوپلیتیک درک کرد، اگر خصومت بایدن با روسیه را در نظر بگیریم. بریکس در تیررس واشنگتن قرار دارد. ایالات متحده به خوبی می‌داند که حضور به‌ویژه قوی کشورهای غرب آسیا و عربی در بریکس – چهار عضو از ۱۰ عضو – برای پروژه بزرگ پوتین برای بازسازی نظم جهانی و دفن استثناگرایی و هژمونی ایالات متحده، از اهمیت اساسی برخوردار است.
عربستان سعودی، امارات متحده عربی و ایران کشورهای مهم صادرکننده نفت هستند. روسیه به صراحت اعلام کرده است که در طول ریاست دوره ای خود در بریکس در سال ۲۰۲۴، بر ایجاد ارزی که دلار نفتی را به چالش می کشد، اصرار خواهد کرد. بدون شک، ارز بریکس در مرکز اجلاس گروه قرار خواهد گرفت که پوتین آنرا در ماه اکتبر در قازان، روسیه، میزبانی خواهد کرد.

در سخنرانی ویژه ای در اول ژانویه، که آغاز ریاست دوره ای روسیه در بریکس را رقم زد، پوتین اعلام کرد که می خواهد “نقش بریکس را در سیستم پولی بین المللی تقویت کند و هم همکاری بین بانک ها و هم استفاده از ارزهای ملی را در تجارت متقابل گسترش دهد”.

اگر ارز بریکس به جای دلار استفاده شود، می تواند تأثیر قابل توجهی بر چندین بخش مالی اقتصاد ایالات متحده داشته باشد، مانند بازارهای انرژی و مواد خام، تجارت و سرمایه گذاری بین المللی، بازارهای سرمایه، فناوری و فین تک، کالاهای مصرفی و خرده فروشی، سفر و گردشگری و غیره.

بخش بانکداری ممکن است اولین ضربه را بخورد که در نهایت این ضربه می تواند به بازارها نیز سرایت کند. و اگر واشنگتن موفق نشود کسری بودجه عظیم خود را تامین کند، قیمت همه مواد خام ممکن است سر به فلک بزند یا حتی به یک تورم هیپرافزایشی برسد که باعث فروپاشی اقتصاد ایالات متحده شود.

در همین حال، تشدید مجدد درگیری اسرائیل و فلسطین به ایالات متحده یک بهانه داده است – “خودمختاری اسرائیل” – برای بازگشت به عرصه سیاست غرب آسیا. واشنگتن نگرانی های متعددی دارد، اما در اصل این نگرانی ها بر احیای توافق ابراهیم (که بر نزدیکی عربستان و اسرائیل استوار است) و همزمان خنثی کردن نزدیکی عربستان و ایران که توسط پکن میانجیگری شده است، متمرکز است.

دولت بایدن بر این باور بود که یک توافق اسرائیل و عربستان به تل آویو مشروعیت می بخشد و به جهان اسلام اعلام می کند که هیچ توجیه مذهبی برای خصومت با اسرائیل وجود ندارد. اما واشنگتن احساس می کند که پس از ۷ اکتبر، قادر نخواهد بود یک توافق اسرائیل و عربستان را در طول دوره ریاست جمهوری بایدن حاصل کند و تنها چیزی که می تواند از ریاض بگیرد، یک در باز برای بحث های آینده در مورد این موضوع است. بدون شک، این یک ضربه سنگین به استراتژی ایالات متحده برای حل مسئله فلسطین است.

اگر مکانیسم روسیه و عربستان سعودی که به عنوان اوپک+ شناخته می شود، در میان مدت بازار نفت جهانی را از کنترل ایالات متحده آزاد کند، بریکس یک خنجر را به قلب هژمونی ایالات متحده که بر دلار به عنوان “ارز جهانی” استوار است، فرو می برد.
عربستان سعودی و چین اخیراً توافق‌نامه مبادله ارزی به ارزش ۷ میلیارد دلار امضا کردند تا بخشی از تجارت خود را از دلار دور کنند. بانک مرکزی چین در بیانیه‌ای اعلام کرد که این توافق‌نامه «به تقویت همکاری‌های مالی» و «تسهیل تجارت و سرمایه‌گذاری» بین دو کشور کمک خواهد کرد.

در آینده، معاملات حساس عربستان سعودی و چین در زمینه‌های استراتژیک مانند دفاع، فناوری هسته‌ای و غیره دیگر زیر نظر ایالات متحده انجام نخواهد شد. از دیدگاه چین، پکن می‌تواند با اطمینان در مقابل قدرت ایالات متحده در منطقه هند و اقیانوس آرام بایستد، اگر تجارت استراتژیک آن در برابر برنامه تحریم‌های ضدچینی به رهبری ایالات متحده به اندازه کافی محافظت شود. این یک نمونه قابل توجه از این است که چگونه استراتژی ایالات متحده برای منطقه هند و اقیانوس آرام به دلیل کاهش نفوذ آن در خاورمیانه از قدرتش کاسته خواهد شد.

بر اساس نظر رایج، درگیر شدن با خاورمیانه ناپایدار، واشنگتن را از توجه به منطقه هند و اقیانوس آرام و چین باز می‌دارد. در واقع، کاهش نفوذ در خاورمیانه، توانایی ایالات متحده را برای مقابله با چین هم در منطقه و هم در منطقه هند و اقیانوس آرام دشوارتر می‌کند. تحولات نشان می‌دهد که اعتبار ایالات متحده به عنوان یک قدرت بزرگ در خاورمیانه در یک نقطه عطف قرار گرفته است – و این آگاهی به سایر مناطق جغرافیایی جهان نیز سرایت کرده است.

در سال ۲۰۰۷، جان میرشایمر، استاد دانشگاه شیکاگو، و استفن والت، استاد مدرسه حکومت جان اف. کندی هاروارد، در مقاله معروف خود با عنوان «لابی اسرائیل و سیاست خارجی ایالات متحده»، با بصیرت زیادی نوشتند که اسرائیل برای ایالات متحده تبدیل به یک «بار استراتژیک» شده است، اما از حمایت قوی برخوردار است. به دلیل یک لابی ثروتمند، سازمان‌یافته و جذاب که کنگره و نخبگان آمریکایی را در «چنگ خود» دارد.

نویسندگان هشدار دادند که اسرائیل و لابی آن مسئولیت زیادی در این واقعیت دارند که دولت بوش را متقاعد کردند که به عراق حمله کند و – شاید روزی – به تاسیسات هسته‌ای ایران حمله کند.

جالب اینجاست که روزنامه نیویورک تایمز در گزارش ویژه‌ای که بر اساس گزارشی جامع از مقامات ارشد آمریکایی تهیه شده بود، در شب سال نو، خاطرنشان کرد که «هیچ رویداد دیگری [مانند جنگ غزه] در ۵۰ سال گذشته روابط بین ایالات متحده و اسرائیل را به این شدت و با پیامدهای جدی آزمایش نکرده است».

در حالی که جنایات وحشیانه اسرائیل در نوار غزه و پروژه استعماری آن در کرانه باختری اشغالی افشا می‌شود و کمپین دولت اسرائیل برای مجبور کردن جمعیت فلسطینی به مهاجرت به وضوح به چشم می‌خورد، دو هدف استراتژیک ایالات متحده در منطقه به خطر می‌افتد: اول، بازگرداندن برتری نظامی اسرائیل در توازن قدرت در منطقه و به ویژه در برابر محور مقاومت و دوم، احیای توافق ابراهیم، که جواهر تاج آن یک پیمان عربستان سعودی-اسرائیل بود.

از یک منظر دیگر، تحولات بحران در خاورمیانه توسط جامعه جهانی، به ویژه در منطقه آسیا و اقیانوس آرام، با دقت دنبال می‌شود. در اینجا، نکته قابل توجه این است که روسیه و چین به ایالات متحده آزادی عمل برای تحرکات نظامی داده‌اند – تا کنون در دریای سرخ بدون چالش. این بدان معناست که هر آتش‌سوزی گسترده در منطقه معادل فروپاشی فاجعه‌بار استراتژی ایالات متحده خواهد بود.

به زودی پس از شکست ایالات متحده در افغانستان در آسیای مرکزی، و همزمان با پایان شرم آور جنگ نیابتی به رهبری ایالات متحده توسط ناتو علیه روسیه در اوراسیا، یک شکست خشونت آمیز و وحشتناک در غرب آسیا پیامی قوی را در سراسر آسیا ارسال خواهد کرد که کار باند به رهبری ایالات متحده تمام شده است.
در میان کاربران نهایی این پیام خیره کننده، کشورهای آسه آن در خط مقدم قرار دارند. نکته پایانی این است که رویدادهای پر فراز و نشیب در اوراسیا و غرب آسیا در حال ادغام در یک لحظه اوج برای سیاست جهانی هستند.

هیچ نظری موجود نیست: